خون پاشیدن به اعتصاب هپکو و کارگر پناهی حاکمین

مصاحبه رادیو نینا با خالد حاج محمدی

 فواد عبداللهی: با سلام. شما شنونده‌ی یکی دیگر از برنامه های رادیو نینا هستید. نزدیک به نهصد نفر از کارگران شرکت "هپکو" اراک روز گذشته با اعتصاب خود مسیر راه آهن شمال به جنوب را مسدود کردند. وعده‌های دروغین مسئولین و متحقق نشدن مطالبات کارگران بار دیگر آنها را به میدان کشیده است. اما اعتصاب کارگران هپکو با حمله‌ی وحشیانه‌ی نیروهای گارد ویژه مواجه، و به خاک و خون کشیده شد. اخبار منتشر شده از مجروح شدن پانزده نفر و دستگیری سی نفر از کارگران حکایت دارد. خالد حاج محمدی ضمن خوش آمد گویی به شما اجازه بدهید با این سوال آغاز کنیم که حمله به کارگران هپکو در چه شرایطی صورت می‌گیرد؟ ظاهرا به دنبال عقب نشینی و شکست کل حاکمیت از احکام فلّه‌ای که به کارگران هفت تپه تحمیل کرده‌ بودند، همه امروز کارگر دوست و کارگر پناه شده‌اند. چه شد که به یکباره و با سرکوب وحشیانه‌ی کارگران هپکو از طرف نیروهای قهری دولت مواجه شدیم؟

خالد حاج محمدی: من هم سلام عرض می‌کنم و ممنون بابت وقتی که در اختیار من قرار دادید. ماجرای کارگران هپکو و کلا جدالی که در این دوره و خصوصا در چند ماه اخیر میان حاکمیت و طبقه‌ی کارگر و مردم آزادیخواه در جریان است امروز تقریبا کل فضای سیاسی جامعه‌ی ایران را تحت تاثیر قرار داده. شرایطی که یورش به کارکران هپکو در آن صورت گرفته در واقع شرایط پسا-دیماه، پسا-هفت تپه و حتی پسا-محاکمات و صدور احکام سنگین برای کارگران هفت تپه و حامیان آنهاست. که خود این ماجرا به ایجاد یک کانون جدال و یک بحران در حاکمیت انجامید که به آن اشاره خواهم کرد.

 قطعا و همانطور که شما هم می‌دانید اعتصابات هپکو و یا اعتراضات اخیر چیز جدیدی نیست. کلا در طی چند سال گذشته و حتی قبل تر هم، ما سالانه شاهد صدها و واقعا شاید هزاران مورد اعتصاب و اعتراض کارگری در مراکز مختلف صنعتی و غیر صنعتی و خدماتی و غیره بوده‌ایم. اما دوره‌ی اخیر یک دوره‌ی ویژه است. و همچنان که گفتم دوره‌ی پسا تحرکات هفت تپه و فولاد است. ما در این دوره با یک تحرک جدید در طبقه‌ی کارگر روبرو هستیم. تحرکی که مُهر یک عدالت خواهی عمیق کارگری و درجه‌ای از خودآگاهی سوسیالیستی کارگری در اعتراضات این دوره را خورده است. اعتراضاتی که هفت تپه و فولاد نمونه‌ی برجسته‌ی آن بوده‌اند و رنگ و سیمای جامعه را کلا تغییر دادند و سر ها به سمت طبقه‌ی کارگر چرخید. دوره‌ی قبل از آن و مستقل از اعتراضات دی ماه، هنوز طبقه‌ی متوسط، روشنفکران و محافل‌شان، روزنامه نگاران و حتی بخشا جنگ های دوم خردادی ها، جدال هایشان، فضای روشنفکری در دانشگاه ها و این گونه مسائل بیشتر برجسته بودند. اما در این دوره ورق برگشته و جامعه متوجه یک عدالت خواهی عمیق کارگری در هفت تپه و فولاد شده؛ با شعار هایش، با افقی که در مقابل خودش گذاشته بود، با همبستگی وسیعی که در خود این مراکز با اتکا بر مجامع عمومی کارگری‌شان شکل گرفت. حمایت های وسیع مردم اهواز و شوش و به اضافه‌ی بخش های دیگر طبقه‌ی گارگر از جمله معلمین، بازنشستگان، حمایت های پراکنده در مراکز تحصیلی و دانشگاهی؛ و حتی خارج از مرزهای ایران، حمایت اتحادیه های کارگری را به همراه داشت.

