جمعبندى از مباحثات اخير در تشکيلات کردستان حزب

سخنرانى پيش از دستور در توضيح بيانيه ارائه شده به پلــنوم شانزدهم کميته مرکزى حزب 

٢٨/٨/١٣٦٨

منصور حکمت: ميخواهم بعنوان پيش از دستور از طرف خودم و رفقا رضا مقدم و ايرج آذرين درباره مباحثات کمونيسم کارگرى و بحثهاى دوره اخير در حزب مطالــبى را بيان کنم. همانطور که بارها به اشکال مختلــف گفت‌هايم، ما خود را، و چپ را بطور کلى، يک گرايش در اين حزب ميدانيم. فکر کرديم بهتر است افق خود و چهارچوب کار خودمان در اين حزب را با عالــيترين ارگان حزبى بطور رسمى مطرح کنيم تا ابهامى در اين مورد که ما چه هدفى را در حزب دنبال ميکنيم و اوضاع را چگونه ميبينيم باقى نماند. اينجا من دو نوشته را رسما به کميته مرکزى حزب ارائه ميکنم. يکى مصاحبه من با نشريه بسوى سوسيالــيسم است که قاعدتا بايد اين را روشن کند که ما چه ميگوئيم و چقدر از بحث ما به کجاى حزب مربوط ميشود. نوشته ديگر سندى است راجع به جمعبندى از بحثهاى دوره اخير در تشکيلات کردستان حزب. اين سند دوم را من همينجا براى پلــنوم قرائت ميکنم. فقط شايد بعضى جاها مکث کنم و توضيحات بيشترى بدهم. بعد اين اسناد را براى آرشيو به کميته مرکزى حزب ميسپارم. 


(متن نوشته زير را قرائت ميکند) 


مقدمه:

بدنبال يک دوره مباحثات پرحرارت در تشکيلات کردستان حزب لازم است به سهم خود جمعبندى کوتاهى از وقايع اين دوره بدهيم. قصد ما اين نيست که وارد جزئيات بحثها بشويم و يا پاسخ تک تک نکاتى را بدهيم که در طى اين مدت در مقابل نظرات ما مطرح شده‌اند. هدف ما اينست که برداشت عمومى خود از اوضاع و موضعگيرى و جهت گيرى کلى خودمان را براى اطلاع رفقاى حزبى بيان کرده باشيم. 

١- سابقه و نحوه بروز مسالــه:

تصورى که بخصوص مخالــفين بحث ما دوست دارند در تشکيلات وجود داشته باشد اينست که گويا مسائل و جدلهاى دوره اخير با سمينار و يا جزوه ما شروع ميشود. اين، در بهترين حالــت، تصور بسيار خام و ساده نگرانه‌اى از اوضاع است. همانطور که قبلا هم گفته‌ايم وجود خطوط و گرايشات در حزب و تقابل و کشمکش آنها، يکى از مشخصات هميشگى و اجتناب ناپذير در حزب بوده است. انکار وجود گرايشات، انکار اين تقابل، بنظر ما يکى از بارزترين نشانه‌هاى موضعگيرى راست و يا سانتــر در اين حزب است که اين تقابل را به نفع خود نميبيند و از قطب بندى سياسى در حزب و شفافيت پيدا کردن تفاوتها و اختلاف نظرها نگران است. 

در فاصلــه کنگره دوم تا سوم حزب، تحت تاثير شرايط عينى و اجتماعى بيرون حزب، گرايشات دخيل در اين حزب از نظر سياسى و فکرى، از نظر افق مبارزاتى، و حتى از نظر مناسبات تشکيلاتى از هم دور شدند.

بحث کمونيسم کارگرى که بصورت انتقادى به تفکر و پراتيک مسلــط بر حزب و رهبرى آن ارائه شد خود نشانه فاصلــه گرفتن چپ از چهارچوب فکرى موجود و آغاز پيدايش يک جريان کمونيستى- کارگرى خودآگاه و با افق در قطب چپ اين حزب بود. مباحثات کمونيسم کارگرى عکس الــعملى به وضع حزب نبود. زمينه اصلى اين بحثها اوضاع عمومى جنبش به اصطلاح کمونيستى در سطح بين الــملــلى و تعميق نقد ما به سوسيالــيسم غير کارگرى در مقياس اجتماعى و جهانى بود. اين بحثها همچنين نزديکى عملى بيشتر حزب با کارگران و نفوذ مادى و روزافزون سوسيالــيسم کارگرى در حزب را منعکس ميکرد. مباحثات کمونيسم کارگرى بحث و تئورى‌اى براى يک تشکيلات نبود، تلاشى کمونيستى بود براى درک جهان معاصر از نقطه نظر مارکسيسم و کارگر کمونيست و گشودن افقى براى کمونيسم کارگرى در دل بحران سوسيالــيسم بورژوائى. اين بحث طبعا استنتاجات مشخصى نيز در قبال حزب بعمل مياورد و افقى را در برابر حزب بطور مشخص قرار ميداد.

با طرح اين نظرات، جناح چپ ديگر رسما در موضع انتقادى نسبت به خط سنتى رهبرى در حزب قرار ميگرفت. اين خط سنتى که ماحصل پيروزى بر خلق گرائى بود، با تحولات عمومى در سطح جهانى، با زوال خلق گرائى، با پيدايش يک حزب بزرگ و معتبر که ديگر به بستر اصلى سوسيالــيسم راديکال در جامعه ايران تبديل شده بود، اکنون ديگر به يک چهارچوب فکرى سانتــر، به تئورى‌اى براى رهبرى و حفظ و اداره يک تشکيلات معين، تنزل يافته بود. درجا زدن اين سانتــر در زمينه‌هاى فکرى و سياسى را هر کس که نحوه عمل کميته مرکزى حزب کمونيست ايران، کميته مرکزى کومه‌لــه و در يک کلام ارگانهاى متشکلــه از کادرهاى اين حزب را در سالــهاى اخير از نزديک دنبال کرده باشد بخوبى ديده است.

