محاکمات زندانیان هفت تپه، منشا یک جدال بزرگ

مصاحبه رادیو نینا با امان کفا

 

 

فواد عبداللهی: با سلام های گرم خدمت شما شنوندگان رادیو نینا! همراه امان کفا پای گفتگو در مورد ادامه کشمکش جمهوری اسلامی و نهادهای دولتی با زندانیان سیاسی و ادامه محاکمات آنها هستیم . در ادامه برنامه به تحرکات وسیعی که در خارج کشور در دفاع از زندانیان سیاسی براه افتاد نیز خواهیم پرداخت.

دستگیری فعالین، سازماندهندگان و رهبران جنبشهای اعتراضی کماکان ادامه دارد. جمهوری اسلامی در ادامه خیزشهای دیماه ٩٦ و مشخصا اعترضات و اعتصابات گسترده کارگران هفت تپه و فولاد اهواز، امروز در حال تعدی و محاکمه رهبرانی است که دستی روی آتش اعتراضات کارگری و مطالبات عمیق طبقاتی جنبش کارگری داشته اند. امروز برای همه روشن است که طرف اصلی جدال برای رفاه، نان و آزادی در ایران، کسی نیست جز طبقه کارگر ایران. جمهوری اسلامی خطر بالقوه و بالفعل این طبقه کارگر را کاملا حس کرده و در صدد مقابله با آن بر آمده. محاکمات اخیر زندانیان سیاسی توسط جمهوری اسلامی بر بستر همین جدال و مبارزه عمیق طبقه کارگر با کل بورژوازی ایران و هیئت حاکمه آن قابل توضیح است. بنظر میرسد این جدال روز به روز شکافش بیشتر میشود و شکل طبقاتی تری بخودش میگیرد طوری که جمهوری اسلامی و کل بورژوازی ایران را در منگنه خودش قرار داده است و نه راه پس رفت برایش گذاشته و نه راه برون رفت. بهر صورت از هر زاویه ای که به اوضاع نگاه میکنید، میبینید جامعه نه دچار استیصال و نه در مقابل دستگاه سرکوب مرعوب میشود. اینها به روزی افتاده اند که حتی جرات تحمیل حجاب اجباری را ندارند. تیغ سرکوب بنظر میرسد کند شده است چون جای هر فعال سیاسی دربند با دهها فعال سیاسی دیگر در بیرون زندان پر میشود.

امان کفا اجازه بدهید با این مقدمه بحث را شروع کنیم. این دعوای رژیم با زندانیان هفت تپه و بازداشتی های اول ماه مه اساسا بر سر چیست.

امان کفا: همانطور که شما نیز در ابتدا گفتید، دلیل این دعوا تحولاتی  است که در جامعه ایران اتفاق افتاده است. ما همه چهل سال است جمهوری اسلامی را از نزدیک میشناسیم. هیچ زمانی تردیدی در هر گونه سرکوب، اعدام و دستگیری و زندان و حمله کردن در ابعاد وسیع را به کارگران و مردم معترض نداشته. همیشه آماده بوده هر نوع اعتراضی را به شدیدترین شیوه سرکوب کند و ماندگاری تا کنونی آن متکی به سرکوب بوده است. مردم ایران جمهوری را نخواسته و نمیخواهند و این حاکمیت نماینده اعتراض مردم ایران در دوره انقلاب ٥٧ و در امتداد آن نبوده است و ماندگاری تا کنون آن بر قدرت با اتکا به سرکوب و زور بوده است.

این دوره تحولات بزرگی در جامعه ایران اتفاق افتاد. در دیماه و بعد از اعتراضات وسیع دیما کلا سیمای سیاسی جامعه ایران عوض شد. جمهوری اسلامی مجبور شد در برخورد به مردم ایران دست به عصا و محتاط باشد. متوجه شد اوضاع به صورتی نیست که در حرف بیان میکرد و مدعی بود.

