سرمست از فدراليسم قومي، هراسان از نفوذ حکمتيستها

پاسخي به امين آوه

 

مجيد حسيني

 

تشکيل گارد آزادي، شخصي بنام "دکتر کامران امين آوه" را که من نميدانم کي هست و يا از سران کدام جريان سياسي است، برآشفته کرده است. او در نوشته منتشره روز جمعه ۲۹ مهر ماه ۱۳۸۴، قطعنامه پلنوم سوم حزب- حکمتيست در مورد تشکيل گارد آزادي را، به نام  نقد تحريف کرده است. او در اين بررسي مغرضانه  نوشته است که "قصد نگارنده اين سطور نقد مختصري از هدف تشکيل اين چنين گاردي آن هم در کردستان...." است. اما او برعکس ادعايش  در تمام نوشته اش تصويري دلبخواه و وارونه از تشکيل گارد آزادي و اهداف مدون شده آن در همان قرار بدست ميدهد.

نوشته است که: ( در سرتاسر بيانيه حکمتيست ها نامي از مبارزه اين گروه با جمهوري اسلامي به چشم نمي خورد و هدف اصلي آن مبارزه با نيروهاي ملي- قومي کردستان"در پروسه سرنگوني جمهوري اسلامي و يا بعد از آن "است"). قسمتي که زيرش خط کشيده ام چند کلمه، توجه کنيد، نه يک جمله، جدا شده از بند الف بيانيه گارد آزادي است تا به خواننده بقبولاند فقط براي مقابله با احزاب قومي و نه جمهوري اسلامي گارد آزادي را تشکيل داده ايم. کامران امين آوه، در نوشته اش روي اين دو نکته متمرکزاست. من ناچارم همه بند الف را اينجا بياورم تا خواننده را متوجه "صداقت" و روش ايشان درنقد بکنم و روشن کنم چه کساني و چه جرياناتي آشکارا ضربه گير جمهوري اسلامي شده اند. بند الف به اين صورت است:

 "الف- خطر از هم پاشيدن بنيادهاي زندگي مدني و"عراقيزه" کردن جامعه ايران در پروسه سرنگوني جمهوري اسلامي و يا بعد از ان توسط دارودسته هاي مسلح اسلامي، قومي و کانگسترهاي سياسي و همچنين توسط دخالت نظامي آمريکا و متحدين اش به يک خطر دائمي در ايران تبديل شده است."

(ازقرار مصوب پلنوم سوم حزب- حکمتيست.)

