توضیح: اطلاعیه مشترک ٦ جریان کردستانی (دو حزب دمکرات، سه شاخه کومه له و خبات) و یا همکاری این جریانات در رابطه با انتخابات در ایران در سال ۲۰۱۷، موج جدیدی از انتقاد را از طرف نیروهای چپ متوجه کومه له علیزاده کرد. انتقاداتی که رهبری این سازمان و در راس آن ابراهیم علیزاده بعنوان سیاست یک جریان سهیم در "جنبش کردستان"، ضرورت دفاع از منافع مشترک این "جنبش" و "نیازهای مشترک این جنبش" از آن دفاع کردند. کنگره هفدهم کومه له مهر تائیدی بر این سیاست راست و ناسیونالیستی زده و آغاز دوره جدیدی از حیات سیاسی کومه له بود. سخنرانی "ناسیونالیسم کرد، کومه له و جدال بقا" در آوریل ۲۰۱۷، چند روز بعد از کنگره هفدهم کومه له و قبل از انتشار علنی مصوبات این کنگره، در لندن انجام شد. متن زیر برمبنای این سخنرانی تهیه شده است.
ناسیونالیسم کرد، کومه له و جدال بقا
مدتی از اطلاعیه مشترک ۶ جریان کردستانی و تلاش کومه له برای پیوستن به جبهه کردستانی و انتقادات از آن میگذرد. در این فاصله دو اتفاق نشان میدهد که ابعاد مسئله بسیار جدی تر از آن است که کومه له ادعا میکند. اتفاقاتی که بلوک بندی های در حال شکلگیری و تاثیرات آن بر فضای سیاسی در کردستان و بالاخره اهمیت ایستادن در مقابل این بلوکها از طرف یک نیروی کمونیست، مثل حزب ما، را نشان میدهد. این دو اتفاق یکی کنگره یازده جریان عبدالله مهتدی است و دیگری کنگره هفده کومه له علیزاده است. دو کنگره که با یک هدف معین برگزار شده اند. شعار کنگره یازدهم جریان مهتدی "تلاش برای تشکیل جبهه کردستانی" است و شاخص کنگره هفدهم کومه له علیزاده ارائه پلاتفرمی برای این جبهه است که به گفته علیزاده یکی از دستاوردهای مهم این کنگره بوده. هنوز متن پلاتفرم مصوب کنگره هفدهم کومه له علیزاده علنی نشده است، اما در سخنرانی اختتامیه ابراهیم علیزاده و همینطور در گزارشی که از این کنگره پخش شده اعلام شده است که کنگره پلاتفرمی را برای اتحاد احزاب کردی در کردستان تصویب کرده است.
این دو اتفاق نشان میدهد مسئله شرکت
کومه له در جبهه کردستانی بسیار جدی تر از تصویری است که کومه له علیزاده مبنی
بر اینکه گویا همکاری اخیر این سازمان با احزاب قومی و مذهبی صرفا تاکتیکی برای
برخورد به انتخابات بوده میباشد. توجیهات تا کنونی رهبری کومه له در این رابطه
و بخصوص کنگره هفدهم کومه له، مصوبات و ترکیب رهبری منتخب این کنگره که حاکی از
دست بالا پیدا کردن خط ناسیونالیستی علیزاده در این سازمان است، مسیر خطرناکی
که این سازمان در آن پا گذاشته را نشان میدهد.
در سخنرانی امروز سعی میکنم به مسائل
زیر بپردازم
همکاری کومه له و نیروهای ناسیونالیست کرد با فراخوان مشترک شش جریان کردی در تحریم انتخابات، با موجی از انتقادات سازمانهای چپ به کومه له، اساسا از همکاری کومه له با خبات، بعنوان یک جریان اسلامی که خود را بعنوان شاخه مجاهدین در ایران و رگه سنی آن معرفی میکند، شروع شد. همکاری کومه له با جریانی تا این حد مذهبی (اسلامی) و حاشیه ای، با سابقه ای سیاه در کردستان، روبرو شد. راه کارگر از امضا بیانیه مشترک با کومه له خودداری میکند، اقلیت اعلام میکند حزب کمونیست ایران باید تعیین تکلیف کند. در ادامه و بخصوص در دفاعیات رهبری کومه له و پس از آن کنگره هفدهم این سازمان روشن شد که مسئله از یک همکاری موردی با خبات فراتر است. روشن شد که مسئله صرفا یک تاکتیک نیست. بلکه تلاشی مشترک از جانب احزاب کردی، منجمله کومه له، برای شکل دادن به جبهه ای کردستانی است. تبیین های رایج میان جریانات چپ این است که گویا این چرخش به راست کومه له امروز و با پیوستن کومه له علیزاده به این پروژه معین اتفاق افتاده است و باید در مقابل آن ایستاد. تبیین دیگر معتقد است این چرخش در کومه له از شرکت این سازمان در کنگره ملی شروع شده است. ظاهرا این گفته ابراهیم علیزاده که کومه له با احزاب ناسیونالیست کرد عضو یک جنبش اند، شاهدی از به راست چرخیدن امروز کومه له علیزاده و یکی از انتقادات جدی این چپ به کومه له است. از نظر ما هیچکدام از این تبیین ها درست نیست. ما معتقدیم بیست و چند سال است این چرخش به طرف راست، ناسیونالیسم کرد، در کومه له علیزاده شروع شده است. کومه له و شخص علیزاده مدتها است اعلام کرده اند که بخشی از جنبش ناسیونالیسم کرد اند و تلاش میکنند مهر خود را بر این "جنبش ملی" بزنند و مدتها است ما میگوئیم کومه له جناح چپ ناسیونالیسم کرد است. میگوئیم کومه له نماینده طبقه کارگر، نماینده صف سوسیالیستی طبقه کارگر، نماینده کمونیسم در یک مبارزه برحق در کردستان نیست. اعلام هم جنبشی بودن کومه له با احزاب ناسیونالیست کرد، اعلام بخشی از "جنبش ملی" کردستان بودن این سازمان از طرف علیزاده به هیچ وجه امر جدیدی نیست. مدتها است پیوستن کومه له به "جنبش ملی کرد" اعلام شده است. به مصوبات کنگره هایشان نگاه کنید. به سیاستهایی که این بیست و چند سال داشته اند، به تبیین شان از ستم ملی و رفع آن در کردستان، به مبارزه طبقه کارگر و بورژوازی کرد چه در کردستان ایران و چه عراق، به رابطه مردم در کردستان با جمهوری اسلامی، به رابطه مردم در کردستان و احزاب بورژوا-ناسیونالیست کرد، نگاهی بنیدازید تا متوجه شوید سالها است کومه له با احزاب کردی در یک جنبش، "جنبش ملی کرد"، قرار گرفته است. متحدین کومه له در "شورای همکاری نیروهای چپ"، منتقدین امروزی کومه له، به نفعشان نبود این ناسیونالیسم قوی در کومه له را ببینند. همکاری با یک جریان اسلامی ظاهرا چشم آنها را به روی این واقعیت باز کرده است. میگویند "حل امپریالیستی مسئله کرد" از طرف ترامپ طرح شده و تشکیل جبهه کردستانی در راستای "حل امریکایی مسئله کرد" است. این تبیین هم نادرست است چرا که "حل امریکایی مسئله کرد" در دستور امریکا و ترامپ نیست. ما قبلا هم گفته ایم "عطف توجه" هیئت حاکمه امریکا به احزاب کردی و رابطه نزدیک با آنها اساسا در راستای استفاده ابزاری امریکا از مسئله کرد، از احزاب کردی در معادلات منطقه ای است. این در مورد تشکیل "کنگره ملی کرد" و تشکیل "جبهه کردستانی" صدق میکند. امریکا هیچگاه اعلام نکرده که میخواهد مسئله کرد را "حل" کند و این احزاب هم ادعا نکرده اند که هدف از تشکیل این جبهه "حل مسئله کرد" است. برعکس هر دو اعلام میکنند هدف فشار و یا امتیاز گیری از دول منطقه ای است. بعد از شکست سیاستهای نظامی امریکا در منطقه، بعد از شکست در عراق و افغانستان، بعد از شکست سیاست حمله نظامی و دخالت مستقیم نظامی در منطقه، امریکا به طرف قومی و مذهبی کردن خاورمیانه، رو آوردن به نهادهای قومی و مذهبی "بومی"، شکل دادن به بلوکهای قومی و مذهبی شیفت کرد. تشکیل جبهه کردستانی پروژه ای در این راستا است و ربطی به حل مسئله کرد و یا حل امریکایی آن ندارد. تبیین دیگر این است که تشکیل جبهه کردستانی در راستای سیاست "رژیم چینج" است. این تبیین هم تببینی نادرست است. امریکا امروز در موقعیتی نیست که دست به رژیم چینجی در ایران بزند و چنین سیاستی را هم در دستور خود ندارد. امریکا در بلوک غرب معضلات جدی تری دارد که مانع در دستور گذاشتن رژیم چینج چه در ایران و چه در سایر کشورهای منطقه است. در نتیجه این انتقاد که پیوستن کومه له علیزاده به جبهه کردستانی، پیوستن آن به پروژه "رژیم چینج" است هم، مستقل از اینکه در این جبهه نیروهای طرفدار و آماده در پروژه "رژیم چینج" (مانند حزب دمکرات و جریان مهتدی) عضو هستند، نادرست است. تا جائیکه به امریکا و متحدینش در منطقه برمیگردد بعد از شکست سیاست عربستان، که به کمک حزب دمکرات مرزهای ایران را نا امن کند، سیاست امروز آمریکا استفاده از نیروهای قومی و مذهبی برای فشار آوردن به جمهوری اسلامی "از داخل" است و احزاب کردی کاندیدهای مناسبی برای این سناریو هستند. مسئله اساسا فشار به جمهوری اسلامی از طرف اپوزیسیون رژیم در "خاک ایران"، کشیدن تمرکز جمهوری اسلامی به معضلات درونی است. برای احزاب و جریانات ناسیونالیست کرد هم جبهه کردستانی تلاشی است برای نشان دادن قدرت و قابلیت خود به امریکا و رقبای جمهوری اسلامی برای کسب امتیاز است. ترامپ با فاصله گرفتن از سیاست اوباما، تمرکز جدی بر محدود کردن جمهوری اسلامی در منطقه دارد. در این رابطه ظاهرا تشکیل جبهه کردستانی موثرترین و نزدیکترین راهی است که جمهوری اسلامی را با معضلات درونی روبرو کند. کاندید بهتری از احزاب کردی برای موشدوانی ندارند. جریانات قومی دیگری مانند ناسیونال-فاشیستهای ترک یا عرب نه از چنان قدرت اجتماعی و احزاب جدی برخوردار اند که بتوان روی آنها حسابی باز کرد و نه زمینه اجتماعی جدی برای قدرتگیری نیروهای قومی مثلا در آذربایجان موجود است. ممکن است نیروهایی مثل جندالله در آینده و زیر سایه تحرک نیروهای جدی تر و اجتماعی تر قومی بتوانند نقشی ایفا کنند اما مستقلا و قائم به ذات نیروی قابل اتکایی نیستند. کردستان با اتکا به سابقه طولانی کشمکش اجتماعی، نظامی و بخشا خونین با جمهوری اسلامی و با اتکا به نفوذ و وجود احزاب ناسیونالیست کرد در آن که از قبل وجود مسئله کرد ارتزاق میکنند، بهترین و مناسب ترین کاندید برای سرمایه گذاری و اجرای پروژه "فشار از درون" به جمهوری اسلامی و ناامن کردن این منطقه برای او است. مستقل را حضور کومه له در این جبهه، این خاصیت و کارکرد این جبهه برای امریکا و متحدین منطقه ای اش است.
