مصاحبه
پرتو با فاتح
شیخ
پرتو: گفته
میشود تعرض
دولت تركیه به
مناطق كردستان
عراق به بهانه
پ ك ك است، اما
در واقع اهداف
دیگری را
تعقیب میكند.
چرا بهانه؟
تعارض بر سر
مساله پ ك ك در
منطقه قدیمی
است. آیا
تركیه
میخواهد حضور
و نقش خود در
معادلات سیاسی
عراق را با
لشكركشی
تامین كند؟
فاتح
شیخ: تعرض نظامی
ترکیه قطعا
اهدافی فراتر
از مساله پکک دارد،
که یکی از
آنها تحمیل نقش
خود بعنوان یک
قدرت منطقه ای
در پروسه شکل
دادن به آینده
سیاسی عراق است.
تا همینجا هم
تهدیدات و
تعرضات ترکیه
تغییر جدی در
معادلات
سیاسی عراق و
منطقه ایجاد
کرده است. آیا
این به "لشکرکشی"
به عمق
کردستان یا مناطق
دیگر عراق می
کشد، با قطعیت
قابل پیش بینی
نیست، به سیر
تحولات بستگی
دارد. ولی
بالاخره هدف
دولتها از
تجهیز اینهمه
"لشکر" اینست
که روزی برای
تحمیل اهداف
سیاسی خود،
آنها را به
جائی "بکشند"
حال به مرز یا
به عمق، این
دیگر به
بالانس واقعی
اوضاع عینی مربوط
است. امروز
کمتر کسی توجیه
پکک بعنوان
دلیل تعرض
نظامی ترکیه
را جدی می
گیرد. این
تمرکز بزرگ در
مرز عراق صرفا
برای مقابله
با پکک مستقر
در قندیل
(آنهم در این
فصل برفی) حتی
با منطق نظامی
جور در نمی
آید. عملا هم
تعرضات ١٦ و
١٧ دسامبر و مجددا
۲۲ تا ۲٦
دسامبر به
مناطق
استقرار پکک
را نیروی هوائی
انجام داد و تمرکز
زمینی دخالت
ناچیزی داشت.
البته پکک بهانه
نیست. در خود
برای دولت و ارتش
ترکیه یک هدف
نظامی واقعی
است. اما
انگیزه و
اهداف
درازمدت تر
تعرضات این
دوره ترکیه را
باید جای
دیگری دید و
سنجید. برای
ترکیه پکک حتی
هدف اول و دوم
نیست و تازه
بعید هم نیست
که بخواهند
مدت زمان
طولانی تری
این دستاویز
را در دست
داشته باشند و
بقول معروف با
آن "نان و نان
خورش" کنند. بعلاوه
امروز متحدان
استراتژیک
ترکیه یعنی آمریکا
و اروپا هم
پذیرفته اند که
معضل سیاسی
خاصی به نام
مساله کرد در
ترکیه وجود
دارد که با
سرکوب نظامی
از سر راه
برداشته نمی
شود. تاریخا
عامل اصلی
تداوم و
پیچیده تر شدن
مساله کرد در
ترکیه، و در
نتیجه علت
وجودی پکک،
سیاست
فاشیستی هیات
حاکمه شووینیست
ترکیه بوده که
هرگز حاضر
نشده است به
این معضل
سیاسی به شیوه
سیاسی برخورد
کند و برای حل
آن راهی سوای
کشتار و سرکوب
در پیش بگیرد.
بهر رو گرچه
در نهایت، زدن
و حتی نابود
کردن پکک هدف
دولت ترکیه
هست، اما هدفی
جانبی و بعدی،
در حاشیه
اهداف
استراتژیک و
در عین حال
عاجل تر آن در
عراق و منطقه.
ترکیه بعنوان
یک دولت مقتدر
منطقه، بر متن
اوضاع حاصل از
بن بست استراتژی
آمریکا در
عراق و
خاورمیانه و
در شکاف
رقابتهای
امپریالیستی
بر سر تجدید
تقسیم جهان،
رویای تجدید
حیات
امپراتوری
عثمانی را در
سر می پروراند
و نقدا در
عرصه شکل دادن
به آینده سیاسی
عراق دست بکار
متحقق کردن آن
شده است.
پرتو: شما اخیرا
بارها از
"تقسیم مجدد
جهان" حرف زده
اید. اما
تجدید تقسیم
مورد نظر در
این دوره
معنای سیاسی و
اقتصادی دارد
تا اشغال.
مساله سهم بری
و رقابت دولتهای
منطقه بر سر
جنازه ای كه
به نام كشور عراق
آنجا
افتاده،
واقعی است.