 آيا کسي مي تواند به من بگويد آن چند کلمه کنده شده از اين بند به تنهايي چه معني مي دهد؟ بار ديگر آن را بخوانيد. و آيا اين کلمات منفک شده منظور ما از بند الف را به خواننده مي رساند تا نقد آقاي امين آوه از آن را قبول کنيم؟ منتقد ما کاري به اينها ندارد، تصميم گرفته است آنطوريکه خود دوست دارد ما را معرفي کند و هر چه دم دستش قرار داشته بار اين کلمات کرده است. حذف قسمت هاي ما قبل و ما بعد آن چند کلمه انتخابي از بند الف، عمدي و آگاهانه است تا علل پايه اي تشکيل گارد آزادي و خطر"عراقيزه" کردن ايران را که در اين بند هشدارش را داده ايم، از مردم پنهان کند. احزاب قومي و فدراليست چي وجود آمريکا در منطقه و لشکرکشي هايش به کشورها و از هم پاشاندن مدنيت جامعه را نعمتي براي به قدرت رسيدن خود مي دانند، ما درست در نقطه مقابل اين را يکي از عوامل اصلي فجايع در عراق و رواندا و افغانستان و يوگسلاوي سابق و غيره ميدانيم. اين احزاب عراق را بهشت برين معرفي مي کنند تا گردي بدامان فدراليست چي هاي قومي و مذهبي در ايران ننشيند و مردم متوجه سناريوي سياهي که اين جريانات دارند تدارکش را مي بينند، نشوند. آنهايي که از اوضاع امروز عراق دفاع ميکنند و به توجيه توحش و جنايات باندهاي قومي و مذهبي عليه مردم مي پردازند، دانسته و يا ندانسته آب به آسياب جمهوري اسلامي مي ريزند. آقاي امين آوه بايد متوجه باشد يک پاي اصلي تحرک افسارگسيخته جنايات انتحاري در عراق، جمهوري اسلامي و باند هاي تروريستي وابسته به آن است. او اجازه ندارد از هول مخالفت با حزب – حکمتيست و از غلظت سقوط به تمايلات و نفرت نژادي، هشدار ما در همان بند اول را به مردم ايران ناديده بگيرد و به جعل آن بند دست بزند. کسي مجازنيست نقش جمهوري اسلامي و جريانات وابسته به آن را چه امروز و چه در فرداي به هم ريختن اوضاع در ايران فاکتور بگيرد و قرار حزب ما و محتواي آن را سر و ته کند. ايشان از زاويه محلي گرائي به نقد گارد آزادي آمده است، در صورتيکه گارد آزادي نيرويي سراسري است که در جواب به نياز جامعه ايران و کردستان تشکيل شده است و اهداف و مباني تشکيل آن به روشني در قرار آمده است. نمي شود تکه هاي پراکنده اي از بندها را کند و به عنوان اهداف آن، جلو مردم گذاشت. از خودمان و قرار بشنويد. مباني و فلسفه تشکيل اين گارد جلو گيري از تحميل سناريوي سياه در ايران، جلوگيري از براه انداختن جنگ و پاکسازي هاي قومي بين کرد، آذربايجاني، فارس، بلوچ و عرب و باندهاي تروريستي توسط فدراليسم چي ها و باندهاي اسلامي است. در بند دوم قرار آمده است: " ۲- گارد آزادي نيروي مسلح حزب کمونيست کارگري- حکمتيست است و بعنوان بازوي نظامي حزب در خدمت اهداف، آرمانها و برنامه اين حزب سازمان مي يابد. هدف فوري آن تضمين قدرت نظامي حزب و طبقه کارگر و مردم زحمتکش در دفاع از آزادي و امنيت سياسي و اجتماعي خود و تضمين انجام مفاد منشور سرنگوني در هر بعد ممکن است." اما امين آوه به اهداف بيان شده ما در اين رابطه کاري ندارد و هنرش خلاصه کردن تشکيل گارد آزادي در تقابل با احزاب قومي در کردستان است. اين تلاش "دکتر" امين آوه دو واقعيت را در خود دارد. يکي اينکه نيروي گارد ازادي در کردستان و در هر جاي ديگري از آزادي مردم و مدنيت و جامعه و امنيت مردم دفاع مي کند. ما با کسي سر جنگ نداريم ولي هر نيروئي در برابر مردم قرار گيرد و زور بگويد، محل کار و زندگي مردم را به ميدان جنگ تبديل کند، جنگ قومي و مذهبي بين مردم براه اندازد، تروريست و بمب هاي پادار توليد کند، براي اين گارد قابل قبول نيست. وظايف گارد آزادي در اين رابطه در قرار صريح و روشن بيان شده است و لازم نيست کسي در اثباتش به خود زحمت دهد. دوم اينکه اصرار منتقد گرامي براي قرار دادن گارد آزادي در برابر ديگر نيروهاي ناسيوناليست، بطور واقعي فراخوان ايشان است براي تحريک احزاب و جريانات قومي براي مقابله با ما. در حقيقت ايشان دارد آنچه را که خود در ذهن دارد، به ما نسبت مي دهد.

منتقد مغرض به نحو ديگري بلاي بند الف را بر سر بند، ت، آورده است و باز هم با آاوردن بخش از جمله و قسمتي از اين بند مي خواهد صحنه را دلبخواه بچيند تا تفکرات خود را قالب کند. کل اين بدين صورت است: "در کردستان رابطه ميان مردم با جمهوري اسلامي، بين احزاب سياسي با هم و با مردم بعد نظامي داشته و يا به سرعت پيدا خواهد کرد و هيچ نيروي سياسي بدون داشتن پتانسيل و قدرت نظامي کوچکترين شانسي براي دخالت موثر در حيات سياسي جامعه ندارد."

