به نقل از
کمونيست ١٤٩
درس هاي بياد
ماندني خرداد
قومي
دشمن
دشمن، دوست
مردم نيست!
ثريا
شهابي
خرداد
سال گذشته
ايران صحنه
تحرکات انواع و
اقسام
دستجات و
گروهاي ترک پرستي
بود که انتشار
چند کلمه از
يک جوک در يک
روزنامه را
سرمايه يک صف
آرايي
تفرقه افکنانه،
با خواستهاي
عميقا کاذب
قومي کردند. انتشار
يک جوک در
مورد زبان
ترکي، فرصتي
به آن
دسته از
مخالفين
مرتجع رژيم که در
انزوا و
تنهايي ناخن
ميجويدند داد که از
حاشيه جامعه
به سکوي رهبري
اعتراضات
مردم پرتاب
شوند. دستجات
مرتجعي
که خرداد سال
قبل،
به تنگ آمدن
مردم از خفقان
و فقر حکومت
اسلامي را
ابزار تقويت
خود کردند.
تلاش کردند از مردم
براي جبهه
ارتجاع قومي
لشکر پاک
سازيهاي ملي بسازند.
يک شبه براي
ميليونها
شهروند
ايران،
شناسنامه
قوم "ترک"
صادر کردند و
بقيه مردم را
هم به "فارس" و
"کرد" و "عرب"
و "شيعه" و
"سني"
تقسيم کردند.
ناگهان
نام رژيم
حاکم بر ايران
از جمهوري
اسلامي
که نماينده
تام و تمام
بورژوازي
مرتجع ايران
است، با تمام
روبناي مختنق
سياسي و
فرهنگي آن، به
"دولت فارس" و
"حکومت شيعه"
دگر ديسي کرد.
همانطور که در
عراق هم
مردم ضد
ديکتاتوري
صدام و ضد
ميليتاريسم
غرب را به
شيعه و سني و
کرد و عرب
دسته بندي
کردند و به
جنگ هم
فرستاده اند.
همانطور که
حکومت صدام را
هم "حکومت سني
ها" نام
گذاشتند تا
اين باتلاق
جنگ و خونريزي
قومي را مشروع
و هدفمند جلوه
دهند. سال
گذشته در چنين
روزهايي دستجات
قوم پرست ترک
در ايران خود
را سازمان
دادند
و در
صف ميليوني
مردمي که
آزادي،
برابري،
رفاه، شادي،
حق بيان و تشکل
و زندگي مدرن
ميخواستند، شکافي
عميق ايجاد
کردند. مردم،
کارگر،
دانشجو،
معلم، روشنفکر،
روزنامه نگار،
شاعر، و زن و مرد و
کودک و سالمند
را به
کرد و ترک و
شيعه و سني تقسيم کردند
و برايشان
تاريخ و
مطالبات کاذب
تراشيدند.
حرکات قومي
خرداد سال قبل
متاسفانه
توسط مردم،
احزاب و
نيروهاي
مترقي،
و با آگاهي و
تقابلي
انساني خنثي
نشد. اين
تحرکات با سرکوب
وحشيانه رژيم
و بر متن ضعف
آمريکا، حامي
اصلي جنبش ارتجاع
قومي،
موقتا خاموش
شد. جمهوري
اسلامي در عين
حال اين تحرک
ارتجاعي را به
فال نيک گرفت.
وعده داد که
به جاي
بيمه بيکاري، برابري
زن و مرد، لغو
حجاب، حق
کارگر، حق
شادي،
آزادي عقيده
و بيان، به
جاي جواب به
مطالبات
دانشجويان
عليه نظامي
کردن
دانشگاهها،
به جاي آزاد
کردن
زندانيان
سياسي، و پاسخ
به فقر و
اعتياد و فحشا
ميليوني، به
جاي همه
اينها، به نياز ها
و خواستهاي
کاذب و
دروغين
"قومي" مردم
فورا
پاسخ دهد.
رژيم هم
همساز با
رهبران قومي
اعلام کرد که
"درد قومي" را
به رسميت
ميشناسد. و در
اولين قدم دو
روزنامه نگار
را قرباني
خفقان قومي و
آنها را روانه
بازداشتگاه
کرد.