 در این دوره شاهد بی توهمی کارگران این دو مرکز بودیم. و همچنین خنثی کردن همه‌ی توطئه های حاکمیت، افشا کردن همه دسیسه ها از بیت رهبری تا خانه‌ی کارگر و تا دولت برای خاموش کردن و خاتمه دادن به این اعتصابات و ایستادگی کارگران در مقابل این توطئه ها. برنامه های دیگری که گذاشتند مانند دستگیری، تهدید، سناریوی سوخته، که برملا شد و به طور واقعی جامعه حمایت وسیعی از کارگران این مراکز را از خود نشان داد. در این دوره است که جامعه متوجه می‌شود یک آلترناتیو کارگری، با هر درجه خودآگاهی و معضلات و مشکلاتی که دارد، خودنمایی می‌کند. و یک بار یک حرکت ضد سرمایه، ضد استبداد و ضد استثمار و یک همبستگی سراسری حول آن شکل گرفت. و به یک اعتبار یک سوسیالیسم کارگری با هر درجه از خودآگاهی خودنمایی کرد که رنگ خودش را به تحرکات و تحولات این دوره در کل فضای سیاست در جامعه‌ی ایران داد. و الان این را میتوان مشاهده کرد و همین باعث هراس کل حاکمیت شده است.

به طور واقعی در این دوره جدال آمریکا، بهانه گیری ها و لشکر کشی ها به خلیج فارس، فرجه‌ای برای حاکمیت باز کرد. فرجه‌ای که با اتکا به خطر حمله‌ی خارجی بتواند فضای جامعه را مختنق نگه دارد. تحریم ها و فشار ناشی از آنها بر روی طبقه‌ی کارگر چیزی است که سران حاکمیت هم از آن صحبت می‌کنند. اما علاوه بر این فضای جنگی، نفس وجود فضای جنگی برای جمهوری اسلامی فرصت و فرجه‌ای بود که علیه طبقه‌ی کارگر شمشیر را از رو ببندد. به همین دلیل در این دوره ما شاهد احکام سنگین در ماجرای هفت تپه بودیم که به عنوان "کِیس هفت تپه" مشهور شده است. نه تنها برای هفت تپه‌ای ها بلکه برای حامیان آنها. و نه تنها برای آنها، بلکه برای کسانی که در اعتراضات دیماه شرکت کرده بودند و برای کسانی که در مراسم اول ماه مه حضور داشتند. احکامی که در تاریخ چند دهه‌ی گذشته‌ی جمهوری اسلامی بی سابقه بوده است. این احکام و با انعکاسی که در جامعه پیدا کرد، با ایستادگی جسورانه‌ی کارگران هفت تپه، معلمین و بازنشستگان روبرو شد. ایستادگی و پیام کارگران هفت تپه که گفتند "پیام شما را گرفتیم. اگر می‌خواهید سرکوب کنید، اگر می‌خواهید مرعوب کنید. اما ما پیام شما را در فاضلاب های هفت تپه و شوش و خوزستان انداختیم. و امیدواریم که شما هم پیام ما را دریافت کنید." و همچنین اطلاعیه‌ی کارگران هفت تپه پس از این پیامِ جمعی از کارگران این مجتمع. و به طور خلاصه تحرکی که حول این ماجرا و در واکنش به این قلدری شکل گرفت، به طور واقعی کلِ تعرضی که حاکمیت در نظر داشت و برای خودش برنامه ریزی کرده بود، اجلاس گذاشته بودند، تدبیر کرده بودند، پول خرج کرده بودند و چندین ماه کِیس هفت تپه را کِش دادند، را عقیم گذاشت. تا سرانجام قاضی مقیسه را آوردند و این احکام را صادر کردند. این شکست است. بعد از این شکست تلاش کردند رئیسی را به عنوان کسی که بی خبر است عَلَم کنند، انگار بالایی ها خبر ندارند. و تحت نام عطوفت الهی حکومت اسلامی، و چرندیاتی از این قبیل و اینکه "عدالت را رعایت خواهیم کرد." و به یکباره شاهد موجی هستیم که شما به آن اشاره کردید. اینها (حاکمیت) در این دوره به طور واقعی شکست خورده اند و سعی کرده‌اند عقب نشینی بکنند. چرا؟ برای اینکه بتوانند خودشان را جمع کنند. عقب نشینی بکنند که جامعه ساکت بشود و بتوانند آمادگی پیدا کنند برای موج دیگری از تعرضات و تحرکات علیه طبقه‌ی کارگر.