و بالاخره بايد از جناح راست سخن گفت. بطور مشخص دو جريان راست در اين حزب لانه کرده است. اول، ناسيونالــيسم کرد. اين جريان، علــيرغم تعرض کنگره دوم کومه‌لــه به آن در درون کومه‌لــه و سپس حزب باقى ماند. با راديکالــيزه شدن دائمى حزب کمونيست تحت فشار جناح چپ، ناسيونالــيسم کرد ساکت شد و به حاشيه رانده شد. اما بعنوان يک گرايش عينى و موجود در حزب نفوذ ايده‌هاى اساسى‌اش، افقش، و سنتهاى مبارزاتى‌اش در تشکيلات کردستان حزب هيچگاه از بين نرفت. کشيده شدن جنگ ايران و عراق به کردستان، و سپس آتش بس ميان دو دولــت، افق ناسيونالــيسم کرد را چه در ايران و چه در عراق در مقياس اجتماعى تيره کرد. اين را همه ما به روشنى در عملـکرد نيروهاى سنتى اپوزيسيون کرد در هر دو کشور و در سرنوشت عبرت آموز احزاب آنها در اين دوره بخوبى ديده‌ايم. افق عمومى اين جريانات انتظار است. يافتن خلــل و فرجى براى باقى ماندن تا دور بعدى بحران سياسى در منطقه، حفظ خود با پذيرش محدوديتهاى بيشتر عملى و صبر. در درون حزب ما هم ناسيونالــيسم کرد جز اين افقى ندارد. تصور شکوفائى سياسى و قدرت يابى حزب در دل اين اوضاع، آنهم به اتکاء به نيروى طبقه در شهرها، چيزى که سنت ناسيونالــيستى حتى وجودش را منکر است، به زعم اينها يک توهم و خودفريبى چپ محسوب ميشود. اگر اين جريان با نظرات چپ، با سياستها و تبلــيغات و جهت گيرى‌هاى چپ راه ميايد دقيقا به اين خاطر است که چپ بزعم اينها چهارچوب فکرى راديکال و مردم پسندى براى "صبر" و حفظ روحيه بوجود مياورد. به اين ترتيب با پيدايش محدوديتهاى عملى براى اشکال سنتى مبارزه ناسيونالــيستى، اين راست نيز راست‌تر و نسبت به حقانيت سياستهاى چپ در حزب بدبين‌تر و نسبت به پراتيک آنها لاقيدتر ميگردد.

راست ديگر، يک راست دمکراتيک و سوسيال دموکراتيک است. اين راست را بصورت يک حرکت محفلى و يک جنبش مقاومت منفى بويژه در خارج کشور شاهد بوده‌ايم. اينها هم حاصل تحولات بين الــملــلى در سوسيالــيسم بورژوائى از يکسو و پايان خصلـت پيشرو و کارساز چهارچوب سنتى تفکر حزب از سوى ديگر هستند. و درست در متن اين بى خطى و درجا زدن سانتــر در حزب است که اين جريان هم رشد ميکند و عملا مشکلات متعددى را بويژه در خارج کشور به حزب تحميل ميکند.

در متن چنين صف‌بندى‌اى است که تحولات و مجادلات اخير شکل گرفته است. پيشروى خزنده راست در تشکيلات کردستان حزب با محدود شدن دامنه فعالــيت نظامى و برجستگى يافتن موجوديت اردوگاهى تشکيلات آغاز ميشود. امروز، وقتى به گذشته نگاه ميکنيم، حتى کنگره ششم کومه‌لــه وقفه‌اى موقتى در روندى بنظر ميايد که پيش از آن به نفع راست شروع شده بود. کنگره ششم تعرض چپ بود. اما اين تعرض نتوانست دنبال گرفته شود و بويژه با لــطمات و ضايعاتى که در کردستان متحمل شديم، پرچم راست يعنى پرچم تلاش براى بقاء، مجددا قد راست ميکند. در اين دوره ما شاهد اين واقعيت هستيم که راست خط مرکز در تشکيلات کردستان را بسوى خود ميکشد. بدبينى خود را به چپ به آن سرايت ميدهد. رخوت مرکز و ناتوانى‌اش از پاسخگوئى به محدوديتها و فشارها، راست را ناگزير ميکند تا براى "حفظ تشکيلات و صبر" به شيوه‌ها و راهها و شعارهاى خود تکيه کند. عرق سازمانى و حتى عرق ملى، تخفيف دادن دشوارى‌هاى عينى در اذهان، "حفظ انسجام و روحيه" از طريق دامن زدن به خودپسندى تشکيلاتى و بحث داخل و خارج، اينها شيوه‌هاى اثباتى خود اين جريان راست براى تشکيلات‌دارى است. اينها در عين حال گواه عمق تعصبات و تعقلات ناسيونالــيستى اين جريان نيز هست. اما تا قبل از دوره اخير پيشروى راست و گسترش نفوذش روى مرکز يک پيشروى خزنده است.

با اينحال عوامل معينى راست را ناگزير ميکند که رسما بيرون بيايد و جنگ آخرش را بکند. اين عوامل کدامند:

١- قطعنامه کميته مرکزى حزب کمونيست ايران درباره شرايط پس از آتش بس ايران و عراق حاوى نکاتى است که بهيچوجه توسط راست قابل هضم نيست. محور اين قطعنامه که حفظ استقلال عمل حزب در کردستان است با طرحهاى هرگز نگفته راست براى حفظ خود و صبر و با افقى که ناسيونالــيسم کرد براى بقاء در دوره سازش دولـتها در منطقه دارد جور در نميايد. راست اختلاف خود با اين قطعنامه را در سطح رسمى مسکوت ميگذارد و به تحريک خود علــيه چپ، با اتهاماتى نظير ذهنى گرايى، پاسيفيسم و غيره، شدت ميدهد. در اين دوره است که در عين حال بخش زيادى از راه را براى همراه کردن مرکز در کردستان با خود طى ميکند. در اين دوره است که ما شاهد دورى تشکيلاتى کميته مرکزى کومه‌له از کميته اجرائى حزب و بارز شدن جدائى‌هاى تشکيلاتى و حتى فردى ميان کادرها هستيم.

