ناسیونالیستهای "کرد" و آشتی با جمهوری اسلامی گفتگوی رادیو نینا با خالد حاج محمدی
خالد حاج محمدی؛ بدون مقدمه به سراغ اصل موضوع میروم. به نظر شما این نشست بر مسند کدام اوضاع و تحولات، چه در بُعد سراسری و چه در بعد منطقهای (کردستان) صورت گرفته است؟ و اینکه چرا این موضوع تا این اندازه حائز اهمیت است؟ همانطور که میدانیم این نشست با واکنشهای بسیار وسیعی از سوی احزاب و محافل مختلف مواجه شده است. خالد حاج محمدی: اجازه بدهید من چند نکته را در جواب سوال شما مطرح کنم. ابتدا این را لازم به توضیح میدانم که تا جایی که به ناسیونالیستهای کُرد - حداقل این دو حزب دمکرات - برگردد، حزب دمکرات کردستان ایران، چه در دورانی که یک حزب واحد بود و چه در دورانی که یک شاخه از آن جدا شد، همیشه آمادهی توافق و آشتی با جمهوری اسلامی بوده است. یعنی در چهل سال گذشته، از روزی که جمهوری اسلامی سر کار آمده است تا الآن ما شاهد یک سابقهی طولانی از تلاش و کوشش حزب دمکرات برای آشتی و توافق با جمهوری اسلامی بودهایم. و اگر این تلاشها به ثمر نرسیدهاند به این دلیل بوده که در این چهل سال جمهوری اسلامی هیچوقت حاضر نبوده که هیچ سازش و هیچ توافقی را با حزب دمکرات داشته باشد. به موارد متعددی در این تاریخ میتوان اشاره کرد. من شخصاً به یاد دارم و مردم کردستان هم به خوبی به یاد دارند که در سالهای پنجاه و هشت و پنجاه و نه که جمهوری اسلامی فرمان حمله به کردستان را صادر کرد و نیروهایش را برای تقویت پادگانها میفرستاد - کنترل شهرها در دست ما بود - این نیروها توسط حزب دمکرات اسکورت میشدند. به گفتهی خودشان "جنگ و مقاومت در مقابل هجوم جمهوری اسلامی به شهرهای کردستان به آنها تحمیل شد!" بعضی از پادگانها به کمک حزب دمکرات تقویت شدند و در بعضی جاها مردم حمله کردند و اجازه ندادند و جنگ شروع شد و حزب دمکرات به ناچار عقب نشینی کرد. به هر حال مذاکرات بعدیشان، از دست دادن رهبرانشان و ترور شدنشان توسط جمهوری اسلامی در همین پروسه دنبال شد. دو شاخهی زحمتکشان هم که به اصطلاح به اسم "کومهله" فعالیت میکنند آنها هم اساساً در دورانی متولد شدند و از حزب کمونیست ایران - یا از کومهلهی دورهی جدید یعنی کومهلهی ابراهیم علیزاده - جدا شدند، که به طور واقعی امید بسته بودند که "دوم خرداد" و به قدرت رسیدن محمد خاتمی دورهای باشد که اینها هم در چارچوب جمهوری اسلامی به جایی برسند. ما قبلاً به این مسئله پرداختهایم و فکر میکنم مردم کردستان هم در جریان این مسئله هستند که این ها همیشه آمادهی مذاکره بودهاند ولی جمهوری اسلامی نپذیرفته است. در حقیقت تاریخ کل احزاب ناسیونالیست، حتی در مناطق دیگر مانند عراق و ترکیه "جنگ برای مذاکره و مذاکره برای توافق و آشتی" بوده است. شما به یاد دارید که در دورانی که "کنگرهی ملی کُرد" توسط مسعود بارزانی - به نمایندگی از عبدالله اوجالان و جلال طالبانی - اعلام شد، و سی تا چهل جریان مختلف ناسیونالیستی را در کردستان عراق جمع کردند، از جمله گروه ها و جریانات قومی، مذهبی، اسلامی، ناسیونالیستی و غیره، از کردستان ایران، ترکیه و سوریه در آن شرکت کرده بودند، این کنگره هدف خودش را "آشتی با دولتها" گذاشته بود. میخواهم بگویم که آشتی با جمهوری اسلامی، با دولت صدام و با دولت ترکیه و تلاش برای رسیدن به توافق با این دولتها پروسهای است که همه طی کردهاند. در بررسی این که چه چیزی باعث شده که جمهوری اسلامی بعد از چهل سال در این سطح جدی تر از قبل پای میز مذاکره آمده - قبلاً هم پای مذکره آمده بود اما نه در این سطح و نه با این جدیت و با وساطت یک نهاد نروژی که تحت حمایت دولت نروژ است - دوفاکتور اصلی و تاثیرگذار مطرح میشود؛ یکی اوضاعی است که شما به آن اشاره کردید. اینکه مردم ایران اکنون نزدیک به دو سال است تحولات و اعتراضات وسیعی را رقم زدهاند، دی ماهی صورت گرفته، اعتراضات کارگری افزایش یافته، هفت تپه و فولاد اتفاق افتاده، و در دو سال گذشته بحث سرنگونی جمهوری اسلامی در همهی محافل حکومتی به عنوان خطر عروج مردم و رشد اعتراضات کارگری و مردمی و ناراضیان، روی میز سران جمهوری اسلامی بوده است. جامعه به معنایی وارد یک دورهی جدید از حیات سیاسی خودش شده است. دوران قبل دیگر گذشته است. الآن همه بحث از رفتن جمهوری اسلامی میکنند. و به یک عنوان اقشار پایین جامعه، طبقهی کارگر و مردم معترض در جامعهی ایران به این نتیجه رسیدهاند که هیچ راهی برای بهبود اوضاع وجود ندارد بجز کنار گذاشتن جمهوری اسلامی. کاری به این اواخر ندارم که تهدیدات و تحرکات ایالات متحده و ترامپ به داد جمهوری اسلامی رسیده است. میخواهم بگویم که این یک فاکتور جدی در این دوران بود. دورانی که مردم جمهوری اسلامی را نمیخواهند و آن را آشکارا به چالش میکشند. نزدیک به صد شهر ایران در دیماه نودوشش به خیابانها ریختند و کلیت جمهوری اسلامی را زیر سوال بردند. و در حقیقت بخشهایی از حاکمیت ترس و نگرانی خودشان را ابراز کردهاند. در این دوران این یک فاکتور است.