اما براوردی که حاکمیت کرده بود غلط از آب در آمد و جامعه در مقابلشان ایستاد. و به یکباره می‌بینید که سران حاکمیتِ چهل سال جنایت - از دولت تا مجلس و قوه‌ی قضاییه - همه کارگر دوست شدند. همه اسماعیل بخشی شدند. همه هفت تپه‌ای شدند. همه به حال کارگر و حق کارگر در اعتصاب و اعتراض به صدا در آمدند. انگار کارناوالی راه افتاده است و همه جای ایران، از حاکمان و جانیان‌شان، در دفاع از کارگر هفت تپه و با پرچم کارگر هفت تپه به میدان آمدند و سعی کردند "عطوفت الهی" و اسلامی‌شان را بیان کنند. تنها برای بیان روشن این عقب نشینی و زبانی که به کار برده‌اند، حقه بازی و فریب کاری‌ای که در این دوره به کار برده‌اند و به طور واقعی در هیچ جا خریدار پیدا نکرد، اجازه بدهید به چند نمونه از سخنانشان اشاره بکنم. اینها تنها چند نمونه هستند از ادعاهای آنها و کارگر پناهی‌ای که در این مدت به خرج داده‌اند:

آقای روحانی در روز چهارشنبه بیستم شهریور می‌گوید: "نباید برخی از تندروی ها و مسیرهای غیر دقیق که مردم را آزار می‌دهد در جامعه اجازه‌ی بروز پیدا کنند. چرا که مردم به اندازه‌ی کافی با غصه و سختی مواجه هستند". انگار آقای روحانی دیروز آمده و انگار آقای روحانی در این چهل سال، در قتل عام های سال شصت و شصت و هفت، در کشتار کارگران خاتون آباد، در شلاق زنی کارگران آق‌درّه، در کمونیست کشی در آن جامعه، در اسید پاشی بر روی زنان، در فاجعه هایی که در دانشگاه ها اتفاق افتاده است و اینها همه با برنامه پیش رفته است؛ از همه‌ی این جنایات بی خبر بوده است.

حسام‌الدین آشنا مشاور آقای روحانی می‌گوید: "امروز سخن فقط از هفت تپه و قضاوت نیست، بلکه مشکل از هفت خوان عدالت است". این را مشاور آقای رئیس جمهور می‌گوید. یا نماینده‌ی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی می‌گوید: "نمی‌توان احکامی صادر کرد که مدافعان همیشگی سیستم قضایی هم حاضر به دفاع از آنها نباشند". احمد امیرآبادی فراهانی عضو هیئت رئیسه‌ی مجلس هم در همین چارچوب می‌گوید: "دستور بررسی احکام صادره برای کارگران هفت تپه توسط "حاج آقا رئیسی" قابل تقدیر بود". "کمیته‌ی قضایی فراکسیون امید" می‌گوید: "هفته‌ی گذشته با غلام حسین اسماعیلی سخنگوی قوه‌ی قضاییه دیدار داشته است و در این دیدار پرونده های فعالین دانشجویی، کارگران و فعالین محیط زیست مورد بحث و بررسی قرار گرفت و تاکید شد که به این پرونده ها عادلانه و به سرعت رسیدگی بشود". نایب رئیس کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس شورای اسلامی با تاکید بر لزوم توجه به عدالت و بازدارندگی در برخوردهای قضایی عنوان کرد: "دستور اخیر رئیس دستگاه قضایی توطئه‌ی دشمنان را خنثی می‌کند". شریعتمداری وزیر کار به رئیسی می‌گوید: "انتشار خبر صدور احکام سنگین برای برخی کارگران شرکت کشت و صنعت نیشکر هفت تپه "شوک آفرین" بود". رئیس دادگستری خوزستان - کسی که در کل دوران اعتراضات هفت تپه و فولاد به عنوان یک عنصر منفور شناخته شده و هیچکس در آن منطقه نیست که از او نفرت نداشته باشد و از بیت رهبری گرفته تا این اشخاصی که از آنها اسم بُردم، ایشان پیام آورشان بود - درباره‌ی احضار چهل و یک نفر از کارگران فولاد که قرار بود محاکمه بشوند اما با مقاومت روبرو شد، می‌گوید: "درباره‌ی این افراد "قرار منع تعقیب" صادر شده است. و دعوت از آنها صرفا برای حضور در دادگستری به منظور ابلاغ رای منع تعقیب و اطلاع از رأی صادره درباره‌ی آنها می‌باشد". این هم از رئیس دادگستری استان خوزستان.