بدنبال دیماه اعتصابات کارگران گروه ملی فولاد و هفت تپه اتفاق افتاد که این اعتصابات و بازتاب آن در جامعه بیان تحولات جدی تری در جامعه بود که همه شاهد آن بودیم. همه دیدند که طبقه کارگر به میدان آمده و در راس اعتراضات قرار گرفت و حاضر نیست به  کوچکترین قرار و  وعده های جمهوری اسلامی  پسنده کند و ساکت شود. این واقعیت بار دیگر فضای جامعه را تغییر داد که اکنون بازتاب آن را میبینیم. قبلا هر کس اعتراضی میکرد فوری دستگیر و زندانی میشد، امروز توازن عوض شده است و هر کس گفت جمهوری اسلامی را نمیخواهم الزاما جایش زندان نیست. اوضاع عوض شده و در راس اعتراضات این دوره در میان طبقه کارگر و در جامعه طیفی از رهبران کارگری قرار دارند که برای جامعه قابل مشاهد و رویت هستند و اینرا جمهوری اسلامی هم میبیند. اعتراضات این دوره با طبقه کارگر و رهبران او عجین شده است. این را در کشورهای دیگر هم نمونه هایش را دیده ایم. در کشورهای غربی هم وقتی اعتراضاتی عمومی راه افتاده و بورژوازی متوجه شده که رهبری و منشا این تحرک در دست بخش معینی از جامعه است، رفته سراغ آنها. ما این را در تجربه اعتصات معدنچیان انگلستان در دهه هشتاد دیدیم. بورژوازی انگلیس میخواست به طبقه کارگر این کشور تعرض کند، این تعرض را با حمله به معدنچیان که فکر میکردند نوک حمله طبقه کارگر به دولت وقت انگلستان که دولت تاچر بود، میباشد، حمله کردند. در آرژانتین و شیلی این را دیدیم، در فرانسه و بسیاری جاهای دیگر این را شاهد بوده ایم.

اکنون در ایران جمهوری اسلامی کارگران و فعالین هفت تپه و فولاد را نشانه گرفته و فکر میکند اگر در این دوره آنها را بزند، نوک تیز اعتراض کارگری به بورژوازی ایران و دولتش را زده است و از این کانال میتواند اعتراض کل طبقه کارگر و مردم معترض به جمهوری اسلامی را عقب براند. به همین دلیل امروز موقعیت این مراکز هم مهم شده و اعتراض آنها در جامعه انعکاس ویژه تری پیدا میکند و جامعه نیز به آن حساس تر است. حساسیت جمهوری اسلامی نیز به نسبت این دو واقعه در فولاد و هفت تپه، بخاطر زدن نوک کوه جنبش اعتراض عدالتخواهانه در جامعه ایران به نسبت خود است که میخواهد جمهوری اسلامی و کل نظام را کنار بزند.

اما سوال این است که چرا جمهوری اسلامی مثل دوران قبل حمله ای همه جانبه را به آنها نمیکند و تعداد زیادی را دستگیر و زندان و اعدام نمیکند، کاری که در گذشته میتوانست و میکرد و از این کانال و با اتکا به سرکوب در این ابعاد سرکار آمد و ماندگار شد. اما امروز جامعه نمی پذیرد و جمهوری اسلامی به این آگاه است. حاکمیتی که کوچکترین اعتراض را به وحشیانه ترین و خشن ترین شیوه سرکوب میکرد، جمهوری اسلامی که صدهها نفر را علنا دستگیر و اعدام میکرد، امروز مجبور است، شبانه برود و آدمها را مخفیانه شکار و دستگیر کند، مجبور است برای آنها "دادگاه" بگذارد و مجبور است تلاش کند ثابت کند آنها مجرم هستند تا بتواند محکومشان کند. مستقل از ماهیت دادگاهی آنها، نفس این عقب نشینی بزرگی برای جمهوری اسلامی است. میخواهم بگویم مستقل از اینکه جمهوری اسلامی میخواهد از کانال حمله به نوک کوه جنبش اعتراضی بدر جامعه ایران، کل فضای اعتراضی را عقب براند، در عین حال نوع و شکل حمله و جوابگویی جمهوری اسلامی به اشکال دیگری است که بیانگر فضای امروز و واقعیت امروز جامعه ایران است.
 