بهرحال احزاب کردی کاندیدهای مناسبی
برای "رژیم چینج" در ایران نیستند. دامنه نفوذ و عمل این احزاب محلی تر و
محدودتر از آن است که امریکا بعنوان نیروی اصلی سناریوی "رژیم چینج" روی آنها
حساب باز کند. این احزاب اساسا در حاشیه نیروهای اصلی تر نقش ایفا میکنند. تعیین تکلیف در کومه له علیزاده اما به پیوستن کومه له به این جبهه برگردیم. پیوستن کومه له به این جبهه رعد و برق در آسمان بی ابر نبود که دوستان کومه له در "شورای همکاری..." را چنین شوکه کرده است. اجازه بدهید کمی به عقب برگردیم. بیست و چند سال پیش ما گفتیم کومه له نمیتواند به این شکل و با این سیاست "بینابینی" ادامه حیات بدهد. گفتیم کومه له نمیتواند طولانی مدت به سیاست پاندولی میان چپ و کمونیسم از یکطرف و ناسیونالیسم کرد از طرف دیگر، ادامه بدهد. آندوره بحث "کومه له کمونیست" را طرح کردیم و گفتیم بعد از جدایی ما از حزب کمونیست ایران و بعد از اختلافات درون کومه له و سربلند کردن گرایش ناسیونالیستی کومه له ( به رهبری عبدالله مهتدی)، این راه هنوز در مقابل کومه له باز است که بعنوان نماینده کارگر، بعنوان یک کومه له کمونیست ادامه حیات بدهد. گفتیم این امر مستلزم این است که کومه له جسارت سیاسی داشته باشد و در مقابل ناسیونالیسم کرد، در مقابل بورژوازی کرد، بایستد. گفتیم کومه له ناچار است میان کمونیسم و ناسیونالیسم کرد انتخاب کند و کومه له انتخاب کرد. رهبری کومه له تصمیم به پیوستن به "جنبش ملی کرد" و سهیم شدن در رهبری این جنبش را گرفت. متحقق کردن و قطعی کردن این تغییر شیفت و قطع کامل بند ناف خود با کمترین شائبه ای از چپ و کمونیسم اما به زمان نیاز داشت. امروز وقتی به ادبیات و سیاستهای این جریان نگاه میکنید، وقتی به دوستی شان با احزاب ناسیونالیست کرد و دشمنی شان با نیروهای کمونیست و کمونیستها نگاه میکنید، متوجه میشوید پروسه جدایی کومه له از کمونیسم و هرچیزی که نام چپ برخود دارد، فاصله کومه له علیزاده از کومه له ای که سالهای ۶۰ تا ۷۰ با آن شناخته میشد و حزب کمونیست آندوره شناخته میشد، بیست سال است شروع شده. متوجه میشوید کومه له علیزاده انتخاب سیاسی خود را کرده و جبهه خود را در مبارزه طبقاتی تعیین کرده است. تصمیم گرفته است بعنوان عضوی و بخشی از "جنبش ملی کرد" در کنار احزاب ناسیونالیست قرار بگیرد. اتفاقی که امروز افتاده حلقه دیگری است از این چرخش به راست و ورود کومه له به بازی خطرناکی که از امتیاز دادن های قبلی به احزاب کردی، سکوت در مقابل دولت اقلیم و .. بسیار فراتر میرود. این سیاست، علیرغم توجیهات اپورتونیستی ابراهیم علیزاده که گویا او با ورود به این پروژه آنرا دمکراتیک میکند و از آن برای تقویت مبارزه مردم کردستان، استفاده میکند، نقطه پایانی است بر حیات سازمانی که کمترین شائبه ای از چپ بودن را دارد. از این زاویه است دور جدیدی در حیات کومه له آغاز شده و من معتقدم امروز گفتن "ناسیونالیسم چپ" به کومه له ارفاق و امتیاز دادن به این سازمان است. به زمینه های اجتماعی این چرخش به راست کومه له، ائتلاف های متعدد کومه له و احزاب کردی و اثبات این ادعا که چرخش در کومه له بیست و چند سال پیش شروع شده است، بپردازیم. تا جائیکه به کومه له برمیگردد، امروز سه سازمان به نام کومه له، یکی به نام سازمان کردستان حزب کمونیست ایران، یکی به نام حزب کومه له و دیگری سازمان کومه له، فعالیت میکنند. حواشی اینها محافل دیگری هستند که امروز مورد بحث نیستند. بحث ما اساسا در مورد کومه له ای است که به نام سازمان کردستان حزب کمونیست ایران فعالیت میکند، کومه له علیزاده! بیست و چند سال پیش گرایش غالب در کومه له ای که ما جا گذاشتیم چپی بود که ما آندوره به آن "سانتر" میگفتیم. گرایشی که یکی از مشخصاتش، علاوه بر بیربطی به طبقه کارگر و کمونیسم آن، بی افقی سیاسی و سیاست انتظار بود. این سیاست که در اثر بحرانهای سیاسی اجتماعی، خیزش برای سرنگونی جمهوری اسلامی به راه می افتد و ما میتوانیم با سوار شدن بر این جنبش رهبری انقلاب آتی را بدست بگیریم. در جدایی ما از حزب کمونیست ایران این گرایش دو شقه شد. بخشی در حزب کمونیست ایران ماند و بخشی با ما، کمونیسم کارگری، از حزب کمونیست ایران جدا شد و با حزب کموینست کارگری ایران آمد. علیزاده در راس این گرایش در حزب کمونیست ایران، پس از جدایی ما، بود. علیرغم اعلام وفاداری علیزاده و مهتدی به سیاستها و "باورهای مشترک" در حزب کمونیست ایران، چرخش به راست را در این سازمان میشد دید. راست و ناسیونالیسمی که عبدالله مهتدی در راس آن بود و علیزاده با توجیه همیشگی خود در "حفظ اتحاد تشکیلات" و در اصل برای بقا کومه له و ممانعت از ازهم پاشیدن کامل کومه له، سیاست امیتاز دادن به این جناح، رفتن زیر چتر تعرضی که این ناسیونالیسم افراطی به خط کمونیستی و تاریخ کمونیستی حزب کمونیست و کومه له راه انداخته بود، را در پیش گرفت. در دنیای واقعی علیزاده سنتا و جنبشی به ناسیونالیسم راست مهتدی نزدیکتر بود تا به کمونیسم. در تمام جدالهای درون حزب کمونیست ایران میان کمونیسم کارگری و ناسیونالیسم کردی که برمتن عروج ناسیونالیسم کرد در عراق سربلند کرده و اعتماد به نفس پیدا کرده بود، سانتر به رهبری علیزاده، به جناح ناسیونالیسم کرد احساس نزدیکی بیشتری میکرد تا به کمونیسم کارگری. نه فقط در جدالی که این ناسیونالیسم کرد با ما درون حزب کموینست ایران داشته، بلکه در جدالی که در کردستان عراق در جریان بود، علیزاده و گرایشی که او نمایندگی میکرد بیشتر و بیشتر به احزاب ناسیونالیست کرد در عراق، بخصوص به اتحادیه میهنی، نزدیک میشد. به لحظات مهم این چرخش که ابعاد اجتماعی این گردش به ناسیونالیسم کرد را در کومه له علیزاده نشان میدهد، نگاهی میندازیم. در دوره جدایی ما از حزب کموینست ایران، شاهد همراهی، نزدیکی و شباهت علیزاده نه فقط در مباحث سیاسی بلکه در روشهایی که ناسیونالیسم کرد در حزب کمونیست ایران بکار میبرد، به این گرایش بودیم. علیزاده در مقابل تحریف، پاپوشدوزی، جعل تاریخ و پرونده سازی که اساسا توسط گرایش ناسیونالیستی در کومه له علیه ما به راه افتاده بود نه فقط سکوت کرد، بلکه با آن همراه شد و به اصطلاح از این روشهای غیر سیاسی و ضد اجتماعی برای پیشبرد امر خودش استفاده کرد. ممکن است امروز علیزاده بتواند پرونده سفید خود و اینکه رسما یک برخورد غیر سیاسی و .... نکرده است را به رخ بکشد اما همزمان علیزاده نمیتواند حتی یک کلمه علیه چنین برخوردها، علیه لمپنیسمی که ناسیونالیسم و طرفداران علیزاده علیه کمونیستها راه انداخته بودند، علیه پرونده سازی و حتاکی های شخصی که در سازمانی که او رهبرش بود را در اسناد شخصی خود یا اسناد این سازمان به ما نشان دهد. در اسناد این سازمان یک کلمه از تقابل علیزاده علیه تعرض ارتجاعی که علیه کمونیسم در کومه له راه افتاده بود پیدا نمیکنید. برعکس هرچه میگذرد نزدیکی حتی روش برخورد علیزاده به چنین روش هایی را بیشتر و بیشتر میبینید. هرچه میگذرد حل شدن هر چه بیشتر علیزاده در این گرایش در همه ابعاد آن را میبنید. یکی دیگر از مهمترین نمونه ها رابطه کومه له با احزاب ناسیونالیست کرد حاکم در کردستان عراق است. اگر اشتباه نکنم هفته گذشته احزاب حاکم در کردستان عراق بیست و هفتمین سالگرد تشکیل دولت اقلیم را جشن گرفتند. زمانیکه به رابطه کومه له و احزاب کردی در کردستان عراق در این بیست و هفت سال و رابطه این احزاب ناسیونالیستی و دولت اقلیم با مردم و طبقه کارگر در کردستان عراق نگاه میکنید سرسوزنی نشانه ای از سیاست سوسیالیستی و کمونیسم، در دفاع از طبقه کارگر و مردم محروم در کردستان عراق و در تقابل با احزاب بورژوا ناسیونالیست و مرتجع کرد در عراق را از طرف کومه له علیزاده نمیبینید. در تمام این بیست و هفت سال کومه له مدعی سوسیالیسم در مقابل قتل های ناموسی، که از طرف نیروهای ارتجاعی صورت میگرفت، سکوت کامل کرد. در این بیست و چند سال در جدال طبقاتی که میان طبقه کارگر و کمونیستها با بورژوزای و دولت و احزاب آن در جریان بود، کومه له بیشتر و بیشتر به قطب بورژوا ناسیونالیستی و احزاب و دولت آن نزدیک و فاصله اش از کارگر و مردم محروم در کردستان بیشتر و بیشتر میشد. در تمام این بیست و هفت سال کومه له از نظر