جايگاه گارد آزادي براي حزب حکمتيست

گفتگو با مجيد جسيني

 

کمونيست: با حضور شما و رفيق عبدالله دارابي در پروزه رهبران کمونيست در ميان مردم امسال گارد آزادي رسما در کردستان اعلام موجوديت کرد. تشکيل گارد آزادي ناشي از چه ضرورتي است؟

مجيد حسيني:  جوابگوي به ضرورتهاي مبارزاتي سياسي اجتماعي و طبقاتي جاري در جامعه، دخالت در آنها، ايفاي نقش درهدايت اين مبارزات در مسير ايجاد يک جامعه آزاد و برابر، تشکيل گارد آزادي را در رديف اولويتهاي  حزب حکمتيست قرار داده است. در اين دوره نتنها دولتهاي مرکزي، هرحزب و جريان اپوزيويسيوني که امروز تشکيل شوند فردا مسلح اند و سايه اسلحه و قدرت نظامي شان را بالا سر مردم قرارمي دهند. بعد از قيام 57 فقط در قسمت کردستان ايران عرصه نظامي، تبديل به يک عرصه سياسي اجتماعي مبارزه و شکلي ازاعتراض و مقاومت و موثر بر زندگي و مبارزات مردم شد. اما اکنون اوضاع فرق کرده است. در پرتو تحولات جهاني و منطقه اي در خيلي از کشورها و از جمله در ايران، اسلحه و نيروي نظامي وسيله موثري است در سرنوشت مردم و تعين نوع زندگي انها. تجربه، افغانستان، يوگسلاوي سابق، عراق و ديگرکشورهاي دوروبر نشان داد با هر تحولي در ايران، خيل آيتالله ها، فرمانده هان سپاه پاسداران و بسيج، هر کدام همراه دارودسته هاي وابسته به خود دارند و منبع باندهاي تروريستي اسلامي اند و در کمين مردم نشسته اند. دخالت آمريکا و لشکرکشي هاي آن عامل تشديد کننده اين وضعيت در منطقه است. سرکوبگري دولتهاي مرکزي، جنايات باندهاي تروريست اسلامي، مسلح بودن احزاب ناسيوناليست کُرد و پيدا شدن سرو کله باند هاي قومي و نژاد پرست کُرد، بسياري از نرم هاي مبارزاتي کارگران و توده مردم را تغير داده است. متاسفانه اسلحه و نيروي نظامي بطور جدي به معادلات سياسي و مبارزاتي مردم در ايران اضافه شده است. همه احزاب و جريانات مسلح اند جز کمونيستها و ما با تاخير زيادي داريم اين سياست قديمي حزب را به پراتيک و سازمان تبديل مي کنيم. بايد توجه کرد در بطن اين کشمکش سياسي و نظامي، اعتراضات مردم در عرصه هاي مختلف آن جريان دارد. کمونيستها بايد اين شرايط کاري و اجتماعي و خصوصيات سياسي اجتماعي فعاليت کمونيستي و جبهه هايي را که در برابر ما گشوده اند بشناسند و برايش چاره انديشي کنند. ما  گارد آزادي را سازمان مي دهيم تا به اين وضعيت مشخص جواب دهيم، تا بتوانيم ازهمين امروزو نه تنها در آينده، به نحو جدي تري بر روند هاي مبارزات کارگري، زنان، جوانان، دفاع از حقوق کودک، تقويت جنبش سرنگوني، اعتلاي جنبش انقلابي و قيام  و در يک کلام در تمام مراحلي که اين مبارزات طي مي کند بنفع مردم اثر بگذاريم.

دولتها و نيروهاي ديگر بورژوازي، اسلحه و عرصه نظامي را به کارگر کمونيست و حزبش تحميل کرده اند. براي همه نيروهاي سياسي و از جمله کمونيستها، داشتن نيروي نظامي شرط جدي گرفتن ان از طرف مردم و دخالت به موقع درروندهاي مبارزاتي و حتي نفس موجوديت حزبي و فعاليت کمونيستي است.