فواد عبداللهی: یعنی شما فکر میکنید تکرار سرکوب به شکل دهه ٦٠ برای جمهوری اسلامی قابل تکرار نیست؟ 

امان کفا: به هیچ وجه قابل تکرار نیست و اگر امکان تکرارش را داشت و میتوانست، قطعا تکار میکرد و تا اکنون هم کرده بود. بحث بر سر این نیست که ما داریم تفسیر اوضاع را میکنیم، اینها را با چشم خود دیده ایم و واقعیت جامعه است نه ادعای ما. توجه کنید که دوره ای زمان شاه برای سرکوب هیلیکوپتر می آوردن و مردم را به مسلسل میبستند. در جمهوری اسلامی در دوره ای کوچکترین اعتراض را سرکوب و معترضین را اعدام میکردند. اینها در ابعاد وسیع اعدام کرده اند و بحث از بیش از صدهزار اعدام را در پرونده دارند. در سال ٦٠ هر معترضی میتوانست حکم اعدام بگیرد و بی هیچ محاکمه ای اعدام میشد و دسته دسته هزاران نفر را تیرباران کردند. اما امروز این کار را نمیتوانند بکنند. امروز مجبور است دادگاه بگذارد و در دادگاه سعی میکند دلیل بیاورد برای وکیل مدافع حال با هر محدویتی که برای وکیل میگذارند، تلاش میکنند برای دادگاهی خود وجهه بخرند.

جمهوری اسلامی در موقعیتی نیست که بتواند قلدری گذشته را تکرار کند. بحث بر سر این نیست که نمیخواهد و یا این چنین جنایاتی در ماهیت امروز او نیست، بحث بر سر این است که این راه را امروز کارساز نمیداند و موفقیتی در این راه کسب نمیکند. اعدامهای دسته جمعی و کشتار در ملاعام که در دهه شست انجام میداد، امروز کارساز نیست، مقدور نیست و در این توازن ممکن نیست. بحث بر سر این نیست که دستگاه سرکوب او به اندازه دهه شست وحشی نیست و یا سرکوبگر نیست که هست، سرکوب در آن ابعاد هم کارساز نیست و هم در توان حاکمیت نیست. در نتیجه مجبور است، دادگاه بگذارد، مستند سازی کند که جواب نمیگیرد و در جامعه آبرویش میرود، عده ای را دستگیر میکند، بعد آزاد میکند، باز تاثیری جدی بر فضای اعتراضی نمیگذارد و هر تاکتکی به خرج میدهد، نمیتواند فضای جامعه را به نفع خود عوض کند. احساس میکند فایده ای ندارد و او را به اهدافش نمیرساند. سرکوب وسیع در گذشته افق و آینده ای برای جمهوری اسلامی باز میکرد، موفقیت از آن کانال ممکن و مقدور بود، امروز نه افق روشنی را باز میکند و نه آینده ای از این کانال برای موفقیت آنها قابل ترسیم است.
 

فواد عبدللهی: این تغییر شکل سرکوب در جمهوری اسلامی محصول چه شرایط و چه فشاری است؟