این تنها بخش کوچکی از این کارناوال است. بخشی از این عقب نشینی است. همانطور که گفتم انگار همه هفت تپه‌ای شده‌اند. همه به "گرگ هایی در لباس میش" تبدیل شده‌اند و از رئیس خانه‌ی کارگر تا بقیه، با کارگر پناهی در این دوره حضور پیدا کرده‌اند. این حقیقت بیان ایستادگی طبقه‌ی کارگر است و صدای طبقه‌ی کارگر و انعکاس این ایستادگی و این مقاومت در مقابل این تعرض و احکام‍‌‌شان، در لایه های بالایی حاکمیت است. یعنی انعکاس مقاومت پایین در بالا. به همین اعتبار این دوره دوره‌ی ویژه‌ای است. اولین بار نیست که کارگران هپکو اعتصاب می‌کنند. ماجرای هپکو پنج سال است که جریان دارد. و به کرّات اعتراض کرده‌اند. به حقوق های پرداخت نشده، به بی سرنوشتی‌شان، بی مسئولیتی دولت در قبال وضعیت هپکو، بی آیندگی این مرکز، بیکاری کارگران و هزار و یک مشکل دیگر. و به گفته‌ی خودشان همیشه با قول های دروغ طرف شده‌اند. ولی زمانی که کارگر می‌بیند که مذاکره و بحث با اینها بی تاثیر است، خب می‌روند و همانطور که شما اشاره کردید، راه آهن شمال به جنوب را می‌بندند، هرچند برای یک مدت کوتاه. دیدیم که تحملِ این کار کارگران را نداشتند. در جایی که این کارگران زورشان را می‌زنند اعلام می‌کنند که "اگر ما اراده کنیم و اگر بخواهیم و اگر جواب نگیریم، واضح است که جاهایی را مختل می‌کنیم که برای شما هزینه بردار باشد." و وقتی هزینه بردار باشد بلافاصله با نیروهای گارد ویژه به آنها حمله می‌کنند. و تا آنجایی که خبر های مربوط به آن پخش شده است، تعداد زیادی دستگیر شده‌اند و تعداد زیاد دیگری - حدود پانزده نفر - از کارگران هپکو مجروح شده‌اند.

به هرحال در دوره‌ای قرار داریم که در آن تحرکات کارگری به طور واقعی  وارد مرحله‌ی دیگری شده‌است و اعتماد به نفس پیدا کرده است. همین شکستی که حاکمیت در کِیس هفت تپه و در تعرضی که تدارک دیده بودند متحمل شد، و الان می‌خواهند قاضی مقیسه را مسئول بدانند و بقیه را تبرئه کنند، بار دیگر به کل جامعه اعتماد به نفس داد. همچنان که دیدیم معلمان اعلام کردند که فقط هفت تپه‌ای ها نیستند، کل پرونده هایی که تا الآن تشکیل شده باید باز بینی شود. و الان همه، از هفت تپه و فولاد تا دیگر مراکز کارگری، بازنشستگان، معلمین، اقشار مختلف در جامعه، خواهان این هستند که همه‌ی کارگران هفت تپه و همه‌ی زندانیان سیاسی بدون کم و کسر آزاد شوند، محاکماتی اگر صورت می‌گیرد علنی اعلام شود. می‌خواهم بگویم که حاکمیت در منجلابی گیر کرده که به این راحتی ها از آن نجات پیدا نمی‌کند. و این دوره بسیار دوره‌ی ویژه‌ای است. و به طور واقعی شور و شوقی به راه افتاده است و جامعه اعتماد به نفسی کسب کرده و به این اعتبار کارگران هپکو در این بطن و در این شرایط مطلقا تنها نیستند.

