عکس آقا در ماه واشنگتن!

مهرنوش موسوى

 

بعد از شکست دوم خرداد، آبرو باختگى کامل خاتمى، عبور مردم از پروژه نجات نظام با توسل به تاکتيک اصلاحات، جنبشى که دنبال نورى در انتهاى تونل، سينه خيز در لاى و لجنى که به آن عادت دارد ميرفت، اکنون به "آقاى بوش" و "خانم رايس" رسيده است. اگر نگاه کنيد ميبينيد، صحنه همان صحنه است. کسانى که تا ديروز از خاتمى دفاع ميکردند، امروز از بوش دفاع ميکنند. به اضافه کسانى که همان موقع هم از بوش و منفعت هيئت حاکمه آمريکا در مقابل مردم ايران دفاع ميکردند!

 

در کل تبليغات تصويرى و غير مصورشان چنان دارند براى مردم ايران زمينه سازى انداختن فرش قرمز زير پاى بوش را سوار بر موشکهاى کروز ميکنند که بعضى وقتها تهوع آور است. گويا براى بوسيدن دست "آقا" با هم مسابقه دارند. نورى زاده چنان با عجز و لابه ميخواهد به مردم بقبولاند که بوش مهربان است، بوش دوستدار مردم ايران است، که فقط حس انزجار آدم را بر مى انگيزد ( کم مانده ادعا کند که اصلا من خودم پشت پرده با بوش ديزى دو نفره خوردم!، بويژه وقتى يادم رفته بود وب کم را ببندم!!)از مجاهدين خلق، تا دوم خرداديهاى ورشکسته تا جنبش ناسيوناليست پرو غرب رسما "پرو آمريکايى" شده اند. جالب اينجاست که خيلى هايشان از جانب آمريکا قول "رژيم چنج" ميدهند، در حاليکه خود آمريکا مداوما ميگويد، چنين قصدى ندارد. آمريکا هنوز خواستار يک فشار واقعى و جدى روى جناح غربى و طرفدار آمريکا در حکومت است که تکليف خود را هر چه سريعتر و به شيوه چشمگيرترى با جناح مخالف روشن کند. آمريکا عليرغم اينکه فشار خود را با تهديد نظامى روى سر مردم ايران نگه داشته است، هنوز هم دنبال آن نيروهايى در حکومت ايران است که بويژه در عرصه ديپلماتيک و سياست خارجى بعنوان اولين قدم، آنها را به سوى کنار آمدن با خود بکشاند. تهديد نظامى را براى به استيصال کشاندن مردم است که به ميدان آورده است. اپوزيسيون طرفدار "آقا" هم خوب اين را گرفته است. به مردم نهيب ميزنند که يا پاى رفراندوم بيايند، يا اينکه خودشان مقصرند که آمريکا به ايران حمله کند! داريوش همايون رسما در کنگره حزب مشروطه ميگويد: " آمريکا مقصر نيست، آمريکا هم تا حدى صبر دارد" ( به نقل از حافظه) اين جريانات تمام استراتژيشان را روى همين سوار کرده اند. اينکه از اعمال فشار و تهديد نظامى آمريکا براى فشار به مردم و به استيصال کشاندن آنها به عنوان گامى در جهت تغيير رژيم استفاده کنند. اين البته فقط ميتواند در چهارچوب سياستهاى ضد انسانى اينها کاربرد داشته باشد. مردم را از تهديد نظامى آمريکا ميترسانند تا به دست بوسى بوش قانعشان کنند! اينها همانهايى بودند که خامنه ايى و نظام اسلامى را، خشونت و فقر و تباهى را، قتلهاى زنجيره ايى را، عاليجناب سرخپوش نشان ميدادند تا آنها را به دوم خرداد، به سيد حرير پوش راضى کنند! اينها کارشان همين است که مردم را به استيصال بکشانند، بترسانند، به کم راضى کنند تا زمينه عروج آلترناتيوشان را فراهم کنند. از اين منظر، اينها ادامه همان چهارچوبهاى دوم خردادى، تفکر و ايدئولوژى همانها هستند. تفکر و ايدئولوژى بورژوايى. ولو اينکه جاى "رژيم چنج" را با "مسامحه و مصالحه" عوض کرده باشند. اتفاقى هم نيست که مدام مشغول تردد و عبور و مرور در ميان کمپهاى خودشان با کمپ همسايه هستند.