امان کفا: محصول فشاری است که جامعه بر حاکمیت می آورد. محصول فضای اعتراضی است که هم اکنون در جامعه موجود است. در دوره هایی، در مقاطع معینی از حیات سیاسی جامعه، یک اعتراض معینی معنای بنیادی تری پیدا میکند. توجه کنید که در تونس کسی خود را بعنوان اعتراض به آتش کشید، یکدفعه میبینید تونس عوض میشود و چه اعتراضات همه جانبه ای که شکل میگیرد. دلیل این نیست که مردم تونس گویا خیلی طرفدار آتش زدن خود هستند یا اینکه در اعتراض به آتش زدن یک نفر همه چیز به هم میخورد و عوض میشود و مردم فکر میکنند حالا باید همه چیز را عوض کنند. یا در مصر در مقطع معینی در میدانی چند نفر را دستگیر میکنند، جامعه چنان عکس العمل نشان میدهد که دولتش می افتد. در مقطعی معین، در یک شرایط معینی یک اعتراض معین در جامعه بیانگر اعتراض وسیعتر یا به محرک اعتراضی وسیعتر در جامعه تبدیل میشود. توجه کنید در کشوری امپریالیستی مانند انگلستان، در یک مقطع معین و یک شرایط بخصوص، اعتراض یک اتحادیه کوچک (در مقایسه با بقیه اتحادیه ها)، میتواند نمایندگی کل اعتراض جامعه به حمله فوق راست ارتجاعی تاچر به جامعه باشد و اعتراض عمومی جامعه به راست تاچر را نمایندگی کند. معلوم است که دولت تاچر همه نیرویش را برای سرکوب این اتحادیه بسیج میکند و تلاش میکند سرکوبش کند.

امروز جمهوری اسلامی هم با چنین وضعی مواجه است. اعتراض کارگران فولاد، کارگران هفت تپه و کارگران هپکو و... در این دوره ، مهر دیگری به جامعه زده است. اعلام شد که تمام راه حلهای تاکنونی، جمهوری اسلامی و اصلاح آن، جمهوری اسلامی با عمامه و بدون عمامه، با ولایت فقیه و بدون آن، با اصلاح طلب و اصول گرا و بودن آنها، جواب نیست و کارگر نمیپذیرد. اعلام شد که یک طبقه کارگر در این جامعه هست که نمیپذیر و جواب و راه حل خود را دارد و جامعه این را دیده است. بحث سر این نیست که جمهوری اسلامی اگر هفت تپه را سرکوب کند همه چیز تمام میشود، نه اصلا چنین نیست. درست است که این مراکز و تحرکات این دوره آنها نوک یک کوه یخ اعتراضی در جامعه است. اما با زدن آن چنین نیست کل این به اصلاح کوه یخ اعتراضی آب شود و این طبقه ساکت شود. این تصویر خیلی ابلهانه است که جمهوری سلامی چهل سال حاکمیت کرده بر جامعه ایران، جمهوری اسلامی سرکوبگر و...، فکر کند اگر این نوک کوه را بزند همه چیز تمام میشود. نه اصلا چنین نیست و این را خود جمهوری اسلامی میداند.

بحث سر این نیست که جمهوری اسلامی توان سرکوب ندارد، قمه زن و نیروی سرکوب ندارد، هم ظرفیت ترور و قتل و جنایت و هم اسید پاشی و... را دارد. اما بورژوازی ایران و نمایندگانش عقل این را دارند که این شکل سرکوب امروز جواب نیست و میتواند جامعه را به راه دیگری هل بدهد که نمیخواهند. بحث سر این نیست که جمهوری اسلامی توان سرکوب ندارد یا توان سرکوب را از دست داده است. مسئله این است که این جواب نیست و جمهوری اسلامی از این کانال نمیتواند در اوضاع امروز جواب معضلات و اعتراض در جامعه را بدهد. در مملکتی روزی کودتایی میکنند و از کانال آن امیدی به جامعه میدهند که اوضاع بهبودی پیدا کند. روزی سرکوبی میکنند و در مقابل افقی باز میکنند که وضع اقتصادی جامعه بهبود پیدا کند و جامعه ممکن است سرکوب را تحمل کند. مسئله این است در اینگونه موارد جوابی را مقابل جامعه میگذارد، در انتهای این تونل امیدی میدهند، روشنایی هست که امیدوار است جامعه را به سمت آن بکشاند و به آن امیدوار کند. امروز جمهوری اسلامی در بن بستی است که جوابی ندارد که در مقابل جامعه بگذارد و جامعه را امیدوارد کند. افق روشنی ندارد که بتواند جامعه را به آن امیدوار کند.
 