طبقه کارگر کردستان عراق بعنوان دوست و هم جبهه بارزانی و طالبانی و دولت اقلیم و در مقابل آنها قرار گرفته است. شما حتی شاهد یک مورد از اعتراض و تقابل کومه له علیزاده با احزاب ناسیونالیست کرد در عراق نیستید. حتی یک مورد شما نمیبیند کومه له، بعنوان یک جریان مدعی چپ، اعلام کرده باشد احزاب کردی احزابی بورژوایی و ارتجاعی اند. برعکس در تمام این بیست و هفت سال ما شاهد دوستی های عمیقتر، هم پیمانی های بیشتر کومه له علیزاده با این احزاب هستیم. تا جائیکه از این نیروهای ارتجاعی بعنوان احزاب هم جنبشی خود در جنبش ملی کردستان و بعنوان نماینده "مردم کرد" نام میبرد. تکان دهنده ترین آن حرفهای علیزاده در اختتامیه کنگره هفده این سازمان، که ظاهرا دیروز تمام شده، است. این ادعا را باید با دقت خواند تا دید رهبر یک جریان مدعی سوسیالیسم و سازمان کردستان یک حزب کمونیستی است، چه میگوید. علیزاده در مورد کردستان عراق بعد از رفراندم استقلال میگوید: "ما باید هشدار بدهیم که نباید مردم را وارد پرتلاطم تر با جنگهای بیشتری کرد. امروز وقت آن است که بعد از یک ربع قرن استقلال عملی کردستان، بعد از ظرفیت و امکاناتی که در این چند سال برای آزادی، رفاه، خوشبختی، تندرستی و دمکراسی در این منطقه (یعنی کردستان عراق) بوجود آمده و عملی شده است، پروسه استقلال باید کم هزینه و بی دردسر پیش برود." این ارزیابی جریان مدعی سوسیالیست ما است از اوضاع کردستانی که در آن نه از رفاه نه از خوشبختی و تندرسی و آزادی خبری هست. این ارزیابی جریانی است که ادعای نمایندگی کمونیسم را در کردستان دارد و تعریف و تمجید این جریان از دولتی است که در هراس از یک انفجار عظیم اجتماعی علیه خود به سر میبرد. دولتی که بیش از یکسال است طبقه کارگر و مردم محروم برای دستیابی به آزادی و رفاه علیه اش صف بسته است. آیا ابراهیم علیزاده جرات میکند در اجتماعات اعتراضی کارگری سلیمانیه و اربیل و ....علیه دولت اقلیم ظاهر شود و به آنها بگوید شما بیش از یک ربع قرن است که در یک جامعه مرفه، خوشبخت، تندرست و آزاد زندگی میکنید و قدر خدمات این دولت بدانید و آنرا پاس بدارید؟؟ این آخرین ارزیابی رهبری سازمان مدعی سوسیالیست در مورد یکی از فاسدترین و مرتجع ترین دولتها در منطقه است. اما این تعریف و تمجید تمام ماجرا نیست. در این بیست و چند سال یک جدال جدی سیاسی- طبقاتی در کردستان عراق در جریان بوده. جدالی میان طبقه کارگر و نماینده آن حزب کمونیست کارگری عراق و کردستان، وبورژوازی کرد و احزاب کردی و دولت اقلیم بعنوان نماینده این طبقه. جدال طبقاتی که لحظات تعیین کننده ای داشته است. از جدال بر سر حق زن، بر سر قتلهای ناموسی تا جدال بر سر دفاع از شوراهای مردمی در کردستان عراق، بر سر رفاه و آزادی، علیه فساد مالی احزاب و ..... همه و همه عرصه هایی از جدالی است که در این بیست و هفت سال در کردستان عراق در جریان بوده و احزاب موجود در آنجا در جبهه های مقابل هم قرار گرفته اند و در تک تک این لحظات کومه له علیزاده در کنار برادر بزرگترهای خود "مام جلال" و "کاک مسعود" قرار گرفت. یکی از مرتجعترین عناصر اسلامی در کردستان عراق فتوای قتل لیدر وقت حزب کمونیست کارگری عراق، ریبوار احمد، را میدهد و جریان مدعی سوسیالیسم ما لام تا کام حرف نمیزند. کومه له مدعی سوسیالیست ما در مقابل زندانی کردن فعالین کارگری در کردستان عراق و اعتراض کمونیستها به این سرکوب و دستگیری و .... خفقان گرفته و لام تا کام حرف نمیزند. زمانیکه اعتراض و راهپیمایی مردم سلیمانیه در سال ۹۴ توسط دولت اقلیم سرکوب خونین میشود و حزب کمونیست کارگری عراق فراخوان سد بستن در مقابل این یورش وحشیانه را میدهد، جریان مدعی سوسالیست بودن ما باز هم لام تا کام حرف نمیزند. زمانیکه اتحادیه میهنی به کمونیستهای آن جامعه حمله میکند و قتل عامشان میکند، زمانیکه دو نفر از اعضا رهبری یک حزب کمونیستی را ترور میکند، باز هم جریان و سازمان مدعی سوسیالیست ما خفقان مطلق گرفته و لام تا کام حرف نمیزند. نه فقط کاملا سکوت میکنند، که در دفاع از "دولت نوپای کردستان" به حرف میاید و از مردم میخواهد "محدودیتهای دولت نوپا" را درک کنند. زمانیکه فاجعه شنگال اتفاق می افتد و دنیا از توافق بارزانی و داعش در تحویل دادن شنگال میگویند، باز جریان "سوسیالیست" ما لام تا کام حرف نمیزند. زبان این سازمان علیه هر نیروی "غیر کرد"، بعنوان نیروی "غیرخودی" و "بیگانه" منجمله داعش دراز است اما در مقابل حاشیه ای ترین و مرتجع ترین و کوچکترین جریان کردی مانند خبات سرتعظیم فرو می آورد. تمام این اتفاقات و جنایات سرسوزنی به نشست و برخاستها، به روابط "دیپلماتیک" و در واقع به اتحاد سیاسی کومه له با این دو حزب ارتجاعی خدشه وارد نمیکند. قبل از اشغال شنگال اعتراضات وسیعی در کردستان عراق علیه دولت اقلیم در جریان بود و اگر یادتان باشد همه از اینکه بهار عربی به کردستان عراق رسیده می گفتند. در دل چنین وضعیتی که اکثریت محروم کردستان عراق علیه دولت اقلیم به پا خاسته بودند، کومه له بالاخره با تاخیری غیر قابل توجیه اطلاعیه ای داد که "اعتراضات مردم بر حق است" و بالافاصله یادآوری کرد که "دولت نوپای" کردستان عراق با معضلات جدی روبرو است. گوشزد کرد که "نمیبینید که دولت مرکزی عراق، دولت شیعه، بودجه دولت خودی را نمیدهد"؟ از مردم خواست "موقعیت دشوار دولت نوپای اقلیم" را درک کنند و فشار زیادی به آن نیاورند. امروز هم بعنوان مشاور دولت اقلیم به آنها هشدار میدهد که باید مردم را در معضلات خود شریک و مطلع کنند و یادآوری میکند که نتیجه این مشارکت و دمکراتیزه کردن رابطه دولت اقلیم و مردم، همراهی مردم کردستان با احزاب حاکم و دولت اقلیم خواهد بود. علیزاده اسم این مشاوره دادن به احزاب بورژوا-ناسیونالیست کرد برای به سازش کشاندن مردم با خود را میگذارد "سیاست سوسیالیستی"!!. سازمانی که هیچوقت در دفاع از مبارزه طبقه کارگر در کردستان عراق علیه بورژوازی کرد و دولت آن حتی دست به قلم نبرده. سازمان مدعی سوسیالیست و دخالتگر ما، احزاب کردی که بر متن و در دل پروژه نابودی جامعه عراق به قدرت رسیدند را دوست و کمونیستهای کردستان عراق را دشمن خود میداند و یک کلمه در مورد فجایعی که این احزاب در کردستان عراق بوجود آوردند، حرفی نمیزند. علیزاده و سازمانش در تمام این بیست و چند سال علیه کمونیستهای عراق و کردستان دست به شانتاژ و تبلیغات زدند و علیه شان ایستادند. عمر ایلخانیزاده زمانی که عضو رهبری کومه له علیزاده بود گفت این احزاب دست ساز کمونیسم کارگری و منصور حکمت اند. "اتهامی" غیر قابل بخشش برای جریانی که دولت اقلیم و احزاب بورژوا-ناسیونالیستی کرد را متحد جنبشی خود میداند. "اتهامی" که سرکوب این نیروها بعنوان نیروهای غیر خودی توسط اتحادیه میهنی را مشروع میکرد. تبلیغاتی چون "چپ در کردستان عراق ضعیف و حاشیه ای" است، "منزه طلب" است چون حاضر به سازش با بورژوازی کرد نیست، و .... هنوز که هنوز است چاشنی توجیهات علیزاده در دفاع از احزاب و دولت بورژوا-ناسیونالیستی کرد در عراق است. برای علیزاده این چپ به "جرم" کوچک بودن قابل حمایت نیست اما "مام جلال" و "کاک مسعود" رهبران احزاب "قوی" و مطرح و در قدرت در جامعه اند. علیزاده انتخاب سیاسی خود میان جبهه کارگر و بورژوا کرده و گناه آنرا به گردن "کمونیستهای ضعیف" در کردستان عراق می اندازد. علیزاده که مدتها هم جنبشی بودن خود با اتحادیه میهنی و بارزانی را زیر پوشش "دیپلماسی" مخفی میکرد، امروز و در اثر تغییر اوضاع روشن از هم جنبشی بودن و "منافع مشترک" و .... با احزاب کردی میگویند و از آن دفاع میکند. اعلام امروزی این "هویت مشترک" به معنی تعیین تکلیف یا چرخش امروز کومه له با راست نیست. کومه له مدتها است تعیین تکلیف کرده. تلاش برای پیوستن به جبهه کردستانی شروع این پروسه نیست. برعکس انتهای آن است. برخلاف تصویری که ناسیونالیسم کرد و علیزاده از کردستان عراق میدهد، کردستان عراق صحنه جدال "مردم کرد" با دولت مرکزی بر سر آزادی و رفاه نیست، جدالی که گویا کارگر و بورژوای دولت بوژوایی آن در یک جبهه و در مقابل "مردم غیر کرد" و دولت آنها در جبهه مقابل، قرار دارند. کردستان عراق مانند هر جامعه بورژوایی دیگری صحنه جدال دائمی کارگر و بورژوای آن بر سر رفاه، آزادی، برابری و بالاخره قدرت سیاسی است. کومه له علیزاده در این جدال در جبهه احزاب بورژوا-ناسیونالیست قرار گرفته است. القابی که این سازمان و رهبری اش به خود میدهد مثل "نیروی مسئول"، "اجتماعی"، "دخالتگر" و ...