اما فاکتور اصلیتر برای اینکه جمهوری اسلامی تن به نشست با اینها بدهد تهدیدات
آمریکاست. در دل این اوضاع، تهدیدات آمریکا و نگرانی از اینکه اینها به عنوان
ابزار جنگ نیابتی آمریکا و متحدانش، مانند عربستان، در حملهی نظامی احتمالی به
ایران عمل کنند و در این جنگ در کردستان به عنوان حامی آمریکا وارد جنگ با
ایران شوند، جمهوری اسلامی را وادار کرده که با اینها پای میز مذاکره بنشیند و
این تهدید را خنثی کند. به این اعتبار هدف اصلی جمهوری اسلامی در حقیقت حنثی
کردن خطرِ اینهاست و آن هم در دورانی که ممکن است به ایران حمله شود. بحثِ
ممکن بودن و یا نبودن این حملهی نظامی قبلاً شده است. اما وضعیت کنونی منطقه
نگران کننده است و جمهوری اسلامی هم دست این احزاب را خوانده و اینها
آمادهترین جریانی بودهاند که در هر دورهای و در کنار هر دولت مرتجعی قرار
بگیرند و اگر امیدشان را به توافق با جمهوری اسلامی از دست دادهاند، کنار
آمریکا نشستهاند و دورهای جنگ نیابتی عربستان سعودی را به پیش بردند، که
البته موفق نشدند - حزب دمکرات این کار را کرده است. به هر دولت مرتجعی در
منطقه مراجعه کردهاند که به عنوان ابزار از آنها استفاده کنند. و در این دوره
جمهوری اسلامی با تشخیص این وضعیت و نگران از اینکه اینها به یکباره در خلال
این تخاصمات و تحریمها و لشکرکشی به خلیج و تهدیدات صورت گرفته و احتمال
حملهی نظامی، به جریاناتی برای کشاندن جنگ به کردستان تبدیل شوند و جنگ
نیابتیای به کمک آمریکا را در این منطقه به پیش ببرند. به همین اعتبار جمهوری
اسلامی به این مذاکرات تن داده است اما کسی از جزئیات توافقات و عدم توافقاتشان
خبر ندارد. در جریان هستید که این مذاکرات کاملا مخفیانه صورت گرفته و اینکه
این پروسه به کجا خواهد رسید باید دید. وریا نقشبندی: به نظر شما چرا جمهوری اسلامی همزمان و موازی با این نشستهایی که برگزار کرده و در تناقض با این نشست ها، مقر های این احزاب را بمباران کرده است؟ از یک طرف به صورت مخفیانه پای میز مذاکره مینشیند و از طرف دیگر مقرهایشان را بمباران میکند. در بین این مناسبات و این تخاصماتی که با این احزاب دارد، این تناقض را چگونه پاسخ میدهید؟ خالد حاج محمدی: اجازه بدهید در اینجا یک نکته را خاطرنشان کنم. در حقیقت این ها با هم هیچ تناقضی ندارند. در دورهی گذشتهی مذاکراتشان با حزب دمکرات، رهبر این حزب یعنی "عبدالرحمن قاسملو" را ترور کردند. درنتیجه این فرض که "اگر با این گروهها نشست برگزار میکند دیگر آنها را تهدید نمیکند" واقعی نیست. حتی ممکن است این تهدیدات بخشی از تاکتیکی باشد که دولت در مرحلهای به کار ببرد تا شرایطی را به آنها تحمیل کند که غیر قابل تصور باشد. ناسیونالیستها در کل موقعیت خوبی ندارند. مناطقی از کردستان عراق که این احزاب در آن حضور دارند و نیروی مسلح و اردوگاه دارند، در دست دولت اقلیم و دولت عراق است و ایران در آنجا یک قدرت است. قبلاً هم اردوگاههای اصلی دو حزب دمکرات را بمباران کرده است. به کرّات آنها را در کردستان عراق تهدید کرده و به کرّات اعضا و کادرهای آنها را ترور هم کرده است. جمهوری اسلامی محدودیتهای اینها را میداند. فشار دولت اقلیم از طرف ایران بر اینها اعمال میشود. به طور مشخص جمهوری اسلامی روی "اتحادیهی میهنی" نفوذ دارد. طبق اخباری که از قبل منتشر کردهاند اینها دو یا سه نفر از اعضای سپاه پاسداران را در یک عملیاتی که در یکی از شهرهای کردستان انجام دادهاند کشتهاند و جمهوری اسلامی هم متقابلاً عملیات تلافی جویانه را انجام داده و گفته "اگر کاری بکنید ما هم مقابله به مثل میکنیم." و درنتیجه اردوگاههای مرزیشان را بمباران کرده است. اگر بعداً اتفاق دیگری بیافتد ممکن است اردوگاههای اصلیشان را هم دوباره بمباران کند.