فواد عبداللهی: جمهوری اسلامی بهانه ای بدست گرفته که تحریم های اقتصادی و فضای جنگی و خطر دشمن خارجی است. این وضع و فضا و تبلیغات جنگی آمریکا و تحریمها چقدر توانسته است بر فضای اعتراضی جامعه تاثیر بگذارد و سایه بیندازد بر جامعه؟ یا چقدر جمهوری اسلامی توانسته است از این فضا برای سرکوب کارگر و مردم معترض در جامعه استفاده کند و این بالماسکه محاکمات زندانیان سیاسی و زندانیان هفت تپه را در سکوت پیش ببرد؟

امان کفا: همه می بینیم که جامعه ایران چنین نشد. مردم نیامدند خیابان بگویند جنگ میخواهیم یا نمیخواهیم. نیروهای حشد الشعبی را وارد ایران کردند اما این هم جواب نداد. امروز فضای روزنامه های ایران، رادیو و تلویز یون ایران، همه بحث از آمادگی نظامی آنها، بحث از ظریف، گرفتن کشتی ها در تبگه هرمز، قرارداهایی که میگویند بسته اند و کارهای دیگر آنها است، اما التهاب جامعه جای خود باقی است و اینها روی این التهاب و فضای نارضایتی تاثیر موثری نداشته است.

فضای جنگی سلاح قابل استفاده ای برای جمهوری اسلامی است. اما کسی را میگیرند و میبرند محاکمه کنند و محاکمه را از امروز به فردا و پس فردا کش میدهند و میبینند هنوز فضای جامعه روی مسائل اعتراضی جامعه علیه جمهوری اسلامی است. میبینند فضای جنگی با همه تلاش آنها نتوانسته پرده ساتری بکشد بر فضای اعتراضی جامعه و هنوز دومی در جامعه برجسته و به فضای جامعه شکل میدهد. فضای جنگی سلاحی است در دست جمهوری اسلامی و تلاش میکند از آن علیه مردم استفاده کند. اما علیرغم وجود این فضا و برایی آن هنوز نتوانسته فضای اعتراضی جامعه را با اتکا به این سلاح خاموش و حاشیه ای کند. نتواسته فضای مختنق را که آرزو میکند و تلاش میکند بر جامعه حاکم کند، اعمال کند. اکنون به قول شما بالماسکه این دادگاهها، دادگاههایی که زندانی از وکیل مدافع و امکان دفاع از خود و علنی بودن و حق و حقوق اولیه یک زندانی بری است و هیچکدام از اینها را ندارد، با این وصف این هم وبال گردنش شده. فضای کنونی جامعه با یکی دو سال قبل قابل قیاس نیست. در زمان رژیم پهلوی در دوره دادگاهی کسانی مانند گلسرخی، دادگاهی آنها را از تلویزیون نشان میدادند، اما امروز جمهوری اسلامی جرات این کار را ندارد و میداند که نمیتواند از چنین کاری به عنوان نشاندادن قدرت خود و افزایش فضای سرکوب استفاده کند. جمهوری اسلامی موفق نشده و نتوانسته از فضای جنگی آن طوری که میخواست و دوست داشت و تلاش کرده علیه فضای اعتراضی در جامعه استفاده کند و این را همه دیده اند و خودشان هم متوجه شده اند. نگاه کنید به بحثهای اصلی که در جامعه ایران در جریان است. همه میخواهند بدانند که دادگاهی این انسانها چه شد. علیرغم همه تلاشهای حاکمیت، تهدید و فشار به خانواده ها، دستگیری و زندانی کسانی که از خانواده زندانیان در زمان دادگاهی حمایت و همراهی کرده اند، اما باز فضای اعتراضی در جامعه خاموش نمیشود. اینها نشان میدهد که فضای اعتراضی در جامعه با این اقدامات پس زده نمیشود و اعتراض در جامعه جای خود باقی است.