٢- از اين مهمتر، حرکت چپ در اين دوره است. بدنبال کنگره سوم ما رسما اعلام کرديم که مباحثات خود را از چهارچوب خط رسمى بيرون ميکشيم و بعنوان يک گرايش حرف ميزنيم. گرفتن ظاهر يک اقلــيت به خود و در عين حال تيز کردن لــبه نقد از جانب ما، توازن رسمى ميان گرايشات در حزب را دگرگون کرد. از يکسو اين توهم که مقابلــه با چپ ممکن شده است، (بويژه با شنيدن شايعه آمادگى چپ براى انشعاب)، و از سوى ديگر درک اين حقيقت که جريان انتقادى از اين پس فارغ از مصلـحت گرائى سنتى کميته مرکزى و خطاب به کل اعضاء سخن ميگويد، منجر به حرکت وسيع و علــنى راست و مرکز در کردستان شد. سمينار اول کمونيسم کارگرى، با اينکه چند کلــمه بيشتر در مورد کردستان و کومه‌لــه در آن صحبت نشده بود، بعنوان شروع تعرض چپ گرفته شد و از زاويه نگرش سنتى ناسيونالــيستى و تشکيلاتچى‌گرانه "پاسخ" گرفت. حرکت وسيعى براى بى‌اعتبار کردن حرکت ما و خود ما بعنوان افراد معين، و هر کس که تصور ميکردند ممکن است با ما باشد، شروع شد. هنوز مباحثات ما در مورد کردستان به رفقاى اين تشکيلات نرسيده بود که کمپين علــيه ما به اوج خود رسيد. در اين کمپين ما شاهد تنوعى از تحريکات بوديم. تحريک تشکيلاتى، ملى، فردى، اخلاقى و حتى تئوريک. نحوه برخورد اين جريان چنان بود که معلــوم بود جنگ آخرش را ميکند، و ديگر اميد و يا نيازى به باقى ماندن در يک حزب با جريان چپ حس نميکند. 

٣- عامل ديگر در شکل دادن به اين تقابل اين بود که اينبار ناسيونالــيسم در کومه‌لــه توانسته بود کمبود قديمى خود را از نظر کادر و رهبر سرشناس و معتبر با جذب سانتــر پر کند. کسانى که حتى در دوره‌هائى مدافعان انتقاد چپ در اين حزب بودند زير پرچم راست به خط شدند و به تعرض راست چراغ سبز دادند و کمک کردند. راست و مرکز هر يک از ائتلاف خود علــيه خط کمونيسم کارگرى احتمالا هدف خاص خود را داشتند. براى مرکز شايد اين کشمکشى براى سر جاى خود نشاندن چپ، کند کردن لــبه انتقاد آن، کشيدن مجدد آن به موضع توجيه کلــيت کميته مرکزى و کل سانتــر، و بازگرداندن اوضاع به موقعيت قبل از کنگره سوم بود. شايد براى اينها ميدان دادن به راست و تائيد آن يک سياست دوره‌اى براى امتياز گرفتن از چپ بود، با اين توهم که "به موقع" با افراط و تفريط‌ها مرزبندى خواهند کرد! اينها نشانه توهمات اين جريان و دورى واقعى آن از مضامين و اهداف بحث کمونيسم کارگرى است. اما براى راست ناسيونالــيست اين نبرد آخر بود. پلــى براى بازگشت براى خود نگذاشتند. هر کس هر طور فکر کرده باشد، سانتــر چيزى جز سياهى لــشگر براى حملــه راست به کل بنيادها و مبانى حزب کمونيست ايران نبود.

بهرحال قد علــم کردن راست و بدنبال آن مرکز در کردستان علــيه چپ و مباحثات کمونيسم کارگرى امروز ديگر کاملا به شکست کشيده شده است. اين را مديون روشن بينى، صراحت و استقامت چپ در کل تشکيلات هستيم. حتى کسانى که در ايندوره بدون تعمق مسائل را از دريچه چشمان جريان راست نگاه کردند بتدريج متوجه اين واقعيت خواهند شد که چپ در اين دوره چه خدمت عظيمى به حفظ حزب کمونيست ايران به مثابه يک حزب پيشرو نموده است. اين تجربه يک نقطه عطف اساسى بويژه در تشکيلات کردستان حزب است. نشان داده شد که روند تاريخى تکوين اين حزب هر چه بوده باشد، شالــوده امروز آن را فعالــين و کادرهائى ميسازند که پاشنه آشيلى در برابر ناسيونالــيسم در کردستان ندارند و ميخواهند فعالــين يک سوسيالــيسم انترناسيونالــيستى و کارگرى باشند. 

خلاصه کلام، اين تقابل از هيچ جزوه و نوشته‌اى و هيچ سفر و سياحتى و هيچ سوءتفاهمى شروع نميشود. ريشه اين جدال در تار و پود خود حزب کمونيست ايران و در تقابل گرايشات مادى اجتماعى در درون آن بود و دير يا زود ميبايست به نقطه اوجى برسد. رويدادهايى که رخ داد تنها شرايط و زمينه‌هاى اين تقابل ، زمان و شکل بروز آن راتعيين کرده است.