میخواهم
به این اشاره کنم که در این پروسه طرف مقابل فشار میآورد. اصلاً بعید نیست که
پشت میز مذاکره به آنها گفته باشد که "در این دوره که آمریکا ما را تهدید
میکند اگر شما یک عملیات کوچک در مرزهای ما انجام بدهید، اردوگاههایتان را
هدف قرار میدهیم و شما را قتل عام میکنیم." اینکه این تهدیدات تا چه حد مقدور
هستند موضوع بحث من نیست. اینها بخشی از پروسه است و طرف میخواهد شرایطی را به
آنها تحمیل کند. حالا اینها چه تعهداتی دادهاند را من نمیدانم. به هر حال
کارشان را مخفیانه به پیش میبرند و لابد به عواقب کارهایی که میکنند واقف
هستند. در حقیقت دور از چشم مردم با حاکمیت زد و بند میکنند. درنتیجه این
تناقض نیست. جمهوری اسلامی اگر احساس خطر بکند ممکن است شدیداً سرکوب کند و از
سوی دیگر پیام بدهد و بگوید :اگر علیه من تحرکی انجام بدهید سرنوشتی بدتر از
این در انتظارتان خواهد بود. جریانات و دولتهای مختلف وقتی که پای میز مذاکره
مینشینند همیشه با زدن حریف سعی میکنند شرایط بهتری را در مذاکره برای خودشان
فراهم کنند. به طور قطع جمهوری اسلامی چیز عجیب و غریبی به اینها نمیدهد.
اعلام آمادگی اینها برای آشتی با جمهوری اسلامی پدیدهای است که به گفتهی
خودشان هنوز معلوم نیست به کجا ختم میشود. و هنوز اسم "مذاکره" را برای آن به
کار نمیبرند. درنتیجه فکر نمیکنم تناقضی در کار باشد و این اتفاقات همیشه
میافتد. وریا نقشبندی: خوب به عقیدهی شما چرا جمهوری اسلامی در این دوره به سراغ این جریانات رفته است؟ همچنان که خودتان هم اشاره کردید جمهوری اسلامی در بُعد داخلی و حداقل از دو سال قبل تا کنون در یک نوع استیصال قرار گرفته است و میبینیم که احزاب ناسیونالیست هم در دورههای مختلف در جنگهای نیابتی شرکت کردهاند، "راسان" را تشکیل دادند و گاهی اوقات عملیاتهای ایذایی هم انجام دادهاند که در آنها حملاتی را انجام میدهند و برمیگردند. این را شما از سرِ استیصال دو طرف مذاکره کننده میبینید یا از سر قدرت آنها؟ یا اینکه چرا به سراغ این احزاب رفته و یا چرا از طریق این نهاد غیر دولتی در نروژ پای این مذاکرات رفته است؟ درحالیکه بارها اعلام کرده که این احزاب را به عنوان اپوزسیون خودش نمیشناسد. خالد حاج محمدی: توجه داشته باشید که اکنون سه دهه است که اینها تقریبا عملیات مسلحانه در کردستان ایران انجام ندادهاند. در ده سال اول حاکمیت جمهوری اسلامی در کردستان در مقابل تلاش جمهوری اسلامی برای بدست گرفتن کردستان و در مقابل لشگر کشی آنها مقاومت مسلحانه ای شکل گرفت که ما کمونیستها هم یک پای جدی آن بودیم. در آن دوران کردستان در دست ما اپوزیسیون بود، یک مقاومت توده ای از جمله در شکل مسلحانه در مقابل جمهوری اسلامی شکل گرفت. زمان زیادی از آن دوران میگذرد. اکنون هیچکدام از آن فاکتورها عمل نمیکند و سه دهه است کردستان ایران کاملا در دست جمهوری اسلامی است و این جریانات هم در کردستان عراق مستقر هستند. همه نیروهای مسلح در کردستان عراق و از جمله این جریانات به دولت عراق و دولت اقلیم کردستان و ناسیونالیستهای حاکم در کردستان، تعهد دادهاند که از خاک آنها برای عملیات نظامی علیه ایران استفاده نمیکنند و نکردهاند. مسئلهی "راسان" پدیدهی دیگری است و در دورهی دیگری اتفاق افتاد که به آن اشاره میکنم. درنتیجه در حال حاضر این جریانات ناسیونالیستی در موقعیتی قرار دارند که بسیار بدتر از گذشته است. موقعیتی است که توازن قوا به ضررشان است، در خاک عراق مستقر هستند اما آنجا به طور واقعی مانند تبعیدگاه است، تردد و عملیات در داخل ایران ندارند مگر گاهاً و در حد واحدهای کوچک که آنها هم سرنوشت خوبی نداشتهاند. دورهای که "راسان" را به راه انداختند دورهای بود که امید داشتند که به کمک و با پول عربستان سعودی به ایران بروند و در آنجا به اصطلاح موش دوانی کنند. این برنامه شکست خورد. خودشان میدانستند و هر عقل سلیمی میدانست که در این توازن قوا و در حالیکه تمام مناطق تحت اشغال هستند، با در نظر گرفتن امکانات جمهوری اسلامی و هزار و یک فاکتور دیگر که به زیان آنها بود فرستادن واحد مسلح به داخل کردستان ایران کارعاقلانهای نبود و تمام واحدهایی که حزب دمکرات و بقیه فرستادند متاسفانه از بین رفتند. لطمه خوردند اما