بعلاوه براي
بدست آوردن دل
رهبران
خودگمارده قوم "ترک"، لايحه
ممنوعيت
توهين به
مقدسات قومي و
ملي را هم به
ممنوعيت هاي
اسلامي اضافه
کرد. و به اين
ترتيب تحرکات
قومي به بخشي
از خواستهايش رسيد. بنام
"مردم" و به
قيمت کشته،
زخمي و
دستگيري
"مردم"،
حق آزادي
بيان بيش از
پيش نقض شد! بنام"
مردم" اختناق
سياسي و
فرهنگي تعميق
شد و مقام
سرکوب گر "قوم
الله" در کنار مقامات
قبلي سرکوب گر
"حزب الله" بر فراز
سر مردم
بيچاره ايران
رسميت يافت!
آن
تحرکات که
اميد به
پيشروي
را نه از مبارزه
بر حق مردم که
به حمايت و
پول و اسلحه
آمريکا گره
زده بود، با
بن بست آمريکا
در عراق و شکست
بوش، موقتا
افت کرده است.
اما خطر عروج
مجدد آن بلاي
سر جامعه
همچنان در
پرواز است.
درسهاي خرداد
قومي را بايد
مرورکرد.
متاسفانه تمام
اپوزيسيون
مخالف رژيم،
چپ و راست، هر يک به
نوعي در
ارکستري متهوع به
همنوايي با
رهبران قومي
از اين تحرکات
حمايت کردند. حزب
کمونيست کارگري
– حکمتيست در
ميان
اپوزيسيون
تنها جرياني
بود که قويا
در مقابل اين
تحرک
ايستاد، از مردم
خواست که در
صف قوم پرستان
و سازندگان عراق
ويوگوسلاوي
ديگر بسيج
نشوند،
دستگيري دو
روزنامه نگار
را محکوم کرد،
خواهان آزادي
آنها شد، از
آزادي بدون
قيد شرط عقيده
و بيان دفاع
کرد و پرچم
خواستهاي
انساني مردم
در مبارزه با
جمهوري
اسلامي را
بلند کرد.
امسال در
سالگرد
تحرکات خرداد
سال گذشته باز
هم انواع
دستجات قومي
تحت نامهايي
چون جنبش دانشجويي
آذربايجان،
حرکت ملي
آذربايجان و ... فعالانه
تلاش ميکنند که سوار
بر نفرت مردم
از رژيم، براي
خود دستمايه
سياسي بسازند
و مردم را در
صفوف خود
متشکل کنند. تلاش
ميکنند با
اطلاق
عناوين
کاذب
و دروعين به
رژيم ايران
تحت نام "دولت
فارس"،
"حکومت
شيعه" و
"آپارتايد
فارس" دولت
سرمايه داري و
حاکميت خفقان
اسلامي را از
حمله مردم
آزاديخواه
برهانند، تا سرمايه
دار ترک و کرد
و عرب با هم و
دست در دست هم از
سفره خالي
کارگر، شکم
گنده کنند و
کارگر گرسنه
هم به جاي
حمله به آنها
به جان هم
طبقه اي ترک و
کرد و عرب،
شيعه يا سني
بيفتد! دارند
به اين ترتيب
جمهوري
اسلامي را
نماينده بخشي
از مردمي که
قبلا بر
گردنشان طوق
فارس و شيعه
انداخته اند
اعلام
ميکنند، تا با اين
خيمه شب بازي
ميليونها نفر
را به نام
فارس يا شيعه،
حامي رژيم و
دشمن بخشهاي
ديگر مردم اعلام
کنند. با اين
سناريو تلاش
ميکنند که بين
مردم و هم
سرنوشتان
جامعه،
تفرقه و دشمني
ايجاد کنند،
در دلشان بذر
کينه و نفرت
قومي بپاشند،
و رابطه آنها
با خود و با
جمهوري
اسلامي را وارونه
کنند. آنطور
که در عراق
کردند.
اين
دروغي بيش
نيست! دولت
ايران يک
جمهوري اسلامي
است و
سکولاريسم،
آزادي و
برابري، و
رفاه و شادي
خواست همه
مردم ايران
مستتقل از محل
تولد،
اعتقادات
مذهبي و جنيست
است. بايد اين
عوامفريبي و
دروغي که بر
پايه هاي آن
ميتوان براي
ايران آينده
اي به مراتب
تاريکتر و
خوفناکتر از
عراق تدارک
ديد، را افشا
کرد.
حساب باز
کردن بر روي
تحرکات قومي و
ايجاد شکاف و
تفرقه در صفوف
مردم تحت
عنوان قوميت
ها و مليت هاي
مختلف، در
جدال با
جمهوري
اسلامي، تکيه
گاه و اميد
سناريو تحقق
"رژيم چينج"
آمريکا براي
بعد از جمهوري
اسلامي بود و
خواهد بود.
