اعتصابات هفت تپه و فولاد، وقایع و دستاوردها

گفتگوی رادیو نینا با مظفر محمدی

 

نینا: در طول یک ماه و نیم  گذشته ما شاهد اعتراض و اعتصاب کاگران هفت تپه و فولاد بودیم. این اعتصابات فرازو نشیبهای زیادی داشت. از دستگیری ها و اعتراض برای آزاد کردن نمایندگان کارگران، اعتراضات مردم شهر شوش به حمایت از کارگران، انعکاس این مبارزات در مدیای مجازی و در کل جامعه ایران و حتی افکار عمومی خارج کشور  همه اینها این اعتصابات را به مهم ترین  اتفاق این یک ماه و نیم اخیر تبدیل کرد. تصویر شما از این اعتصابات واتفاقاتی که افتاد چگونه است؟

مظفر محمدی: اعتصابات کارگری اخیر در دو مرکز مهم کار در جنوب، شرکت نیشکر هفت تپه و شرکت ملی فولاد در شهرهای شوش و اهواز، اگر چه در تداوم مبارزه طبقاتی و اعتصابات کارگری و معلمان و بازنشستگان و رانندگان کامیون در ماه های اخیر و اعتصابات چادرملو و هپکو و غیره بود، اما از ویژگی خاص خود هم برخوردار است. ابراز وجود متحدانه بخشی از طبقه کارگر، در جنوب ایران و در همسایگی کارگران شرکت نفت، چنان آشفتگی و دستپاچگی در صفوف حاکمیت بورژوایی ایران بوجود آورد که تا کنون کم نظیر بوده است. از طرفی وزارت کار، خانه کارگر و حتی نهادهایی چون مسجد خبرگان و مجلس اسلامی قرار داشتند که تلاش کردند این خطر را با ابراز همدردی با کارگران و اشک تمساح ریختن بخاطر چند ماه نپرداختن دستمزد کارگران از سر بگذرانند و از طرف دیگر وزارت اطلاعات و دستگاه قضایی و دیگر نهادهای امنیتی بودند که ابتدا اعتصاب کارگران را تخطئه کرده و سپس به دستگیری و زندانی و شکنجه کردن نمایندگان کارگران پناه بردند تا به این شیوه هم خطر عروج طبقه کارگر بعنوان مدعی و صاحب جامعه و طلبکار را رفع کنند. در این میان عوامل تفرقه در صفوف کارگران هم نقش بازی کرد. بدون این عوامل، دستگاه های امنیتی و سرکوب جمهوری اسلامی نمی توانست به ایجاد تفرقه و تشویش در صفوف کارگران متحد دست زند.

 این تجربه نشان داد که طبقه کارگر برای خنثی کردن نقش و سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن حاکمان و حفظ اتحاد صفوف خود باید از پیش آگاه بوده و یکپارچگی صفوف خود را تامین و تضمین کند. در اعتصابات اخیر بخصوص هفت تپه ما شاهد برخوردهای متفاوت نسبت به این مبارزه بودیم. برای مثال: 

١- در سالهای اخیر و تاکنون سندیکای شرکت کشت و صنعت هفت تپه مبارزات کارگران را هدایت و رهبری کرده است. به این اعتبار سندیکا در میان کارگران بعنوان تشکلی مستقل نقش ایفا می کند. در اعتصاب اخیر هم رهبران سندیکا همراه شدند و این نقطه مثبت در جهت منفعت طبقاتی و کارگری بود. 

٢- در اعتصاب اخیر هفت تپه فعالین و رهبرانی عروج کردند که تداوم و استحکام اعتصاب و مبارزه کارگران را در گرو دخیل کردن هر چه بیشتر کارگران، برگزاری تجمعات بزرگ، راه پیمایی در شهر شوش و جلب همبستگی مردم شهر، شرکت خانواده های کارگران و حضور موثر زنان...، دانستند و این عمل را بدرست در سنت مجامع عمومی و شوراهای کارگری قرار دادند. در دل این مبارزه رهبران کارگران،  کارامد بودن و ضرورت طرح شوراهای مستقل کارگری برای تامین اتحاد صفوف خود را به توده کارگران خاطر نشان کردند.  