 

فواد عبداللهی: شما به نکته‌ای اشاره کردید و گفتید که حدود پنج سال است که این نوع اعتراضات در هپکو جریان دارد. اما اجازه بدهید که من یک نکته‌ی دیگر را هم بگویم؛ مدیر کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی استان مرکزی گفته است که از ضرب و شتم کارگران بی‌اطلاع است. و نیروهای گارد ویژه صرفا با هدف جلوگیری از اختلال در عبور و مرور قطار ها به مدت یک دقیقه وارد صحنه شده‌اند. ناگفته نماند که شورای اسلامی کار را هم مامور کرده بود که کارگران را به پایان اعتصاب مجاب بکند. فرمانده سپاه و استاندار هم در محل حضور داشته‌اند. اما ظاهرا کارگران دست رد به سینه‌ی شورای اسلامی کار زده‌اند. شما گفتید که این اعتراضات پنج سال سابقه دارد اما مدیر کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی گفته که "متاسفانه کارگران صبر ندارند و نباید اخلال به وجود بیاورند." سوال من این است که شما این مسئله را چگونه می‌بینید؟

 

خالد حاج محمدی: مثل روز روشن است که مدیر کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی دارد دروغ می‌گوید! زمانی که او در صف کارگران حرف می‌زند و به اصطلاح خودش تلاش می‌کند کارگران را آرام بکند و مثل همیشه و مثل بقیه‌ی مقامات قول های دروغ به آنها می‌دهد، گارد ویژه (یا گارد ضد شورش) آنجا بوده است. گارد ضد شورش در هپکو چه کار می‌کرد؟ آیا برای دفاع از کارگران آنجا رفته بود؟ آیا برای محافظت از اعتراض آنها به آنجا رفته بود؟ پس قطعا دارد دروغ می‌گوید. نه تنها ایشان، بلکه بسیاری از مقامات دولت در رابطه با به خون کشیدن اعتراضات هپکو و دستگیری ها و انتقال تعدادی به بیمارستان اظهار بی اطلاعی کرده‌اند، اما همه دارند دروغ می‌گویند. کاملا واضح است که دروغ می‌گویند.

اما در مورد شوراهای اسلامی کار. شورای اسلامی کار امروز بی آبرو تر از آن هستند که بتوانند کاری بکنند. نه تنها در هپکو بلکه در همه جا. سال های سال است که اعتبار ندارند. راستش را بخواهید هیچوقت نداشته‌اند. کسی تردیدی نداشته که آنها از ارگان های حاکمیت و از ارگان های جاسوسی حاکمیت هستند. مانند خانه‌ی کارگر هستند. یعنی "بازوی حاکمیت علیه کارگر." اما امروز دیگر کسی برای شورای اسلامی کار تره هم خرد نمی‌کند. در هفت تپه و در همین یکی دو هفته‌ی اخیر کارگران اعلام کردند که شورای اسلامی باید مُلغی بشود. هیچکاره است. اینها بازو های خودشان (حاکمیت) هستند. اما تا جایی که به این ماجرا برگردد خوب مشخص است که دارند دروغ می‌گویند. ضرب و شتم کارگران در آن جامعه بر کسی پوشیده نیست. همه از آن حرف می‌زنند. درنتیجه، بی اطلاعی مدیر کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی مانند بی اطلاعی رئیسی می‌ماند در دادن احکام سنگین به کارگران هفت تپه و حامیان آنها. در حالی که در ماجرای احکامی که صادر شد از شخص خود خامنه‌ای تا بالاترین روسا، از جمله رئیس قوه‌ی قضاییه، تا دولت و آقای روحانی و بقیه، سهیم بودند. حمله به کارگران هپکو هم تدبیر و راه حل آنها برای شکست اعتراض کارگری بوده‌است و از ترس انعکاس آن در جامعه. و آقای مدیر کل این را مطرح کرده که بتواند در خانه‌ی خودش احساس امنیت بکند و در خیابان او را "هو" نکنند. اما به هر حال مشخص است که این حرف ها چرندیاتی بیش نیست و این چرندیات در آن جامعه خریدار ندارد. این ادعا ها و ادعای "کارگر صبر ندارد" برای شکم سیرهایی مانند مدیر کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی است که از گرسنگی کارگر بی اطلاع است. نه مشکل اجاره خانه دارد، نه هزینه‌ی تحصیل فرزندش و نه لباس و امکاناتی که به آن نیاز دارد، نه مغازه‌ی آشنا ها که بخواهد از آنها قرض بگیرد و نه گرانی و فقری که کارگر با آن طرف است. درنتیجه "صبر کنید" در واقع فضا خریدن و امکان گرفتن برای حاکمیت و صاحبان سرمایه است.

