اکتبر می پرسد

گنجی زندانی یا گنجی آلترناتیو؟

  

در رابطه با فضائی که حول زندانی بودن اکبر گنجی ایجاد شده است، اکتبر با ایرج فرزاد گفتگوی کوتاهی انجام داده است که متن کتبی آنرا میخوانید. 

اکتبر:

 اکبر گنجى از مبلغين، مروجين و فعالين اصلى اى بوده که در تحکيم و تثبيت حکومت اسلامى در ايران نقش خاص و غير قابل انکارى داشته است. مدت زيادى است بدليل اختلاف با (( جناح خامنه اى يا افراطى رژيم )) زندانى شده است. قطعا ما مخالف زندانى کردن افراد بجرم عقايد سياسى و خواهان آزادى زندانيان سياسى بدون قيد و شرط هستيم که شامل اکبر گنجى هم ميشود. مدتى است که دست به اعتصاب غذا زده و خواهان آزادى اش شده است و در سطح داخلى و بين المللى انعکاس زيادى داشته است. اخيرا و رسما " اتحاديه اروپا و بوش رئيس جمهور آمريکا " هم خواستار آزادى اش شده اند. در صورتيکه در ايران زندانيهاى سياسى بيشمارى وجود دارند. چرا صرفا خواهان آزادى وى شده اند؟ جريان چيست؟

 

ايرج فرزاد:

بگذارید ابتدا نکته ای را در مورد "پیشینه" اکبر گنجی توضیح بدهم. اکبر گنجی مستقل از اینکه چه سوابقی در خدمت به رژم اسلامی داشته است، در شرایط فعلی یک پلاتفرم و یک نوع "راه حل" و عکس العمل به جمهوری اسلامی را نمایندگی میکند. خمینی را اگر به یاد بیاوریم، شاید نتوان او را یکی از مهره های رژیم سلطنت و یا مامور ناراضی شده ساواک نامید. آنچه که هولناکتر و فاجعه بار تر بود این بود که "سابقه" خمینی، علیرغم محتوای کاملا زن ستیزانه و ارتجاعی "افکار" او، تبعید شدن او در دوره شاه دستمایه ای شد تا به قیام و انقلاب مردم ایران علیه رژیم شاه رنگ اسلامی بزنند. خمینی در یک شرایط مشخص، در دوره ای که هم بین دو بلوک سرمایه داری بازار آزاد و بلوک شوروی سابق "جنگ سرد" در جریان بود و بنابراین دولتهای غربی میخواستند در ناتوانی از سد کردن سقوط شاه بهر حال کمربند سبزی در مرزهای شوروی سابق ایجاد کنند و هم، بویژه، به دلیل سیر انقلاب ۵۷، اینکه کارگران با شوراهایشان به صحنه آمده بودند و چپ و کمونیسم و مارکسیسم بشدت در آن اوضاع بحرانی و انقلابی رشدی باور نکردنی یافته بود، تبدیل شد به چهره سیاسی، به "رهبر" انقلابی که آگاهانه و نقشه مند "اسلامی" نامیدنش و در خونین ترین تصفیه ها و قتل عامهای دو سه سال اول اسلامی اش سازند. اگر مجموعه آن شرایط، باضافه میداندار شدن جریاناتی مثل حزب توده که حذف فیزیکی هزاران کمونیست و سوسیالیست، راه هنرنمائی ادبا و نویسندگان ملی مذهبی مجیزگو و تسلیم به  ارتجاع اسلامی را هموار کرد، اتفاق نمی افتاد خمینی و اسلام سیاسی اش به آن سادگی به  قدرت سیاسی دست نمی یافتند. و اکنون بروشنی پس از گذشت این همه سال و این تجارب تلخ که جامعه ایران تحت سلطه جمهوری اسلامی از مسیر هولناک نسل کشیها و بزرگترین کشتارهای سیاسی عبور کرده است، میتوان محتوای واقعی وهمه جوانب دلائل "قهرمان" و رهبر کردن خمینی را به روشنی توضیح داد. تفاوت نمونه کنجی این است که شرکت شخصی خود او در پیاده کردن "راه امام" و سابقه خدمت او به جمهوری اسلامی، و حضور نسلی از انسانهای فکور و پیشرو و انقلابی در جامعه ایران، کار قهرمان کردن و مهمتر از همه مقبول کردن آلترناتیو او در برابر جمهوری اسلامی را با مشکل روبرو کرده است.

 

