تجارب تا
كنونی نشان
داده است كه
مبارزات كارگران
اخراج شده و
بیكار بدون
ارتباط و بدون
حمایت
كارگران شاغل
كمتر نتیجه
بخش بوده است. كارفرماها
و دولت به محض
اینكه
كارگران را از
مكان قدرتشان
میبرند و به بیرون
پرتاب
میكنند،
دیگر حاضر به
شنیدن اعتراض
و حق خواهیشان
نیستند. چرا
كه كارگر
اخراجی و
بیكار دستش
به جایی بند
نیست و حربه
اعتصاب و فلج
كردن كار و
فشار آوردن به
كارفرما را از
او گرفته اند.
بخشی را از
بخش دیگر كنده
و به
خیابانها
ریخته اند و
آنها را توسط
ادارات كار و نهادهای
دولتی دیگر
مانند
استانداری و
غیره سر
میدوانند.
نهایتا این كارگران
هر كدام به
دنبال راه
نجات فردی و
پیدا كردن
كاری اینجا
وآنجا میگردند
و متفرق
میشوند.
راه كمك
به كارگران
اخراجی و
بیكار پیوستن
كارگران شاغل
به مبارزه
آنها و حمایت
از آنها تا
بازگشت به كار
و یا اجرای خواستهایشان
است.
خطر اخراج
وبیكاری مدام
بر بالای سر
طبقه كارگراست.
تنها ضامن
جلوگیری از تهدید
و موج اخراجها
و تضمین امنیت
شغلی اتحادی
از كارگران
شاغل و بیكار است.
كارگر شاغل
نمیتواند و
نباید دستش را
به كلاه خود
بگیرد و فكر
كند كه حالا
او بهر حال
شغلی دارد .
تجارب اقتصاد
ورشكسته
ایران و بحران
لاعلاج این
بخش، نشان
داده است كه
در هیچ شعبه و
كارخانه و
شركتی امنیت
شغلی وجود
ندارد. راه
نجات شغلهای
كنونی از طریق
سازمان دادن
اتحادی از
تشكل و مبارزه
در صفوف كلیه
كارگران شاغل
و بیكار است.
اعتصاب و
تهدید به
تعطیل كردن
كار كمر
كارفرما را خم
میكند و او را
مجبور به سر فرودآوردن
در مقابل
خواستهای
كارگران میسازد.
حمایت از
كارگران
اخراجی بهر شكل
ممكن از جمله
اعتصاب و خواست
بازگشت به
كارشان تضمین
حفظ ا شتغال كارگران
شاغل كنونی هم
هست. با این
كار هم در واقع
امنیت شغلی
خود را تامین
و هم
همكارانمان
را بسر كار
برگردانده و
یا
خواستهایشان
را بر آورده میكنیم . نباید گذاشت
كارفرماها با
شقه شقه كردن
كارگران و تقسیم
آنها به شاغل و
بیكار، هم
اشتغال كنونی
را دایما در معرض
تهدید و خطر
فروپاشی
قرار دهد و هم
بخشی از
كارگران را
تماما بیحقوق
كرده و بیكار
و بی درآمد در
خیابانها رها كرده
و خانواده های
كارگری را
متلاشی كند.
در هر
جای دنیا وقتی
در مقاطعی
گفته میشود كه
میزان بیكاری
چند درصد یا
حتی دهم درصد
بالا رفته هر
كارگری شاغلی
احساس خطر و
عدم امنیت
شغلی میكند. برعكس
وقتی اعلام
میشود كه
میزان بیكاری
پایین آمده
همه نفس راحتی
میكشند و
كارگران شاغل
احساس امنیت
میكنند. بنا
بر این مساله
بازگشت به
كار، یا تامین
شغل جدید و یا
بیمه بیكاری
برای كارگران
بیكار خواست
كل طبقه كارگر
است. بیكاری
امر كل طبقه
كارگر است.
تنها اتحادی
از بیكاران و
كارگران شاغل
كه قدرت این
را دارند
چرخهای
كارخانه ها را
بخوابانند
میتواند خطر بیكاری
را بر بالای
سر طبقه كارگر
بردارد یا حداقل
تقلیل دهد.
اگر كارگر بیكار
تا بازگشت به
كار و یا تا
گرفتن كار
جدید بیمه
بیكاری مكفی
دریافت كند،
خطر بیكاری تا
این اندازه كه
هست ویرانگر و
فلاكت بار
نیست.
هر نهاد
و تشكل و هر
اتحادی در
صفوف كارگران
بیكار، به
خودی خود مثبت
است اما بدون
یك اتحاد و
تشكل و حمایت
فشرده و مانند
یك تن واحد از
كارگران شاغل
و بیكار نه
میتوان جلو
تعرض مستمر
كارفرما به
كارگران برای
اخراچ و بیكارسازی
را گرفت و نه
میتوان شغل و
یا بیمه بیكاری
را برای
كارگران بیكار
تامین و تضمین
كرد. بیكاری
یك نقطه ضعف طبقه
كارگر و عامل
فشار عظیم اقتصادی
و اجتماعی به
كارگر شاغل و
بیكار و خانواده
های كارگری
است. برای
جبران این
نقطه ضعف و
ممانعت ار
تعرض بیشتر دولت
و كارفرما،
باید به آنجا
رفت كه كارگر
قدرتمند است.
باید به
محیطهای كار،
به مراكز بزرگ
كارگری روی
آورد. برای
دفاع از شغل و
سطح معیشت و
علیه بیكاری و
برای بیمه
بیكاری باید
از نقطه قدرت
كارگر شروع
شد.
نباید گذاشت
كارفرما و
دولت، مبارزه
و تلاش كارگران
شاغل و بیكار
را ازهم جدا كرده
و نیروی مارا
ضعیف كند.
كارگر، كارگر
است. چه شاغل و
چه بیكار. این دو
بخش منافعی
جدا از هم
ندارند.
بیكارسازی و بیكار
نگه داشتن
كارگران همیشه
شمشیری است بر
بالای سر
كارگران شاغل
برای تقلیل
دستمزدها، تهدید
به اخراج و
جانشین كردن
با كارگر
ارزان. این
ترفندهای ضد
كارگری را
باید خنثی كرد.
باید اتحادی
فشرده از
كارگران شاغل
و بیكار بوجود
آورد.
فعالین
و رهبران
كارگری كه تا
دیروز در
كارخانه مبارزات
كارگران را
هدایت میكردند
و امروز بیرون
افتاده اند و
همه فعالین و
رهبران
كارگری كه
هنوز زیر سقف كارخانه
ها و شركتها
هستند باید
دستشان را به همدیگر
بدهند.
اتحادی كارگری
از كارگران
شاغل و بیكاری
ضروری شده است.
وگرنه خطر
تعرض بیشتر دولت
و كارفرماها
به كارگر و
اخراج و
بیكارسازیهای
بیشتربه
بهانه های مختلف همیشه
بربالای سر
كارگران قرار
دارد. پیش
بینی میشود كه
به بهانه تحریم
اقتصادی سیر
ورشكستگی
بخشهای
بیشتری از
تولید و صنایع
و سلب مسئولیت
كردن
كارفرماها از
خود و فرستادن
كارگران
بیشتری به صف
لشكر بیكاران
در راه باشد. خطر
فلاكت بر بالای
سر جامعه است. اتحاد
كارگری علیه
بیكاری، شامل
همه كارگران
شاغل و بیكار
در سطح یك شهر و
منطقه لازم
شده است. باید
برای آن اقدام
كرد.
مظفر
محمدی