در مقابل "منزه طلب بودن" و "حاشیه ای" و غیر مسئول" خواندن ما کمونیستهایی که هر اتحاد با جریانات ارتجاعی را محکوم میکنیم، است. صرفا وصرفا برای توجیه این درجه از راست روی و اتحادشان با نیروهای بورژوا-ناسیونالیست کرد است. پروسه تعیین تکلیف کومه له که با جدایی ما، کمونیسم کارگری، از حزب کمونیست ایران شروع شد، امروز به انتهای خود رسیده است. امروز کومه له جدایی مطلق خود را از کمونیسم و کارگر و افق سوسیالیستی و کمونیستی اعلام کرده است. تلاش این سازمان آشتی دادن طبقه کارگر با ناسیونالیسم کرد است. علیزاده وظیفه خود را "دمکراتیزه" کردن احزاب ناسیونالیست کرد میداند و چندین بار در اختتامیه خود در کنگره هفدهم کومه له روی آن تاکید میکند. علیزاده در مورد کردستان سوریه هشدار میدهد که احزاب کردی باید هوشیار باشند که فاصله ای بین حاکمیت (خودشان) و مردم پیش نیاید. باز حتی یک کلمه از احزاب کردی چه در عراق و چه در سوریه بعنوان احزاب بورژوا و ناسیونالیستی، از اینکه در فردای هردرجه از ثبات در سوریه جدال طبقه کارگر و بورژوازی در کردستان سوریه شروع خواهد شد و کومه له "سوسیالیست" ما کجای این جدال قرار میگیرد، حرفی نمیزنند. تمام بحث علیزاده این است که روژآوا (عنوان ناسیونالیستهای کرد به کردستان سوریه) باید پیروز شود و از احزاب کردی آنجا میخواهد که به امریکا اتکا نکنند. در مورد کردستان ترکیه و عراق هم باز همین را تکرار میکند. ظاهرا تمام تفاوت کومه له علیزاده با سایر احزاب کردی دارد "دمکراتیک" کردن فضای سیاسی کردستان و پیوند دادن احزاب ناسیونالیست کرد با مردم محروم و کم کردن فاصله احزاب کرد حاکم با مردم است. پیام امروز علیزاده به طبقه کارگر در کردستان (ایران، عراق، سوریه و ترکیه) "زنده باد بورژوازی کرد"، "زیر پرچم بورژوازی کرد متحد شوید" است. پلاتفرم کنگره اخیر کومه له هم پلاتفرم پیوستن قطعی و نهایی کومه له به جرگه احزاب ناسیونالیست راست کرد، پلاتفرم بردن طبقه کارگر در کردستان به زیر پرچم بورژوازی کرد و احزاب آن است. و این مخاطره جدی است که ما از آن صحبت کرده و میکنیم. هژمونی ناسیونالیسم کرد در کومه له تقویت ناسیونالیسم کرد در کردستان ایران و لطمه ای به جبهه کارگر و چپ است. بخصوص که کومه له و علیزاده در این راست روی آشکار از اعتبار و تاریخچه کمونیستی و تصویر رادیکال، چپ و توده ای کومه له سالهای ۶۰ تا ۷۰ بیشترین سوء استفاده را میکند. ر مورد نقشی که کومه له در کردستان عراق دارد فکر میکنم هیچکس به اندازه منصور حکمت این نقش و موقعیت را بیان نمیکند. اجازه بدهید عین نقل قول منصور حکمت را برایتان بخوانم. "تصور کنید همانطور که در عمل پیش آمد سازمان آزادیبخش فلسطین بعد از سر کار آمدن خمینی با دولت و جریان اسلامی در ایران ابراز نزدیکی بکند. رسما رژیم اسلامی را بعنوان محصول مشروع انقلاب مردم به رسمیت بشناسد. حاکمیت رژیم اسلامی را تائید کند و در تهران مقر دائر کند. تصور کنید که این سازمان علیرغم مشاهده سرکوب ها و دستگیری ها و بعد اعدامهای جمعی مردم انقلابی، بعد از سی خرداد، نه فقط اعتراض و قطع رابطه نکند بلکه هرچه بیشتر رژیم اسلامی را تائید کند و باز آنرا حکومت مشروع در ایران بنامد. (کاری که علیزاده در کنگره هفده انجام داده و میگوید "وضعیت امن کردستان نتیجه پروسه آزادسازی عراق توسط امریکا نبود، نتیجه مبارزه چندین ساله، مبارزه خونین؛ مردم کردستان عراق بود")
تا همین جا کمونیست فلسطینی یا ایرانی نه فقط حق بلکه وظیفه دارد این رابطه را افشا کند و بخواهد که حقانیت خواست رهایی مردم فلسطین وثیقه توجیه یک رژیم ارتجاعی نشود. بخواهد که سازمان آزادیبخش به فرصت طلبی خود خاتمه بدهد، دست از حمایت سیاسی خود از رژیم بردارد و در کنار انقلابیون در ایران بایستد.
حال فرض کنید "پی ال او" (سازمان آزدیبخش فلسطین) به همین بسنده نکند و شروع کند به اطلاعیه صادر کردن علیه پیکار و فدایی و آنها را وابسته به این و آن بنامد و اعلام کند اینها نیرویی نیستند، فریب خورده اند. اعتراضیه بنویسد که فلان مقاله پیکار و رزمندگان در افشای یک مورد معین حمایت مادی "پی ال او" از رژیم اسلامی، بدستور اجانب و به منظور خبرچینی و تحریک عربستان سعودی که از قرار امکاناتی به "پی ال او" میدهد، صورت گرفته باشد. (اینها اتهاماتی است که در آندوره کومه له به ما زد).
به چنین جماعتی چه باید گفت؟ شک نیست که برای سازمانهای کمونیست در ایران و فلسطین هیچ چیز مشروع تر از نقد و افشای جدی این روش اپورتونیستی نمیتواند باشد." (پرانتزها از من) بیست و چند سال از این نوشته میگذرد و من معتقدم این پروسه و این دگردیسی به نتیجه رسیده است. این تفاوت کومه له بیست سال پیش با کومه له امروز است. کومه له امروز خیلی روشن تر از همیشه در کنار احزاب بورژوا-ناسیونالیست و ارتجاعی کرد، نه تنها در ایران که در منطقه، ایستاده و این نزدیکی و پیوستن را با سری برافراشته اعلام میکنند و اسم آنرا هم میگذارند "سیاست فعال یک نیروی دخالتگر"!، "یک نیروی مسئول" و از کمونیستهایی که در مقابل چنین سیاستی صف بسته اند بعنوان "منزه طلب"، "حاشیه ای"، "بدون پایه اجتماعی" و .... اسم میبرند. از نطر علیزاده رمز "اجتماعی" شدن، "مهم" شدن و "بزرگ" شدن، پیوستن به برادران بزرگتر خود در جنبش ناسیونالیسم کرد است. به همین دلیل هر درجه این سازمان راست تر و به احزاب اصلی ناسیونالیسم کرد نزدیکتر شود و بیشتر تحویلش بگیرند، هرچه ضدیت این سازمان با کمونیستها در کردستان عراق و ایران بیشتر شود و ... از نظر خودش "بزرگتر" و "اجتماعی" تر است. رابطه با طبقه کارگر و کمونیسم آن مطلقا جایی در تفکر و سیاست این جریان مدعی سوسیالیست ندارد. بند اول استراتژی این سازمان از زبان دبیر اول آن "جلب همبستگی طبقه کارگر و مردم آزادیخواه از جنبش خلق کرد" است! و ادامه میدهد که "بدون آن جنبش سراسری جمهوری اسلامی سرنگون نمیشود". جلب حمایت طبقه کارگر از جنبش خلق کرد استراتژی سازمانی است که ادعای سوسیالیست بودن را دارد. رهبری کومه له امروز رسما اعلام میکند که به موفقیت رساندن "جنبش کردستان" امر و اولویت این سازمان است. علیزاده روشن میگوید "دیگران به موفقیت رساندن جنبش ملی کرد را در دستور ندارند در صورتی که این امر من است." در خوشبینانه ترین حالت قبول میکنیم منظور علیزاده حل مسئله کرد و رفع ستم ملی بر مردم در کردستان است. اینرا از علیزاده قبول میکنیم! سوال این است حل مسئله کرد در کردستان ایران از چه طریقی ممکن است؟ پاسخ علیزاده و کومه له "سوسیالیست"، نه انقلاب سوسیالیستی است، نه جامعهای که هر نوع تبعیضی را از بین میبرد، نه حقوق شهروندی برابری یا استقلال، هیچیک از این جواب های مارکسیستی را شما از علیزاده و رهبری کومه له نمیشونید، برعکس راه حل اینها "رفع ستم ملی" از طریق سهیم شدن در قدرت و سری در میان سرها در آوردن احزاب کردی، استراتژی شناخته شده و قدیمی احزاب ناسیونالیست کرد، است. بیخود نیست در ادبیات این سازمان حرفی از طبقه کارگر و کمونیسم، از رابطه طبقه کارگر در کردستان با بورژوازی کرد نیست و یک کلمه از تقابل این دو طبقه، احزاب و جنبشهای شان در کردستان ایران باهم نمیبینید. برعکس مدام از "خلق کرد"، "منافع مشترک این خلق"، از "ملت کرد"، از "جنبش کردستان" و نمایندگان آن و .... نصایح دائمی در مورد ضرورت درک احزاب ناسیونالیست و هم جنبشی خود و ... می گویند. امر کومه له مدعی سوسیالیسم مانند حزب دمکرات بورژوا-ناسیونایست به سرانجام رساندن جنبش ملی کرد است و برای دستیابی به این امر، نه تنها با احزاب بورژوا-ناسیونالیست آشتی میکند و متحد میشود، بلکه تا آنجا که توان داشته باشد با سوء استفاده از سابقه و اعتبار اجتماعی و محبوبیت کومه له کمونیست سالهای ۶۰ تا ۷۰ تلاش میکند جامعه کردستان را "کرد" تر وقومی تر و هویت قومی را در میان طبقه کارگر قوی کند. این آن خطری است که دگردیسی کومه له و پیوستن آن به جبهه احزاب کردی به وجود میآورد.