٣- اقلیتی هم در صفوف فعالین کارگری هفت تپه، از  آغاز با اعتصاب مخالفت کرده و اولویت را به دشمن خارجی و سرپا نگه داشتن شرکت به قیمت بیحقوقی کارگران داده و راه حل مذاکره و سازش و مدارا با کارفرما و دولت را به کارگران توصیه کرد. این گرایش عملا در کنار کارفرما و وزارت کار و خانه کارگر قرار گرفته و سازش و تلاش برای گرفتن خرد خرد معوقه ها را تجویز کردند. این عامل در واقع شکافی در صفوف کارگران بوجود آورد و بعنوان ابزاری در خدمت دولت برای ایجاد تفرقه در صفوف کارگران اعتصابی قرار گرفت و توانست از طرفی بخشی از کارگران را به شرکت باز گردانده و سر کار بفرستد و اعتصاب شکنی را عملا به بخشی از کارگران آگاهانه یا ناآگاهانه تحمیل نمود. از طرف دیگر دست عوامل سرکوب را برای تعرض به نمایندگان واقعی کارگران، تهدید آنها و نهایتا دستگیری و زندان و شکنجه کردنشان برای مرعوب کردن کارگران اعتصابی، باز گذاشت.
 

نینا: دولت از یک طرف سرکوب کرد و از طرف دیگر با ایجاد تفرقه درون طبقه سعی کرد این اعتراضات را ناکام کند. آیا مبارزه کارگران ناکام ماند، یا دستاوردهایی برای کارگران اعتصابی و طبقه کارگر بطور کلی داشت؟ 

مظفر محمدی: اگر معیار را دستاورد مادی به معنای گرفتن تمام معوقه ها و لغو قراردادهای موقت و غیره بگذاریم، میتوان گفت که این اعتصابات به همه مطالباتش نرسید. اما بسیار ساده لوحانه است اگر نتیجه این مبارزه طبقاتی را بر اساس این معیار ارزیابی کرد. دستاوردهای این اعتصابات بزرگ و قدرتمند را میتوان بطور خلاصه چنین بر شمرد:  

-          اعتصاب کارگران هفت تپه و فولاد بیش از یک ماه طول کشید. ایستادگی و قاطعیت و پافشاری بر تحقق مطالبات یک ویژگی و دستاورد این مبارزات بود.

-          همزمان دو بخش بزرگ کارگری هر کدام با چند هزار کارگر، اعتصاب کردند و نه تنها همزمانی بلکه همبستگی طبقاتی، همصدایی و نشان دادن جلوه ای با شکوه از یک ابراز وجود متحد بخشی از طبقه کارگر بود. این دو اعتصاب به  دوست و دشمن و از دور و نزدیک، تصویری یکپارچه و واحد را نشان داد. بطوریکه این دو جلوه ی مبارزه کارگری را کسی نمی توانست از هم تفکیک و جدا ببیند.

-          این اعتصابات، توده وسیع کارگران را در تجمع ها و تظاهرات و در میان مردم شهر که به حمایتشان برخاسته بود، به نیروی متحد خود واقف و آگاهی طبقاتی شان را بسیار بالا برد. کاری که با چند سال کار تبلیغی و آگاهگرانه نمی توانست به این نتیجه عملی برسد.

-          دخالت توده کارگران، شرکت سراسری شان در اعتصاب، با طرح شوراهای مستقل کارگری در مقابل سنت عقیم سندیکالیستی، تکامل یافت. کارگران در عمل و تجربه خود متوجه شدند که دخالت مستقیم  در تجمعات و راه پیمایی، تجمعاتی که در آن تصمیم گیری انجام می شد، مطالبات و شعارها مطرح و فریاد زده می شد و رهبران عملی کارگران بعنوان نمایندگان و سخنگویان واقعی توده ی کارگران، از حمایت بیدریغ کارگران برخوردار می شدند و...، چیزی جز الگویی از حرکت شورایی کارگری نیست.

-          شاید برای اولین بار بود که در چنین ابعاد وسیعی خانواده های کارگران و اهالی یک شهربه حمایت و همبستگی با کارگران برخاستند. همچنین زنان کارگردر نقش سخنگو و مدافع حقوق طبقاتی شان ابراز وجود کردند.

-          بعلاوه بهنگام تعرض دشمن به رهبران کارگران و دستگیری و زندان و شکنجه ی آنها، توده وسیع کارگران ضمن محکوم کردن تعقیب و آزار و شکنجه؛ حمایت خود از فعالین و پیشروانشان را هیچگاه قطع نکردند و شرط آغاز به کار خود را منوط به آزادی آنها قرار دادند.