آگاه بودند به این مسئله که به احتمال زیاد لطمه میخورند. اما به عربستان تعهد داده بودند که در کردستان ایران کارهایی بکنند و در کردستان ایران فضای نا امن ایجاد کنند. این ماموریتی بود که قبول کرده بودند، انجام دادند و به جایی نرسید. جامعه از آن استقبالی نکرد و برای خودشان هم عواقب منفی به دنبال داشت و در هیچ جایی تاثیر مثبتی نداشت. این یک مسئله، و مسئلهی دیگر که اینها را پای مذاکره کشانده است این است که در دورهای امیدوار بودند به کمک ایالات متحده بتوان رژیم چنج (تغییر رژیم) انجام داد و به ایران حملهی نظامی کرد؛ که این ها هم منتفی هستند. در دل همین تخاصمات این دوره، سران آمریکا به کرّات اعلام کردهاند که "ما از طریق سرانِ همین حاکمیت میخواهیم با جمهوری اسلامی به توافق برسیم. جنگ در دستور کارمان نیست. نیروهای دیگر را تقویت نمیکنیم. رژیم چنج در دستور کارمان نیست." میخواهم بگویم که جریانات ناسیونالیست کُرد در حال حاضر در موقعیت واقعاً ضعیفی قرار دارند. موقعیتی نیست که گویا جمهوری اسلامی از سر استیصال آمده که با اینها مذاکره کند. در دورانی که موقعیت بهتری داشتند جمهوری اسلامی به مذاکره با آنها تن نداد. در نتیجه تا آنجا که به ناسیونالیستها مربوط میشود از سر استیصال است. پروسهی اعلام آمادگیشان برای رفتن به دامان جمهوری اسلامی است. به طور قطع امتیازات عجیب و غریب و زیادی هم نخواهند گرفت. اما دربارهی دلیل اینکه جمهوری اسلامی وارد این مذاکرات شده است قبلاً عرض کردم دو فاکتور وجود دارد؛ فاکتور اصلی موقعیتی است که الآن در آن قرار دارد و تهدیداتی که با آنها مواجه است. خطری که ممکن است حتی ناخواسته جنگی را به او تحمیل کنند. بدون اینکه حتی آمریکا بخواهد. بن بستی که الآن در آن قرار گرفتهاند و تهدیدات ترامپ ممکن است منجر به جنگ بشود بدون اینکه الزاماً برنامهی طرفین جنگ و حمله به ایران باشد. و اگر این اتفاق بیافتد این جریانات آماده هستند از هر دولتی پول بگیرند و سعی کنند در کردستان اقداماتی را - با هر هدفی که دارند - پیش ببرند. و جمهوری اسلامی میخواهد مطمئن شود که اینها دست از پا خطا نمیکنند. در واقع دلیل اصلی مذاکره از سوی جمهوری اسلامی خنثی کردن این جریانات در چنین شرایطی است. و اینکه اگر اتفاقی بیافتد - مثلا جنگ بشود - اینها در کردستان به عصای دستِ مثلاً دولت ترامپ یا هر دولت دیگری مانند اسرائیل و عربستان تبدیل نشوند. در جواب سوالتان که چرا ایران به به سراغ اینها رفته؛ برای اینکه اینها جریاناتی هستند که برای زد و بند با هر ارتجاعی آماده هستند. در کل تاریخشان هزاران بار پیام و میانجیگر فرستادهاند که مقامات جمهوری اسلامی پاسخی به آنها بدهند و برگردند و در چارچوب جمهوری اسلامی فعالیت کنند، در فرداروز ژاندارمری و پُستهای محلی کردستان را به آنها بسپارند و جمهوری اسلامی اموراتش را از طریق اینها به پیش ببرد و ارگان دیگری از پیشمرگان کُرد را تشکیل بدهند. اینها همیشه آمادهی این اقدامات بودهاند به شرطی که امتیازاتی به آنها داده شود در حالیکه هنوز این امتیازات را نگرفتهاند. و تردید دارم که در این دوره هم بتوانند امتیازی بگیرند. ممکن است امکانات مالیای یا چیزی از این دست در اختیارشان قرار بگیرد؛ آنهم اگر سطح بند و بست آنها با جمهوری اسلامی تا اینجا جلو برود. اما خنثی کردنشان یک پدیده است. اگر با فرض محال سطح توافقات آنها با جمهوری اسلامی از این سطح فراتر برود، وضعیت ایران تغییر کند، اعتراضات وسعت پیدا کند، موجی که در دیماه شروع شد ادامه پیدا کند و جمهوری اسلامی در خطر باشد، اینها میتوانند ابزاری علیه اعتراض مردم باشند و حاضرند هرکاری در خدمت جمهوری اسلامی و علیه مردم آزادیخواه بکنند. اینها که هیچ برنامهی آزادیخواهانه تری از جمهوری اسلامی ندارند. اینها بیشتر از برنامهی جمهوری اسلامی برای جامعه و طبقهی کارگر و مردم معترض قرار نیست کار بیشتری انجام بدهند. آنها از سر آزادیخواهی نیست که مخالف جمهوری اسلامی هستند. میخواهند بگویند "سهم مارا بدهید تا ما در کردستان اوامر شما را انجام بدهیم." این کل داستان حیات احزاب ناسیونالیست در چهل پنجاه سال گذشته بوده. جلال طالبانی، مصطفی بارزانی و عبدالله اوجالان همین کار را کردند.
