به نقل
از کمونيست
١٤٣
زنده باد
اتحاد
کارگران عليه
بردگي مزدي!
خالد حاج
محمدي
khaledhaji@yahoo.com
اول مه
روز اتحاد بين
المللي
کارگران است.
روزي که صف
متحد ما عليه
نظام بردگي
مزدي اعلام جرم
ميکند، روزي
که کارگران در
سراسر جهان
جشن طبقاتي
خود را با
شعار کارگران
جهان متحد
شويد، خواهد
گرفت. روز
کارگر روز
اعلام اتحاد
طبقاتي ما
کارگران است.
در اين روز در
سراسر جهان
کارگران به
ميدان مي آيند
و به جهانيان
نشان ميدهند
که ما
کارگران منفعت
مشترکي داريم.
به جهانيان اعلام
ميکنند که
طبقه
کارگراز آسيا تا
آمريکا، از اروپا
تا آفريقا، هر
جا که هست
منفعتي جز
کنار گذاشتن
نظام سرمايه
داري ندارد.
اعلام
ميکنند، هيچ
مرز ساخته شده
اي، هيچ رنگ و
مذهب و مليتي
ما را از هم
جدا نميکند.
کارگران در اين
روز عملا با
اعلام اتحاد
طبقاتي خود
خارج از
مرزها، خارج از
ديوارهاي
ساخته شده ميان
آنها، خارج از
اينکه کجاي
اين جهان خاکي
زندگي ميکنند
و با کدام
زبان تکلم
ميکنند و در
کدام گوشه به
کار بردگي
مشغولند،
منفعت مشترکي دارند.
روز اول
مه روز
خودآگاهي به
اين منفعت
مشرک و روز
اعلام اين
هويت انساني
کارگران و روز
اعتراض به
بردگي مزدي
است. در
جامعه ايران
اول مه را در
شرايطي
برگزار
ميکنيم که
جمهوري
اسلامي سايه
شوم خود را بر
جامعه گسترده
است.
امروز
بيش از هر
زماني فقر و
بيکاري، بي
مسکني و
فلاکت،
ناامني و
نگراني دامن
مردم را گرفته
است. تلاش
براي تامين
نان روزانه
مشغله جدي طبقه
کارگر از شاغل
تا بيکار است.
خطر
بيکاري را چون
پتکي بالاي سر
کارگران آويزان
کرده اند و
ترس از فرود
آمدن آن مايه
نگراني هر
انسان
مزدبگيري است.
اکنون بيش از
هميشه ثروت و
امکانات براي
تامين يک
زندگي انساني
در دسترس
ميتواند باشد.
اما به همين
ميزان فقر و
فلاکت و رنج و
مشقت کارگران
روزانه فزوني
ميابد. سايه
جنگ و تهديدات
هر روزه
نگراني جدي
ايجاد کرده
است. طبقه
کارگر متاسفانه
با تمام
تحرکات
پراکنده و
اعتراضي که داشته
است،
نتوانسته به
عنوان نيروي
جدي در صحنه
سياست ايران و
بطور ابژکتيو
اعلام وجود
جدي کند.
تامين مخارج
روزانه زندگي
کاري کرده است
که سکوتي به
اعتراض
اجتماعي اين
طبقه تحميل
کرده است.
کارگران ايران
در اين دوره
با تمام
اعتراضات
پراکنده اي که
داشته اند،
نتوانسته
اند به
عنوان وزنه اي
جدي در مقابل
تهاجم سرمايه
و رژيم حاميش
عرض اندام کنند.
همين
اعتراضات
هم که
شاهد آن هستيم
از تامين نان
روزانه و
کاستن بخشي
از
فشارها تا
مقابله با
اخراج و
بيکارسازي
فراتر نرفته است.
تازه در اين
سطح هم مبارزه
و اعتراض
کارگران
عمدتا،
به مراکز
کوچک و بخشهاي
کم تاثيرتر
جامعه کارگري
محدود بوده
است. هنوز مراکز
اصلي و
کليدي
کارگري از نفت
تا ماشين
سازيها، از
برق و
ترانسپورت تا
آب و
ذوب آهن و... نقشي
جدي در تقابل
با يورش لجام
گسيخته
سرمايه نداشته
است. بخشي از
کارگران شرکت
واحد يک روز دست
از کار
کشيدند،
تهران نيمه
تعطيل شد.
معلمان و
تحرکات اخيري
که داشتند
مايه نگراني
جدي رژيم شده
است. اگر همين
تحرک در ميان
کارگران
مراکز صنعتي
اتفاق افتاده
بود، معلوم نبود
اثري از
جمهوري
اسلامي
ميماند يا نه.