در هر حال در شرایط اساسا متفاوت جامعه کنونی ایران، یک دلیل تلاش برای قهرمان سازی از گنجی معضلی است که در برابر دو اردوی متفاوت در رابطه با جمهوری اسلامی و بقای آن قرار گرفته است. از یک طرف مردم ایران و چپ و سوسیالیسم و کمونیسم، و مبارزه یک جامعه برای خلاصی از نکبت اسلام سیاسی و ریشه کن کردن بنیانهای جمهوری اسلامی قرار گرفته اند و در اردوی دیگر دولتهای غرب و اپوزیسیون راست و بقایای جبهه و ائتلاف فروپاشیده دوخردادی که سعی و تلاش دارند که با حفظ بنیانهای اصلی جمهوری اسلامی، از جمله سپاه پادسداران و وزارت اطلاعات و ارتش و شهربانی و تمامی منابغ تغذیه و بازسازی اسلام سیاسی، یعنی حوزه های "علمیه" و دوایر و نهادهای اسلامی، رژیم را دست نخورده باقی بگذارند. و در اینجا پیام و آلترناتیو گنجی بسیار روشن و گویاست. او در نامه اخیرش به منتظری صراحتا همین را گفته است. با توسل به منتظری که حتی در نامه اش هم اذعان میکند از تئوریسینهای ولایت فقیه و نویسنده قانون اساسی جمهوری اسلامی است استدعای عاجزانه کرده است که او را کمک کند تا "خامنه ای برود". این کنه و اس اساس تمام هیاهوهائی است که حول و حوش گنجی و اعتصاب غذای او براه افتاده است. شیفتگان گنجی، کسانی که همه تلاششان را میکنند تا گنجی را به عنوان قهرمان و ناجی علم کنند، دردشان زندانیان سیاسی و کارنامه خونین سران جمهوری اسلامی در مورد پدیده زندانی سیاسی و بساط قتل و اعدام و دار زدنها نیست. حضرات فراموش نکرده اند که راه توده محبوبشان که در ارتجاع اسلامی، ایام را به کام یافت، گذراندن کمونیستها از زیر تیغ گیوتین را به دلیل فراخوان دادن مردم برای بزیر کشیدن رژیم اسلامی در جریان "انتخابات" اخیر، به جلادان رژیم بشارت دادند.  هم اکنون هم به عنوان مثال روزنامه نگار شهیری چون بهنود و یا نویسنده عافیت طلب و همیشه مرعوب و مجیز گوی ارتجاع و استبداد، آقای محمود دولت آبادی، و یا اقتصاددان و شخصیت و رجل طیف ملی مذهبی، جناب فریبرز رئیس دانا، باز در هماهنگی با راه توده، در کنار هر جمله ای که در رسای رشادتهای گنجی میگویند و مینویسند، به کمونیستها لیچار میگویند و از جور و ستمی که بر گنجی مظلوم، دربروبیای دوخرداد پریزیدنت خاتمی، رواداشته اند، شعر و قافیه میبافند.

 

در یک کلام، گنجی را میخواهند قهرمان کنند، چون با مانیفست او، یعنی سالم دربردن پیکره اصلی رژیم اسلامی در پیکار و مبارزه و ایستادگی مردم ایران، تماما موافق اند. اینها میخواهند گنجی قهرمان بماند تا در لانسه کردن او و پلاتفرمش در برابر "معضلی" که جمهوری اسلامی و اسلام سیاسی برای مردم ایران و جهان متمدن بوجود آورده است، برخی حشو و زوائد و از جمله صرفا و فقط مقام خامنه ای را حذف و برکنار کنند تا با تکیه بر ارکان های دست نخورده جمهوری اسلامی، خود و آلترناتیو خود را به مردم ایران تحمیل کنند. واقعیت این است که سینه زنان صف گنجی و راهبان صومعه قهرمان پروری گنجی، در او و در راه و مانیفست و آلترناتیوش در مقابل ولایت فقیه و خامنه ای، به حفظ و بقای خود و مکتب و سنت های هنری ادبی و "دگراندیشی" خود نیز توجه دارند. سقوط کامل جمهوری اسلامی و ریشه کن شدن اسلام سیاسی با تمامی نهادهای نظامی و سیاسی و فرهنگی و غیر آن، محل زیست و میدان بازتکثیر خود اینان را هم به عرصه ای لم یزرع و برهوت تبدیل میکند.

 

گنجی در نامه به منتظری دل به اوهامی پوچ بسته است، عینا به نمونه "شاه باید برود" خمینی استناد کرده است و به آن تاسی جسته است، غافل از آنکه نه مردم ایران مردم سالهای ۵۰ هستند و نه چپ و کمونیسم به ملی گرائی و اسلام زدگی گرفتاراست و نه سنت حزب توده و درسهای استاد علی شریعتی میتواند از بستر شرق زدگی و اسلام زدگی مورد تعرض جامعه ایران تجدید حیات کند.  در یک جامعه با هفتاد درصد جمعیت جوان، با انبوهی از تجارب محلی و بین المللی و حضور کمونیسمی نیرومند و با برنامه و تیز بین، نمیتوان عکس آقای گنجی را، این بار در اوهام دمکراسی طلبی و رویاهای انقلاب مخملی، به کره ماه برد.

 

حزب حکمتیست ها خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط کلیه زندانیان سیاسی است و از جمله از آزادی گنجی علیرغم هر پیشینه ای که در خدمت به جمهوری اسلامی داشته است، دفاع میکند. اما در برابر، در میان گرد و غبار و هیاهوئی که حواریون گنجی برای حقنه کردن راه گنجی برای نجات بنیانهای رژیم اسلامی به مردم ایران بر پا کرده اند، ما همگان را فرامیخوانیم که حول منشور سرنگونی حزب ما و بیانیه تضمین حق مردم ایران در تعیین نظام آتی ایران متحد و متشکل شوند. راه نجات از نکبت جمهوری اسلامی و از جمله زندانی نشدن گنجی و تعداد بسیار بی شمار زندانیان سیاسی دیگری که خیل سینه زنان آقای گنجی حتی اکنون نیز آنان را به خاطر عقاید چپ و آزادیخواهانه و سکولار و سوسیالیستی، و "ارتداد" و خیانت به "میهن" سزاوار شکنجه و اعدام و زندان میدانند، درهم کوفتن کامل رژیم جمهوری اسلامی است.

 

۲۵ ژوئیه ۲۰۰۵

۳ مرداد ۱۳۸۴