نهاد
نروژی که میانجیگر در این پروسه بوده است، به سراغ کومهله هم رفتهاند -
کومهلهی ابراهیم علیزاده - اما ظاهراً به توافق نرسیدهاند؛ طبق چیزی که خود
ابراهیم علیزاده گفته است. اما دو شاخه حزب دمکرات و دو جریان زحمتکشان مهتدی و
ایلخانی زاده، افقشان همین است. بحث بر سر این نیست که "مذاکره تاکتیک
مبارزاتی است." تمام هستی و نیستیشان را گذاشتهاند که به توافق با جمهوری
اسلامی برسند. وریا نقشبندی: شما به کومهلهی حزب کمونیست اشاره کردید. به گفتهی خودشان قبلاً به سراغ آنها رفتهاند و گفتهاند که با جمهوری اسلامی پای میز مذاکره بنشینند. اما این را مخفی کردهاند. و همزمان هم خبر داشتند که این چهار جریان ناسیونالیستی در کردستان قرار است با جمهوری اسلامی نشست داشته باشند. اما این مسئله را هم مخفی نگاه داشته بودند. به نظر شما عملکرد کومهلهی حزب کمونیست در قبال این مسئله بر اساس چه سیاستهایی صورت گرفته است؟ دلیل اینکه این مسائل را مخفی کرده و بعد از فاش شدن آن به صورت "کج دار و مریز" اطلاعیهای صادر کرده چه بوده و کومهلهی حزب کمونیست جایگاه خودش را در میان این قضایا چگونه تعریف میکند؟ خالد حاج محمدی: ابتدا اجازه بدهید خاطر نشان کنم؛ جریانات متحد در "مرکز همکاری" مردم آزادیخواه کردستان را نمایندگی نمیکنند. اینها مخفیانه و به نام مردم کردستان و در حقیقت علیه امیال و آرزوهای آنها با جمهوری اسلامی مشغول بند و بست مخفی هستند و اعمال آنها مورد نفرت مردم کردستان است. بخشی از بورژوازی کرد با جمهوری اسلامی عجین است و امیال خود را از کانال جمهوری اسلامی دنبال میکند و در تاریخ چهل ساله جمهوری اسلامی در کنار و همراه او بوده و جمهوری اسلامی را نماینده خود میداند. قطعا بخشی از سرمایه داران کرد که دل خوشی از جمهوری اسلامی ندارند همراه طیفی از مرتجعین که به هزار و یک دلیل دل خوشی از جمهوری اسلامی ندارند ناسیونالیستهای کرد را نماینده خود میدانند و کلا امیال خود را از کانال آنها دنبال میکنند. اما کارگران و مردم زحمتکش جامعه، زن و جوان متمدن در این جامعه نفرت عمیق از اعمال ناسیونالیستها و گردن کجی و اعلام آمادگی آنها برای بازگشت به دامن جمهوری اسلامی را دارند. در مورد سیاست کومه له، در حقیقت نقد من به ابراهیم علیزاده این نیست که نهاد نروژی میانجیگر دو بار هم با آنها نشسته است و چرا این موضوع را علنی نکردهاند. مسئلهی اصلی بر سر مخفی نگاه داشتن و دیپلماسیِ سرّی ناسیونالیستهای کُرد است و سکوت کومهله و ابراهیم علیزاده در قبال آن، نشان از همخانواده بودن این جریانات است. ابراهیم علیزاده به آن اندازهای که نگران است فاصلهای بیافتد میان خودش و جریانات مرکز همکاری - یعنی دو جریان زحمتکشان عبدالله مهتدی و عمر ایلخانیزاده - و دو شاخهی حزب دمکرات و به دوستی و یکپارچگی و همخانواده بودنش با این جریانات خدشه ای وارد شود، نگران آیندهی مردم کردستان و عواقب خطرناک و مخرب اینگونه اقدامات برای مردم کردستان و توطئه و ساخت و پاخت نسیونالیستها با جمهوری اسلامی، نیست. جریانی که مدعی کمونیسم