اینها بخشی از جنگ است در حقیقت. کار چاق کن های حاکمیت ایران در کنار همان گارد ضد شورش در یک صف هستند. اینها چرب زبان ها و فریبکارانند. خب طبیعتا گارد ویژه هم بخش مسلح و چماق دار آن است که به دستور امثال خود مدیر کل و همکارانش این اتفاق را رقم می‌زنند.

 

فواد عبداللهی: اجازه بدهید که سوال آخرم را مطرح کنم. "به خون کشیدن اعتصاب کارگران هپکو بی جواب نمی‌ماند." این عنوان اطلاعیه‌ی اخیر حزب حکمتیست - خط رسمی است. خالد حاج محمدی، منظورتان را در اینجا کمی بیشتر توضیح بدهید. کارگران چه آرایشی را باید در مقابل نیروهای سرکوبگر دولت در چنین اوضاعی به خود بگیرند. و اساسا از چه طریقی می‌توانند قدرتشان را اعمال کنند؟

 

خالد حاج محمدی:  من فکر می‌کنم تجربه‌ی طبقه‌ی کارگر در همین دوره و تجربه‌ی کل تحرکات کارگری در دنیای پیرامون ما، چه در ایران و چه در کشورهای دیگر، به روشنی راه را در مقابل ما قرار می‌دهد. به موارد برجسته‌ی آن در پاسخ سوال اول شما اشاره کردم. تجربه و الگویی که کارگران هفت تپه و فولاد در اعتراضات و اعتصابات خودشان نشان دادند، و الگویی که همین اواخر با تحرکی سراسری، یا در واقع فرا محلی - هنوز متاسفانه در ابتدای کار است و شکل سراسری به خودش نگرفته است - که معلمان، بازنشستگان، کارگران هفت تپه در این مدت به احکام صادره از خودشان نشان دادند، اتکای کارگران بر مجامع عمومی برای ایجاد اتحاد کارگری و همبستگی‌ای که با هم نشان دادند؛ الگویی است که می‌شود از آن کمک گرفت و به کار بست و تعمیم داد. خود کارگران هپکو در همین دوره از کارگران هفت تپه و فولاد حمایت کردند. کارگران "آذر آب" در اراک هم از کارگران هپکو حمایت کردند. در گذشته طبقه‌ی کارگر متاسفانه در اعتراضات‌ش در چارچوب یک مرکز می‌ماند و توان مقابله‌اش با حاکمیت و سرمایه داران محدود بود - بسیاری از اعتصابات بزرگ کارگری مثلا اعتصابات کارگران معادن بافق با هم عظمت خود در همین چارچوب ماند ت از بافق فراتر نرفت و به اهداف کامل خودش نرسید.

اما دوره‌ی اخیر شروع دوره‌ای است که تحرکات کارگری یا خود طبقه‌ی کارگر و خودآگاهی‌اش به جایی رسیده که می‌داند بدون حمایت از همدیگر راه به جایی نمی‌برد. و بدون بسیج کامل نیروی خودش، که از کانال مجامع عمومی و جمع شدن کارگران و رأی مشترک و دخالت مستقیم آنها صورت می‌گیرد، نمی‌تواند موفقیتی کسب کند. به همین دلیل الان در همه جا گفته می‌شود که در تمام تحرکات کارگری - از فولاد تا هفت تپه (در حال حاضر فولاد دور تازه‌ای از اعتراضاتش را شروع کرده)، هپکو، آذرآب و دیگر جاها - کارگران باید از همدیگر حمایت کنند. و سعی کرده‌اند تا سطح مشخصی این حمایت را از همدیگر نشان  دهند. و به عنوان یک قدرت متحد ظاهر بشوند.