٢- کمونيسم کارگرى و مباحثات درون حزبى

شايد مايه تعجب خيلى از رفقا بشود اگر بگوئيم رويدادهاى تشکيلات کردستان بر اصل بحث کمونيسم کارگرى در حزب و بيرون آن و بر سير پيشروى آن تاثير منفى داشته است. بحث کمونيسم کارگرى بحثى براى تسويه حساب با عقب مانده‌ترين گرايشات در درون حزب نبود. اين بحث حتى بحثى اساسا خطاب به حزب به عنوان يک تشکيلات معين نيست. ما ميخواهيم چهارچوب فکرى و سياسى‌اى به جنبش سوسيالــيستى کارگرى، حتى در مقياس فراتر از ايران بدهيم. طرف حساب ما در جامعه گرايشات سياسى اصلى بورژوائى هستند که موانع واقعى در برابر کمونيسم طبقه کارگر قرار داده‌اند. ما ميخواهيم نسل جديدى از کمونيستها را شکل بدهيم که کمونيسم را به شيوه‌اى مارکسيستى و کارگرى ميفهمند و محيط اعتراض کارگرى محيط طبيعى ابراز وجود آنهاست. اين تلاشى است صدها مرتبه مهمتر و مارکسيستى‌تر از کارى که يازده سال قبل با شکل دادن به يک مارکسيسم انقلابى بر علــيه خلق گرايى در ايران آغاز کرديم و هزاران رفيق کمونيست و توانا را به جنبش و حزب ما داد. تمام مضمون تئوريک بحثهاى ما براى اعضاى حزب کمونيست تحت‌الــشعاع کوبيدن راست در تشکيلات و مبارزه با عقب ماندگى‌اى قرار گرفت که حتى در چهارچوب فکرى سنتى حزب هم مشروعيت نداشت و ميبايست طرد بشود. ما خواسته‌ايم رفقا از ديدگاه کارگر معترض به مارکس و مارکسيسم رجوع کنند و اينبار هسته طبقاتى بحثهاى مارکسيسم را مورد توجه قرار بدهند. ما تحلــيلى از اوضاع جهانى و سرنوشت سوسيالــيسم بورژوائى داديم که در اولــين قدم با فتواى اخلاقى تازه تئوريسين‌هاى راست در باب "رابطه تئورى و روحيه" و غيره مواجه شد. ما توجه به اين ابعاد بحث را ميخواهيم و ميخواهيم انرژى خود را در اين مسير بکار بگيريم. تحرکات عقب مانده راست و مرکز در کردستان تا حدودى بناگزير اولــويتهاى اصلى را تحت الــشعاع قرار داده است. 

از نظر تشکيلاتى نيز بحث ما بحثى علــيه عقب ماندگى نبود. بحثى در مقابل پيشروترين چهارچوبى بود که حزب قبل از مباحثات جديد به آن متکى بود. بحث ما از نظر سياسى و تشکيلاتى بحثى در نقد مرکز بود. ما ميدانستيم که با تعرض از چپ در اولــين قدم با خاکريزهاى عقب مانده‌ترين گرايشات مواجه ميشويم. اما همانطور که تجربه هم نشان داد مقاومت اين جريانات مسالــه مهمى را تشکيل نميداد. امروز اين مقاومت تا حدودى مرز ميان مباحثات ما را با مبارزه علــيه عقب ماندگى بطور کلى و لاجرم با سانتــرى که در اين ميان علــيه ناسيونالــيسم موضع گرفت کمرنگ کرده است. ما ميخواهيم بحث کمونيسم کارگرى اثباتا مورد توجه رفقا قرار بگيرد و بالاخره با وارد شدن رفقا به مضمون آن، درجه‌اى از پلاريزاسيون فکرى که در درون حزب لازم است بوجود بيايد. بهرحال شکست تحرکات راست ابدا به معنى پايان کار ما و تحقق هدف ما در درون تشکيلات نيست، بلـکه تازه داريم به جدالــهاى فکرى و سياسى اصلى در حزب نزديک ميشويم.

٣- وضعيت امروز

همانطور که گفتيم گرايش راست و ناسيونالــيستى پا به نبرد آخر خود در حزب گذاشت و شکست خورد. سرنوشت اين جريان لاجرم بايد ديگر بطور قطع تعيين بشود. نميتوان بعد از اين شکست اجازه داد که اين جريان به سر پست خودش برگردد. ما خلــع يد قطعى و بى بازگشت از جريان راست را ميخواهيم. بايد معلــوم بشود که تمايل ناسيونالــيستى هيچ مشروعيتى در چهارچوب حزب کمونيست ايران ندارد. سردمداران و صحنه‌گردانان اصلى جريان راست بايد اين حزب، و به طريق اولــى کميته‌هاى تصميم گيرنده حزبى، را ترک کنند. هيچ وجهى از پراتيک حزب کمونيست نميتواند تحت مسئولــيت و سرپرستى کسانى باشد که از موضع ناسيونالــيستى به جنگ نظرات چپ در اين حزب رفته‌اند. راست و چپ در اين حزب مانعه الـجمع هستند. اين ديگر بايد براى هر کس روشن شده باشد. 

خلع يد از راست ربط مستقيمى به بحث کمونيسم کارگرى ندارد. ناسيونالــيسم کرد در اين دوره نظراتى را ابراز کرد و به شيوه‌هائى براى پيشروى در حزب دست زد که با مبانى فکرى و سنتهاى مبارزاتى داده شده حزب مغاير بوده است. مادام که اين جريان ساکت بود و حتى وجود خود را انکار ميکرد، بحثى از کنار گذاشتن آن نميتوانست مطرح باشد. اما اکنون به زبان خودش و با شيوه‌هاى خودش حرف زده و کار کرده، هر نوع باقى ماندن آن در حزب يک عقب نشينى علــنى و رسمى براى حزب کمونيست و فرجه‌اى براى تعرض بعدى اين جريان در موقعيتى ديگر بحساب خواهد آمد.

مسالــه خلــع يد سياسى و تشکيلاتى از راست را نبايد با برخورد اساسنامه‌اى به موارد اقدامات ضد تشکيلاتى برخى از طرفداران و سردمداران اين جريان مخدوش کرد. کمپين ترور شخصيت و برچسب زنى که در اين حزب براه انداخته شد بايد با اقدامات مشخص تشکيلاتى جواب بگيرد. موارد نقض پرنسيپ‌هاى حزبى، پشت گوش انداختن پخش مقالــه ارگان مرکزى[١] به هر بهانه، استفاده از اهرم تشکيلاتى براى تثبيت نظرات گرايشى و گروهى، شرکت ندادن اعضاء ک.م کومه‌لــه و مسئولــين صداى حزب در جلــسه ک.ر[٢] با مسئولــين و غيره حتما بايد مورد برخورد قرار بگيرد. اما منظور ما از خلع يد از راست برخورد به نقض موازين از طرف اين جريان نيست. حتى مودب ترين و منضبط ترين شکل ابراز وجود راست در حزب را نبايد تحمل کرد. اينجا اساسنامه کارى نميتواند و نبايد بکند. اين عرصه مبارزه سياسى است، اين تنها از طريق اعلام عدم حقانيت اين گرايش و عدم صلاحيت سردمداران آن، انتخاب و انتصاب نکردن آنها به ارگانهاى مختلـف و با نقد و تنگ کردن فضاى سياسى به اين گرايش امکانپذير است. بايد معلــوم باشد که حزب کمونيست جائى براى اين گرايشات و تمايلات سياسى ندارد. 

