باجگيري ذريه هاي اسلام سياسي مبرميت اتحاد و تشکل يابي حول منشور و بيانيه هاي حزب کمونيست حکمتيست ايرج فرزاد iraj.farzad@gmail.com
اين روزها، تمامي عناصري که رژيم اسلامي را تاکنون سرپا نگهداشته اند، يکي به ضرب بزرگترين کشتارهاي سياسي قرن بيستم و ديگران در موقعيت اپوزيسيون طرفدار اين رژيم "ميهن" خود، همديگر را نصيحت ميکنند، و پند و اندرز متقابل ميدهند که راه بقا اين رژيم فقط کمک به باج گيري و ادامه راهزني سياسي از طريق ارعاب و ترور اسلامي است. ميگويند بايد جهان قبول کند که اسلام سياسي که مسبب بزرگترين و هولناکترين جنايت عليه مردم ايران بوده است و يک پاي ثابت در ادامه عمليات ضدانساني و آدمکشيها و "شهادت طلبيها" در فلسطين و عراق است و عامل مهم بي ثباتي و نا امني براي مردم خاورميانه شده است، به سلاح اتمي دست يابد. ميگويند مردم جهان بايد بپذيرند که به زندگي در سايه وحشت و ترور اسلام سياسي عادت کنند! اگر نه کارنامه خونين يک ربع قرن حکومت رژيم اسلامي در ايران و گوشه هائي از شهادت طلبي اسلامي در فلسطين و صحنه سياسي فعلي جامعه عراق را نشان شما خوهند داد.
رفسنجاني، که سران رژيم اسلامي تلاش دارند او را از مقام سمبل نفرت از جمهوري اسلامي بار ديگر به رياست جمهوري برسانند، کسي که در همان مضحکه هاي دمکراسي اسلامي با هزار تقلب و دسيسه باز در رديفهاي آخر انتخابات مجلس ششم اسلامي قرار گرفت، و از نظر شرعيت اسلامي هم نفرت حتي لايه هاي طرفدار رژيم اسلامي را از خود نمايندگي کرد، در مراسم نماز جمعه جرج بوش و مقامات آمريکا را نصيحت ميکند که بهتر است از در "مسالمت" درآيند و بپيذيرند که رژيم اسلامي "ماندني" است. رفسنجاني که عواقب و نتايج بکارافتادن تازه ترين ظرفيتهاي ضدانساني اسلام سياسي و جريانات اسلامي در عراق او را غره کرده است رسما باج ميخواهد. حجت الاسلام خطاب به بوش چنين موعظه کرده است:
"من صريحا به كاخ سفيد ميگويم
اين راه ، اين تهديدها ثمر ندارد، نه مردم ما را ميترساند ، نه ما را
ميترساند و نه شما ميتوانيد تهديدها را اجرا بكنيد و اگر يك روزي هم به فكر
اجراي اين تهديدها بيفتيد، خسارتش را خودتان ميدهيد.
همه ميدانند که چنين جملاتي از سوي مقام جمهوري اسلامي که تا ديروز در لايه هاي خود حکومت، و حتي در ميان طيف توده و اکثريت، بعنوان سمبل فساد، ارتشا و تاراجگر اموال عمومي مردم ايران موضوع افشاگريها و يارگيريها و تصفيه هاي جناحهاي درون رژيم اسلامي بود، ريشه در فصل درو کردن محصول دخالت وحشيانه جريانات اسلامي در عراق و ثمره بمبهاي انتحاري و صحنه هاي جنايات فجيعي که اينها در سربريدنها و لت و پار کردن هر ذيروحي در گوشه و کنار عراق از خود بروزدادند. دارند. ميگويند از در "مسالمت" درآئيد و حاکميت ماندني و دائمي شان را برسميت بشناسند، ميگويند منطقه خليج فارس محل بازي با اين آتش، اين جنبش ارتجاعي و اين ظرفيت ضدانساني اسلام سياسي نيست!! مگر در عراق نديديد؟ مگر در فلسطين توسط عشق به "شهادت طلبي" کودکان اسلام و جانبازان "اسلام" لمس نميکنيد؟ مگر کشتارهاي سالهاي ۶۰ و ۶۷ و حضور ميراثهاي خلخالي و لاجوردي و موسوي تبريزي و ... همين حاج آقا رفسنجاني را فراموش کرده ايد؟ ترديدي در ترکرار به مراتب سراسيمه تر آنها و در ابعاي که غير قابل تصورند، داريد؟ و جناب فرخ نگهدار بر چهار پايه اين دستاورد ها ايستاده است که در سينه چاک دادن براي حکومت برخاسته از انقلاب اسلامي ميهن خود به بي پردگي و دريدگي خود در حمايت از ابقا و حفظ رژيم اسلامي برگ شهادت طلبي ميپوشاند. او "افتخار" دگر انديشي و مخالفت خود را با مردم ايران در نامه به خامنه اي چنين نوشته است:
"سیاست و مواضع شما در قبال تصمیم
تازه هیات حاکمه امریکا به یک طرفه کردن خصومت ٢٥ ساله میان دو کشور نگرانی من
- و بسیاری از دلسوزان میهن - را به آنجا رسانیده که، با وجود همهی کراهتی که
خطاب قرار دادن شما تولید میکند، سکوت در برابر آن را غیرقابل تحملتر
یافتهام.