و دفاع از کارگر است و قاعدتاً باید به توطئهای که الآن درجریان است واکنش نشان بدهد. جریانات متحد در مرکز همکاری- که دوتایشان به ناحق تحت نام کومهله و از اعتبار تاریخ کمونیستی کومه له دوره ما سواستفاده میکنند - در خدمت گردن نهادن و تبدیل شدن به عوامل جمهوری اسلامی در فردایِ کردستان ایران هستند. دو شاخهی حزب دمکرات ایران که همیشه این رویهشان بوده است. ابراهیم علیزاده حاضر نیست چشم کارگر و زحمتکش در کردستان را به این حقایق باز کند، به مخاطراتی که اینها ایجاد میکنند، به ضدیت آنها با منافع کارگر، به پرچم دروغینی که با عنوان مسئلهی کُرد و خلق کُرد و حل مسئلهی ملی و غیره برداشتهاند تا به منافع خودشان و پول و امکانات و مقام برسند - مانند تبدیل شدن به رئیس پاسگاههای محلی، پیشمرگان و مرزداران غیور کردستان در چارچوب جمهوری اسلامی، شاخهی جمهوری اسلامیِ پیشمرگانِ این جریانات! در مقابل اینها سکوت میکند و آنها را افشا نمیکند و مقابلهی جدیای با آنها نمیکند. ابراهیم علیزاده و جریانش در گذشتهی نه چندان دور، در دورانی که مذاکره با جمهوری اسلامی در جریان بود، جزئی از مرکز کردستانی بودند. کنگرهی ملی قبلی در دورهی بارزانی به کنار، در همین یک تا دو سال گذشته با هم بودند، یک جمع بودند. حتی در دورهی جنگی که حزب دمکرات به نیابت از عربستان سعودی به پیش میبُرد، یک نهاد مشترک گذاشتهاند. این اواخر که این مسائل علنی شده است، از آنها جدا شدهاست و این مربوط به چند ماه بیشتر نیست. آن هم به بهانهی اختلاف بر سر پژاک؛ آن سر دیگر ناسیونالیسم کُرد که اتفاقاً او هم متحد جمهوری اسلامی است (شاخهی پکاکا). با آنها متحد شده و بالاخره مناقشاتی که بر سر آن صورت گرفتهاند که همه در جریان هستیم. ابراهیم علیزاده این جریانات را بخشی از جنبش خودش میبیند، نمیخواهد جنبش ناسیونالیست کرد و جریانات آن لطمه بخورد، نمیخواهد در آن انشقاق بیافتد، نمیخواهد علیه آنها به اقدامی جدی دست بزند. دلیل آن این است که با آنها احساس نزدیکی میکند. در حقیقت یک جنبش هستند. دیگر شعارها و پرچمهایی که برمیدارند مانند "آلترناتیو سوسیالیستی" در واقع پوچ و بی معنی هستند. اینها ابزاری هستند برای ابراهیم علیزاده و حزبش که در مقابل حریفان خودش در جنبش ناسیونالیسم کُرد بگوید که "چپ ها هم زیر نفوذ من هستند و من یک وزنه هستم" و از این طریق جایگاه ویژهای پیدا کند. وگرنه کسانی که با ابراهیم علیزاده چه در سطح کردستان و چه در سطح ایران با حزب کمونیست ایران، قرار بود آلترناتیو سوسیالیستی مطرح کنند؛ بعد از همهی این اتفاقات حتی یک کلمه هم به آنها نگفته که چه در جریان است، نگفته است که نهاد نروژی به آنها مراجعه کرده است! نگفته است که توطئه ای علیه مردم کردستان در جریان است و مرکز همکاری کذایی در حال بند و بست با جمهوری اسلامی است. اینها قرار بود با هم "آلترناتیو سوسیالیستی" درست کنند و دیدیم اینها چقدر فریبکارانه است و البته نمیشود جریانات "چپ" کردستای یا ایران فردا برگردند و یک بار دیگر بگویند علیزاده سرشان کلا گذاشته است.