تنها با تعيين تکلــيف راست در حزب است که تازه مبارزه سياسى براى يکپارچه کردن حزب تحت پرچم کمونيسم کارگرى ممکن ميشود. در شروع اين دوره بحثها ما مشروعيت مرکز را، بعنوان جريانى که لااقل پايش روى مواضعى است که چهارچوب فکرى حزب کمونيست را در بدو ايجاد آن تشکيل ميداد پذيرفتيم. بهمين دلــيل ما از تلاش براى تثبيت ديدگاههاى خود و پيدا کردن کادر براى آنها در چهارچوب مناسبات درون حزبى واز طرق سياسى سخن گفتيم. ما از اين حرف زديم که برنامه، رهبرى، موازين و اولــويتهاى حزب بايد تغيير کند و اين مائيم که بايد براى گردآورى ماتريال اين حزب نوين تلاش کنيم. بهمين دلــيل ما از کمونيسم کارگرى بعنوان يک گرايش اقلــيت سخن گفتيم و تاکيد کرديم که مادام که چپ از استخوانبندى کادرى براى بدست گرفتن کل عرصه هاى فعالــيت حزب برخوردار نيست، رهبرى اجرائى در حزب را بدست نمايندگان منتخب اين حزب ميسپاريم و براى شکل دادن به حزب مورد نظر خود کار ميکنيم. در اين چهارچوب بود که ما حتى از اين صحبت کرديم که اگر حزب کمونيست ايران نهايتا ديدگاهها و پراتيک مورد نظر ما را در کنگره اش نپذيرد، آنوقت ناگزيريم حزب ديگرى تشکيل بدهيم. اين به معنى قائل شدن مشروعيت سياسى براى خط سنتى حاکم بر حزب است. امروز هم برنامه ما همين است. ما يک حزب کمونيستى ميخواهيم که در سنت سوسيالــيسم کارگرى قرار داشته باشد. حزبى که در جهان امروز بتواند اين جنبش عظيم را نمايندگى کند. حزبى که سخنگويان و رهبران قابلى براى جوابگوئى در سطح وسيع اجتماعى، در مقياس بين الــملــلى، به مسائل اين جنبش داشته باشد. حزبى که محيط طبيعى فعالــيتش جنبش کارگرى باشد، نيروى طبيعى تشکيل دهنده‌اش کارگر معترض باشد، حزبى که مدافع قابل و با صلاحيت مارکسيسم در جدال عقايد در صحنه جهانى باشد. ما اين حزب آينده را فداى محدودنگرى و "تشکيلات نگهدارى" و نزديک‌بينى مارکسيستهاى انقلابى ايران در حزب کمونيست نميکنيم. انتخابى که ما جلــوى حزب ميگذاريم يک انتخاب واقعى است. ما موافق نميخواهيم. همفکر ميخواهيم. کسانى را در تشخيص‌شان از موقعيت جنبش کمونيستى و وظايف کمونيست امروزى مانند ما فکر کنند و نماينده و مدافع قائم بذات اين تفکر و اين جنبش اجتماعى باشند. مدت زمانى که ما براى اين انتخاب و اين تحول در درون حزب گذاشته ايم حداکثر تا کنگره چهارم حزب کمونيست ايران است. در اين کنگره برنامه کمونيسم کارگرى ايران بايد تصويب بشود، يک حزب يکپارچه بوجود بيايد که رهبرى و کادرهايش صلاحيت سياسى خود را در مبارزه از موضع سوسيالــيسم کارگرى در صحنه اجتماعى کسب کرده باشند، حزبى که بر موازين فعالــيت سوسيالــيسم کارگرى متکى باشد و يکبار براى هميشه تکلــيف خود را با تاريخ سوسيالــيسم و راديکالــيسم روشنفکر ناراضى ايرانى روشن کند. اگر در کنگره چهارم اين تحول در تمام ابعاد فکرى، سياسى و تشکيلاتى آن رخ ندهد و رسميت پيدا نکند، آنوقت بدون ترديد سنت تاکنونى حزب ما به دو ترند و دو حزب متفاوت تجزيه خواهد شد. در هر حالــت کنگره چهارم حزب مقطع پيدايش يک حزب کمونيستى کارگرى در چپ ايران است. 

مجددا تاکيد ميکنيم که طى شدن اين تحول در يک چهارچوب سياسى و با کمترين مشقت در درون حزب کمونيست ايران مشروط به تسويه حساب جدى اين حزب با راست است. مادام که در هر تلاقى چپ با مرکز، در هر برخورد انتقادى در درون و بيرون حزب، جريانات راست امکان تحرک و جوسازى از نوعى که ديديم داشته باشند، چهارچوب سياسى واقعى براى طرح اين مباحثات وجود نخواهد داشت. مادام که گرايشاتى که از چپ مورد انتقاد قرارميگيرند بتوانند بعنوان اسلـحه ذخيره خود جريان راست را علــيه چپ فعال کنند اميدى به طى کردن اين سير تحول به شيوه اصولــى نيست. جاى گرايشات راست به حکم کنگره موسس حزب کمونيست ايران و به حکم کل تصويرى که از اين حزب به کارگران داده شده است در بيرون حزب است.