علاوه بر این، در همین الگویی که جنبش کارگری در این دوره از خودش به نمایش گذاشته است و به آن اشاره کردم، مسئله‌ی کارگران را به مسئله‌ی شهر تبدیل کرده‌اند. در شوش، در اهواز. و کارگران هپکو در اراک، که در همین چند سال گذشته اعتراضات خودشان را به کرّات به خیابان های اراک کشاندند و حمایت مردمی مردم اراک را به خودشان جلب کردند. همانطور که شوش و اهواز به مرکز تحرکات کارگری در این دوره تبدیل شد. اینها الگوهایی هستند که در این دوره خود کارگران به کار بردند. تعمیم این الگوها راهی است در مقابل طبقه‌ی کارگر. به طور واقعی اکنون در شرایطی هستیم که توهمی به بالا وجود ندارد. کسی در این تردید ندارد که حاکمیت پاسخی ندارد. جمهوری اسلامی راه حل اقتصادی برای معضلاتی که طبقه‌ی کارگر با آن مواجه است، برای بحرانی که دامن گیر جامعه شده است و برای فقر و بیکاری و محرومیتی که اکثریت عظیمی از مردم را در بر گرفته است، ندارد. جمهوری اسلامی هیچ افق روشنی در مقابل سرمایه در جامعه ایران ندارد. و این را خود حاکمان به اشکال مختلف مطرح می‌کنند. در کنار این، در جامعه‌ی هشتاد میلیون نفری ایران، با این موقعیت جنبش کارگری‌اش و با اعتراضاتی در این سطح، با سرکوب نمی‌شود پاسخ گرفت. درنتیجه سرکوب جواب نمی‌گیرد. در مختنق ترین جوامع بشری - حتی در شیلی در دوران پینوشه - نمی‌شد تنها با سرکوب فضای جامعه را ساکت کرد. سرکوب شدیدی را اعمال کردند و در مقابل، یک افق رشد اقتصادی در مقابل جامعه بود. و امروز هیچکدام از اینها در مقابل جامعه‌ی ایران قرار نگرفته است. درنتیجه طبقه‌ی کارگر - یا حداقل فعالین، رهبران و بخش آگاه این طبقه - به این نتیجه رسیده است که هیچ راه حلی موجود نیست، هیچ بهبودی در این چارچوب قابل تصور نیست.

همین واقعیت است که حاکمیت را ترسانده است. طبقه‌ی کارگر در اَشکالی عروج کرده است که این اشکال خواه نا خواه عدالت خواهی کارگری، خواه نا خواه راه حل بخش رادیکال، راه حل کارگر سوسیالیست، راه حل کمونیسم طبقه‌ی کارگر است. می‌گوید که "ما پاسخ خودمان و آلترناتیو شورایی خودمان را در مقابل جامعه می‌گذاریم. ما خودمان اداره می‌کنیم." و تلاش می‌کند خودش را از پایین بسازد و کارگران را مشترکا دخالت بدهد. ترفند های حاکمیت را یک به یک افشا کند. امروز و در این دوره کارگر در قامتی ظاهر شده که نه تنها به عنوان کارگر هفت تپه در دفاع از مطالبات خودش، یا فولاد تنها در دفاع از مطالبات فولاد، بلکه در مقابل زورگویی، در مقابل استثمار و بردگی مزدی در کل جامعه قد علم کرد است. نقد کرده است. و گفته است "این پاسخ نیست. نمی‌پذیریم. ما راه خودمان را داریم." همین حقیقت باعث شد هفت تپه به گُل سر سبد جنبش کارگری در این دوره تبدیل شود. رهبران‌ش را به عنوان رهبران خودشان ستودند. اسماعیل بخشی امروز در قلب میلیون ها کارگر است، به عنوان سخنگوی آنها، به عنوان نماینده‌ی آنها. و همینطور بقیه‌ی این فعالین، مانند سپیده قُلیان. نشریه‌ی "گام" که در همین دوره اخبارشان را منتشر می‌کرد به عنوان یک نشریه‌ی معتبر مدافع کارگر مشهور شد. جنبش کارگری حامیانی پیدا کرد.