اقداماتی که حاکمیت میکند، اینگونه اقدامات که اشاره شد، دادگاهی کردن و امروز و فردا کردن به پروسه دادگاهی، وثیقه های سنگین میلیاردی برای زندانیان تعیین کردن، نشانه قدرت حاکمیت نیست. اگر حاکمیت از قدرت گذشته خود برخوردار بود احتیاجی به اینگونه اقدامات نداشت. احتیاجی به تعین وثیقه نداشت، احتیاجی به دستگیری هر روزه و اعتراض هر روزه به دستگیر و راه افتاده این پروسه ها نبود. امروز هر اعتراضی که به هفت تپه و تحرکات کارگری این مراکز وصل باشد را سرکوب میکند و یا تلاش میکند سرکوب کند، هر چند این هم کارساز نبوده است. اگر در موضع قدرت بود اصلا احتیاجی به اعلام دادگاهی نمیداشت و مثل هزاران مورد دیگر در گذاشته خودش مخفیانه دادگاهی میکرد و حکم میداد و جواب کسی هم نمیداد. قبلا هزاران نفر را را به راحتی و بدون اعلام پروسه دادگاهی و حتی بدون هیچ داگاهی مخفی فرمایشی هم و اعلام جرم و.. اعدام کرده و جواب کسی هم نداده است. امروز این توان را ندارد و نمیتواند و مجبور شده داگاهی تشکیل دهد، وکیل را برسمیت بشناسد، روز دادگاهی تعیین کند و..، اینها نشانه ضعف او است. اینها به او تحمیل شده و مجبور شده عقب نشینی کند و بیان موقعیت تضعیف شده امروز جمهوری اسلامی در مقابل جامعه و مردم معترض است. این ضعف و زبونی را جامعه میبیند. پروسه دادگاهی و.. هم فرمایشی است و این را جامعه میداند و مردم میدانند. این ژست قانون مندی و تلاش برای نشان دادن بالماسکه دادگاهی و داشتن وکیل و کل پروسه ای که ادعا میکند، همگی به او تحمیل شده و جامعه این را میداند. آنچه در این دادگاهی ها تعیین کنند است نه نفس دادگاهی و اینکه حاکمیت مدعی چه است و زندانی و وکلا چه جوابی دارند، بلکه فضای جامعه، فشار جامعه و جنبش اعتراضی و توازن در جامعه تعیین کنند است.
 

فواد عبداللهی: تا کنون در پاسخ به این محاکمات فرمایشی اعتراضات وسیعی چه در داخل ایران و چه در خارج شکل گرفته است. موجی از حمایت بسمت بازداشتی های طبقه کارگر ایران روانه شده. تابحال دهها اتحادیه کارگری از فرانسه و آلمان تا برزیل خواهان آزادی بازداشتی های هفت تپه و اول ماه مه شده اند. همچنین احزاب و نهادهای سیاسی در کشورهای اروپایی تجمعات و پیکتهای اعتراضی زیادی بر پا کرده اند. شما به عنوان مسئول تشکیلات خارج کشور حزب حکمتیست(خط رسمی) نقش قابل توجهی در راه انداختن این اعتراضات داشته اید، هدف چه است و چه در دستور تشکیلات شما است؟

امان کفا: تا جایی که به موقعیت و وضعیت جمهوری اسلامی برگردد صحبت کردیم. اما این به این معنا نیست که اگر اعتراضات ادامه پیدا نکند جمهوری اسلامی کوتاه می آید. اگر فضای اعتراضی و حمایت از زندانیان کاهش پیدا کند و ادامه نیابد، جمهوری اسلامی با همه هاری و ضدیت خود با اعتراضات کارگری و آزادیخواهانه، چهره واقعی خود را به نمایش میگذارد. لذا فضای اعتراضی و حمایت از زندانیان هفت تپه و حامیان آنها و دستگیر شدگان اول مه و.. باید هم در خارج کشور و هم در ایران ادامه یابد.