به
هر حال این وضعیتی است که به طور واقعی وجود دارد و اثبات وفاداری به جنبشی است
که ابراهیم علیزاده خودش را جناح چپ آن میداند. در تمام این سال ها از آن دفاع
کرده، از اتحادش دفاع کرده، از جنبش کردستانش - بخوانید جنبش ناسیونالیسم کُرد
در کردستان - دفاع کرده، از ضرورت اتحاد و همبستگیِ آن دفاع کرده و هیچوقت
مقابلهی جدیای با اینها انجام نداده است. یکی از مخاطرات در واقع همین سکوت و
مماشاتی است که کومهله تحت نام یک تاریخ کمونیستی در کردستان به آن پناه
میبرد. وریا نقشبندی: خوب خالد حاج محمدی، با این اوصاف انعکاس و تاثیرات این نشستها در جامعهی کردستان چگونه خواهد بود؟ و چه مخاطراتی را پیش روی جامعه میگذارد؟ و وظیفهی کمونیستها در قبال اینگونه تحرکات این احزاب و جمهوری اسلامی در منطقه، مخصوصاً در کردستان چیست؟ خالد حاج محمدی: مسائل زیادی را میتوان مطرح کرد اما یک چیز را بدانید؛ ما در دورهی تاریخی معینی هستیم. الآن سال پنجاه و هشت نیست! سال شصت و شصتوپنج و شصتوهفت نیست. الآن دورهای است که در آن خیزش دیماه اتفاق افتاده. سیمای جامعه تغیرات جدی کرده است. هفت تپه و فولاد اتفاق افتاده، صدای کارگر و اعتراض سوسیالیستی کارگری، صدای حق طلبی طبقه کارگر همه شهرهای ایران را در نوردید. "جمهوری اسلامی نمیخوایم"، "اصلاح طلب اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا" شعارهای دو سال قبل بود. جامعه وارد دورهی جدیدی شده است و جمهوری اسلامی در بن بست قرار گرفته است. همانطور که گفتم در حال حاضر واقعاً آمریکا و تخاصمات آمریکا با ایران و تهدیدات ترامپ به داد جمهوری اسلامی رسید. تحریم و فضای جنگی بزرگترین خدمت به جمهوری اسلامی و بزرگترین لطمه به طبقه کارگر و مردم محروم بوده است. و در چنین شرایطی جریاناتی مانند دو باند قومیِ زحمتکشان و دو جریان ناسیونالیسمِ حزب دمکرات حاضرند با جمهوری اسلامی آشتی کنند. کسی برای رؤسای جریانات ناسیونالیستی فرش قرمز پهن نکرده که با پرچم جمهوری اسلامی به کردستان ایران شرفیاب شوند. مردم کردستان در چنین شرایطی به صورت آنها تف خواهد انداخت. واضح است که مردم آنها را در کوچه و خیابانهای سنندج و سقز و مهاباد و دیگر شهرهای کردستان هو میکنند و مورد تمسخر قرار میدهند. از نظر مردم کردستان اینها از اپوزیسیون به مزدور محلی تبدیل میشوند. اما واقعاً فکر نمیکنم جمهوری اسلامی چیزی به آنها بدهد. الآن به عنوان کسانی نگاه میشوند که تسلیم شدهاند. آن هم در یک دورهی تاریخی که مردم به خیابان آمدهاند و فریاد میزنند که جمهوری اسلامی را نمیخواهند، و عدهای برای امکانات، برای پول، برای کسب مقامات محلی کردستان در جمهوری اسلامی تلاش میکنند. و این چیزی است که همیشه برای آن تلاش کردهاند. تسلیم شدهاند. در چهار دهه گذشته مردم کردستان ایران چگونه به "پیشمرگان مسلمان کرد" نگاه کرده اند؟ چه برسد به کسانی که بعد از چهل سال تلاش و جنگ در این جامعه، جامعهای که تسلیم جمهوری اسلامی نشده است، چند دوره شاهد جنگ بوده - هم در کردستان و هم در ابعاد سراسریِ آن – تسلیم جمهوری اسلامی شوند؟ در دورهای که مردم امید بستهاند که به صورت سراسری جمهوری اسلامی را سرنگون کنند. همسرنوشتی در طبقهی کارگر ایجاد شدهاست. عدهای قرار است تحت نام "کُرد" و مسئلهی کُرد، و "نماینده"ی خود گمارده برای کردستان، با جمهوری اسلامی بنشینند و در کنار جمهوری اسلامی به مقامات محلیشان تبدیل بشوند. و فردا روز پیشمرگانشان هم به عنوان "مرزداران غیور" در پاسگاهها و مراکز پلیسی و زندانها و شهرها، امنیت حاکمیت جمهوری اسلامی را تامین کنند. جامعه اینها را پس میزند. از وضعیت الآنشان بیآبروتر میشوند. مدتی قبل از این خود حزب دمکرات شاخهی مصطفی هجری پیام به "پیشمرگان مسلمان کرد" داده است و گفته ماهمه کرد هستیم!! دارد به آنها پیام آشتی میدهد. اما مطمئن باشید مصطفی هجری و عبدالله مهتدی از سران پیشمرگان مسلمانی که چهل سال است در کنار جمهوری اسلامی و علیه اپوزسیونِ آن میجنگند و مردم را قتل عام میکنند، قُرب و احترام بیشتری نخواهند داشت. آنها برادریشان را ثابت کردهاند و اینها هم، اگر اجازه پیدا کنند، باید برادریشان را "علیه مردم" و در خدمت به جمهوری اسلامی ثابت کنند. درنتیجه موقعیت خوبی در انتظار اینها نیست. تن به هر چیزی که بدهند انتخاب خودشان است. ما که نمیتوانیم دخالتی بکنیم و مانع آنها شویم. اما در واقع ما باید به عنوان کمونیستها و مردم هشیار در جامعهی کردستان این مسائل را افشا کنیم. آگر جمهوری اسلامی این جریانات را بپذیرد، آنها قرار است به عوامل حاکمیت در کردستان تبدیل بشوند. مردم چگونه با آنها رفتار میکنند؟ جامعه آنها را پس میزند. دورهی این کارها نیست. بعد از چهل سال جامعه به جمهوری اسلامی تمکین نکرد. زنان در جامعهی ایران به سنگسار و قوانین ارتجاع اسلامی، که جمهوری اسلامی تلاش کرد به آنها تحمیل کند، تمکین نکردند. چهل سال است که مبارزه میکنند. طبقهی کارگر در جامعهی ایران تمکین نکرد. الآن قرار است اینها در این قامت ظاهر شوند و جامعهی کردستان را پس بزنند؟ حتماً لطماتی خواهد زد. اینها مستقل از هر چیزی بخشی از اپوزسیون هستند. از این زاویه معلوم است پیوستن آنها به جمهوری اسلامی به زیان ماست. پیوستن آنها به جمهوری اسلامی به زیان جنبش سرنگونی طلبی است. به زیان جامعهی کردستان است. انشقاقاتی را ایجاد میکنند. اما جامعه اینها را به عنوان نفرین شده پس میزند. به آنها به عنوان مزدور نگاه خواهد کرد. نایسونالیستها کرد در حال در کردستان عراق در حاکمیت هستند. در موقعیت دیگری هستند. "کُردهاه" حاکم هستند. چه تغییر و بهبودی برای کارگر و مردم کُردزبان در کردستان عراق به ارمغان آوردهاند؟ به جز برای عدهای بورژوا و سرمایهدار کُرد که به قول معروف "پول پارو میکنند" چه چیزی برای مردم جز بردگی و فقر و محرومیت به ارمغان آورده اند؟ آنها حاکمند و جز محنت و فقر و بی عدالتی برای کارگران و اقشار زحمتکش کاری نکرده اند تا تسلیم شدن اینها در ایران، آشتیشان و پذیرفتنشان توسط جمهوری اسلامی نانی به سفرهی کارگر و زحمتکش کردستان اضافه کند!!. روشن است که باید اینها را افشا کرد، باید منزویشان کرد. و کمونیستها باید یک بار دیگر چشم جامعه و کارگر و زحمتکش را به سموم ناسیونالیسم و مخاطراتی که ایجاد میکند، به قوم پرستی، به اهدافی که جریانات قومی و ناسیونالیستی از دل این ماجرا و حقایقی که در این دوره اتفاق میافتد، باز کنند. باید سموم ناسیونالیستی را از آن جامعه زدود. کارگر، مستقل از اینکه با چه زبانی صحبت میکند، چه دینی دارد یا ندارد، کجا به دنیا آمده است به عنوان یک طبقه در مقابل بورژوازی ایستاده است و باید اتحاد، هم منفعت بودن و هم سرنوشت بودنش را تقویت کرد. به عنوان یک ضرورت اتحاد کارگری در این دوره کل ناسیونالیسم در هر قامتی، در هر پوششی و از هر نوعی را باید افشا کرد. مردم کردستان سرنوشتی جدا از مردم ایران ندارند. کارگر کُرد زبان سرنوشتی متفاوت از سرنوشت کارگر اصفهانی و کارگر رشتی و کارگر تهرانی و کارگر افغانستانی ندارد. و این بر دوش ماست. بر دوش کمونیستهاست. و این دوره یک بار دیگر حقانیت سیاستهایی که ما بیان کردیم را نشان داد. مخاطراتی که اینها میتوانند - اگر جمهوری اسلامی وَقعی به آنها بگذارد - برای جامعه ایجاد کنند را به گوش جامعه رساندهایم. بحث کردهایم، صحبت کردهایم، جدل کردهایم، حتی با ما جنگیدهاند. سالهای سال حزب دمکرات برای نشان دادن حسن نیت خودش به جمهوری اسلامی و ضدیتش با کمونیسم علیه ما جنگید و نهایتاً شکست خورد. در همین اواخر اقمار باندهای زحمتکشان عبدالله مهتدی برای ترور و از میان برداشتن کمونیستها، مشخصاً رفقایی از حزب ما، تلاش کردند و شکست خوردند. عناصری از خودشان دارند این مسائل را افشا میکنند. با رفتنشان به دامان جمهوری اسلامی مردم به رویشان تُف خواهند انداخت. و مردم حق دارند. قرار نیست کسی برایشان کف بزند. به عنوان مزدور به آنها نگاه خواهند کرد. مردم کردستان پاسدار و پاسدارِ محلی و بازجو و شکنجهگر و رئیس پاسگاه و رئیس پلیس کُردزبان نمیخواهند. چه فرقی دارد با چه زبانی ترور میکنند، اسید میپاشند، زنکُشی میکنند، در دادگاههای جمهوری اسلامی حضور پیدا میکنند و مردم را به زندان محکوم میکنند و کارگر را شلاق میزنند؟ فرداروز آقای مهتدی و آقای هجری و عُمالشان کارگر کُردزبان را شلاق بزنند به خاطر اینکه از کارفرمایش سرپیچی کرده؟ الآن سپاه پاسداران و عوامل اطلاعاتی میزنند فردا اینها بزنند؟ فرق میکند؟ خیر؛ فرقی نمیکند. جامعه هم این را میفهمد، جامعه رشد کرده، مردم از گذشته آگاهتر شدهاند. خودآگاهتر شدهاند. الآن سی یا چهل سال پیش نیست. مردم اینها را هم میشناسند. تاریخی موجود است. تلاش برای توافق و تمکین با جمهوری اسلامی در پروندهی همهی اینها وجود دارد. و مردم از بخش زیادی از اینها آگاهند.
٢٣ جولای ٢٠١٩
|