اینها تجربیاتی را در اختیار طبقه‌ی کارگر قرار داده است؛ آنهم در شرایطی ویژه و خاص که حتی بحران خلیج و حمله‌ی آمریکا و خطر حمله و جنگ هم به داد حاکمیت نرسید. در این وضعیت به طور واقعی چیزی که در مقابل طبقه‌ی کارگر قرار دارد آلترناتیو کمونیستی و آلترناتیو سوسیالیستی‌اش است. چیزی که گوشه هایی از آن را در تحرکات امروز می‌بینیم و به عنوان صاحب جامعه و یک نیروی عدالت خواه کارگریِ ضد سرمایه داری، نماینده شد. مسئله‌ی زنان مسئله‌اش است، سیاست مسئله‌اش است، آینده‌‌ی ایران مسئله‌اش است، جنگ در منطقه مسئله‌اش است و به عنوان شخصیت های برجسته‌ی جامعه و صاحبان جامعه ظاهر شدند. چیزی که در یک سطحی در هفت تپه و فولاد و الان در هپکو و جاهای دیگر خودش را نشان می‌دهد.

به همین حقیقت، اتحاد صفوف این رهبران و تبدیل اینها به آن نمادی که بتواند کل تحرک کارگری و اعتراض کارگری را نمایندگی کند و بتواند به صورت هدفمند کل این اعتراضات را یکپارچه کند، همبستگی را عمق بدهد، برادری و یکپارچگی کارگری را در سراسر ایران گسترش دهد؛ این تنها راه است. و فکر می‌کنم امروز این راه مشهود است. این خطر در جامعه‌ی ایران بر بالای سر سرمایه قرار گرفته است. به همین دلیل است که - اگر دیده باشید - در همین مدت بار دیگر خطر کمونیسم و محافل کمونیستی را در بالاترین مقامات حاکمیت به همدیگر گوشزد می‌کنند. به سخنان کارگری گوش کنید که در هپکو می‌گوید "مذاکره راه نیست، اینها همه دروغگو هستند، مامورین و ائمه‌ی جماعات و مقاماتی که اینجا آمده‌اند همه علیه ما هستند" و کارگر هفت تپه که می‌گوید "پیامتان را دریافت کردیم، استثمار موقوف! پیام شما را به فاضلاب های هفت تپه و شوش وخوزستان انداختیم." اینها یک بیان دیگری است. یک موقعیت دیگر در جنبش کارگری است. و سخنگویان آن یک گرایش برابری طلبانه در این جنبش است که با سوسیالیسم کارگری با کمونیسم کارگر تداعی خواهد شد و به این جنبش متعلق است و بیان موقعیت این گرایش در جنبش کارگری است. و هیچ راه حلی غیر از راه حل سوسیالیستی و کارگری در مقابل جامعه نمی‌تواند بگذارد. این عروج کرده است. و این را باید تعمیم داد، باید گسترش داد. باید اتحاد و همبستگی کارگری را افزایش داد. و به طور قطع گسترش این همبستگی جمهوری اسلامی را به زانو در می‌آورد. جمهوری اسلامی تاب مقاومت در مقابل آن را ندارد. جوانان شرکت کننده در این تحرک در بُعد اجتماعی‌شان که مثلا در هفت تپه خودش را نشان داده است، یا در فولاد و الان هپکو، کل حاکمیت را ترسانده است. این کارناوال "اسماعیل بخشی شدن" و "هفت تپه‌ای شدن" در میان قضات و جانیانِ حاکمیت و رؤسای بورژوازی ایران در چهل سال جنایت و استثمارشان، شکنجه گران و زندان بانان‌شان به راه افتاده و همه پیراهن هفت تپه را پوشیده‌اند، موقعیت این جنبش و موقعیت این گرایش و جایگاه والا و قدرتمند تحرک کارگری در این دوره را نشان می‌دهد. مانند زمان شاه و قبل از قیام که بورژواها و طرفداران رژیم شاه وقتی در خیابان راه می‌رفتند می‌بایست به عنوان پاسپورت عبور از خیابان شعار "زنده باد کارگر" و "مرگ بر شاه" را سر می‌دادند. الان "کارت" هفت تپه را دشمنان هفت تپه بلند کرده‌اند تا بتوانند حرف بزنند و سخن‌شان در جایی شنیده بشود و بتوانند فریب بدهند. اما قطعا این هم کاربردی ندارد. جامعه عقب نشینی نمی‌کند و وارد یک دوره‌ای شده است که باید موانع آن را برداشت و در رأس همه اتحاد بالای کارگری، اتحاد رهبران و فعالینش و کار نقشه‌مند آنها برای پیشبرد کل جنبش است.

١٧ سپتامبر ٢٠١٩

·         با تشکر از رفیق سعید محمدی برای پیاده و کتبی کردن این مصاحبه