کابينه قاتلين حرفه اي ايرج فرزاد
نگاهي به "کابينه" احمدي نژاد و ترکيب اين کابينه و تاريخي که پشت سر هر کدام از "وزرا" قرار دارد، بايد به هر کسي نشان بدهد که "دولت" احمدي نژاد که، خود شخصا نيز از تبار همان اعضاي کابينه است، در برابر مسيري که جمهوري اسلامي در پيش گرفته است، هدف و استراتژي معيني را در دستور خود گذاشته است. شخص احمدي نژاد و اعضاي کابينه اش به رده اي از سران جمهوري اسلامي تعلق دارند که معماري کشتارهاي سالهاي ۶۰ و ۶۷ و ترورهاي عناصر اپوزيسيون در خارج کشور، و هدايت عمليات تروريستي در منطقه را برعهده داشته اند. مصطفي پورمحمدي، مهره اصلي وزارت اطلاعات در معاونت فلاحيان سالها به "اسلام" خدمت کرده است. محسن اژه اي، وزير اطلاعات از نورچشميهاي خميني در اجراي قتل عامهاي خونين زندانيان سياسي در تابستان ۶۷ است و کسي است که يار و مشاور و قاضي شرعي چون حسينيان دارد، که در ماجراي "خودکشي" سعيد امامي، صريح و بي پرده و وقيح گفت که خود شخصا زماني "قاتل" بوده است! منوچهر متکي، وزير خارجه، متهم اصلي هدايت و سازماندهي ترورها در خارج کشور، مخصوصا در عراق، ترکيه و قبرس، است. صفارهرندي، وزير ارشاد اسلامي از پيروان متعصب ژورناليسم اختناق حسين شريعتمداري نماينده خامنه اي در روزنامه کيهان و مسئول "نادم" کردن زندانيان سياسي از طريق ارشادها و زخم شلاقها و تهديدات مخوف بوده است. تمامي مقالات و تفاسيرصفار هرندي بوي خون و نفرت و کينه اي را ميدهد که مابه ازا عملي آنها در زندانهاي جمهوري اسلامي به قيمت قرباني کردن و مثله کردن هر کسي که کمترين نارضايتي از حاکميت اسلام سياسي نشان داده است تمام شده است. لاريجاني دبير شوراي امنيت ملي شده است که برنامه هاي "هويت" و "چراغ" و "عصرعاشورا"ي او زبان تلويزيوني بازجويان و شکنجه گران زندانها و سخن و "سيماي" ماموران جوخه هاي اعدام بوده است. چنين کابينه اي قرار است ماموريتهاي کثيف و جنايتکارانه تشکيل دهندگانش را به عنوان "برنامه" رئيس جمهور جديد اسلام در برابر جامعه ايران قرار دهد. جمهوري اسلامي اميد بسته است تا از طريق ارعاب جامعه بشري نيز، خود را به عنوان يک رژيم غير قابل حذف و ماندني، حال که به تهديد دست بردن به سلاح اتمي هم روي آورده است، و قدرت تخريبي و تروريستي خود در عراق و خاورميانه را هم نشان داده است، بالاخره دولتهاي اروپائي را ناچار کند که از سر پراگماتيسم هميشگي اين دولتها براي راه آمدن با حکومت هر دارودسته و باند مرتجع و فاشيست، قاعده بازي را رعايت کنند. اما چنين روياهاي سياه و خونين، به سد واقعيات ريشه دارتري در جامعه ايران برخورد ميکند. اگر رژيم اسلامي، در سالهاي دوران عروج خود بر يک موج ارتجاع "توده اي" سوار بود و حمايت "امت حزب الله" را پشتوانه بزرگترين کشتارهاي سياسي قرن ساخت، اگر در سالهاي مقارن کشتارهاي اسلامي سال ۶۰، نعره اسلام سياسي در قدرت در توان خود مي ديد که ادعاي صدور انقلاب اسلامي را به گوش مستضعفان "جهان اسلام" برساند و حتي در قلب کشورهاي اروپائي سالروز "آزادي قدس" را راه اندازي کند، اگر طي آن سالها هجوم امت مسلمان به مراسم نماز جمعه و راه افتادن گله هاي "داوطلب" حزب الله عليه تجمعات و گردهمائيها و کتابفروشي ها و "بي حجابها" و کفار و کمونيستها و... به پشتوانه آن موج ارتجاعي که به نام انقلاب مردم عليه سلطه رژيم شاه ممکن شد، و اگر هشت سال جنگ با عراق به "شهادت"هاي بسياري از سربازان گمنام امام تداوم يافت و بطور خلاصه اگر آن موج قرباني شدنها و قرباني کردنها زمينه قدرت "نوده اي" اسلام سياسي براي راه انداختن چنان تصفيه هاي خونين مخالفين سياسي و سرکوب جامعه را فراهم کرد، تغيير اوضاع جامعه ايران و نمايش ترجمان قدرت اسلام سياسي در زندگي مادي