 

آلترناتيويى که بر متن اتخاذ چنين شيوه هايى، بر متن به تسليم و استيصال کشاندن مردم در ايران عروج کند، حاصلى جز جنگ، کشتار و تباهى و لبنانيزه کردن ايران نخواهد داشت. مردم بايد به بوش و تهديدات نظامى اش، به اپوزيسيون و اليت مدافع اين سناريوى راست، همانگونه که به خاتمى و جنبشش دست رد زدند دست رد بزنند. مردم بايد بدانند که هر نيرو و جريانى که روى کم توقعى آنها، روى استيصال و بدبختى و ترس آنها سرمايه گذارى کرده است، قادر نخواهد بود نيروهاى اسلام سياسى را از جامعه لايروبى کند! و نيرويى که قادر نباشد اسلام سياسى را پايين بکشد، درهم بشکند و منحل کند، اين بار هم اسلام سياسى، هم نيروهاى دسته جات نظامى "پرو آمريکايى"، هم فدراليستها و... را در صحنه نگه داشته، سناريويى بدتر از عراق را پياده خواهد کرد. ضامن جلوگيرى از جنگ داخلى، جلوگيرى از حمله آمريکا و اسرائيل به ايران، برقرارى صلح و آرامش بودن مردم در صحنه است. اين سناريوها فقط در خلوت حضور مردم و رهبرى راديکال و با درايت جنبش شانس قدرتگيرى دارد.نظام اسلامى بايد برود. نظام اسلامى بايد سرنگون شود. نه فروپاشى آن، نه تغيير چند مهره در بالاى نظام، نه دست نخوردن کل دستگاه دولتى هيچ يک به معناى سرنگونى جمهورى اسلامى نيست. از نقطه نظر ما و مردم قابل قبول نيست. يگانه راه برچيدن تمام و کمال بساط اين نظام، اتحاد و تشکل مردم حول خواستها و مطالبات سکولاريستى، انسانى، برحق و آزاديخواهانه خودشان است. يگانه راه آن، منحل کردن جمهورى اسلامى از طريق اعتراض و مبارزه مردمى است که سرنوشت خود را بدست دشمنانشان واگذار نميکنند. به بالا چشم نميدوزند. تشديد مبارزه عليه نظام و افشاى بى امان اين نيروهايى که روى تباهى آينده مردم ايران سرمايه گذارى کرده اند، يگانه راه پيش روى ماست. نبايد گذاشت که بدون دغدغه و دردسر اپوزيسيونى که نام خودش را "مخالف" گذاشته است، به راحتى در اتاق نشيمن مردم، از يک جنايتکار جنگى در مقابل آن ديگرى به عنوان دوست و "قهرمان قلوب مردم ايران" دفاع کند. يک درجه و يک صدم تبليغات اين چنينى در برو بروى دوم خرداد و دفاع از خاتمى با موج افشاگرى و مقاومت اپوزيسيون آزاديخواه و برابرى طلب پاسخ ميگرفت. نبايد اجازه داد که امروز اين جريانات از فرصت استفاده کرده، زمينه ساز برپايى سناريوى سياه، با پز "تبرى از خشونت" باشند. اينها خودشان دارند حتى از "وعده اعمال خشونت" سود ميبرند. خشونت را در هر شکل آن بايد محکوم کرد، عليه آن قاطعانه ايستاد. کليد اصلى متحد و منسجم شدن جنبش سرنگونى و طنين انداز کردن اين خواست است که "رژيم اسلامى فقط بايد برود"! آمريکا و طرفدارانش بهتر است در مقابل خواست مردم سکوت کرده، تسليم را بپذيرند!