حسین مرادبیگی جواب ما به فدرالسیم، حفظ مدنیت جامعه است مرور دیگری بر فدرالیسم و "خط قرمز مبارزه" داریوش همایون فدرالیسم طرحی است برای عراقیزه کردن ایران و از هم پاشاندن شیرازه مدنی جامعه ایران. کافی است به تلاشهای احزاب و گروههای قومی و سخنگویان و مفسران و پادوهای مختلفی که همصدا با آنان سوخت یک حنگ قومی را در ایران آماده میکنند، نگاهی بیاندازید تا متوجه شوید که دارند چه خوابی را برای فردای جامعه و مردم ایران می بینند. سختگوی یکی از این جریانات قومی ادعای "کردهای" قوچان را میکند و ما قرار است فردا شاهد گریختن هزاران فراری "قوچانی" ای یاشیم که احتمالا از پاکسازی های قومی جان بدر برده اند. یک بار توانستند بر مبنای مذهب، این بار بر مبنای قومیت میخواهند عقبگرد دیگری را به جامعه و مردم ایران تحمیل کنند. ایران، بعد از یوگسلاوی و عراق، قرار است محل آزمایش پاکسازهای قومی و گورهای دسته جمعی دیگری در جهان شود. این را موسسه "آمریکن اینترپرایز" علنا اعلام کرده است. ویروس قومیت و ملیت را علنا در جامعه تزریق میکنند تا با آن این بار بر مبنای قومیت تمایلات ضد انسانی و ضد کارگری را رواج دهند و بر متن استیصالی که قرار است فردا به مردم و جامعه ایران تحمیل کنند، انسان را از هویت انسانی خود تهی کنند. خطر جدی است. جنگ این بار نه بر سر شهر نقده که بر سر ارومیه خواهد بود. امثال چهرگانی ها قومی کم نیستند که یکی بگوید و دارند میگویند که ارومیه شهر "ترکهاست" و دیگری بگوید که دارند میگویند ارومیه شهر "کردهاست". جنگ این بار نه بر سر نقده که بر سر خرمشهر خواهد بود. جنگ این بار نه در کوهها و تپه های کردستان و لرستان و آذربایجان که بر سر شهر تهران خواهد بود، تهران 12 میلیونی؛ طوریکه سارایوو و بغداد در مقابل آن منطقه امن محسوب خواهند شد. اینها اغراق نیست، تلاش ما برای متوجه کردن خطری است واقعی که اگر به آن حساس نباشیم و از هم اکنون در فکر سد کردن آن نباشیم، فردا طرفداران طرح فدرالیسم با آن به جامعه و مردم ایران تحمیل میکنند. تحرکات قومی و ملی فعلی و سمی که با آن به جامعه تزریق میکنند به اندازه کافی گویاست که ما را متوحه عمق کثافت و خونباری نهفته در شعارهای قومی و ملی و طرح فدرالیسم در ایران کند. "تمامیت ارضی"، جواب داریوش همایون در میان طرفداران طرح فدرالیسم نیروی دیگری که طرح فدرالیسم را درایران تقویت میکند، ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی است. چه وقتی که از زاویه منافع و سازش با جریاتات قومی به فدرالیسم چراغ سبز میدهند و چه وقتی مانند امثال داریوش همایون چماق "تمامیت ارضی" را بلند میکنند. داریوش همایون در دو نوشته خود، "ایران، بک ملت، یک کشور" و بدنبال آن خط قرمز مبارزه"، در جواب به طرح فدرالیسم، مجددا به "تمامیت ارضی" در ایران پناه برده است؛ ابزاری که در خدمت رشد قومیگیرایی و تقویت فدرالیسم در ایران بوده است. "تمامیت ارضی" جواب فدرالیسم نیست، بلکه مستقیما آب به آسیاب طرفداران طرح فدرالیسم در ایران