آیا خطر تقسیم
و تجزبه عراق
بین ایران و تركیه
و سوریه هست؟
فاتح شیخ: پروسه
تجدید تقسیم
جهان، که به
دلایل واقعی مجددا
در دستور
رقابت امپریالیستها
قرار گرفته،
قطعا در عمل
به اشکال
متنوعی جلو
خواهد رفت. اینکه
"در این دوره،
معنای سیاسی و
اقتصادی دارد
تا اشغال"،
جای تردید است.
در این دوره
اشکال کلاسیک
میلیتاریسم،
یعنی جنگ،
اشغال و کلا
توسل به نیروی
نظامی برای
گرفتن سهم
بیشتر در
تقسیم مجدد
جهان، مکررا
توسط قدرتهای امپریالیستی،
یا دولتها و
دارودسته ها و
خرده قدرتهای
نائب (proxy)
آنها بکار
گرفته می شود.
عراق مورد بحث
ما بارزترین
نمونه است، که
طبعا منحصر به
فرد هم نیست.
افغانستان و
پاکستان
(بویژه پس از
ترور بی نظیر
بوتو) را نگاه
کنید. این
روند
میلیتاریستی
چه در عرض توسط
قدرتهای
امپریالیستی رقیب،
چه از بالا به
پائین توسط
قدرتهای درجه دو
و سه تا برسد
به احزاب مسلح
و باندهای
سیاه، رو به
گسترش است.
میلیتاریسم
گسترش یافته و
کشمکش نظامی
فراگیر بر سر
سهم از قدرت و
ثروت، در واقع
بر سر سهم
بخشهای مختلف بورژوازی
از انباشت
حاصل از
استثمار طبقه
کارگر جهانی،
یک خودویژگی
دوره ماست.
شکست
اشغالگری
آمریکا در
عراق، "اشغال"
را از دستور
رقابت
قدرتهای امپریالیستی
و منطقه ای
خارج نکرده
است؛ برعکس،
در این دوره
برزخی - دوره "دنیای
بی صاحب"،
دوره انتقال
از نظام دوقطبی
گذشته به یک
نظام جهانی تثبیت
شده که هنوز
در راه است -
امکان گسترش
جنگ و اشغال
به هر جا که توازن
قوا بر اثر
شکافهای
واقعی بیشمار
بین صفوف
بورژوازی
جهانی اجازه دهد،
یک امکان
واقعی است. در
عراق ابراز
وجود نظامی
ترکیه اساسا و
قبل از هر چیز
سدی در مقابل
تلاش جمهوری
اسلامی برای پر
کردن خلا ناشی
ازشکست استراتژی
آمریکاست.
تهدیدات
نظامی ترکیه
اولین ثمراتش
را در کنفرانس
استانبول
درباره عراق
(٤ نوامبر
٢٠٠٧) در کف طیب
اردوگان
گذاشت. در آن کنفرانس
همه
پیشنهادهای
جمهوری
اسلامی در مورد
عراق رد شد،
در مقابل همه توقعات
ترکیه
برآورده شد.
دو روز بعد در
ملاقات
اردوگان با
بوش در واشنگتن،
پایه های
توافق و اتحاد
استراتژیک دو
طرف در ارتباط
با عراق (البته
زیر پوشش
دستاویز پکک و
با اسم رمز
"جنگ علیه
ترور") ریخته
شد. تعرضات
نظامی اخیر
ترکیه که با
حمایت و همکاری
آشکار آمریکا
انجام شده است
تا همینجا به
درجاتی
موقعیت آن
دولت را در
برابر جمهوری
اسلامی در
عراق قویتر
کرده است و به
نظر می رسد که
این روند ادامه
خواهد داشت.
بنابراین احتمال
تقسیم عراق به
مناطق نفوذ
ترکیه و جمهوری
اسلامی که سهل
است حتی احتمال
جنگ مستقیم یا
باواسطه
میانشان در عراق،
در آینده،
بسیار واقعی
است (به
موقعیت سوریه
بر می گردم).
باید توجه
داشت که از
تقسیم تا "تجزیه"
هنوز فاصله ای
هست که تحولات
سیاسی و نظامی
خاصی برای پر
کردن آن لازم است.
هم اکنون
بصره، بعد از
خروج نیروهای
انگلیسی از
آن، عمدتا دست
جمهوری اسلامی
است، بی آنکه
مستقیما آن را
اشغال کرده
باشد. اما چه
کسی نمی داند که
این بخش از
عراق زیر سلطه
دارودسته های
مسلحی است که
به نیابت از
طرف جمهوری
اسلامی در
آنجا حاکم اند
و جواب دولت مرکزی
را نمی دهند.