فقدان يک قطب
پيشرو، مترقي
و کمونيستي در
صف مقدم
سرنگوني
رژيم، هميشه
خطر عروج اين
دستجات و
عراقيزه شدن و
يوگسلاويزه
شدن ايران را بالاي
سر جامعه قرار
داده است.
جامعه ايران
از اين نظر
واکسينه نيست.
چيزي که آن را
واکسينه ميکند
به صف شدن
ميليوني مردم
در صف اعتراض
خود، حزب خود
و جنبش مترقي
و سوسياليستي
خودشان است.
مهمترين درس
تحرکات قومي
سال گذشته
يادآوري اين
واقعيت است که
دشمن دشمن، دوست
مردم نيست. نه
دشمني خميني
با رژيم شاه
نشاني از
دوستي با مردم
داشت و نه
دشمني آمريکا
و قوم پرستان
با جمهوري
اسلامي! حکومت
اسلامي ايران
را بايد با
پرچم خود،
مطالبات خود،
صف خود به زير
کشيد. حزب
حکمتيست
سازمانده اين
صف است و بايد
به آن پيوست.
انتشار
بخشهايي مجدد
از بيانيه حزب
منتشره سال
گذشته،
بعنوان اولين
عکس العمل و
پيشروترين
عکس العمل به
خرداد قومي،
براي ياد آوري
درسهاي آن
تجربه تلخ،
لازم است.
تشخيص دوستان
و دشمنان مردم
با رجوع به واقعياتي
که اتلفاق
افتاد و
پيوستن به آن
سرپناه سياسي
و آن نيرويي
که هرگز لحظه
اي از منافع
مردم فاصله
نگرفت، يکي
ديگر از
درسهاي خرداد
قومي است. سال
گذشته خرداد
ماه رهبران
قومي در صفوف
مردم شکافي
عميق ايجاد
کردند. امسال
مردم بايد با
آگاهي و
آلترناتيو
خود اين شکاف
را پرکنند.
بيانيه
حزب حکمتيست
در مورد
اعتراضات در
آذربايجان
نه
هويت قومي، نه
هويت مذهبي،
زنده باد هويت
انساني!
نبايد
گذاشت بر گردن
مردم طوق قومي
بياندازند
در
اين تحرکات
شرکت نکنيد!
به بهانه
کاريکاتوري
درصفحات
کودکان" روزنامه
ايران" در روز
دوشنبه اول
خرداد، موجي
ازاعتراضات
قومي
وارتجاعي
سراسر شهرهاي
استان
آذربايجان،
از تبريز و
اروميه تا
قزوين و اردبيل
و مرند و
زنجان و
مراغه را در
برگرفته است.
خشم و نفرتي
که اساسا ريشه
در اختناق
سياسي و
فرهنگي و
اجتماعي ۲۷
ساله رژيم
اسلامي و
فقدان
آزاديهاي فردي
و اجتماعي و
بيان و عقيده
و تنفر از
حاکميت سياه
اسلامي
دارد، در بطن
باد زدن فضاي
ناسيوناليستي
در صحنه سياست
ايران
ناگهان موجي
از مردم معترض
را به حرکت در
آورد.
بر پرچم اين
خشم و اعتراض
مردم، نقد و
مطالبه و صداي
مترقي در دفاع
از حقوق مدني
و عليه تحقير
و تبعيض مطرح
نشد. بر عکس
دفاع از
کشتارها و پاکسازي
ارامنه و نفرت
قومي از
زبانهاي رايج
کشور و
متکلمين به آن
زبانها نقش
بست. در مقابل
طنز و تحقير
زبان ترکي
شعارهاي غليظ
قومي و فرياد
"زبان فارسي،
زبان سگ است"
قبل از اينکه
هيچ نشانه اي
از اعتراض به
ستم و تحقير و
تبعيض ملي
باشد، سمبل و
يادآور صحنه
هايي است که
ديروز در
گورهاي دسته
جمعي
يوگوسلاوي و
امروز در موج
نفرت انگيز
پاکسازيهاي
سکتي و جنايتکارانه
انتحاري در
عراق، نفس را
در سينه
جهانيان حبس
کرده است و
ترور و تروريسم
و پاکسازي
قومي و ملي را
به چهارگوشه
خانه هاي مردم
و بر صفحه
تلويزيونهاي
ميليونها مردم
جهان آورده
است. اين
تحرکات بويژه
در بطن صف
آرائي رژيم
اسلامي و دولت
آمريکا و در
متن فضاي
جنگي، و
سرمايه گذاري
دواير دولتي آمريکا
بر "حقوق
اقليتهاي
قومي و
مذهبي"، در راستاي
سناريو سياه و
عراقيزه کردن
جامعه ايران،
هشدار دهنده
اند. تلاش
براي حقنه
هويت قومي و
تزريق
سمپاشيهاي
قومي به
اعتراضات بر
حق مردم ايران
عليه جمهوري
اسلامي را
بايد در نطفه
خفه کرد. اين
نوع
"اعتراض"،
هيچ پيام انساني،
مترقي و هيچ
جلوه اي از
دفاع از حقوق
مدني مردم و
هيچ نشانه اي
از مبارزه
عليه تبعيض و
ستم و تحقير
را نمايندگي
نميکند. در
مراسم استقبال
از خون پاشيدن
به جامعه
ايران و راه
اندازي نفرت و
کينه قومي
نبايد شرکت
کرد.
