کومه له و منجلاب پلیسی علیه دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب
رحمان حسین زاده
اخیرا وبلاگی به نام "تریبون مارکسیسم" اقدام به یک پاپوش دوزی و توطئه چینی رسمی پلیسی علیه دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب زندانی و در آستانه محاکمه کرده است. نوشته بدون امضائی تحت عنوان "وضعیت فعلی و گام های ضروری (نکاتی در مورد جنبش دانشجویی و چپ)، در این وبلاگ منتشر شد. این نوشته دانشجویان دستگیر شده را اعضای حزب حکمتیست و گارد آزادی معرفی کرده است و از آن بدتر اسلحه و اقدام مسلحانه را هم روی پرونده آنها گذاشته است. اتهامی که وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی با زور شکنجه قصد تحمیل آن را بر فعالین دانشجویی دستگیر شده، داشت.
انتشار این هجونامه از جانب وبلاگی که فعالیت خود را در چارچوب اپوزیسیون جمهوری اسلامی تعریف کرده و به افرادی در اپوزیسیون (ایرج آذرین و رضا مقدم) وابستگی دارد، عکس العمل و تنفر جریانات و فعالین سیاسی قابل توجهی را علیه این وبلاگ و این افراد موجب شد. خیلی ها این اقدام را محکوم کردند. خواستار حذف آن از روی وبلاگ و سایتهایی شدند که آن را منتشر کردند. در این میان "سایت اخبار روز" با پی بردن به اشتباه خود در اقدامی مسئولانه این مطلب پلیسی را ازروی سایتش برداشت.
بر عکس این روند مسئولانه و عکس العمل سنجیده از جانب جریانات و فعالین سیاسی اپوزیسیون، تا آنجا که من تعقیب کرده ام تنها کومه له (سازمان کردستان حزب کمونیست ایران ) به عنوان یک جریان سیاسی در اپوزیسیون، این نوشته پلیسی را در سایتهای خود منتشر کرد و عملا در کنار وبلاگ "تریبون مارکسیسم" و گردانندگان و افراد پشت صحنه آن قرار گرفت. سایتهای کومه له تحت فشار و اعتراض خیلی ها و از جمله تعدادی از اعضا و کادرهایشان بعد از چند روز مقاومت کردن به شیوه اپورتونیستی بدون توضیح این مطلب را برداشتند. حذف زیرجلکی این مطلب پلیسی از روی سایت، گریبان رهبری کومه له را از منجلابی که در آن شریک شده است، رها نمیکند. لازمست به علت این سکاندال سیاسی کومه له پرداخت.
چرا کومه له به این منجلاب پلیسی، سیاسی گروید؟
جواب این سئوال را دقیقا در سیاست و پراتیک حاکم بر کومه له باید جستجو کرد. گفته میشود احزاب را نه بر مبنای آنچه در مورد خود میگویند، بلکه بر اساس آنچه که انجام میدهند، باید قضاوت کرد. این گفته بیش از هر جریانی مصداق حال کومه له است. رهبری کومه له و آنچه ادعا میکند، یک پدیده دو وجهی است. یک وجه آن سازمان کومه له و پراتیک وموجودیت آن در جامعه کردستان است. وجه دوم "حزب کمونیست ایران" و به این اعتبار ادعای مجازی و غیر پراتیکی و غیر ملموس و سیاست انتظار و پاسیو در فضای جامعه ایران است. در مورد وجه اول ماجرا در اینجا نمیخواهم توضیحی بدهم، چون مستقیما به بحث امروز ما مربوط نیست.