کردستان دوفاکتو
مستقل از دولت
مرکزی است اما
این هنوز
تجزیه نیست.
از نظر
اقتصادی منطقه
کردستان به دو
منطقه نفوذ
(سرمایه)
ترکیه و ایران
تقسیم شده
است. از نظر
سیاسی،
حاکمیت احزاب
ناسیونالیست
کرد در
کردستان عراق
برای هیات
حاکمه ترکیه
به دلیل
نگرانی از
پتانسیل
تاثیرگذاری
آن بر مساله
کرد در ترکیه،
نامطلوب است.
دولت ترکیه در
این دوره با
فشار گذاشتن
مداوم بر
حکومت کردستان،
میخواهد هم
"خطر بالقوه"
آن در مورد
مساله کرد در
ترکیه را خنثی
کند و هم
گسترش سود
اقتصادی
سرشار خود در
کردستان عراق
را تضمین کند.
این دو هدف با
ضعف حکومت
منطقه ای
کردستان
رابطه مستقیم
دارند. اما
باید توجه داشت
که این هم
دلیل اصلی
تعرضات نظامی
اخیر ترکیه
نیست. تضعیف و
نهایتا دست
نشانده کردن
حکومت
کردستان هم
جزء و محصول
جانبی هدف
بزرگتر آن
درکل عراق است
و ترکیه از آن
کانال آن را
تعقیب می کند.
موقعیت دولت
سوریه هم امکانات
معینی برای
سهمخواهی از
ماترک عراق در
اختیار آن می
گذارد. اما بعنوان
یک قدرت
کوچکتر،
سوریه ناچار
است در شکافت
رقابت دو قدرت
بزرگ منطقه،
ترکیه و
جمهوری
اسلامی، جا
برای خود در
عراق باز کند.
از کنفرانس استانبول
به اینسو
نشانه های
گرایش سوریه
به نزدیکی
بیشتر با
ترکیه و فاصله
گرفتن از
جمهوری
اسلامی
آشکارا به چشم
می خورد. این
هم یکی از تاثیرات
بالفعل دخالت
ترکیه بر
معادلات
منطقه است.
بعلاوه امروز
ترکیه همسو با
دولتهای عرب
طرفدار غرب
آشکارا در یک محور
سیاسی منطقه
ای قرار گرفته
اند که هدف
مشترک آن
مقابله با
نفوذ فزاینده
جمهوری
اسلامی و جریانات
اسلامی
وابسته به آن
در عراق و
لبنان و
فلسطین است.
این محور در کنفرانس
آناپولیس
کنار هم
بودند. در
بحران انتخاب
رئیس جمهور
جدید در لبنان،
که تا امروز
یازده بار
جلسه پارلمان
لبنان برای
تعیین تکلیف
آن بی نتیجه
مانده و به
تعویق افتاده
است، در کنار
هم هستند. در
فلسطین کم و
بیش از محمود
عباس در برابر
حماس حمایت می
کنند. در عراق
دولت ترکیه از
محور احزاب
ناسیونالیست -
اسلامی معروف
به گروه "سنی"ها
حمایت می کند
پرتو: تركیه
علاوه بر
منافع خود و
از جمله نقش
نمایندگی
ناسیونالیسم
ترك در منطقه،
آیا منافع
امریكا را هم
پس از شكستش
در عراق مد
نظر دارد؟ آیا
بر سر این
توافقاتی بین
تركیه و
آمریكا وجود
دارد؟
فاتح شیخ: گرچه
هدف بلافصل
ترکیه از تعرض
و ابراز وجود
نظامی اش،
دخالت در شکل
دادن به آینده
سیاسی عراق در
شرایط حاصل از
شکست استراتژی
آمریکاست،
این دخالت به
عراق محدود
نمی شود، بر
همه معادلات
منطقه تاثیر
می گذارد. هم
اکنون تاثیر
آن در بعضی
جاها به درجات
گوناگون
مشهود است.
