شورای ما و "شورای" آنها! به بهانه تاسیس "شورای مدیریت گذار از جمهوری اسلامی" فواد عبداللهی دو هفته ای است که "شورای مدیریت گذار از جمهوری اسلامی" در لندن اعلام "موجودیت" کرده است؛ قپه بدوش های اپوزیسیون راست از سلطنت طلبان تا امثال محسن سازگارا که از بنیان گزاران قدیمی سپاه بوده، ملات این "شورا" هستند؛ اینکه چرا فرم "دولت در تبعید" این عالیجنابان جای خود را به "شورای گذار" داده است، حاصل یک تغییر اساسی در روانشناسی جامعه ایران بعد از خیزش های دیماه ۹۶ است؛ فشار مردم از پایین و نفرت عمیق از دولت، می رود که در شوراهای مردمی و کارگری متمرکز شود و نهادهای مشروع بورژوازی یعنی هر سه قوا را به چالش بکشد؛ این مهمترین "خطر" و مولفه ای است که تاکنون مهر خود را بر پیشانی حتی مرتجع ترین مهره های حکومتی و احزاب و شخصیت های اپوزیسیون راست زده است؛ از روحانی تا رئیسی و تا نهادهای زرد ضد کارگری ناگهان همه دوستدار شورا و طبقه کارگر می شوند؛ آقای پهلوی بلاخره به جایگاه قدرتمند طبقه کارگر ایران در تحولات پیش رو اقرار میکند؛ قدیم تیمسارهای دولت در تبعید هم اسم "شورا" را روی درب بقالی شان می نویسند؛ اما و این اما مهم است: این تغییر در فرم، تغییری در محتوا و ماهیت استبدادی و ضد کارگری بورژوازی ایران چه در حاکمیت و چه در شکل اپوزیسیون آن ایجاد نمیکند؛ اینها گرگ در لباس میش اند؛ اینها همان گوادلوپی های دیروز اند؛ محتوایی که در بهترین حالت، دیروز در گوادلوپ بکمک غرب و در راس آن آمریکا، خمینی و اسلام را از ترس عروج کمونیسم و حاکمیت شوراهای کارگری بجان انقلاب ۵۷ انداخت و به خونش کشید؛ و امروز ظاهرا قرار است با تکرار گوادلوپ دوم، همان فاجعه اینبار در ابعاد اتحاد با بخش هایی از خود جمهوری اسلامی در مواجهه با جوانه های انقلاب آتی ایران و حاکمیت شوراهای کارگری و مردمی نصیب ۸۰ میلیون انسان شود!! اما چه عاملی این تحرک را در صفوف راست اپوزیسیون دامن زده است؟ این اپوزیسیون بهتر از همه می داند که امروز تکیه بر سیاست "رژیم چینج" پیشین آمریکا در قبال اوضاع خاورمیانه و بویژه اوضاع ایران، فعلا تکیه بر باد است؛ کنفرانس ورشو در بهمن پارسال پیام آور این مسئله بود که آمریکا حتی عاجز از قانع کردن رقبای اصلی خود حول یک تکه "پلاتفرم مشترک" در مورد امنیت خاورمیانه و ایران است؛ تاکتیک "دولت سازی در تبعید" در اشکالی که چند دهه پیش، پینوشه و خمینی را سر کار آورد دیرزمانی است مختومه است؛ تاکتیک "رژیم چینج" و انقلاب مخملی از راه "رفراندوم" و صدور "فرهیختگان" بومی از جنس چلپی ها نیز امروز تا اطلاع ثانوی در ترشی خوابانده شده است؛ بیخود نیست رضا پهلوی در تکاپوی باز کردن جا پایی در اتحاد با سپاه و ارتش و بسیج و بخش های ناراضی روحانیت در قدرت است؛ امروز "دخالت های بشردوستانه" تنها گزینه آمریکا است؛ تشکیل "ارتش آزاد"ها، و ساخته پرداخته کردن باندهای قومی – مذهبی که بدون توهم گوش بزنگ اجرای هر سناریوی ضد انسانی در جامعه اند. اما ظاهرا "شورای گذار" آقایان هنوز در دوران پیشا داعش زندگی میکند. این "اپوزیسیون" بدون حمایت آمریکا نه امیدی به بقاء دارد و نه شعاع دیدش تا صد متر برد دارد. این استراتژی و تاکتیک این اپوزیسیون است؛ سنت "اعتراض" اینها همانطور که خودشان اعلام کرده اند لابی گری، دیپلماسی و التماس از قدرت های مرتجع منطقه ای است. اما چرا با این وصف، "شورای مدیریت گذار" اعلام میشود؟ به نظر میرسد جوک باشد اما این "اپوزیسیون" گوش را به زمین چسبانده است و صدای پای یک خطر جدی را احساس کرده است؛ عین همان هشدار "اقتصادی" که "حزب کارگزاران سازندگی" چندی پیش به بهانه روندهای هفت تپه، خطر عروج سوسیالیسم و مارکسیسم در درون طبقه کارگر را به حاکمیت گوشزد کرده بود، اینها هم پلاتفرم سیاسی آن هشدار را نوشته اند و صاف صاف در کنار بخش هایی از حاکمیت ایستاده اند: اینها آشکارا دارند اعلام می کنند که در مقابل پلاتفرم اداره شورایی جامعه توسط کارگران و شوراهای مردمی، در مقابل قدرت متمرکز و اتحاد مردم از متن و بطن محلات و کارخانه ها و شهرها و شهرک ها و ... خواهند ایستاد: "به رسمیت شناختن حقوق سیاسی، اجتماعی و فرهنگی گروههای اتنیکی ایران"... اسم رمز ایجاد تفرقه بر حسب قومیت و نژاد در صفوف مبارزه مردم علیه جمهوری اسلامی است؛ اینها آبایی ندارند علیه قدرت گیری طبقه کارگر و کمونیستها، زیر هر سنگی و ته هر لجنی دست هر نیروی فاشیستی یک یوزی و یک شناسنامه قومی دهند؛ این تنها راه به قدرت خزیدن این "اپوزیسیون" است؛ پادوهایی که بدون حمایت مالی و لجستیکی دولت های غربی شانس دست بدست شدن قدرت از بالا را نخواهند داشت؛ آینده تحولات در ایران به تقابل امروز دو جنبش و دو نیرو گره خورده است؛ جنبش راست افراطی با کل ظرفیت ارتجاعی اش در برابر جنبش کارگری و کمونیستی با سابقه ای از رادیکالیسم و اومانیسم و آرمانهای مساوات طلبانه؛ این کشمکش تنها کشمکشی بر سر قدرت سیاسی نیست؛ بلکه جدالی است بر سر معنای برابری، آزادی و سعادت انسان؛ این جدالی است تمام و کمال علیه چهره بربریت نظام سرمایه داری، بر سر باز تعریف مجدد هویت جهانشمول انسان! این کشمکش و جنگ طبقاتی، برای ما کمونیست ها و توده وسیع طبقه کارگر ناچار به پیروزی است؛ ما جنگ آخرمان را با این "اپوزیسیون" دست راستی و ضد کارگری، سالهاست آغاز کرده ایم؛ توهمی به ماهیت شان نداشته ایم؛ تحرک جنبش ما از دیماه ۹۶ تا هفت تپه و فولاد و اهواز و هپکو و ... یک تحرک ضد سرمایه داری است؛ تحرکی است بر سر نه تنها به گور سپردن جمهوری اسلامی و تمام اشکال خرافه مذهب بلکه بر سر برچیدن چهره کریه فقر و تن فروشی است؛ تحرکی است که پاسخ اقتصادی میطلبد و هیچ بخشی از بورژوازی ایران قادر به رفع این گیر نیست؛ اینها جوابی به مسئله رفاه و نان و طب رایگان و بیمه بیکاری مردم ندارند؛ اینها پاسخی به معضل بیکاری ندارند؛ حقیقتا اینها باید روزی صد بار "التماس دعا" کنند که جمهوری اسلامی قبل از سرنگونی اش قادر شود با سرکوب کامل مبارزات طبقه کارگر زمین را برای رشد این "اپوزیسیون"، هموار کند؛ طبقه کارگری که امروز به منافع اش کاملا آگاه است و با هر تکان خود دنیایی را متوجه خود و اهداف اش کرده است؛ اینها قبل از آنکه فیل "شورای گذار" را هوا کنند میبایست از جمهوری اسلامی تقاضا می کردند که آرمان حکومت شورایی کارگران را خاموش کند تا آنها بتوانند نظام را تحویل بگیرند! این "شورای گذار" به دو دلیل متولد نشده موت شد؛ اول، قد علم کردن طبقه کارگر ایران در عرصه سیاست و پلاتفرم شورایی اداره جامعه و دوم افول ستاره اقبال شان در آمریکا؛ یعنی افول موقعیت ترامپ! این دو رکن یعنی تحرک طبقه کارگر در عرصه زورآزمایی با نظام سرمایه داری و دولت اش در قدرت و دیگری زمزمه های پایان حضور آمریکا در خاورمیانه و پایان ارزش مصرف ترامپیسم، مهر باطلی بر پیشانی "شورای گذار" عالیجنابان زد. |