کنگره هفدهم کومه له نقطه تعیین
کننده ای است در این دگردیسی و غلبه گرایش ناسیونالیسم کرد، به رهبری علیزاده،
در کومه له! تلاشها برای تشکیل ائتلافهای کردستانی در منطقه نگاهی بیندازیم به تلاشها برای شکل دادن به ائتلافهای احزاب کردی در چند سال اخیر. سال ۲۰۱۲، یعنی سالی که اعتراضات مردم سوریه به جنگ و کشتار مردم و به صحنه جدال قدرتهای امپریالیستی و دول ارتجاعی منطقه تبدیل شد، طرح قومی و مذهبی کردن خاورمیانه به پروژه جدی غرب تبدیل شد. در این سالها رابطه ایران و امریکا مشتنج بود و پروژه های آلترناتیو سازی از طرف امریکا هنوز روی میز بود. این سیاست جنب و جوشی را در میان نیروهای سیاسی که اساسا زیر سایه این کشمکش ها آینده ای برای خود تصور میکنند به راه افتاد. از راست پرو غرب تا احزاب کردی جانی تازه گرفتند. همگی کفش و کلاه کردند تا خود را بعنوان آلترناتیوهای مورد اتکا امریکا مطرح کنند. تا جائیکه به احزاب کردی برمیگردد، دو شاخه حزب دمکرات بعد از سالها اختلاف و کشمکش به هم نزدیک میشوند و اعلام نزدیکی میکنند. در همین سال حزب دمکرات و جریان عبدالله مهتدی توافقنامه ای را امضا و اعلام میکنند که تصمیم دارند "اتحادی کردستانی" ایجاد کنند. عکس العمل کومه له مدعی سوسیالیست به این توافقنامه خواندنی است. کومه له "سوسیالیست" به جای اعلام اینکه این ائتلاف ها چه جایگاهی در متحقق کردن سیاست امریکا در قومی و مذهبی کردن خاورمیانه دارد و مخاطرات آنرا برای مبارزه طبقه کارگر در ایران هشدار بدهد، نوشته ای منتشر میکنند تحت عنوان "در راه هماهنگی یا مسیر تفرقه" و اعتراض میکنند که چرا ما را در این نشست راه ندادید! انتقاد کردند که این دو سازمان که مدعی شکل دادن به "اتحادی کردستانی" اند با ما، "کومه له، توده ای و اجتماعی و ....،" هماهنگ نکرده اند و در نتیجه در مسیر تفرقه پیش میروند. این تمام اعتراض و نق زدن کومه له مدعی سوسیالیست به جریانات قومی و ارتجاعی در کردستان برای تشکیل یک جبهه ناسیونالیستی و سراپا ارتجاعی بود. همان موقع ما به کومه له و همه چپ، به کمونیستها در کردستان گفتیم این ائتلاف برای قومی کردن مبارزه طبقه کارگر در کردستان و باید در مقابل آن ایستاد. راست پرو غرب در اپوزیسیون هم کنفراس های متعددی، برای شکل دادن به آلترناتیو مورد توجه امریکا، برگزار کردد. در همین سال کنفرانس بروکسل، کنفرانس واشنگتن، کنفرانس استکهلم را داشتیم. کومه له در ایندوره و بعد از اینکه جریانات کردی در ایران بعنوان نیروی قابل اتکا و هم جنبشی در سناریوی ایجاد "اتحاد کردستانی" راهش ندادند، برای نشان دادن "قدرت" و "نفود" خارج کردستانی خود به این احزاب، سراغ نیروهای چپ در ایران رفت. هدف علیزاده برخلاف بسته بندی شیک "تقویت چپ" و "شکل دادن به آلترناتیوی چپ در مقابل راست"، اساسا تقویت موقعیت خود در مذاکره و چک و چانه زدن با حزب دمکرات برای سهیم شدن در پروژه "اتحاد کردستانی" بود. اولین نشست این نیروهای چپ هم درست در همان سال ۲۰۱۲ برگزار شد و سازمانی که ادعای سوسیالیست بودن را داشت و به احزاب کمونیست کارگری در کردستان و عراق میگفت "شما ضعیف و حاشیه ای هستید"، حزب رنجبران و هسته اقلیت و انواع کمیته های دو سه نفره "همبستگی" و "کارگری" و ... را بعنوان نیروهای سوسیالیست و چپ همراه خود داشت. این جریانات در آن دوره و برمتن پروژه آلترناتیو سازی امریکا رسما از اینکه ما هم در مقابل راست باید آلترناتیو درست کنیم رفتند سراغ تشکیل "آلترناتیو سوسیالیستی"! سال ۲۰۱۳ بعد از انتخاب روحانی و تخفیف کشمکش میان امریکا و ایران و برجام، سیاست آلترناتوی سازی امریکا موقتا هم که شده کنار گذاشته شد و افق "رژیم چینج" برای اپوزیسیون راست بسته شد. تمام کنفرانسهای راست متوقف شدند و راست از تکاپو افتاد. اما "شورای همکاری نیروهای چپ" ظاهرا هنوز کار خود، یعنی صدور اطلاعیه مشترک، را میکرد. در همین سال "کنگره ملی کرد" به ابتکار بارزانی، که ظاهرا وکالت طالبانی و اوجالان را داشت، متشکل از ۳۹ جریان ناسیونالیستی، قومی و اسلامی در کردستان تشکیل میشود. یکی از مهمترین اهدافی که بارزانی از این کنگره داشت پیام آشتی به دولتهای منطقه بود. این تنها انتقادی است که کومه له "سوسیالیست" به این کنگره دارد، اینکه این دولتها دولتهایی ضد مردم کرد اند! کومه له از عناصر مهم پایه گذاری این کنگره و مدافعان جدی آن بود. مهمترین فاکتوری که کنگره ملی کرد را به پروژه ای مهم تبدیل کرد، سیاست امریکا در منطقه بود. ظاهرا تشکیل دولت اقلیم کردستان در عراق و ایجاد منطقه نفوذ امریکا، مستقل از سرنوشت عراق، تجربه خوبی برای امریکا بود. اینکه امریکا بتواند همه بخشهای مختلف کردستان را بعنوان پایگاه نفوذ خود و احزاب کردی را بعنوان مهره های خود برای دخالت در منطقه و فشار به دولتهایی مثل ایران، داشته باشد، مورد توجه امریکا قرار گرفت. هدف از راه انداختن کنگره ملی کرد این بود. این کنگره البته، بدلیل اختلافات میان بارزانی و پ ک ک، بعد از مدت کوتاهی شکست خورد. درست در این دوره که سناریوی قومی و مذهبی کردن خاورمیانه در دستور امریکا بود و ما کمونیستها مخاطرات این سیاست را در مورد عراق، سوریه، ایران و کل خاورمیانه هشدار میدادیم و مخاطرات "کنگره ملی" را برای مبارزه طبقه کارگر در کردستان گوشزد میکردیم، کومه له دوباره بعنوان "دخالتگری" یک جریان "مسئول" و "احتماعی"، بعنوان عضوی از خانواده جنبش ملی کرد در این کنگره شرکت کرد و آنرا "گام مهمی برای تبدیل کردستان به یکی از مناطق مهم در خاورمیانه" ارزیابی کرد. اعلام کردند اگر کنگره ملی کرد بتواند در دنیا مرجعیت قانونی کسب کند، دیگر نیرویی نمیتواند "کرد" را در منطقه حذف کند. ما همان موقع گفتیم این گام دیگری است در پیوستن علیزاده و کومه له به جبهه ناسیونالیسم کرد. امروز علیزاده حق دارد به منتقدین چپ خود در "شورای همکاری..." بگوید ظاهرا شما کومه له و سیاستهای آن را خوب نشناخته اید. کومه له مدتها است این چرخش را کرده و این شما هستید که تشخیص نداده اید که ما سالها است برادری خود را با احزاب ناسیونالیست کرد اعلام کرده ایم. برگردیم به تشکیل جبهه کردستانی و شرایطی که این جبهه در آن شکل گرفته و میگیرد. بعد از نخفیف کشمکش میان ایران و غرب، مشخصاً ایران و آمریکا، و تبدیل خطر جنگ یا تغییر رژیم، یا مجموعهای از ایندو، به یک رابطه دیپلماتیک، پس از برجام اپوزیسیون غیر کارگری و اپوزسیون بورژوایی ایران از چپ تا راست با یک بنبست، بی افقی و بلاتکلیفی روبرو شد. اگر یادتان باشد بخشی از اپوزیسیون اعتراض داشتند که "چرا در مقابل ایران کوتاه میآیید؟"، "ایران هنوز خطر هستهای است" و از آمریکا و اوباما انتقاد میکردند که "چرا با جمهوری اسلامی کنار میآیید؟" اینها اعتراض جناح راست اپوزیسیون بورژوازی بود. جناح چپ این اپوزیسیون هم تحت عنوان "رژیم سرکوبگر" که کشتار میکند و ضد کارگر است مخالف تخفیف تشنج بود. تخفیف کشمکش و دخالت امریکا، به هر شکل آن، بی افقی کاملی را به این بخش از اپوزسیون، که روی این کشمکش سرمایه گذاری کرده بودند تحمیل کرد. چپترین شان، منجمله کومه له، به این امید که این رابطه متشنج اوضاع ایران را بحرانی نگه میدارد و خیزشی اتفاق میافتد، جمهوری اسلامی فلج میشود، انقلابی میشود و ما در رأس آن قرار خواهیم گرفت، دل به این کشمکش خوش کرده بودند و راست ترین شان که به امید دخالت نظامی، "رژیمچنج" میشود و شعار میداد "بعد از سوریه نوبت ایران است" و تقاضا میکرد "بعد از قذافی به سراغ خامنهای بیایید"!