دولت ترکیه در
این مصاف جدید
بدوا منافع
بورژوازی آن
کشور را نمایندگی
می کند ولی در
موقعیت یک
متحد قدرتمند
آمریکا و غرب
در منطقه هم،
چه در برابر
زیاده خواهی جمهوری
اسلامی و چه
در برابر مصاف
طلبی جدید روسیه
در منطقه، می
ایستد و بعنوان
یک قدرت منطقه
ای با تکیه به
ارتش نیرومند
و مجهز خود و
با تکیه به ناتو،
بر معادلات و
محوربندیهای
موجود منطقه
تاثیر می
گذارد. توافق
بین ترکیه و
آمریکا
آشکارتر از آن
است که
نیازمند بیان
باشد. شکافی
که مخالفت ترکیه
با حمله
آمریکا به
عراق بین دو
دولت ایجاد
کرده بود، بنا
به موقعیت جدید
هر دو دولت
برطرف شده
است. این
موقعیت جدید
از طرفی وضعیت
دشوار آمریکا
در عراق و
منطقه است (که
با ترور بوتو
در پاکستان
وخیم تر هم می شود)
و از طرف دیگر
موقعیت تثبیت
شده دولت گول - اردوگان
در ترکیه است.
در این مقطع
دولت ترکیه
بیشتر از آنکه
بر عنصر "ترک"
بودن در هویت
ایدئولوژیک خود
تکیه کند، بر
موقعیت عینی
خود در
معادلات منطقه
ای و جهانی
تکیه دارد. در
خود صفوف
بورژوازی
ترکیه جدال
گرمی بر سر هویت
ملی، بین
شووینیسم اسلامی
ترکی
بازمانده از
امپراتوری
عثمانی و
شووینیسم
کمالیستی میراث
جمهوری مدرن
ترکیه در
جریان است.
اما در حال حاضر
دو جناح هیات
حاکمه ترکیه
بر اساس تکیه
به موقعیت
عینی دولتشان
در کشمکشهای
جاری منطقه با
هم توافق
دارند.
پرتو: یك بحث
این است كه
اگر كردستان
عراق مستقل
میشد یا بشود
به این وضعیت خاتمه
میدهد. با
توجه به تهدیدات
كشورهای
همسایه عراق
آیا مساله
استقلال كردستان
بهانه دیگری
برای دخالت
این دولتها برای
جلوگیری و یا
شكست این پروژه
به دست نخواهد
داد؟ نیرو یا
نیروهای تضمین
كننده حفظ و
دفاع از این
استقلال كجا
است؟
فاتح شیخ: به
دلایل زیادی
می توان گفت
که استقلال
کردستان عراق
هم ممکن است و
هم می تواند
در برابر
تهدیدات و
تعرضات ترکیه
و جمهوری
اسلامی سد
محکمی بسازد. با
استقلال یا
بدون استقلال
و حتی با
موقعیت فدرالی
یا بدون آن،
این دو دولت
یک لحظه دست
از دخالت و
اعمال فشار بر
زندگی و
سرنوشت مردم
کردستان عراق
نخواهند کشید.
تعرضات اخیر
ترکیه، رقابت
دو دولت را هم
بر مزاحمتها و
اعمال
فشارهای
تاکنونی
اضافه کرده
است. این توجیه
که گویا
استقلال
بهانه دیگری
برای دخالت،
به دست این
دولتها خواهد
داد، بی پایه
است. هم اکنون دخالت
در مقیاس وسیع
و رورافزون
جریان دارد. امروز
مردم کردستان
به دلائل واقعی
از حاکمیت
احزاب
ناسیونالیست
ناراضی و
بیزارند. جنبش
کردایتی از بسیاری
جهات به آخر
راه خود رسیده
است. بسیج توده
ای برای
استقلال کردستان،
کار جنبش
دیگری است که
افق و مطالبات
آن را کمونیسم
کارگری و حزب آن،
از سالهای پیش
طرح کرده است.
تضمین دفاع از
این استقلال
چیست؟ همان نیروی
توده ای که
برای امر
استقلال
کردستان (هم
بعنوان راه
خروج از وضعیت
بلاتکلیفی
سیاسی و هم
بعنوان
تضمینی در
برابر دخالت
ستمگرانه و
ضدمردمی دولت
مرکزی و
دولتهای
مجاور) بسیج
شود و به رغم
مخالفت احزاب
ناسیونالیست حاکم
آن را به کرسی
بنشاند، قادر
خواهد بود با
تکیه به نیروی
خود و به همبستگی
مردم
آزادیخواه
کشورهای
مجاور و سراسر
جهان، می
تواند دفاع از
این استقلال
را تضمین و
تهدیدات
دولتهای
مخالف آن را
خنثی کند.
احزاب ناسیونالیست
حاکم نمی
توانند به
نیروی مردم متکی
شوند، آنها با
هفده سال حاکمیت
ارتجاعی و
غارتگرانه
شان، عملا خود
را آماج خشم
توده های مردم
کردستان کرده
اند.
۲٩
دسامبر ۲٠٠٧