-          اگر چه ما در عمل شاهد همبستگی وسیع و سراسری طبقه کارگر بخصوص درمراکز بزرگ نفت و پتروشیمی های جنوب و شرکت بزرگ فولاد خوزستان که بویژه انتظار می رفت این بخش های همجوار و نزدیک تر به همصدایی و همبستگی با اعتصاب هفت تپه و فولاد برخیزند، اما فضایی از سمپاتی عمومی و روحیه همبستگی و احساس قدرت طبقاتی نه تنها در صفوف طبقه کارگر بلکه در صف محرومان جامعه بوجود آمد و قلب کارگران و محرومان با قلب  هفت تپه ای ها و کارگران فولاد می طپید. 

به این اعتبار میتوان گفت که اعتصاب متحدانه و قدرتمند و آگاهگرانه و سازمانیافته ی کارگران هفت تپه و فولاد نقطه عطفی در جنبش طبقاتی کارگران علیه سرمایه دارن و کارفرماها و تلاش های مذبوحانه ی دستگاه های امنیتی و سرکوب و تلاشهای خانه کارگر و وزارت کار برای ایجاد تفرقه در صفوف کارگران است. طبقه کارگر امروز بر سکوی این دستاوردها نشسته است و این نقطه پرش مبارزه کارگران علیه سرمایه داران و دولت سرکوبگرشان برای کسب دستاوردها و پیروزی های بیشتر است. سرکوب و شکنجه و زندان و توطئه ی تفرقه، که از آغاز هر مبارزه ای علیه دشمنان قسم خورده طبقه کارگر و محرومان جامعه قابل پیشبینی بوده و هست،  اما در همان حال نتوانسته و نمی تواند پیشروی طبقه ما را چه برای کسب مطالبات و حقوق خود و چه ظاهر شدن بمثابه طبقه ی طلبکار و صاحب جامعه ، متوقف کند.

بدون شک ما در هفته و ماه های آتی شاهد مبارزات و اعتصابات رادیکالتر، متحدتر و همبسته تر خواهیم بود.
 

نینا: اخبار و شایعات گوناگونی در مورد شکنجه و آزار کارگران زندانی و بویژه اسماعیل بخشی پخش شده است. ابعاد این ماجرا و تاثیرات و تبعات آن چگونه است؟ 

مظفر محمدی: ببینید، اینکه  نمایندگان کارگران دستگیر و تحت تهدید و فشار روحی و آزار جسمی قرار گرفته اند، از بدیهیاتی است که در تمام طول حاکمیت ننگین جمهوری اسلامی وجود داشته است. اما در اینجا دولت سرمایه داران با پدیده ی فشار قدرتمند دو اعتصاب همزمان و هماهنگ و فضای سمپاتی و حمایت طبقاتی و اجتماعی در سراسر ایران و خارج از ایران روبرو است. برای به عقب نشاندن این فشار علاوه بر تلاش برای ایجاد تفرقه در صفوف کارگران به کمک رفرمیست ها و متوهمین به کارفرما و دولت، تهدید و تعقیب رهبران کارگران و از میدان بدرکردنشان را هم در دستور قرار می دهد. ابزار شکنجه و آزار جسمی و روحی برای بورژوازی و نهادهای امنیتی و سرکوبش، علاوه بر انتقامجویی طبقاتی از کارگران و محرومان جامعه، هدف جنایتکارانه ی درهم شکستن روحیه ی رهبران کارگران و مردم را هم در خود دارد. عمل سخیف شکنجه ی انسانی در تنهایی و در محاصره ی دشمنانی که مثل مار زخمی بخود می پیچند، نه تنها نشان قدرت حکومت سرمایه داران در مقابل طبقه کارگر و خیزش محرومان نیست، بلکه نشانه ی نهایت جبونی و ترس و پستی شان در مقابل قدرتی است که به میدان آمده است.