سران رژيم اسلامي، آنهم بسيار واضح و بي پرده در مقابل چشم جامعه، اقليتي انگل و مفت خور و جنايتکار را به تمامي در برابر کل جامعه گرفته است. مقايسه زندگي خانواده "شهدا و جانبازان"، و کل کساني که به قيمت رفتن روي ميدان مين و شهادت طلبي در "جبهه" و در مصاف با "ضدانقلاب" در کردستان تمام شد، با زندگي و ثروتهاي افسانه اي اقليتي مفت خور و طفيلي و آقازاده هايشان به روشني نشان ميدهد، که اميد به راه انداختن دور ديگري از اختناق و سرکوب عريان پوچ و اوهام است. چنين تصميمي اين بار نه حتي با بي تفاوتي بلکه با مقاومت سخت جامعه روبرو خواهد شد. بنابراين کابينه محترم احمدي نژاد ناچاراست براي تکرار دور ديگري از داستان زندگي و کارکرد دورانهاي سياه يکه تازيها و تکرار جنون آدمکشيهايشان، در مقياسي اجتماعي، و اما با قدرتي به مراتب کمتر، به اوج خشونت و قهر و بي رحمي اسلامي پناه ببرند. اجراي چنين روياهاي جنون آميز اسلامي، با قدرت مقاومت مردمي که نمي خواهند به سلطه بربريت عريان اسلامي تمکين کنند روبرو خواهد شد. اما از نظر اقتصادي نيز جمهوري اسلامي و کابينه سربازجوها و مسئولين آشويستهاي اسلامي، از ارائه کمترين راه حلي براي بحران و بن بست اقتصادي سرمايه داري ايران عاجزند. رژيم اسلامي در شرايط انزواي سرمايه داري ايران از مکانيسمهاي بازار جهاني، نميتواند و قادر نيست که صرفا و منحصرا به اتکا تاراج اموال و ثروت جامعه ايران و بساط چپاول اقتصادي دواير و نهادهاي مختلف اسلامي به حيات سياسي خود ادامه دهد. اين رژيم، و بويژه با کابينه فعلي سوپر اسلامي و فالانژ هاي مدرسه "حقاني" و طلبه هاي آيت الله يزدي، از طريق اقتصاد امام زمان و طرحهاي صلواتي، با مکانيسمهاي سياسي و اقتصادي و نيازهاي تکنولوژيک يک جامعه هفتاد ميليوني و تماما غير اسلامي از نظر فرهنگ و تنيده با معيارها و استانداردها و انتظارات زندگي دنياي امروز، در تناقض بنيادي قرار دارد. گرچه با نمونه هاي سناريو سياه و تهي کردن برخي جوامع از هر نشان مدني، روياهاي شوم حکومت اسلامي و پيامهاي مرگبار کابينه جنايتکاران، منشا اميد رژيم اسلامي براي بقا است، اما تصور اينکه پس از نتايج هولناک چنان دالانهاي وحشت و سياهي در عراق و يوگوسلاوي سابق، نقشه شوم سران رژيم اسلامي جامعه ايران را منکوب و مقهور خود کند، بسيار دور از انتظار است. رژيم اسلامي ممکن است بتواند مشتي هنرمند و نويسنده و روزنامه نگار و شاعر ملي اسلامي را به زندگي در سايه خفقان و استبداد سياه خود عادت دهد، اما اينها بقاياي فرهنگ قناعت و تسليم و رضايت و محافظه کاري اند. جامعه ايران با نسلي جوان و پرشور و پرتوقع و با مردمي که زندگي در آزادي و برابري را حق خود ميداند، با اين طيف دکوراتور ارتجاع اسلامي که هنرش و ادب اش و شعر و سياست و فرهنگ و "دگرانديشي" اش در سايه اختناق اسلامي شکوفه کرده است، شکاف عظيمي دارد. در مصاف مدنيت و انسانيت و رفاه و ميل به خوشبختي مردم ايران با نقشه هاي خونين و ضدانساني جمهوري اسلامي براي بقا، جامعه ناچار است از خود دفاع کند و تن به خودکشي و سقوط به قعر تباهي نسپارد. جامعه بين المللي دير يا زود بايد بداند نيروئي واقعي که بيان کننده و نماينده منافع مردم ايران است به اين کمپ و آرزوي ميليونها شهروند اين جامعه تعلق دارد. قدبرافراشتن مردم ايران در دفاع از حق خود براي تعيين سرنوشت جامعه در عين حال در برابر پراگماتيسم ديرين کشورهاي اروپائي و حسابگريهاي کوته بينانه آنها، يک انتخاب جدي قرار ميدهد. اين مسير برون رفت جامعه ايران در همان حال تکرار سناريو عراقيزه کردن ايران و کابوس دخالت نظامي آمريکا و تکرار وحشتناکتر دفاع و انتقام و عمليات جنون آميز دستجات و باندهاي اسلامي را ناممکن ميکند. ۳۰ اوت ۲۰۰۵
|