در این مدت نیز در خارج کشور اعتراضات زیادی در دفاع از زندانیان فوق شکل گرفته است و در حقیقت همزمان با عتراضات در ایران، درخارج کشور هم تحرکاتی شکل گرفت که شما هم اشاره کردید. در بعضی جاهها اعتراضاتی حتی بدون فراخوان جریان معینی شکل گرفت و پیش برده شد. تا جایی که به اعتراضات متشکل برگردد ما یکی از جریاناتی بوده ایم که از روز اول تاکید کرده ایم که  باید جمهوری اسلامی تحت فشار جدی گذاشته شود. جریانات و گروهای زیادی وقتی این وضع را دیدند و احساس کردند نباید از کنار این فضا گذشت، شروع کردند و به کمپینهای مختلفی که در جریان بود پیوستند و در همه جا شروع کردند به اعتراض کردن.

تا جایی که به تشکیلات خارج کشور حزب حکمتیست برگردد، اکسیونهای اعتراضی زیادی در کل این دوره برگزار کرده ایم. یک سری از این اکسیونهای اعتراضی در همین هفته اخیر بوده است و سعی کردیم این اعتراضات همراه با روز دادگاهی کارگران هفت تپه و حامیان آنها باشد. در این هفته و همزمان با دادگاهی زندانیان در کشورها و شهرهای مختلف اروپایی از آلمان و انگلستان تا سوئد و فرانسه و... اعتراضات زیادی شکل گرفته است. در همه این تحرکات اعتراضی خواست آزادی فوری و بدون قید و شرط دستگیر شدگان هفت تپه و زندانیان اول مه و بقیه آزادیخواهان، اعلام شده است. همه جا گفته شده که این اعتراضات ادامه خواهد داشت. خواست آزادی فوری کسانی که در این روزها به عنوان زندانیان هفت تپه از آنها صحبت میشود همه جا تاکید شده است. معلوم است این محاکمات کاملا سیاسی است. معلوم است پرونده سازی امنیتی برای آنها، اعلام جرایم امنیتی و جنایی و... برای آنها هیچ پایه و اساسی ندارد و مورد قبول نیست و جامعه به آن معترض است.

این آکسیون و اعتراضات بخشی از اعتراضات وسیعی است که در این مدت انجام گرفته است. در این مدت از سازمان عفوبین الملل  تا اتحادیه های کارگری، سازمانها و گروههای چپ و آزادیخواه در کشوها و شهرهای مختلف به این اعتراضات پیوسته اند. از اتحادیه های کارگری در برزیل، تا اتحادیه رانندگان قطار در انگلستان، اتحادیه های بزرگ و بین المللی  از س ژ ت در فرانسه تا انواع نهاد و سازمانهایی که به اعتراض پیوسته ا ند و شروع کرده اند به جمهوری اسلامی نامه نوشتن و اعتراض کردن و فشار آوردن. آنها اعلام کرده اند که این وضع قابل قبول نیست. اعلام کرده اند دستگیری و زندان آدمها به جرم دفاع از حق و حقوق انسانی خود، آنهم در قرن ٢١ را قبول نمیکنیم. بستن پرونده های امنیتی به آنها، به کسانی که خواهان زندگی انسانی هستند و از یک زندگی انسان دفاع میکنند را قبول نمیکنیم.

این اعتراضات ادامه خواهد داشت و پایان آن زمانی است که آنها آزاد شوند. تا زمانی که این انسانها در زندان هستند و پرونده سازی برای آنها ادامه دارد، این اعتراضات نیز ادامه خواهد داشت. تلاش جمهوری اسلامی برای شکل قانونی دادن و "قانونمند" کردن زندان و پرونده سازی ها و احکامی که در نظر دارند، پوچ و بی اساس و غیر قابل اعتبار است و باید پایان یابد.

ضمنا این اعتراضات محدود به ایرانیان در خارج کشور نیست. تعدادی از اتحادیه ها و نهادهای کارگری و مترقی اعتراض کرده اند، عده ای در این پروسه و در حال پیوستن به موج اعتراضی هستند، عده ای منتظرند ببیننند این پروسه به کجا میرسد و این سیر ادامه دارد. این تحرکات اعتراضی مورد حمایت وسیع در جهان است. جمهوری اسلامی میخواهد پروسه دادگاهی را کشدار کند، ما میخواهیم این پروسه فوری پایان پذیرد و به این وضع خاتمه داده شود.