تا اینجای ماجرا، رژیم سرمایه داران حتی در این عرصه هم، یعنی عرصه ی تعقیب و زندان و شکنجه ی رهبران کارگران پیروز نیست. کارگران زندانی و از جمله اسماعیل بخشی به آغوش گرم و صمیمانه ی خانواده و دوستان و همسرنوشتانشان برگشتند و شکی نیست زخم این شکنجه و آزار روحی در کانون گرم  و رفاقت کارگری و همبستگی و اتحاد طبقاتی برای ادامه مبارزه التیام پیدا می کند. اما گرایش سازشکار و همکار کارفرما در عمل، در این عرصه هم ساکت ننشسته و تلاش کرد، زندان و شکنجه ی جسمی و روحی کارگران دستگیرشده و بویژه اسماعیل بخشی را انکار کرده و تصمیم وزارت اطلاعات مبنی بر اخراج اسماعیل و ممنوعیت اطلاع رسانی در باره او را توجیه و تکذیب کند. اما این عمل غیر کارگری و مغایر با منفعت طبقاتی کارگران باز کارساز نشد و اسماعیل علیرغم تصمیم نهادهای امنیتی برای دور نگه داشتن او از حضور در میان کارگران هفت تپه و رفقای همرزمش، او مجددا به میان کارگران و همسرنوشتانش باز گشت.  

این بار و بعنوان یک اصل هم  کارگران هفت تپه و فولاد مانند دیگر بخشهای کارگری با گوشت و پوست و استخوان دشمنی آشتی ناپذیر طبقه ی سرمایه دار و دولتش با طبقه کارگر را لمس کرده و سیاست و شگردهای کثیف و جنایتکارانه و بیرحمانه شان نسبت به کارگران و رهبرانشان شاهد بودند. یک بار دیگر به کارگران این اصل بی برو برگشت خاطر نشان شد که حفظ رهبران و پیشروان صفوف خود مثل نان شب برای طبقه کارگر واجب است. اولا نباید گذاشت نمایندگان و سخنگویان و رهبران کارگران به سادگی توسط ماموران امنیتی دشمن شکار و ربوده شوند، دوما در صورت دستگیری حتی یک روز نباید گذاشت در زندان و تحت شکنجه باقی بمانند و به سرعت ازچنگ دشمن آزادشان کرد.
 

نینا: بعنوان آخرین سوال ، شما گفتید نوعی از الگو و سنت کار شورایی در فولاد و هفت تپه تجربه شد. در مورد چگونگی و یا دورنمای این تجربه کمی توضیح دهید. 

مظفر محمدی: درست است. سخنگویان و رهبران کارگری بارها در مورد سنت شورایی اتحاد کارگران و اهمیت آن صحبت کردند و در تجمعات و تظاهراتها از کارگران خواستند که در تصمیم گیری و انتخاب تاکتیک و سیاست و تداوم اعتصاب و هر امر ضروری دیگر شرکت کنند و این شرکت عمومی و دخالت در تصمیم گیری چیزی جز سنت شورایی کارگری نیست. اما این تجمعات که بنا به ضرورت و نیاز اعتصاب تشکیل می شد و تصمیم می گرفت هنوز نمی توانست نیاز این سنت یعنی مجامع عمومی منظم کارگری را برآورده کند و این طبیعی بود. جنبش مجامع عمومی منظم کارگری بعنوان تشکل پایه ی شوراهای کارگری به تجارب و زمان بیشتر نیاز داشته و دارد. اما آنچه که مهم است بخشی از طبقه کارگر در باره ی ضرورت و اهمیت حیاتی سنت شورایی و دخالت مستقیم همه ی کارگران هر محل در سرنوشت خود و در مبارزات و تصمیم گیری ها و غیره مهر خودش را کوبید. از این به بعد هم این سنت راه خود را در میان طبقه کارگر بعنوان تشکل مستقل و رادیکال کارگری که هم ابزار مبارزه متحدانه ی امروز کارگران برای کسب مطالبات رفاهی شان و هم ابزار شرکت در قدرت و حتی کسب قدرت سیاسی و اداره جامعه است، می گشاید.  