رفسنجاني، بوش را نصيحت ميکند که به قدرت اسلام تن دهد و نگهدار، خامنه اي را تشويق ميکند که مثل خود او، برخلاف "بسياري از صاحبنظران و روشنفکران ايراني و غير ايراني"، در نگرانيهاي اين "دلسوز ميهن" شريک شود. ايشان هم که تا ديروز براي حفظ صندلي خود در رهبري اکثريت، با رفسنجاني و خامنه اي قهر کرده بود، پس از نمايان شدن ظرفيتهاي واقعي اسلام ميهن خود در عراق، و پس از شکست و فروپاشي دوخرداد، مجددا به قالب اوليه دفاع از کل رژيم اسلامي و جناح "اقتدارگرا" روي آورده است. ميعادگاهشان لجن و تعفن و قتلگاهي است که جنبش شان، تمام قد و نفس گير و شنيع و کريه در عراق، در برابر کل بشريت و جهان متمدن گرفته است.
اما مردم ايران را نميتوان دست کم گرفت، و معلوم شده است پس از آنهمه جنايات باور نکردين مرعوب نشده اند. نيروهاي دخيل و مسئول در قبال سرنوشت جامعه ايران و خطري را که نيروي سوسياليست و آزاديخواه از جانب رژيم اسلام سياسي در ايران و جريانات فوق ارتجاعي اسلامي در منطقه، اين "آتش" هاي خليج فارس، اين ويران کننده هاي هر جلوه اي از مدنيت و مبارزه مدني، ديده و شناخته و مصمم به مبارزه با آنست، در صحنه و در دسترس مردم است.
حزب کمونيست کارگري ايران حکمتيست اخيرا و در همين ماه فوريه سال ۲۰۰۵ دو سند مهم: "منشور سرنگوني جمهوري اسلامي ايران" و بيانيه، " تضمين حق مردم در تعيين نظام آينده حکومتي ايران" را تصويب و منتشر کرده است. در برابر تلاش نيروهاي رنگارنگ سران رژيم اسلامي و "دلسوزان" مکتبي اسلام سياسي و سرخورده از خاتمي، در برابر خطري که ماجراجوئيهاي جريانات فوق ارتجاعي اسلامي براي بقا رژيم متوجه جامعه ايران و مدنيت آن ساخته اند، براي ابراز احساس مسئوليت در برابر حاصل سالها ايستادگي و مبارزه توده هاي مردم ايران در مقابل سناريوهاي مختلفي که جامعه ايران را به سوي قعر تباهي و ويراني و فروپاشي ميبرند، در برابر تهديهائي که دارو دسته هاي تروريست جنايتکار اسلامي متوجه جامعه ايران ساخته اند و در برابر ثبت نام دگر باره "دلسوزان" جمهوري اسلامي و سينه سپر کردنشان براي حفظ و ابقا اسلام سياسي در تقابل با آزاديخواهان و کمونيستها بايد بتوان سد محکم و نفوذ ناپذيري از مدنيت، ترقيخواهي و آزادي و سوسياليسم حول اين اسناد و نيروي محرک و پيش برنده آنها ايجاد کرد. مردم ايران حق دارند و بايد خود سرنوشت سياسي جامعه و نظام حکومتي ايران را تعيين کنند. رژيم اسلامي و تمامي پايه هاي خودي و نيمه خودي آن، تمامي جرياناتي که نفرشان از آزادي و مدنيت و سکولاريسم و از کمونيستها انعکاس هويت سياسي واقعي آنها در "دل سوزي" براي رژيم اسلامي و جنبش اسلامي است، مشاطه گران جهالت و قتل نفس، رنگ آميزي و دکوراسيون سنن جنايتکارانه نسل کشيها و وحشتناکترين کشتارهاي سياسي تاريخ معاصر جهان و دکوراتورهاي اين شنيعترين جنايت عليه وجدان بشريت معاصر تمامي در خاکريزهاي جمهوري اسلامي عليه مردم ايران، کارگران وجوانان و در برابر جبش برابر طلبي زنان بي ترديد و مصمم، سنگر گرفته اند.. اسناد حزب کمونيست کارگري حکمتيست، "منشور سرنگوني جمهوري اسلامي ايران" و "بيانيه حق مردم در تعيين نظام آينده حکومتي ايران" را وسيعا در سراسر ايران، در هر جمع و مجمع و تجمعي پخش و و سيعا تکثير و چندين باره بازتکثير کنيد و حول آنها خود را متحد و سازمان دهيد. از اين اسناد ميتوان دهها پلاتفرم براي سازماندهي شبکه هاي کنترل محلات، دارير کردن مراکزآموزشي و تربيت و سازماندهي و ايجاد تشکلهاي فراگير توده اي سود جست.
اين اسناد همراه با "بيانيه حقوق جهانشمول انسان" در شماره ۲۶ کمونيست، نشريه اي از حزب کمونيست کارگري ايران حکمتيست، چاپ و منتشر شده اند.
۱۹ فوريه ۲۰۰۵
|