او آن قسمتي که زيرش خط کشيده ام در نوشته اش آورده است و بقيه را حذف کرده است! اگر توجه کنيد اين بند به رابطه مردم با رژيم و احزاب در کردستان بطور کلي مي پردازد بدون اينکه نام حزب خاصي را برده باشد و يا از موضع حزب معيني حرکت کند. اما ايشان در اين بند کشف کرده است ما سرکوبگري جمهوري اسلامي را پرده پوشي مي کنيم و مي گويد"...به اين توهم دامن مي زند که گويا احزاب سياسي کردستان رابطه اشان را با هم بر اساس داشتن نيروهاي نظامي تعين مي کنند و..." هيچ چيزي سرراست ترو ساده تر از درک چگونگي رابطه جمهوري اسلامي با مردم نيست. ادعاي پرده پوشي سرکوبگري جمهوري اسلامي براي ما که از سال ۵۸ يک پاي اصلي سازماندهي مقاومت و جنگ با جمهوري اسلامي در کردستان، بوده ايم، زيادي زمخت و نتراشيده است. در آن دوره حزب دمکرات ستونهاي ارتشي را اسکورت مي کرد و در دفاع از جمهوري اسلامي ما را "هرج و مرج طلب" مي ناميد. و البته آقاي امين آوه بايد براي مردم توضيح بدهد که طي اين همه سال ايشان کجا بوده اند. در دوره اخير نيز بيش از ۱۴ سال است بجز ما هيچکدام از جريانات ناسيوناليستي که امين آوه بدفاع شان بر خاسته است، فعاليتي آن چناني عليه جمهوري اسلامي نداشته اند که البته مصلحت جنبش "کردايتي" و اميد به خاتمي و مجاهدتهاي "فراکسيون" کرد نمايندگان مجلس اسلامي  اين اجازه را به آنها نداده است. گارد آزادي در دفاع از مردم کردستان بتازگي در ايران حضور داشته است و در برابر جمهوري فعاليت کرده است و ما هفت سال تمام است پشت سرهم اين فعاليت را در داخل ايران ادامه داده ايم، امثال امين آوه ها چرا و با چه کارنامه اي در دشمني با ما پز ضديت با جمهوري اسلامي را مي گيرند؟ رهبران جريانات ناسيوناليست چند بار ديگربر سر قبر خميني گريه کنند، سينه زني کنند، پيش قراول ارتش ترکيه و ايران وعراق شوند، در بند و بست پنهاني با جمهوري اسلامي سرشان را به باد دهند، بيش از ۵۰۰ نفر پناهنده ايراني را براي جلب جمهوري اسلامي ترور کنند و شهرهاي کردستان عراق را به جولانگاه عوامل سپاه پاسداران و اطلاعات تبديل کنند تا بالاخره وجدان امين آوه را بيدار کند و ايرادي را به انها وارد ببيند؟ جمهوري اسلامي از طريق طالباني، رهبر جنبش کردايتي همه احزاب ناسيوناليست کرد ايراني را عملا زير کنترل خود گرفته است، لطفا پُزي را در مقابل جمهوري اسلامي بگيريد که با اين وضع تان خوانايي داشته باشد.

مي بينيد حضور کمونيسم و ضرورت تشکيل گارد آزادي و فعاليت ما در کردستان براي پس زدن اين دروغ ها و خشک کردن زمينه سازيهاي سناريو عراقيزه کردن ايران و افشاي اين تصوير وارونه از نقش احزاب و گفتن حقايق به مردم چقدر حياتي است. فراخوان آشکار امين آوه براي تحريک نفرت ضدکمونيستي و هجوم احزاب قومي به ما، دفاع صريح ازفدراليست چي شدن جريانات و "شخصيت" هاي ناسيوناليست و سرمستي از سرايت عوارض سناريوي سياهي و چيدن مقدمات "عراقيزه" کردن ايران است. هر کسي و هر حزبي که اين خطرات را از مردم پنهان مي کند حتما ريگي به کفش دارد. دفاع از مردم، از آسايش و امنيت آنها از مدنيت در جامعه و جلوگيري از لت و پار کردن خودمان و بچه هايمان بوسيله تروريستهاي اسلامي و قومي در خيابانها و محل کار، وجود گارد آزادي را ضروري کرده است. ما اين ظيفه انساني و پر افتخار را جلو خود گذاشته ايم و مردم راهي بجز متحد شدن و دفاع از مدنيت جامعه حول حزب حکمتيست را ندارند.