، تا باند سیاهی ترین شان که روی سوریه ای شدن حساب باز کرده بودند، همگی آچمز و با بن بست روبرو شدند. معلوم شد سوریه ای شدنی در کار نیست. معلوم شد "رژیمچنج" از دستور خارج شدهاست. معلوم شد حمله نظامی به ایران نخواهد شد. معلوم شد "برجام"، حداقل به صورت کوتاه مدت، جمهوری اسلامی از زیر فشار سیاسی - اقتصادی بیرون خواهد کشید. تنها جریانی که به عنوان یک جریان کمونیستی ایستاد و گفت که چه اتفاقی در حال رخ دادن است، ما بودیم. ما در مورد عواقب تخفیف این کشمکشها روی جمهوری اسلامی و موقعیت منطقهای آن، تاثیر آن بر عقب نشینیهای رژیم در مقابل طبقه کارگر و مردم، عواقب این تخفیف کشمکش بر رابطه طبقه کارگر و جمهوری اسلامی بدقت گفتیم، نوشتیم و تلاش کردیم شرایط جدید جدال طبقاتی و سیاستهای منطبق بر این دوره جدیدی را به کمونیستها و طبقه کارگر نشان دهیم. گفتیم بورژوازی تلاش خواهد کرد طبقه کارگر را به بهبود زیر سایه برجام امیدوار و در در نتیجه غیر فعال کند، گفتیم نباید اجازه داد که طبقه کارگر را دنبال نخود سیاه "برجام" و "فرصتی به حاکمیت بدهید" فرستاد. در شرایطی که سایر نیروهای اپوزیسیون با سرگیجه و بی افقی روبرو بودند و چپ این بی افقی را زیر پرچم ظاهرا متحد کننده "جامعه به ما احتیاج دارد و چپ باید با هم متحد و بزرگ بشود!" رفتند، ما بر استقلال سیاسی-طبقاتی طبقه کارگر تاکید کردیم، گفتیم رابطه طبقه کارگر با بورژوازی و نمایندگان آن مستقل از رابطه امریکا و رژیم، مستقل از برجام و .... است و باید خود را با شرایط جدید مبارزه طبقاتی منطبق کرد و تلاش کردیم سیاستهای جمهوری اسلامی برای خفه کردن این مبارزه و حاکم کردن افق انتظار خنثی کنیم. ناسیونالیسم کرد که پس از برجام قطب نمای خود را گم کرده بود، شاید به نسبت سایر جریانات راست زودتر راهی برای بیرون آمدن از این خلسه سیاسی پیدا کرد. تشدید کشمکش عربستان با ایرن و سیاست جدید عربستان به کشیدن جنگ نیابتی به ایران و "نا امن کردن مرزهای ایران" امکانی برای احزاب کردی ایجاد کرد تا استراتژی "زندگی در شکاف دولتهای منطقه" را فعالانه دنبال کنند. نیروهای اپوزیسیون به افشا حزب دمکرات و لبیک آن به این سیاست و آمادگی این حزب برای تبدیل شدن به مهره جنگ نیابتی در کردستان، دست زدند. طیفی از ناسیونالیستهای راست و چپ ایرانی از سر ضدیتشان با عربستان و از سر ناسیونالیسم ضد عربشان علیه این پروژه ایستادند. حزب ما مخاطرات این سیاست (راسان) و پیوستن حزب دمکرات به این جبهه هشدار داد و از اپوزیسیون و بخصوص در کردستان خواستیم در مقابل این سیاست ارتجاعی به ایستد. اما کومه له علیزاده باز هم بعنوان برادر کوچکتر شروع به نق زدنهایی کرد. تمام انتقاد این سازمان "سوسیالیست" این بود که "چرا به تنهایی سراغ این پروژه رفتید؟"، "شرایط آماده نیست" و "شما بدون هماهنگی با ما پیش رفتید"! از تحرکات نظامی حزب دمکرات تحت این عنوان که "امروز شرایط برای مبارزه نظامی آماده نیست" و "شما زود دست به اسلحه بردهاید" انتقاد میکرد اما باز یک کلمه در مورد اینکه این پروژه، پروژه کشاندن جنگ نیابتی به کردستان است، از عواقب این سیاست و تاثیرات مخرب آن بر مبارزه طبقه کارگر در کردستان ایران نگفت. رابطه کومه له با احزاب اصلی و راست ناسیونالیسم کرد سنتا، رابطه برادر کوچکتر، تازه به "جنبش ملی کرد" پیوسته ای است که از اینکه او را به حساب نمیآورند، ناراضی است. در کنگره ملی کرد اعتراض علیزاده این بود؛ که این کنگره دمکراتیک نیست، کسی صاحب منزل نیست و کسی مستاجر، به هر جریانی باید بر مبنای پایه اجتماعیاش اهمیت داد! (یعنی من مهمتر از باند مهتدی هستم) و .... و نتیجا ما را به عنوان برادر کوچکتر به حساب نیاورید! ما هم به اندازه شماها صاحب نفوذ هستیم! بود. در برخورد به توافقنامه حزب دمکرات و جریان مهتدی برای تشکیل جبهه کردستانی اعتراض شان به راه ندادنشان بعنوان صاحب مسئله بود، در این مورد هم اعتراض شان به حزب دمکرات مشورت و هماهنگی نکردن با آنها است. به هرحال جنگ نیابتی آنگونه که عربستان نقشه کشیده بود و حزب دمکرات بر روی آن حساب میکرد به دلیال متعدد شکست خورد. این سیاست با مخالفت جدی کمونیستها در کردستان روبرو شد و نه در جامعه کردستان طرفداری پیدا کرد و نه حتی بخشی جدی از بورژوازی کرد، چه در قالب جریانات سازمان یافته و چه در قالب روشنفکران کرد از آن حمایت کرد. مخالفت کمونیستها در مقابلشان و شاید مهمتر از هر چیزی، ناتوانایی حزب دمکرات در اجرای این سیاست عملاً بی نتیجه ماندهاست. البته حزب دمکرات هنوز این سیاست را پس نگرفته است. اگر به مجادلات امروزشان، در همین اجلاس جبهه کردستانی، نگاه بکنید میبینید که مصطفی هجری یک قطب است و میگوید باید از طریق تحریکات نظامی به پیش برویم و ابراهیم علیزاده یک قطب دیگر است که میگوید باید از طریق تودهای کردن و سیاسی کردن پروژه جمهوری اسلامی را تحت فشار قرار بدهیم. ظاهرا طرفین بر سر نفس پروژه اختلافی ندارند، بحث بر سر راه و نحوه متحقق کردن آن است. به قدرت رسیدن ترامپ و تشدید کشمکش با جمهوری اسلامی، نزدیکی بیشتر امریکا به متحدین قبلی و رقبای جمهوری اسلامی در منطقه، مشخصاً عربستان سعودی، و جدی تر شدن این پروژه شاهد تلاش کومه له علیزاده برای ایفای نقش بیشتر در این پروژه ها و ائتلاف های کردستانی هستیم . به چند نشست و تلاش احزاب کردی منجمله کومه له در این راستا اشاره کنیم. انستیتوی "میری" یا "انستیتوی تحقیقات خاورمیانه" ، که نزدیک به جریان بارزانی است و مرکز آن در "اربیل" است، در اکتبر ۲۰۱۶ زمانیکه عملیات به اصطلاح "آزادسازی موصل" شروع شد، اجلاس چند روزهای را تحت عنوان "آینده خاورمیانه، چالشها و فرصتها" برگزار کرد. ارزیابی "میری" از اوضاع جدید این است که که پس از به قدرت رسیدن ترامپ دولت آمریکا تمرکز جدی روی ایران دارد و در همین رابطه نگاه و رابطهاش در قبال احزاب کردی در کردستان ایران را مورد بازبینی قرار میدهد. در این اجلاس چند روزه تعداد زیادی از کارشناسان غربی، متخصصین و سفرای پیشین دول غربی در عراق و خاورمیانه، شخصیتها و احزاب قومی، از عرب تا کرد، جریانات مسلمان تا شاخههای مختلف اسلام و هر نیروی قومی و مذهبی که در آن منطقه پیدا کرده بودند، را جمع کردند. قرار بود این اجلاس آینده خاورمیانه را از نظر اقتصادی و چه از نظر سیاسی بررسی کنند و تعیین کنند که باید چه بلوکبندیهایی را شکل دهند و چه باید کرد. عنوان یکی از این اجلاسها "احزاب اپوزسیون کرد ایرانی، آرزوها بر متن جداییها" بود. در این کنفرانس دو حزب دمکرات، و سه کومه له (کومه له علیزاده، کومه له ایلخانیزاده و کومه له عبدالله مهتدی) بعنوان پنج حزب کردی شرکت کردند. هدف اجلاس به گفته برگزارکننده سمینار "رفع موانع نزدیکی و هم صدایی احزاب کردی" بود. البته علیزاده اصرار دارد که هدف سمینار" تبادل نظر و دیالوگ" بود! در این اجلاس "کارشناسانی" از کردستان عراق هم حضور دارند که پنج شرکت کننده ایرانی را به نمونه اقلیم کردستان عراق وائتلاف دو حزب اصلی ناسیونالیست کرد ارجاع میدهند که "نگاه کنید وقتی دو حزب اصلی با هم ائتلاف کردند به چه قدرتی تبدیل شدند و توانستند دولت تشکیل بدهند و آمریکا و غرب و جامعه بینالمللی روی آنها حساب میکنند!" به اینکه دولت مرکزی عراق به تنهایی از عهده این دو حزب و دولت اقلیم برنمیآید، تاکید میکنند! و سولاتی را در مقابل این پنج جریان قرار میدهند. منجمله اینکه "فکر نمیکنید که دوره جنگ مسلحانه به پایان رسیدهاست و امروز لابییسم مهم است؟"، "فکر نمیکنید تبدیل شدن به قطبی قابل اتکا برای غرب باید یکی از سیاستهای جدیتان باشد و از این زاویه ضروری است به هم نزدیک شوید؟" و "آیا وقت آن نشده که به این مسئله که آیا در آینده ایران میشود روی احزاب کردی به عنوان یک قطب جدی حساب کرد، بپردازیم و آیا شما میخواهید در این قامت قرار و به عنوان یک قطب جدی سهیم در آینده ایران ظاهر شوید؟". از این پنج جریان سوال میکنند "نباید به این مسئله فکر کرد که جمهوری اسلامی تا چه چقدر حاضر است روی احزاب کردی به عنوان یک قطب تکیه کند؟" بخصوص که "ایران نمیتواند در منطقه موقعیت بالادستی داشته باشد مگر اینکه با کردهای ایران به توافقی برسد." و بالاخره نصیحت میکنند که "بهتر است که گذشته را کنار بگذاریم و به آینده بپردازیم." در جواب به این سوالات و فراخوان انیستیتوی "میری" نماینده دو جریان به روشنی میگویند که آماده اند همین امروز "جبهه کردی" را تشکیل دهند. یکی "خالد عزیزی" نماینده شاخهای از حزب دمکرات که طرفدار توافق با جمهوری اسلامی بود، است و دیگری "عبدالله مهتدی" نماینده جریانی سناریوی سیاهی، حاشیه ای که هیچ ریشه ای در کردستان ندارد و میداند که به تنهایی نمیتواند بازیگر هیچ سناریویی، بخصوص سناریوی مورد علاقه مهتدی (رژیم چینج) باشد، است. عبدالله مهتدی به روشنی میگوید "رژیمچنج چه اشکالی دارد؟ اجازه بدهیم اتفاق بیافتد. رژیمچنج نسبت به وضعیت فعلی به نفع مردم ایران است." مصطفی هجری در این اجلاس بر طبل"کار نظامی" میکوبد، و علیزاده با پرچم "دمکرات" و "تودهای" باشیم، خواهان فشار سیاسی به جمهوری اسلامی است. خط علیزاده در این اجلاس خط فشار جبهه کردستانی به جمهوری اسلامی از طریق فشار سیاسی و جنبش اعتراضی تودهای است. علیزاده آگاهانه چشم بر این واقعیت که "جبهه کردستانی" قرار نیست جنبش اعتراضی در ایران را به راه بیاندازد، قرار نیست از طریق پایهی اجتماعی هیچ جریانی در کردستان، و از طریق سازمان دادن هیچ اعتراض کارگری، مردمی یا آزادیخواهانه ای در کردستان به جمهوری اسلامی فشار بیاورد، میبندد و تلاش میکند وزن "دمکرات" و "اجتماعی" این جبهه را تقویت کند. جبهه ای که قرار است قطبی قابل اتکا برای آمریکا در کردستان باشد. علیزاده با علم به این واقعیت هدف خود را دمکرات و "مردمی" و توده ای کردن این جبهه و هم جنبشی های خود در آن، و در یک کلام به سازش کشاندن کارگر و مردم آزادیخواه در کردستان با احزاب ارتجاعی کردی و این جبهه "دمکرات و توده ای"، تعریف میکند. علیزاده همین سیاست را به احزاب برادرش در کردستان ترکیه و عراق و سوریه توصیه میکند. اینکه "خودتان را مردمی کنید. رمز پیروزی شما در این است که فاصلهتان را با مردم کم کنید." نشستی که برگزارکننده آن رسما اعلام میکند پس از انتخاب ترامپ برای تشکیل دادن جبههای است که جای پای آمریکا در منطقه و در کردستان را باز کند، روشنتر از این نمیتواند بیان شود. علیزاده در جواب این انتقاد که تشکیل چنین جبهه ای پروژه ای آمریکایی است میگوید: "این انتقاد خیلی سهل انگارانه است"!، "عدهای میگویند ترامپ در یک کشوری به قدرت رسیدهاست و این تلاش را ناشی از آن میدانند. اما این تاثیری بر ما ندارد!" علیزاده مخاطب خود را نادان فرض میکند. او حتی زحمت خواندن تحلیل برگزارکننده این نشست را که رسما اعلام میکند بعد از انتخاب ترامپ و تشدید کشمکش میان امریکا و ایران، نگاه ترامپ به احزاب کردی تغییر کرده و به دنبال دوستان و پایگاه خود در میان احزاب کردی میگردد، را زیر فرش میکند. به دبیر اول سازمان مدعی سوسیالیست ما باید خاطر نشان کرد که ترامپ در کشوری مانند گواتمالا و اوگاندا به قدرت نرسیدهاست! در سومالی به قدرت نرسیدهاست که تاثیری بر شما نداشته باشد. ترامپ در آمریکا به قدرت رسیدهاست و کشمکش ترامپ با ایران مستقیماً بر سرنوشت جریاناتی که خودشان را به این کشمکش وصل کرده اند، منجمله سازمان شما، تاثیر داشته دارد. برخلاف تبلیغات علیزاده که گویا این تلاشی خودجوش از طرف احزاب برادر و هم جنبشی ایشان است، برخلاف ادعای علیزاده در رابطه با نقش کومه له در این ماجرا، "جبهه کردستانی" فقط بر متن این کشمکش و تلاش امریکا برای سامان دادن به مهره های خود در منطقه معنی پیدا میکند. در نشست دوم انیستیتوی "میری" که در تاریخ ۲۷ فوریه ۲۰۱۷ برگزار میشود، علاوه بر پنج سازمان قبلی، جریان اسلامی "خبات" نیز دعوت شده و در اجلاس حضور پیدا میکند. دستور این اجلاس یک "کشمکش ترامپ با جمهوری اسلامی و آینده کردستان" و دوم "تحریم انتخابات رئیس جمهوری" در ایران است. در این اجلاس شش سازمان بر سر تحریم انتخابات توافق میکنند. کافی است به اسناد انیستیتوی "میری" مراجعه کنید تا به پوچی و کذب محض ادعا و پز علیزاده که گویا "بایکوت (تحریم) انتخابات سیاست و ابتکار ما بود"، پی ببرید. انیستیتوی"میری" روشن و بدون کوچکترین پردهپوشی و مخفیکاری مهمترین هدف این دو اجلاس، "تشکیل جبهه کردستانی" پرو امریکایی و استفاده از فرصت تشدید کشمکش ترامپ و ایران، را اعلام میکند و کومه له از شرکت کنندگان فعال این اجلاس و تشکیل آن جبهه، البته با "نقاط تاکید خود"!!، است. تصویب پلاتفرم تشکیل این جبهه در کنگره هفدهم کومه له ادامه این سیاست و پروژه "میری" است. زمانیکه علیزاده در مورد این مصوبه میگوید "این پلاتفرم یک پلاتفرم حداقلی و واقعی و ممکن است"، میتوان حدس زد این مصوبه تا چه حد راست و ناسیونالیستی است. بهرحال باید منتظر ماند و دید مفاد این پلاتفرم چیست و کومه له علیزاده در این "تلاش مشترک" و "همکاری احزاب کردی" و تلاش برای تشکیل "جبهه کردستانی" پرو ترامپ کجا قرار است بایستد. مستقل از مفاد و جزئیات پلاتفرم کومه له و ادعاهای دهان پر کن علیزاده در مورد دفاع از "مردم زحمتکش کرد"، مشروعیت دادن به یک جبهه متحد کردی، متشکل از نیروهای ارتجاعی در کردستان، به نام مقابله و ضدیت با جمهوری اسلامی، از جانب کومه له علیزاده، تلاشی است برای بردن طبقه کارگر در کردستان زیر پرچم ارتجاعیترین جریانات قومی و مذهبی و اعلام رسمی پیوستن کومه له علیزاده به این کمپ قومی و ناسیونالیستی است.
شرکت کومه له در پروژه تشکیل جبهه
کردستانی، ارائه پلاتفرمی برای این جبهه، اعلام رسمی عضویت کومه له در "جنبش
ملی کرد"، تاکید بر منافع مشترک کومه له مدعی سوسیالیست و احزاب ناسیونالیست
–اسلامی، پیامدهای جدی برای طبقه کارگر در کردستان خواهد داشت و مقابله با این
آتش بس مبارزه طبقاتی در کردستان از طرف علیزاده و تبدیل مبارزه مردم در
کردستان به دستمایه معامله و امتیازگیری احزاب کردی یا کشمکش امریکا و جمهوری
اسلامی را صد برابر مهم و حیاتی میکند. بخصوص که کومه له و شخص علیزاده روی
اعتبار کومه له ای که در ذهن جامعه با رادیکالیسم، آزادیخواهی، با حق کارگر،
با سوسیالیسم، با برابری زن و مرد، با آرمانهای کمونیستی، با ضدیت با مذهب، با
تلاش و جنگ مسلحانه علیه بورژوازی کرد، و... تداعی میشود سرمایه گذاری و از آن
سوءاستفاده میکند. دفاع از حزب کمونیست ایران، از تاریخ پرافتخار آن، از مبارزه
بی امان این حزب و سازمان کردستان آن، نشان دادن فاصله عمیق سیاسی، اجتماعی و
طبقاتی کومه له امروز، کومه له ناسیونالیست با کومه له کمونیستی که سازمان
کردستان یک حزب کمونیستی بود، بخشی از مقابله با آتش بس طبقاتی است که کومه له
علیزاده در کنار همه احزاب ناسیونالیست کرد اعلام کرده است. توجیهات کومه له کومه له عضویتش در"جنبش کردستان" و هم جبهه ای شدن با خبات، مهتدی، هجری، بارزانی، طالبانی و اوجالان و دنبالچه هایشان را با ضرورت رساندن صدای کرد، روحیه وحدت طلبی، غیر ایدئولوژیک و اجتماعی بودن خود توجبه میکند. توجیهاتی که مخاطبش نه کارگر و سوسیالیست فهیم در کردستان که عقب مانده ترین اعضا مرتجع ترین باندهای قومی است. توجیهاتی که اتفاقا بیگانگی و فاصل عمیق کومه له با کمونیسم و مارکسیسم و سوسیالیسم، که ظاهرا امروز دست و پا گیر شده اند، را نشان میدهد. دبیر اول "سوسیالیست" این سازمان در دفاع از پیوستن به جبهه ارتجاعی کرد میگوید: "بالاخره در این دوره کرد باید صاحب صدایی بشود." انتظار نام بردن و دفاع از کارگر، از صف مستقل آن علیه بورژوازی کرد، از اتحاد طبقاتی کارگر در کردستان و بلوچستان و خوزستان از علیزاده و سازمان او دیگر زیاده روی است. علیزاده در تمام مصاحبههایش بر روی "روحیه وحدت طلبی مردم" سرمایهگذاری میکند. و دائما تکرار میکند که "ما به روحیه وحدت طلبی مردم پاسخ مثبت میدهیم." و البته طبق معمول این "پاسخ مثبت" را با تعاریف، دهان پرکن خود، بسته بندی میکند و میگوید "به عنوان یک جریان مسئول، دخالتگر و اجتماعی، غیر منزوی و غیر حاشیهای ما مسئولیم که به روحیه وحدت طلبی مردم پاسخ مثبت بدهیم". علیزاده انتظار دارد با این "استدلال قوی" اما عوامانه کارگر سوسیالیست و کمونیست را در کردستان به آشتی و وحدت با احزاب کردی قانع کند؟ کارگر سوسیالیست و آگاه در کردستان از آقای علیزاده نمیپرسد بر سر استقلال سیاسی-طبقاتی طبقه کارگر چه آمد؟ نمیپرسد از چه زمانی کمونیستها به نام "پاسخ مثبت به روحیه وحدت طلبی مردم" از اختلاف طبقاتی و جنبشی خود با احزاب بورژوایی و با بورژوازی –چشم پوشیده اند؟ نمیپرسند از کی "پاسخ به روحیه وحدت طلبی مردم" مجوزی برای همراهی با نیروهای ارتجاعی شده است؟ اینها حداقل سوالاتی است که هر کارگر و کمونیستی از دبیر اول کومه له "سوسیالیست"، که سنتا گردش به راست خود را "مطالبه مردم" و "پاسخ به خواسته های آنها" قلمداد میکند، خواهد کرد.
توجیه عامیانه دیگر رهبری این سازمان
این است که: "ما غیر ایدئولوژیک رفتار میکنیم، میخواهیم مردم کرد یک صدا
داشته باشند. ما به روحیه وحدت طلبی مردم پاسخ مثبت میدهیم و در این ائتلاف
شرکت میکنیم تا نشان بدهیم که چه کسی صادق است و چه کسی نیست." و این
"استدلال" رهبری یک جریان سیاسی "سوسیالیست" است! البته مدتها است در ادبیات و
فرهنگ سیاسی این سازمان و رهبری آن جای کمونیستی یا ناسیونالیستی بودن، انقلاب
یا ارتجاعی بودن یک سیاست، یک نقد، یک نظر و ...