 

کمونيست: کمونيستها حدود يک دهه در کردستان نيروي مسلح موسوم به پيشمرگ داشتند. گارد آزادي چه تفاوت و تمايزاتي با نيروي پيشمرگ دارد؟

مجيد حسيني: اگربه فعاليت ما در کومه له قديم نگاه کنيم، متوجه مي شويم که عرصه نظامي ان بشدت آغشته به سنت و روشهاي ناسيوناليستي بود. نقطه قوت ما در آن دوره رها نکردن اين عرصه بدامان احزاب و جريانات ناسيوناليست بود. اشکال اين بود شروع فعاليت نظامي کومه له قديم، الگو و کپي برداري از سنت ناسيوناليستي و تقليد از اتحاديه ميهني بود. اشکال جدي تر، ادامه اين روشها و گريز از پايه ريزي يک نيروي نظامي بود بر طبق قوانين و مقرراتي که با برنامه ان زمان حزب کمونيست ايران خوانايي مي داشت. منصور حکمت در اين راستا تلاش زيادي کرد، سند "استراتژي ما در جنبش کردستان" در کنگره ششم کومه له و مطلب"مبارزه مسلحانه در کردستان-کمونيسم و سنت ناسيوناليستي در مبارزه نظامي" را نوشت. فکر مي کنم ازنظرسياست و برنامه، براي تشکيل چنين نيرويي کمبودي نبود. اما در همان دوره، برنامه کومه له براي خود مختاري و حقوق ويژه آن، آوانسي بود به گرايش ناسيوناليسم درون کومه له که اساسا در نيروي نظامي و اردوگاهي آن لانه کرده بود. سازمان تشکيلاتي نيروي نظامي کومه له، سلسله مراتب ان، وظايف سياسي و نظامي آن، درک از فعاليت نظامي، آموزش آن و رابط فعاليت نظامي با اهداف حزب و اوضاع سياسي، هيچگاه بدرستي درک نشد و بعمل درنيامد. فعاليت نظامي"پيشمرگ" کومه له و سازمان ان التقاتي بود ازناسيوناليسم و کمونيسم. اين وضعيت منشاء تنش و جنگ اعصاب دروني بي انتهايي بود که پاياني نداشت و هر کادر و ناحيه اي داراي جايگاه ويژه و مختص به خود بود. توجه کنيد نام نيروي نظامي کومه له قديم"پيشمرگ"، همان نام جريانات قومي است که بار قومي و مذهبي ان بسيارعيان است. ازنامش پيدا است جرياناتي که اين نيرو را دارند چه ارزشي براي انسان و جانش قائلند ومي خواهند چند نسل ديگر را با کلمه"پيشمرگ" گول بزنند و به سبک اسلامي ها مرگ و قرباني شدن را تقديس نمايند؟

 در سنت ناسيوناليسم تشکيلات نظامي و فعاليت آن، کل حزب و فعاليت آن. سياست و تاکتيکهاي نظامي ان تابع مبارزات و خواسهاي مردم نيست و از ساخت و پاخت و معامله سران اين احزاب با دولتهاي مرکزي تبعيت مي کند. عامل ديگر درتعين وظايف "پيشمرگ" چگونگي زيست اين احزاب در شکاف مابين دولتها و روابط انها با همديگراست. همين عوامل نيروي نظامي احزاب ناسيوناليستي کردستان ايران و کومه له جديد را درعراق به ترشي انداخته است. احزاب ناسيوناليستي وقتي مردم و مبارزه اشان را مي خواهند که در کنترل و خدمت آنها باشد. مخالفت اين احزاب با اعتصاب سراسري 16 مرداد مردم در کردستان مثال گويايي ست. هر زمان کارگران از اضافه دستمزد و کم کردن ساعت کارو اعتصاب و تشکل، از برابري زن و مرد، جدايي مذهب از دولت و آزاديهاي بي قيد و شرط سياسي و آزاديخواهي صحبت کنيد فورا خواهد گفت تفرقه نيندازيد روز اتحاد "ملت کُرد" است و اينها را بگذاريد براي بعد از "گرفتن حق مان". راست هم مي گويند اين خواستها حق آنها و مسئله اشان نيست و حتي رفع ستم ملي هم نيست. وقتيکه مردم و چپ ها در دوران انقلاب 57 اين قبيل شعارها را سر مي دادند، اسلاميها هم مي گفتند تفرقه نينداز و با نعره لا الاهه الا الله و حزب فقط حزب الله در مقابل مردم قرار مي گرفتند. اين دو فرهنگ سياسي اسلامي ها و ناسيوناليسم کُرد از يک جنس است. نيروي "پيشمرگ" مدافع چنين سياست هايي است.