يک روز اعتصاب
صنعت نفت، يک
روز دست از
کار کشيدن
مراکز کليدي
کارگري
ميتواند
سرنوشت مردم
را در ايران
جوري ديگر رقم
بزند. ميتواند
مانعي جدي در
مقابل قلدري
سرمايه
و رژيم
اسلاميش
ايجاد کند. يک
روز اعتصاب در
مراکز کارگري
پايه هاي اين
نظام را
ميتواند به
لرزه در آورد.
ميتواند توازن
را به نفع کارگران
و مردم تغيير
دهد و ميتواند
مناسب ترين شرايط
را براي
تعرضات طبقه
کارگر عليه
نظم موجود
ايجاد کند.
مشکل
اصلي اين است
که موتور تحرک
اين طبقه خود
پراکنده و بي
سازمان است.
کارگران سوسياليست،
کمونيستهاي
کارگري و
رهبران کمونيست
در ميان
کارگران خود
پراکنده و
نامتحد اند.
اعتراض کارگر
به نطام بردگي
روزانه در گوشه
و کنار اين
جامعه اتفاق
مي افتد. هر
تجمع کارگري
به هر نام و هر
جا و با هر
ترکيبي، حتي
زماني که
ارگانهاي خود
رژيم به بهانه
هايي کارگران
را جلو خانه
کارگر يا بر
سر قبر خميني
و امام
راحلشان جمع
ميکنند، از دل
خود تنفر ضد
سرمايه داري
را بيرون
ميزند. اما کل
ماجرا اين است
که
کمونيستها،
کارگران
کمونيست،
کساني که
هميشه اتحاد
کارگران و
منفعت عمومي
اين طبقه
قطبنماي حرکت
آنهاست، هنوز
پرچم اعتراض
طبقه کارگر را
عليه بربريت
اين نظام در جلو
اعتراض کارگر
در دست
ندارند.
اوضاع
سياسي جامعه،
موقعيت
اقتصادي
فلاکت باري که
به طبقه کارگر
و مردم تحميل
شده است، جنگ
و جدال احزاب
مختلف با
منافع مختلف
در جامعه،
گرايشات
مختلفي را در
ميان کارگران
شکل داده است و
بر
جنبش کارگري
تاثير گذاشته
است و قطب
بنديهايي را
در درون جبنش
کارگري بوجود
آورده است.
يکي مبارزه
کارگر را تنها
در اعتراض و
آکسيون ضد
رژيمي خلاصه
ميکند و آن
يکي کل اعتراض
کارگر را به
تامين و
خواستهاي
روزانه اين
طبقه براي
بهبودي در وضع
اقتصادي آن
تعريف ميکند.
در شرايطي که
هيچکدام از
اين گرايشات
منفعت دراز
مدت اين طبقه
و رفع بردگي
مزدي را عملا
نشانه
نميروند. در
شرايطي که
هيچکدام مبارزه
کارگر براي
رفع کامل
استثمار،
براي ايجاد جامعه
اي برابر را
نمايندگي
نميکنند.
کمونيسم
يک گرايش قوي
و با نفوذ در
جنبش کارگري
است که بخش
وسيعي از
رهبران و
فعالين
کارگري را با
خود دارد. رفع
موانع مبارزه
کارگر، راه افتادن
يک جنبش
قدرتمند و بي
توهم عليه
نظام سرمايه
داري، ايجاد
افق روشن
انقلاب
کارگري، در
گرو خودآگاهي
اين طبقه و در
گرو تمايز
گرايش
کمونيستي و
اتحاد و
سازمان دادن
اين گرايش در
مبارزه
روزمره کارگر
به عنوان
پرچمدار
اتحاد اين
طبقه عليه نظم
موجود است.
تضمين اتحاد
طبقه کارگر و
بميدان آمدن
کارگران در مراکز
کليدي توليد به
عنوان مرکز
قدرت اين
طبقه،
در گرو پا
پيش گذاشتن
رهبران و
فعالين
کمونيست در
ميان
کارگران و در صف
اول مبارزه
آنان است.
انقلاب
کارگري عليه
نطام بردگي
مزدي بدون تحزب
کمونيستي
خواب و خيال
است. تقويت
کارگران کمونيست
و اتحاد ميان
آنها و به
ميدان آمدن
آنها به عنوان
نمايندگان و
پيشقراولان
صف کارگران
معترض، قدم
اول در راه
شکل دادن به
يک حزب کمونيستي
قوي ، توده اي
و قدرتمند
براي پيشبرد
امر انقلاب
کارگري است.
اول ماه مه
روز خودنمايي
و اعتراض متحد
کارگران عليه
نظام بردگي
است . در اول
ماه مه
زنده باد
اتحاد
کارگران عليه
بردگي مزدي.