ميگويند
مضمون طنز
"روزنامه
ايران" شنيع،
راسيستي و
تحقير زبان
ترکي و ترک
زبانان است.
اما اين اولين
و آخرين
توليدات ادبي
طنز از اين دست
در نشريات
ايران و جهان
نيست. تحقير
افغانستاني
ها در ايران
ديگر به جز
پايداري از فرهنگ
ناسيوناليسم
ايراني تبديل
شده است. سالها
است چندين و
چند تن ادبيات
عليه اين بخش
از شهروندان
توسط
روزنامه هاي
دولتي و غير
دولتي، به همه
زبانهاي
فارسي و کردي
و ترکي و عربي
مرتب چاپ
ميشود. اطلاق
افغانستاني
به شهروند
متساوي
الحقوق در
فرهنگ
ايراني، استثنا
و "جرم"
فرهنگي است.
رواج فرهنگ
تحقير "غريبه"
جلوه بارزي از
اختناق سياسي
و فرهنگي است
که امکان دفاع
از شهروندان
افغاني زبان،
کرد زبان و
ترک زبان و
عرب زبان را
به آزادانديشان
و جنبش هاي
پيشرو نداده
است. مقابله با
ادبيات تحقير
آميز يا طنز و
تمسخر، نه
دستگيري
نويسنده است و
نه تراشيدن
مقدسات کاذب،
چه مذهبي چه
قومي و ملي! نه
ايراني بودن
افتخاري است
نه ترک و نه
کرد بودن.
انسان و انسانيت
تنها هويتي
است که بايد
از آن دفاع
کرد و به آن
افتخار کرد.
راه مقابله با
ادبيات تحقير
آميز و
"ناخوشايند"،
آزادي بي قيد
و شرط عقيده و
بيان است و
دفاع از حق
نقد و شک و
بيان آزادانه
همه افراد و
شهروندان جامعه.
به همين دليل
دو روزنامه
نگار روزنامه
ايران نه تنها
نبايد دستگير
شوند بلکه
فوري بايد
آزاد شوند.
در دل
اعتراضات در
آذربايجان،
يک شبه انواع
و اقسام
سازمانها و
انجمن ها و
نهادهاي
متعفن و کپک
زده قومي، که
يک سر آنها به
ميت ترکيه و
سر ديگر آن به
دولت سرسپرده
آمريکا در
آذربايجان
شوروي سابق و
عناصر فاشيست
"جبهه
آذربايجان
جنوبي" وصل
است، چون قارچ
در صف مردم
سبز شدند و بر
تن مردم و دانشجوياني
که از خفقان
اسلامي، بي
حقوقي زن، اعدام
و گرسنگي و
ممنوعيت شادي
و زندگي و از
بي حقوقي
کارگر، به
ستوه آمده
بودند لباس "مليت
ترک" و "قوم
آذري"
پوشاندند.
کارناوال رنگارنگي
از انواع و
اقسام انجمن
هاي قومي در اين
شهر و آن شهر،
براي مردم
معترض ظرف
اعتراض قومي
ساختند. آنها
را به زير
پرچم
"دانشجويان هويت
طلب
دانشگاههاي
اروميه"،"جبهه
مشارکت
آذربايجان
شرقي،
آذربايجان
غربي و اردبيل"،
و "دانشجويان
ترك
دانشگاههاي
قزوين " به صف
کردند،
بردستانشان
شعارها و پرچم
هاي ارتجاعي
ميراث خواهي
دروغين قومي
دادند، و در دلشان
بذر کينه و
نفرت قومي
پاشيدند.