همانطوریکه  گفتم سندیکای هفت تپه بعنوان تشکل مستقل کارگران در سالهای اخیر نقش بازی کرده است. رهبران سندیکایی در جریان طرح الترناتیو شورایی کارگری بعضا ابراز نگرانی کردند که سندیکا دور زده می شود و نقش آن کمرنگ می گردد. این از طرفی یک نگرانی واقعی برای سندیکالیست ها است. چون آلترناتیو و الگوی مجامع عمومی و شوراهای کارگری درست نقطه مقابل سندیکالیسم و سنت سندیکالیستی است. اما از آنجا که سندیکای هفت تپه هنوز کاملا در سنت سندیکالیسم عقیم قرار نگرفته است، این ظرفیت و امکان را دارا است که به سنت مجامع عمومی کارگری متکی شود. در نتیجه طرفداران سندیکای هفت تپه نباید فکر کننند، برگزاری مجامع عمومی و پایه گذاری شوراهای کارگری، بخاطر دور زدن  سندیکا است. برعکس باید آن را در مسیر اعتلای تشکل مستقل کارگری و جنبش مجامع عمومی و شوراهای کارگری ببینند. فعالین سندیکای هفت تپه در طول بیش از یک ماه اعتصابات این بخش و کارگران فولاد عملا متوجه شدند که این مبارزه و اعتصاب و اعتراض بسیار فراتر از سنت سندیکایی و چانه زنی از بالا توسط هیات مدیره های سندیکا و گم شدن مطالبات و تصمیم گیریها و دخالت توده ای کارگران در دالانهای مذاکرات منتخبین سندیکا و پشت درب های بسته است. در نتیجه می توان گفت که حتی طرفداران سندیکا باید متوجه شده باشند که تنها با متکی شدن سندیکا به مجامع عمومی منظم کارگران است که می توان تشکل مستقل کارگری را حفظ و اتحاد واقعی و دخالت مستقیم و مشترک همه ی کارگران در تصمیم گیریها و حفظ رهبران کارگری را تضمین نمود. در نهایت شوراهای بیرون آمده از دل مجامع عمومی کارگری است که می تواند قدرت متحد کارگران را از مبارزه رفاه طلبانه تا دخالت کارگران در اداره جامعه و برقراری جامعه ای  آزاد وبرابر تحت حاکمیت کارگران تامین و تضمین کند. 

اجازه بدهید در اینجا نکات کوتاهی در رابطه با شعار نان، کار، آزادی، اداره شورایی بدهم. 

اولا شعار کارگران برای اینکه سرمایه داران برایشان کار پیدا کنند، عملا شعاری غیر واقعی است. چرا که واقعیت منفعت سودآوری سرمایه ایجاب می کند که همیشه بخشی از کارگران بیکار و پشت درب کارخانه ها بمانند. این باعث می شود که دستمزد کارگر مدام پایین نگاه داشته شده و همیشه خطر اخراج و جایگزین کردن کارگر شاغل زیاده خواه با کارگر بیکار کم توقع را بر بالای سرکارگران نگه دارند. در نتیجه شعار کار بی پایه است و درست این است که طبقه کارگر تامین معیشت کامل را صرفنظر از این که کار دارد یا بیکار است از دولت وحاکمیت بخواهد. در نتیجه نان، رفاه و آزادی کل محرومان جامعه را از کارگر شاغل و حقوق بگیران و بیکاران و دیگر بخشهای فقیر و گرسنه جامعه را در بر می گیرد. 

درمورد اداره شورایی هم باز تصویری مغشوش از سنت شورایی کارگری در شرایط امروز ایران می دهد. گویا کارگران شورا را برای این می خواهند که کارخانه را خود اداره کنند. مدیرش شوند و بر تولید و توزیع آن کنترل داشته باشند.... یا انطور که گاها در صحبتهای سخنگویان کارگر تکرار می شد که گویا مشکل در مدیریت غلط کارخانه است و ما خودمان بهتر بلدیم کارخانه را مدیریت کنیم و حتما منظور این است که سوداوریش را هم باید تضمین کرد و گرنه باز ورشکستگی روی شاخش است.  

در نتیجه میخواهم بگویم که مجامع عمومی منظم کارگری و شوراهای منتخب این مجامع در شرایط کنونی ایران نه برای مدیریت کردن کارخانه حتی اگر خوب هم مدیریت کنند، و یا آنطور گفته می شود برای اداره شورایی کارخانه یعنی کنترل تولید و توزیع و غیره، شعاری به شدت نامربوط و از واقعیت کنونی و حتی دورنمای مبارزه کارگران پرت است.

مجامع عمومی منظم کارگری ظرف و ابزار متحد کردن و متحد نگه داشتن دایمی کارگران برای دخالت و شرکت مستقیم همه ی کارگران یک کارخانه و مرکز کارگری است. اتحادی که می  تواند مطالبات اقتصادی و حتی سیاسی مربوط به آزادی تشکل و بیان و اعتصاب و غیره را تامین کند و هم می تواند  ابزار قدرت گیری کارگران و مبارزه برای کسب قدرت به منظور برقراری آزادی و برابری و  حکومت کارگری باشد.