گارد آزادي و پيشمرگ از نظر آرماني و ماهيت سياسي تفاوت اساسي با هم دارند. گارد آزادي، سازمان نظامي حزبي است که براي آزادي و برابري و ايجاد جامعه سوسياليستي مبارزه ميکند. برنامه "يک دنياي بهتر"، به اضافه سياست و تاکتيک هاي دوره اي حزب در دوره هاي مختلف سياسي ناظر بر فعاليت نظامي گارد آزادي است. فعاليت نظامي اين نيروي کمونيستي، تابع منفعت عامه جامعه و مبارزات سياسي و طبقاتي و اهداف حزب است، بالاي سران قرار نمي گيرد، با مبارزات روزمره و دوره اي مردم سازگار است و تکميل کننده آن است. عرصه نظامي وجهي از فعاليت حزب و بخشي از فعاليت کميته کردستان است که بوسيله گارد آزادي به پيش برده ميشود. اين نيرو ازنظر آرايش سازماني، روابط دروني، سلسله مراتب تشکيلاتي و فرماندهي، سوخت و ساز سياسي، شرايط پذيرش درآن، پشت جبهه و تجهيزات آن با نيروي "پيشمرگ" ناسيوناليستها و کومه له قديم متفاوت است. جهت اين است پيوستن به گارد آزادي، فعاليت کردن در آن و يا بيرون رفتن از ان براي هر جوان انقلابي و براي هر کسي که بخواهد درعرصه نظامي فعاليت کند بسيار ساده و راحت شود.

 

کمونيست: جايگاه گارد آزادي در استراتزي حزب حکمتيست براي کسب قدرت سياسي و انقلاب سوسياليستي چيست؟

مجيد حسيني:  گارد آزادي و فعاليت نظامي آن، استراتژي ان، جدا و مستقل از اهداف حزب، شرايط سياسي جاري و کشمکش طبقلت و نيروها در جامعه نيست. استراتژي گارد آزادي جدا ازاستراتژي حزب براي رسيدن به سوسياليسم نيست. وظايفي که اين نيرو در برابر خود دارد با مراحلي که جنبش سرنگوني طلبي و اعتراضي کارگري و مردم دارند مرتبط است. در نتيجه مراحلي که اين نيرو طي مي کند، و حتي تلاش براي سازمان دادن و براه اندختن گاردآزادي، گسترش ان و تعريف دقيق وظايف آن در ايران و در کردستان و اعتقاد به اينکه اين نيرو مي تواند توده اي گردد و در ميان جوانان مد شود ازتحليل درست اوضاع سياسي و نياز جامعه به وجود چنين نيرويي سر چشمه گرفته است. ما حزب سياسي هستيم و براي رسيدن به جامعه اي آزاد و برابر به حزب همه جانبه و دخيل در عرصه هاي مبارزه، به سازمان دادن طبقه کارگر و جوانان و گسترش اعتراضات سياسي در شهرها متکي هستيم. عرصه نظامي وجهي از فعاليت ماست، بدون نيروي نظامي نمي توانيم بدرستي و بموقع بر سير مبارزات اثر بگذاريم. امروز نفس مدنيت جوامع در خطر است تا چه رسد به مبارزه طبقاتي. در اين بازار آشفته کارگران و مردم بايد نيروي نظامي خود را داشته باشند. گرايشات ناسيوليستي و اسلامي انواع حزب و جريان مسلح دارند. آيا بدون نيروي نظامي دوست و دشمن حزب را جدي مي گيرند و حزب مي تواند بر روندهاي مبارزاتي اثر جدي نهد؟ رسيدن به استراتژي حزب، سوسياليم، وجود گارد آزادي را ضروري کرده است. بدون حزب مسلح شوراي کارگران را تعطيل مي کنند که کردند، در اتحاديه هاي کارگري را مي بندند که بستند، جلسات کارگران را بهم مي زنند و ممنوع مي کنند و خبري از آزاديهاي سياسي و اعتصاب در کار نيست و اين تاريخ را پشت سر داريم. ما جنگ و قتل عام پيکار را ديديم و تجربه عراق را داريم.  بدون گارد آزادي، بدون قدرت نظامي نتنها تحقق استراتژي حزب، در ابهام قرار مي گيرد، توده اي شدن حزب و رشد آن لاک پشتي خواهد بود.

 

6 اکتبر 2005