درباره قطعنامه مصوب پلــنوم پنجم ک.م. کومه لــه(٣)

ما (امضاء کنندگان زير) قطعنامه اى براى تصويب در پلــنوم کومه‌لــه نداشته ايم. نظرات ما و آلــترناتيوهاى عملى ما در قطعنامه‌هاى کنگره ششم کومه‌لــه و در جزوه‌اى که در تشکيلات توزيع شده است نوشته شده است. قطعنامه مصوب در راستاى نظرات ماست و قطعا از نظر مضمونى با آن مخالــفتى نداريم و خواهان اجراى آن هستيم. اما واقعيت اينست که حزب ما در کردستان، و در بسيارى عرصه هاى ديگر، براى درک و پيشبرد سياستهاى چپ و کمونيستى کمبود قطعنامه و مصوبه نداشته است. مادام که موانع واقعى پيشرفت سياستهاى حزب شناخته و مرتفع نشوند صدور قرارها و قطعنامه ها جزء اعلام و تاکيد رسميت، مشروعيت و حقانيت نظرات چپ در اين حزب کاربست ديگرى پيدا نميکند. تصويب يک قطعنامه اصولــى و سپس سپردن اجراى آن به کسانى که در همان پلنوم بطرق مختلــف در برابر آن مقاومت کرده‌اند، کسانى که قطعنامه سند سازش و نه رهنمود عمل برايشان بوده و از موضع پوشاندن اختلافات سياسى در درون حزب به آن راى داده‌اند، از اهميت و کارآئى تصويب قطعنامه کم ميکند. اگر اين قطعنامه مبين نظرات پيشرو در حزب است آنگاه حداقل انتظار از يک حزب با پرنسيپ اينست که با تصويب آن ابزارهاى اجراى آن و قدرت تصميم‌گيرى در مورد جزئيات عملى آن به همان کسانى واگذار شود که در پلــنوم اين پلاتفرم را مطرح کرده‌اند و از آن دفاع نموده‌اند. پلاتفرم چپ بايد بدست چپ در حزب عملى شود. 

ما معتقديم که در عين اينکه قطعا انجام قطعنامه مصوب پلــنوم پنجم، مانند ساير قرارها و قطعنامه‌هاى پيشروئى که تاکنون به تصويب رسيده است، بايد توسط کميته‌هاى ذيربط پيگيرى شود، متمرکز کردن اذهان رفقاى تشکيلاتى روى مسالــه سرنوشت قطعنامه، و يا قرار دادن قطعنامه بعنوان موضوع محورى مجادلات در ايندوره، ذهنيت رفقاى حزبى و شناخت آنها را از سير حرکت حزب به عقب ميکشاند. رفقاى ما امروز آنچه که ما بدفعات در طول سالــهاى اخير تاکيد کرده بوديم را بعينه تجربه کرده‌اند. اين واقعيت که حزب کانون گرايشات مختلــف است، که عوامل سياسى بازدارنده مانع پيشرفت نقشه عملهاى کارساز حزبى هستند، که تائيد ضمنى و همراه شدن صورى با بحثهاى رسمى براى پيشروى حزب کافى نيست و غيره را تجربه کرده‌اند. دوره پس از کنگره سوم صحت نظرات ما و صحت سياست ما مبنى بر ظاهر شدن بعنوان يک گرايش در درون حزب را به ثبوت رسانده است و هم اکنون در اولــين قدم و با نفس طرح نظرات و آلــترناتيوهاى ما در سطح کل حزب و بيرون از محدوده کميته مرکزى، همه بعينه عمق اختلافات و روشهاى عقب مانده و غير سياسى‌اى را که مخالــفين به آن پناه برده‌اند به روشنى ديده‌اند. تصويب قطعنامه گامى حقوقى به جلــو است. اما نبايد به يک عقبگرد سياسى و به محملى براى خاک ريختن روى اختلافات واقعى و بويژه به ابزارى براى استتار مجدد راست تحت پوشش موافقت لــفظى با اسناد حزبى منجر شود. ميخکوب شدن به مسالــه قطعنامه مصوب پلــنوم پنجم نشانه همان نگرش سانتــر و متوهم در حزب است که گويا پيشرفت کند سياستهاى کمونيستى و کارگرى حزب بدلــيل فقدان نقشه عمل و رهنمود در سطوح کنکرت‌تر بوده است. چنين تصورى نهايتا با معرفتى قلــمداد کردن موانع سياسى، با پذيرش بهانه "کمبود اسناد و رهنمود" و غيره، بقاء راست در حزب را موجه و مجاز ميکند. ما در پلــنوم سيزدهم و در کنگره سوم چنين ارزيابى‌اى را رد کرديم و امروز که گرايش راست کارآکتر و تمايلات واقعى‌اش را در حزب بروز داده است ديگر چنين نگرشى ابدا مجاز نيست. سياستهاى حزب ما بيش از هر جريانى مدون بوده‌اند و در جزئيات تشريح شده‌اند. يک مصوبه پيشرو ديگر حتما خاصيت خود را دارد، اما گره کار نيست. بايد آن عوامل و شرايطى را شناخت که عملا تا امروز در راه اجراى تمام مصوبات و تصميمات پيشرو در اين حزب مانع ايجاد کرده‌اند و ميتوانند اين قطعنامه اخير را هم به همان سرنوشت دچار کنند.