 

امين آوه بخاطر"عمده کردن لزوم پتانسيل نظامي" از ما ايراد گرفته و مي گويد: " امروز بيشتر احزاب عمده کردستان" به " شيوه هاي مسالمت آميز سياسي روي آورده اند و ...". آيا حقيقتي در ادعاي روي آوري احزاب به مبارزه"مسالمت آميز سياسي" هست؟ اين ادعا بيشتر به شوخي و جوک شبيه است تا حرف جدي. راستي از جنگهاي مکرر حزب دمکرات کردستان عراق و اتحاديه ميهني و تعطيل کردن بسياري از مقرات حزب دمکرات در جريان انفجارهاي چند روز پيش در سليمانيه اين نتيجه را گرفته ايد، يا از به توپ بستن پارلمان "کردي"، يا از جنگهاي اين دو حزب با پ ک ک سابق، يا از حمله اتحاديه ميهني به حزب کمونيست کارگري عراق و شايد ازسازمان دادن کودتاي جلال طالباني عيله کومه له و علم کردن باند زحمتکشان مهتدي؟ نه آقاي دکتر آوه، دفاع ايدئولوژيک شما بخشي از فرهنگ سياسي دوره سناريوي سياهي و نتايج فدراليسم خواهي قومي و مذهبي است که هر روزه صد ها نفر را در خيابانها لت و پار مي کنند و بر صفحه تلويزيونها در برابر چشمان بهت زده مردم دنيا سر انسان را مي برند. حالا اين احزابي که کل تاريخ زندگيشان مالامال از تصفيه هاي خونين دروني و مخالفين سياسي خود است، شده اند طرفدارشيوه هاي"مسالمت آميز" و ما که عليه اش ايستاده ايم خشونت طلبيم؟

"مبارزه مسالمت آميز" احزاب کردستاني؟! آيا اين شيوه متمدنانه و سياسي است که کردستان عراق را به دو منطقه تقسيم کرده است؟ بالاخره دکتر عزيز ما با اشاره به اعتراضات اخيرشهرهاي کردستان مچ خود را باز مي کند نشان مي دهد که از سنگر چه جرياناتي با ما صحبت مي کند. دربيان آن اعتراضات فقط به اعتراضات مهاباد و بعد رويا طلوعي اشاره دارد و البته امين آوه کمپين ما براي آزادي کليه دستگير شدگان و از جمله رويا طلوعي را فراموش کرده است و در آن وقت هم ايشان غايب بود. امين آوه آشکارا حقايق بزرگ و تاريخي چند ماه پيش کردستان را از قلم مي اندازد و وارونه و باز هم سر و دم بريده جلوه مي دهد. در نوشته اش خبري از اعتصاب عمومي و سرتاسري مردم در کردستان نيست، خبري از مخالفت احزاب ناسيوناليست با اين اعتصاب نيست، خبري از فراخوان دهنده اعتصاب و نقش حزب حکمتيست در ان اعتصاب نيست، خبري از شرکت يکپارچه مردم در شهرهاي کردستان در اعتصاب نيست، فقط مهاباد و رويا طلوعي هست.!! اگر تحريفات ايشان در رابطه با حزب حکمتيست را به حساب مخالفت ايشان با حزب ما بگذاريم و ببخشيم، تحريف مبارزات و وقايع تاريخي مردم کردستان را آنهم در چند ماه پيش به حساب چه بگذاريم؟

گفته است که حزب- حکمتيست "نفوذ و پايگاه توده اي" ندارد و در وصف "عدم آشنايي" ما با محيط  و فرهنگ سياسي و موقعيت نيروهاي سياسي در کردستان به منبر رفته است. فعلا از اين ميگذرم که تاريخ سازماندهي مقاومت عليه جمهوري اسلامي و رهبري وسيعترين اعتراضات تود اي و نبردهاي نظامي طي بيش از ۲۵ سال بدون نام بردن از ما کمونيستها و شخصيتهائي که در حزب حکمتيست متشکل ايم، از نا ممکنات است. فقط ميخواهم بپرسم که نگراني آقاي امين آوه اتفاقا از بي نفوذي ما نيست، دقيقا برعکس آن و از روي شناخت دقيق او از ما نشات ميگيرد، او از قدرت بسيج توده اي ما عليه سناريو پاکسازيهاي قومي فدراليست چي هاي جريانات ناسيوناليست کرد وحشت کرده است. او کاملا "نفوذ" ما را ميشناسد، مي ترسد که اين قدرت و نفوذ کلام ما حکمتيستها، اوهام پهن کردن بساط خونين فدراليسم قومي را در هم کوبد.

 ۲۷ اکتبر ۲۰۰۵