میریزد. این اقدام داریوش همایون قبل از هرچیز نشانه بی تجربگی سیاسی ایشان و عدم درس گرفتن ایشان از گذشته و حتی از رویدادهای کنونی عراق است. داریوش همایون هرچقدر "تمامیت ارضی" را بیشتر تکرار کند به همان اندازه نیز ماتریال تبلیغی قومی در اختیار طرفداران طرح فدرالیسم در ایران قرار میدهد و به همان اندازه و حتی بیشر قومیگرایی را در ایران باز تولید میکند. با "تمامیت ارضی" اتفاقا گوش شنوا برای تبلیغات قومی طرفداران طرح فدرالیسم پیدا میشود و به آنان امکان باد زدن عرق قومی بیشتری را میدهد. میتوانند ادعا کنند که دلیل "ضرورت" فدرالیسم قومی آنها از همین چماق "تمامیت ارضی" و شوونیسم مرکزی ای در آمده است که داریوش همایون با آن از هم اکنون فرمان لشگرکشی جدیدی را صادر کرده اند. در یک کلام، "تمامیت ارضی" داریوش همایون، "خیر و برکتی" است برای احزاب و گروههای قومی که با آن طرح فدرالیسم خود را بیشتر توجیه کنند. این کار کمال بی درایتی سیاسی داریوش همایون را میرساند و دلیل دیگری است بر اثبات این ادعای ما که آریائی های عظمت طلب با "تمامیت ارضی" خود میتوانند فردا یک پای فروبردن جامعه ایران در باتلاق سناریوی سیاه و جنگ قومی باشند. چکار باید کرد؟ مساله ایجاد ترس و خوف در مقابل این وضعیت نیست، بلکه هدف ما افشای کثافت نهفته در طرح فدرالیسم و بالابردن حضور ذهن مردم نسبت به خطرات آن است. هدف این است که با آگاهی بر این وضعیت با هم مدنیت جامعه را در مقابل خطر فدرالیسم و "تمامیت ارضی" خواهی مقابل آن که جامعه ایران را به سمت پرتگاه یک جنگ قومی هول میدهند، حفظ کنیم. هدف این است که سیاست و تفکر قومی را همانند تفکر و سیاست مذهبی که بی آبرو شده است، وسیعا در جامعه بی آبرو کنیم. هدف این است که بخش فعاله طبقه کارگر و دیگر مردم شریف و آزادیخواه و برابری طلب آنچنان از ارتجاع ملی و قومی و طرح فدرالیسم بیزار و متنفر شده و نسبت به خطری که با آن جامعه را تهدید میکنند حساس باشند که فردا هیچ نیرویی نتواند جلو پیشروی کارگر و کمونیسم را با راه انداختن کشمکش های ارتجاعی قومی سد کند. برای این کار باید طبقه کارگر برای کنترل جامعه از هم اکنون خود را آماده کند. به محض اینکه بندهای جمهوری اسلامی شل شد کارگران باید در جلو دیگر توده انقلابی و سرنگونی طلب کلیه مراکز مهم و محلات را کنترل کنند و ستادهای خود را در محلات شهرها بزنند. این مساله یک بار دیگر بر ضروت سرنگونی جمهوری اسلامی توسط قیام عمومی مردم سرنگونی طلب و بویژه وجود و حضور قدرتمند گارد آزادی چه در سرنگونی جمهوری اسلامی و چه برای مقابله با خطر سناریوی سیاه و حفظ مدنیت جامعه تاکید میکند. گروههای رنگارنگ ملی و قومی و حامیان آنان باید از هم اکنون بدانند که با ما بعنوان یک نیروی کمونیست و سازش ناپذیر و بدون ابهام نسبت به خرافه ملی وقومی و آگاه به خطراتی که با آن میخواهند مدنیت جامعه را از هم به پاشند، روبرو هستند. جواب ما به فدرالیسم حفظ مدنیت جامعه و کنترل حامعه توسط طبقه کارگر است. 10 دسامبر 2005
|