مناسبات درون حزبى

دوره اخير همچنين گواه درجه تعهد گرايشات مختلــف به موازين کمونيستى در درون حزب بوده است. از نظر ما کمونيسم کارگرى موضوع يک اختلاف سياسى و نهايتا تشکيلاتى است. علــيرغم اينکه تمام حزب در سطح رسمى به صحت بحثهاى ما سوگند ميخورد، علــيرغم اينکه ارگانهاى رسمى حزبى آماده‌اند اين نظرات را بعنوان نظرات رسمى حزب منتشر کنند، و علــيرغم اينکه خود ما بعنوان افراد در عالــيترين ارگان نشسته کميته مرکزى عضو بوديم، ترجيح داديم براى اجتناب از هر نوع فشار تشکيلاتى به رفقاى حزبى که مانع برخورد آزادانه و انتخاب آگاهانه آنها در قبال نظرات ما باشد، بحث را بصورت فوق برنامه و بعنوان نظرات افراد معين در حزب طرح کنيم. ما عامدانه براى پيشروى سياسى نظرات خود، از ارگانهاى اجرائى مرکزى کناره گرفتيم. در طرح نظرات خود کوشيديم تا امکان شرکت کلــيه رفقا را در حد مقدورات فراهم کنيم. نظرات خود را در اختيار کل تشکيلات گذاشتيم. در همان حال بعنوان افراد معين تحت اتوريته کميته اجرائى حزب در ارگانهاى خود کار کرده‌ايم. ما به اين معتقديم که حزب کمونيست ايران بايد از نظر تشکيلاتى در اختيار گرايش کمونيستى کارگرى در حزب قرار بگيرد و گرايشات ديگر از اين حزب و قبل از هر چيز از مقام‌هاى مسئول در اين حزب کنار گذاشته شوند. اما روش رسيدن به اين هدف را روشى سياسى تعريف کرديم زيرا اين تحول در حزب کمونيست نميتواند تحولــى از بالا و فرمايشى باشد. 

در مقابل، جناح راست به روشهائى در مبارزه درون حزبى متوسل شد که جز توطئه‌گرانه و ارتجاعى به آن لــقبى نميتوان داد. سوء استفاده از اهرمهاى تشکيلاتى، اعمال فشار عاطفى به افراد، جو سازى، شايعه پراکنى، تحريک، اهانت به افراد، مارک زدن، تحريف آشکار نظرات، خارج شدن از انضباط و موازين ميان ارگانها، از جملــه شيوه‌هائى بود که در اين ميان بکار گرفته شد. عدم کارآئى اين شيوه‌ها در برابر روشهاى سياسى، همانطور که در پلــنوم پانزدهم[٤]پيش بينى کرده بوديم، بسرعت به ثبوت رسيد. حزب کمونيست، حزبى که در تمام طول دوره حيات خود به اصالـت اهداف سياسى و پرنسيپهاى عملى خود شناخته شده بود بناگاه با حرکتى در درون خود مواجه شد که هيچ ريشه و سابقه‌اى در سنتهاى اين حزب نداشت و حتى با معيارهاى جامعه بورژوائى نيز عقب مانده و مذموم محسوب ميشود. بلــوغ سياسى حزب، خودآگاهى سياسى و آرمانخواهى که اين حزب در طول سالــها در ميان اعضاء خود ايجاد کرده است اين روشها را به شکست کشانيد، اما حزب بهرحال در اين ميان زيانهاى جدى کرده است. اعتماد اعضاى حزب به اينکه کادرهاى رهبرى حزبى قادرند اختلافات سياسى را به طرق سياسى حل و فصل کنند بشدت لــطمه خورده است. انتظار تشکيلات از انضباط و پرنسيپهاى تشکيلاتى با مشاهده اين نمونه‌ها پائين آمده است، تضمينهاى اساسنامه‌اى براى اجراى انضباط حزبى بى‌ارزش شده‌اند. نمونه‌هائى از اقدامات مباين با موازين حزبى امروز، از جانب ارگانهاى عالــى حزبى، نديده گرفته ميشوند که سه سال قبل با اخراج از حزب پاسخ ميگرفت.

اختلافات سياسى ما با گرايشات ديگر انضباط و موازين حزبى را براى ما بى ارزش نکرده است. برعکس، تنها در متن يک حزب منضبط و با پرنسيپ است که آن جريانى که نقطه قدرت خود را حقانيت سياسى‌اش ميداند و اعضاى اين حزب را سرمايه‌هاى انسانى سوسيالــيسم کارگرى ميداند ميتواند رشد کند و پيروز شود. از سوى ديگر، خصلـت سياسى اختلاف ما و تاکيد ما بر مبارزه بطرق سياسى، ابدا ما را از مبارزه در بعد تشکيلاتى منحرف نميکند. دورانى که در آن چپ با آرمانخواهى فکرى و خام انديشى و کند ذهنى تشکيلاتى و اجرائى شناخته ميشد در تمام دنيا بسر رسيده است. اين خاصيت چپ روشنفکرى بود.

ما خام يا خوشخيال نيستيم. عرصه بسيج نيرو و اعمال فشار تشکيلاتى قلــمرو انحصارى راست نيست. ما نسبت به دستاوردهاى تشکيلاتى مبارزه سياسى خود لاقيد نيستيم. تفاوت اينجاست که ما روشهاى سياسى و اصولــى خود را داريم و تجربه تا همينجا کارآئى اين روشها را نشان داده است. از نظر ما حزب کمونيست بايد موازين درونى خود را محکم کند و اعتماد عمومى به پرنسيپهاى حزبى و صلاحيت عملى ارگانهاى رهبرى حزبى را اعاده کند. هم اکنون، و در واقع از مدتها قبل يک سلــسلــه اقدامات تشکيلاتى براى سفت کردن انضباط حزبى و برخورد با حرکات غير اصولــى و انضباط کنانه در حزب کمونيست ايران ضرورى شده است. در اين ميان ما و کلــيه رفقاى مدافع مباحثات کمونيسم کارگرى، جناح چپ اين حزب، از هر اقدام کميته مرکزى و کميته اجرائى حزب براى بازگرداندن مناسبات درونى به استانداردهاى حزب کمونيست ايران و ايجاد يک جو سياسى و فارغ از مناسبات ناسالــم با تمام قوا حمايت ميکنيم. خود اين رفقا در هر ارگانى، همانطور که تا امروز چنين بوده است، نمونه انضباط پذيرى و برخورد سياسى و کمک به گسترش فعالــيت روتين حزب خواهند بود. ما همچنين خواهان آنيم که کلــيه ارگانها و تشکيلاتهاى حزبى فورا تحت انضباط کميته مرکزى حزب درآيند. به فدرالــيسم و بونديسم غيررسمى در اين حزب قاطعانه خاتمه داده شود. کميته مرکزى حزب و در فواصل نشستهاى آن کميته اجرائى حزب در جريان کلــيه تصميمات کميته هاى تشکيلاتى قرار بگيرد و در تمام موارد، بدون استثناء، در صورتى که لازم بداند بعنوان مرجع نهائى تصميم گيرى عمل کند. ما خواهان آنيم که به موارد نقض پرنسيپهاى حزبى و اساسنامه‌اى توسط اعضاء کميته مرکزى با شدت عمل بيشترى برخورد شود.