اما توضیح وجه دوم پدیده به بحث امروز ما مربوط است. رهبری کومه له سالها است به عبث برای نشان دادن اینکه گویا یک سازمان چپ سراسری در فضای سیاست ایران است، قالب "حزب کمونیست ایران" را حفظ کرده است. در غیاب وجود سیاست و بینش مارکسیستی و بنا به ضرورت حفظ این قالب فرمال، رهبری این جریان از دوره بعد از جدایی ما کمونیستهای کارگری، انواع همگامی و همسویی و ائتلاف و دنباله روی با گروهها و جریانات چپ سنتی و غیر رادیکال را تجربه کرده است. نهایتا در یک دهه اخیر همگامی و نزدیکی به منظور اتحاد سازمانی را با گروه ایرج آذرین- رضا مقدم در دستور گذاشته اند. رهبری کومه له (بخوان رهبری حزب کمونیست ایران) در چند سال اخیر در تحلیل اوضاع ساسی ایران و روندهای آن، موقعیت جنبش ها و آرایش سیاسی جامعه و موقعیت جنبش کارگری و جنبش دانشجویی و .... به طور واضحی تزها و تئوریها و سیاستهای شکست طلبانه، راست، پاسیو و غیر انقلابی و غیر رادیکال ایرج آذرین و رضا مقدم را به عاریت گرفته اند. تزها و سیاستهای بغایت راستی که هیچگاه در حزب کمونیست کارگری جسارت طرح آن را نداشتند و برای پیشبرد آن حزب را ترک کردند. واقعیت اینست روند حقایق مبارزه سیاسی و اجتماعی جامعه ایران به روشنی ماهیت راست و پوچ تزهای ایرج آذرین و رضا مقدم را در باب پدیده امکان رفرم در جمهوری اسلامی و دست بالا پیدا کردن خط مشی دوم خردادی در فضای سیاست ایران و در جنبشهای اجتماعی را نشان داد. با وجود این واقعیت انکارناپذیر، اما راست روی و سیاست انتظار، پاسیفیسم و ظاهر سازی تحلیلی و سیاسی برای آرایش سیمای "حزب کمونیست ایران" رهبری کنونی کومه له را به جایی رسانده که غیر رسمی، غیر صریح به تئوریها و سیاستهای راست امثال ایرج آذرین تکیه کند. این اپورتونیسم سیاسی را خیلی ها می بینند و بخشا موجب اعتراض و انتقاد کادرها و اعضایی از صفوف خود کومه له بوده است. این روند واگرایی سیاسی و قورت دادن حب تزهای راست آذرین، مقدم چیزی جز گرویدن بیشتر کومه له به سیاست راست در جامعه را در بر نداشته است.
بر بطن روند این واگرایی سیاسی و این همدلی و همگامی سیاسی است که در ماجرای اخیر نوشته پلیسی، سیاسی علیه دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب که ایرج آذرین هم صراحتا از آن دفاع کرده است، مورد قبول رهبری کومه له قرار میگیرد. عملا با دشمنان دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب همگام میشوند. و نوشته کور و پلیسی علیه دانشجویان سر از سایتهای این جریان در میاورد و تازه بعد از چند روز اعتراض و تذکر و هشدار خیلی ها و بخشی از کادرها و اعضای خودشان مجبور به حذف آن از روی سایتهایشان میشوند.
انتخاب سیاست راست، پراتیک راست و گیر افتادن در افتضاحات سیاسی را به دنبال خواهد داشت. کومه له در این افتضاح پلیسی سیاسی در کنار " تریبون مارکسیسم" و ایرج آذرین قرار گرفت. این روش وسیاست اپورتونیستی کومه له جا دارد از جانب هر جریان مسئول و سیاسی به روشنی محکوم شود. جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی در فراز و نشیب مبارزاتی خود صف دوستان و مخالفان و دشمنان خود را بهتر خواهد شناخت. سیاست و اقدام کومه له در این ماجرا نزد این جنبش ثبت شده است.
در خاتمه برای آن دسته از کادرها و اعضای کومه له که خود را چپ و متعهد میدانند، قاعدتا شریک شدن سازمانشان در این منجلاب پلیسی، سیاسی نه تنها نباید تحمل شود، بلکه درس بزرگی دارد و سئوالهای مهمی را جلو میکشد. آیا یکبار دیگر از خود میپرسند، چه خط مشی سیاسی و چه منفعتهایی همسویی کومه له را با جریان منحط و راست ایرج آذرین، رضا مقدم موجب شده است؟ از خود میپرسند چه سیاستی شریک شدن در منجلاب پلیسی علیه دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب را موجب شده است؟ آیا یکبار دیگر وقت نقد و طرد قطعی سیاستهای راست رهبری کنونی کومه له و جدا کردن صفشان از آن نرسیده است؟