فريادهاي
نفرت انگيز
"فارس و روس و
ارمنستان
دشمن آذربايجان"،
"زبان فارسي
همان زبان سگ
است"، "آذربايجان
بايد يكي شود
و مركزش هم
تبريز باشد"،
و "فرياد
فرياد من
تركم"، جاي
فرياد هاي جوانان
آزاديخواهي
که ميگفتند "
آزادي و برابري"
و " توپ تانک
بسيجي ديگر
اثرندارد" و "
آزادي انديشه
با ريش و پشم
نميشه" را
گرفت.
شخصيت
هاي سياسي،
نويسندگان و
هنرمندان ابن
الوقت و نان
به نرخ روز خو
ر هم تند
و تند در صف
دفاع از اقوام
پدري اعلام کردند
که "به ترک
بودن خود
افتخار
ميکنند" و آمارهاي
سي و پنج
ميليوني قوم
"تحقير" شده
را اعلام
کردند و بازار
تحريک قومي را
برپا کردند.
ارکستري از
قوم پرستي،
تعصب و نفرت
قومي را جلوي
صف اعتراضات
جوانان و
دانشجويان
قرار دادند. بعضي
سازمانها و
احزاب غير
اجتماعي و
حاشيه اي ظاهرا
چپ با شروع
تحرکات قومي
در
آذربايجان، فورا
به فکر ايجاد
دپارتمان
"آذري"ها و
کميته
آذربايجان و
پخش برنامه به
زبان ترکي از
رسانه هاي تحت
کنترل خود
افتادند . هر
ترک زبان
سابقا نيمه
آزاديخواه
اين جريانات،
يادش آمد که
قبل از آنکه
عدالتخواه و
برابري طلب و
سوسيالبست
باشد، به
قوميت خود
بازگشته است.
مردمي
که در تبريز و
بقيه شهرهاي
آذربايجان طغيان
ميکنند،
جوانان و
دانشجوياني
اند که براي
حق آزادي
بيان، اعتصاب
و تشکل و
آزادي زنداني
سياسي و عليه
اعدام و براي
حق زن و رفاه و شادي،
تمام زندگي
جوانيشان را
در مشت خود گذاشته
اند. اينها
درد قومي
ندارند. اينها
"دانشجويان
ترک" نيستند.
جوانان
آزاديخواه و
برابري طلبي
هستند که در
سراسر ايران
براي به کرسي
نشاندن
خواستهايشان
يکي از وحشي
ترين رژيم هاي
ضد بشري را به
مصاف طلبيده
اند. نبايد
اجازه داد بين
جوانان و
دانشجويان
برحسب قوميت
دست ساز
امامان قومي
کپک زده،
تفرقه ايجاد
کرد. بنايد
اجازه داد بين
مردم و جوانان
بذر کينه و
نفرت قومي و
ملي تراشيد.
عراق بايد خطر
ايران قومي را
ديگر در مقابل
چشمان همگان
گذاشته باشد.
بايد
اعلام کرد ما
مقدسات
نداريم، نه مقدسات
ملي، نه
مقدسات مذهبي
و ايد
ئولوژيکي. هر
کس آزاد است
هرآنچه که
ميخواهد
بنويسد و بگويد.
همه بايد آزاد
باشند که از
ادبيات
راسيستي و عقب
مانده، تا
ادبيات مدرن و
پيشرو، از ادبيات
ضد زن و ضد انسان،
تا ادبيات
مترقي تا
مذهب و بي
مذهبي را نقد
کنند. همه
بايد آزاد
باشند که
مذهب، مليت ،
ايدئولوژي و
مرام هر کس را
نقد کنند و آن
را به سخره
بگيرند. اين
معناي آزادي
بدون قيد و شرط
عقيده و بيان
است. فقدان
اين آزادي و
ممنوع کردن
انتشار هر
مطلبي به
بهانه خدشه
دار شدن
احساسات
گروهي از
مردم، و به
بهانه هر
مقدساتي،
سرانجام
هولناکي دارد.
بايد به
نگرش و تفکر
راسيستي عليه
هر کس، کرد زبان،
ترک زبان، عرب
زبان و افغاني
زبان حمله وسيع
فکري و سياسي
کرد. بايد
براي
برخورداري از
حق اين نقد،
اعتراض
کرد.اين شرط
آزادي بي قيد
و شرط عقيده و
بيان است.
مردم ايران
نبايد اجازه
دهند برايشان
به جاي مقدسات
مذهبي اينبار
مقدسات ملي و
قومي بتراشند.
براي
دريافت کامل
اطلاعيه، به
سايت حزب رجوع
کنيد.