در خاتمه...

کمپين ما براى کمونيسم کارگرى هدف خود را تغيير همه جانبه اين حزب قرار داده است. کنگره چهارم حزب کمونيست ايران از نظر ما بايد پايان اين پروسه و نقطه تعيين تکلــيف رسمى و قطعى حزب باشد. برنامه حزب، کميته مرکزى حزب، موازين تشکيلاتى و نقشه‌هاى فعالــيت حزب بايد دگرگون بشود. اگر کنگره چهارم کنگره چنين تحولــى نباشد راه ما جدا ميشود. در هر حال کنگره چهارم نقطه پايان همزيستى گرايشات مختلــف در حزب خواهد بود. اين ضرب الاجل زمانى از نظر ما ناظر به دوره‌اى است که ما به شيوه سياسى و بر مبناى موازين و اصول حزب کمونيست ايران براى تقويت سوسيالــيسم کارگرى در اين حزب مبارزه ميکنيم. طى شدن اين روند به شيوه فوق منوط به وجود و کارآئى چنين مناسباتى است. تجربه چند ماهه اخير نشان داده است که جناح راست در اين حزب به اين مناسبات پايبند نيست. اين موقعيت دشوارى را براى ما ايجاد کرده است. ما حزبى را که در آن فتواى فقهى و عقب مانده شيخ عزالـدين حسينى همان روز از راديوى حزبى پخش شود و پخش مقالــه رسمى ارگان مرکزى از همان راديو بعد از يکماه و آنهم با تذکر و استفسار عملى شود را با خود و با يک دهه تلاشمان براى ساختن يک حزب کمونيستى بيگانه ميبينيم. ما کميته حزبى‌اى را که روابط خود رابا فلان شاخه حزب دمکرات "تفاهم آميز" توصيف ميکند و در همان حال علــيه فعالــين و سخنگويان و رهبران شناخته شده اين حزب، آنهم بدلــيل طرح مدون و روباز نظراتى در دفاع از مارکسيسم و طبقه کارگر، دست به تحريک و ايجاد جو خصومت آميز ميزند را نميتوانيم برسميت بشناسيم. ما وضعيتى را که در آن اعضائى از کميته مرکزى حزب در راه سياست مصوب کميته مرکزى براى بازسازى تشکيلات خارج کشور و تصفيه اپورتونيسم علــنا سنگ اندازى ميکنند و اين را نشانه قدرت خودشان ميدانند ناهنجار و ناگوار ميدانيم.

اين وضعيت به شکل کنونى قابل ادامه نيست. از اينرو ما اعلام ميکنيم که قاطعانه براى کنار راندن جريانات راست از حزب و از مراجع کلــيدى آن مبارزه ميکنيم. براى کسانى که مدعى دفاع از انسجام و وحدت حزب هستند بايد روشن باشد که اين هدف تنها با کنار زدن جدى جريانات راست در حزب ممکن است. اگر اين امر صورت نگيرد، تناقضى که امروز بروشنى در حزب ديده ميشود، راه سياسى و اصولــى براى تعيين تکلــيف گرايشات در حزب را کور خواهد کرد.

ما حزب کمونيست ايران را محصول يک تلاش مارکسيستى و چپ در جامعه ميدانيم. اين حزب ماست. لـذا نه فقط هيچ نوع مشروعيتى براى ابراز وجود راست در اين حزب قائل نيستيم، بلـکه هرجريانى و گرايشى را هم که خواسته يا ناخواسته به بقاء راست در اين حزب ميدان بدهد در تناقض با آرمانها و پرنسيپ هائى ميدانيم که اين حزب بر آنها بنا شده است.



منصور حکمت


٢٨ آبان ١٣٦٨


يادداشتها:

 [١] اشاره به مقاله "دورنماى فعاليت ما در کردستان" نوشته عبدلله مهتدى در نشريه کمونيست شماره ٥١ است که با مدت زيادى تاخير از صداى انقلاب ايران (راديوى کومه‌له) پخش شد.

[٢] ک.ر. (کميته رهبرى کومه‌له) کميته اى است که توسط پلنوم کميته مرکزى کومه‌له براى هدايت تشکيلات کومه‌له در فاصله دو نشست کميته مرکزى انتخاب ميشود. جلسه ک.ر. اشاره به جلسه اى است که کميته رهبرى کومه‌له در خرداد ١٣٦٨ با مسئولين ارگانها برگزار کرد، و در آن نظرات انتقادى خود در مقابل مباحث سمينارهاى کانون کمونيسم کارگرى و همچنين نقطه نظرات اثباتى خود را تشريح نمود.

[٣] پلنوم پنجم کميته مرکزى کومه‌له در مردادماه ١٣٦٨ برگزار گرديد. اين پلنوم بعد از بحثهاى طولانى قطعنامه پيشنهادى هيات اجرايى وقت حزب را تصويب نمود. بخش مهم اين قطعنامه قبلا در نشريه کمونيست شماره ٥٢ منتشر شده است.

[٤] پلنوم پانزدهم کميته مرکزى حزب کمونيست در ارديبهشت ماه ١٣٦٨ برگزار شد. 

* * *


اولين انتشار علنى در جزوه "درباره فعاليت حزب در کردستان" (اسنادى از مباحثات درونى حزب کمونيست ايران) 
انتشارات کانون کمونيسم کارگرى اوت ١٩٩ - اين جزوه شامل سه نوشته است: 
١- کمونيسم کارگرى و فعاليت حزب در کردستان 
٢- جمعبندى از مجادلات درونى اخير در تشکيلات کردستان (همين مطلب) و 
٣- نامه سرگشاده به رفقاى چپ در تشکيلات کردستان