"صادق،
ناصادق، مردمی، غیرمردمی، دمکراتیک، غیردمکراتیک، علمی، غیر علمی و .... را
گرفته است. نام بردن از کمونیسم و طبقات و تقابل طبقاتی و اصرار بر سیاست
کمونیستی حمل بر ایدئولوژیک بودن یک جریان و "به سرانجام رساندن رفع ستم ملی" و
"منافع مشترک مردم کرد" و "خلقها" و ... حاکی از "اجتماعی" بودن کومه له است. چپ و جبهه کردستانی چپ عکس العمل نیروهای چپ در "شورای همکاری نیروهای چپ" به فراخوان مشترک شش سازمان کردی، اعتراض به همکاری کومه له و خبات و همینطور پاسخ کومه له علیزاده به این انتقادات از چند لحاظ قابل بررسی است. اولا همکاری کومه له با احزاب کردی و تاریخچه آن علنی است و قاعدتا تمام سازمانهای حاضر در این شورا از این درجه از نزدیکی و همکاری، از ائتلافها و تلاشهای کومه له برای عضویت در "جنبش کردستان"، از غلبه و دست بالا پیدا کردن ناسیونالیسم در کومه له و ... مطلع بودند. بخشی از این سازمانها "منتقدین" حضور و شرکت کومه له در کنگره ملی کرد، "منتقدین" سکوت و سازش کومه له با دولت اقلیم کردستان و احزاب ارتجاعی حاکم در آنجا بودند. اما ظاهرا علم به این همکاری های دائمی سرسوزنی تردید در شرکت این سازمانها در "شورای همکاری نیروهای چپ" ایجاد نکرد. اما اپورتونیسم این سازمانها و بده بستان سنتی این چپ با کومه له و همینطور توهم این سازمانها در اینکه چنین شورایی میتواند مانع به راست چرخیدن بیشتر کومه له شود، موضوع بحث امروز ما نیست. ثانیا اولتماتوم به حزب کمونیست ایران برای تعیین تکلیف با این "راست روی" کومه له چنان خارج از تناسب است که حتی اولتیماتوم دهندگان هم آنرا جدی نمیگیرند. اولتیماتوم دهندگان به اینکه حزب کمونیست ایران اتوریته ای روی کومه له ندارد، به اینکه مدتها است کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران نیست و برعکس حزب کمونیست ایران سازمان غیر کردی کومه له است، واقفند. در نتیجه این درجه از "شوکه" شدن و "عصبانیت" از رهبری کومه له از جانب این چپ ناشی از اتفاق دیگری، پایان دگردیسی کومه له، است. اتفاق جدیدی که افتاده است تعیین تکلیف و انتخاب کومه له میان این چپ و ناسیونالیسم کرد، همکاری کومه له با جریانی اسلامی (خبات) و وجود عربستان در این پروژه است. این مولفه ها است که دوستان چپ کومه له را شوکه و برافروخته کردهاست. و گرنه نزدیکی کومه له به احزاب ناسیونالیست کرد امروز شروع نشدهاست. سازمانهایی مانند راه کارگر و اقلیت در مورد شرکت کومه له در "کنگره ملی کرد" یک سر سوزن انتقاد به کومه له نداشتند و با توجیهاتی چون "اینها امور کومه له در کردستان است" و قبول اینکه کومه له به عنوان نماینده "انقلابی خلق کرد" باید وارد مناسباتی با احزاب کردی شود، عملا در مقابل این ناسیونالیسم کومه له سکوت میکردند، امروز کشف میکند که "این جبهه (جبهه کردستانی) متحد شدن کومه له با بورژوازی مرتجع کرد است!". راه کارگر امروز کشف کرده که احزاب دمکرات نماینده بورژوازی مرتجع کرد اند! همه این سازمانها، این نمایندگان بورژوازی مرتجع کرد، به اضافه بارزانی و طالبانی و پ ک ک در کنگره ملی کرد حضور داشتند! و سازمان راه کارگر حتی یک کلمه در نقد همکاری و هم جبهه ای شدن کومه له با نمایندگان بورژوازی مرتجع کرد نگفت و ننوشت. دوستان چپ کومه له از اینکه این سازمان دست رد به سینه شان زد و نشان داد میان این چپ و دوستان هم جنبشی اش در "جنبش کردستان" دومی را انتخاب میکند. نشان داد شورای همکاری تابلویی مانند تابلوی حزب کمونیست ایران است و عضویت در کنگره ملی و جبهه کردستانی پروژه های واقعی و روی زمین این سازمان است. برافروختگی و اولتیماتوم دادن امروز این چپ به حزب کمونیست ایران و کومه له نه ناشی از نقد آنها به ناسیونالیسم کومه له و نه از سر دفاعشان از کمونیسم و کارگر و ... که اساسا بدلایلی است که اشاره کردم. ناسیونالیسم این چپ همکاری کومه له با پروژه ای که یک پای آن عربستان است را تحمل نمیکند! تفاوت "جبهه کردستانی" و "کنگره ملی کرد" اساسا در همین است. یکی دست ساز عربستان و دیگری دست ساز امریکا است. به همین دلیل هیچیک از این سازمانها، از راه کارگر تا حزب کمونیست کارگری همکاری با حزب کمونیست ایران و کومه له "برای اتخاذ سیاستهای مشترک علیه جمهوری اسلامی و در کردستان" را منوط به خروج کومه له از کنگره ملی کرد نکردند. ظاهرا محاسبات دو طرف اشتباه از کار درآمد. کومه له روی اتوریته خود روی این چپ حساب زیادی باز کرده و طرف دیگر هم روی اینکه با حضور کومه له در این شورا بالاخره کومه له از ناسیونالیسم کرد فاصله میگیرد زیادی حساب باز کرده بود. به چپهای اپورتونیستی که سر پیچ بعدی بهانه ای برای آشتی با کومه له پیدا میکنند، نباید امیدی داشت. همکاری کومه له با "جبهه کردستانی" و اعلام رسمی آن در کنگره هفدهم و تلاش برای تبدیل پلاتفرم خود به پلاتفرم این جبهه، به نظر من آخرین توهمی که میتوانست نسبت به کومه له چپ وجود اشته باشد را در چشم هر کمونیست و کارگر آگاهی ریخت. این تعیین تکلیف پایه اعتماد به نفس امروز علیزاده و سازمانش در مقابل نقدها و فشارهای متحدین اش در چپ است.
درنتیجه در مقابل
اولتیماتوم "حزب کمونیست ایران تعیین تکلیف کند"، یا اعلام اشتباه بودن این
سیاست از طرف رهبری حزب کمونیست ایران کوتاه نمی آید و راه خود را میرود. کومه
له و شخص علیزاده تصمیم خود را گرفته و تعیین تکلیف کرده اند و در کنگره هفدهم
مهر این گرایش ناسیونالیستی به کومه له خورد. جبهه کردستانی آینده، مشکلات و تناقضات آن "جبهه کردستانی" قرار نیست جبههای باشد برای سازمان دادن اعتراض تودهای با مطالبات رادیکال علیه جمهوری اسلامی و.... بلکه قرار است ابزاری در دست آمریکا و رقبای جمهوری اسلامی اولا برای فشار به جمهوری اسلامی و ثانیا برای ایفای نقش در آینده خاورمیانه قومی و مذهبی. قرار است از کانال این "جبهه" به "احزاب کردی" ایران هم مانند "احزاب کردی" عراق جایی و امتیازاتی بدهند و نام آنرا "صاحب حق و صدا کردن ملت کرد" بنامند. پروژه قومی کردن مبارزه مردم در کردستان با مشکلات جدی روبرو است. یکی از این مشکلات شرایط اجتماعی و سیاسی کردستان است.علیرغم گسترش نفوذ ناسیونالیسم کرد در کردستان، که با پیوستن کومه له به آن وسیعتر هم خواهد شد، برخلاف ادعای نیروهای قومی جامعه ایران ائتلاف شکننده ای از اقوام و ملتها و ... نیست که بتوان به راحتی چنین پروژه ای را در آن پیاده کرد. این پروژه فقط با اتکا به باندهای قومی، اولترا ارتجاعی و سناریو سیاهی ممکن است نه از طریق هویت کردی دادن به طبقه کارگر و مردم آزادیخواه در کردستان.
نمونه چنین تلاشی تشکیل " کنگره
اقوام"،
"طرح فدرالیسم"، راه انداختن "سلفی
گری" در مقابل "شیعه گری" جمهوری اسلامی و ... علیرغم همه تبلیغات جریانات قومی
با شکست مواجه شدند. تاریخ مبارزه طبقاتی طبقه کارگر در کردستان و سایر نقاط
ایران درهمتنیدهتر از آن است که بتوان به این راحتی آن را قومی کرد. این تلاش
از طرف طبقه کارگر آگاه، از طرف کمونیستها در کردستان پس زده خواهد شد. و ما در
رأس این تقابل هستیم. آینده کومه له و سیاست ما آینده کومه له و حزب کمونیست ایران و رابطه این دو بطور قطع نمیتواند مانند امروز ادامه داشته باشد. حزب کمونیست ایران و تاریخی که این حزب به آن وصل است و با آن تداعی میشود برای کومه له علیزاده دست و پا گیر و مزاحم است. کومه له علیزاده ادامه این تاریخ نیست. نه تنها ادامه آن نیست بلکه درمقابل تمام این تاریخ ایستاده است. کومه له علیزاده سر سوزنی به کومه له سالهای ۶۰ تا ۷۰ ربطی ندارد. نه تنها ربط ندارد بلکه برخورد امروزشان به این تاریخ حاکی از تلاشی جدی برای خلاص شدن از این تاریخ رادیکال و کمونیستی است. تمام تاریخنگاری جعلی علیزاده برای خلاصی و "رها" شدن از این تاریخ است. حذف نقش مارکسیسم انقلابی و منصور حکمت از حزب کمونیست ایران، ادعاهای مسخره ای چون "کومه له میتوانست به حزب کمونیست ایران تبدیل شود"، اینکه "یک عده دانشجوی دانشگاه رفته تهرانی آمدهاند، فکر کردهاند که ما نمیفهمیم و..."؛ تمام آن توجیهات غیر سیاسی و جعل تاریخ برای رها کردن کومه له از آن تاریخ است. سایه این تاریخ بعد از نزدیک به سی سال کماکان بر سر کومه له سنگینی میکند و مانع قبول شدن آن در کمپ ناسیونالیستهای کرد است. تا جائیکه به کومه له برمیگردد اگر تا قبل از کنگره هفدهم امیدی بود که خط علیزاده تحت فشار درونی به درجه ای عقب رانده میشود، کنگره هفده کومه له حاکم شدن خط ناسیونالیستی علیزاده را علیرغم اختلافات، انتقاداتی که در درون حزب کمونیست ایران و کومه له به این خط هست، قطعی کرد. امروز دیگر همه از اختلاف در درون حزب کمونیست ایران و کومه له و انتقاد به سیاستها و عملکرد جریان علیزاده اطلاع دارند. متاسفانه منتقدین علیزاده به روش تاکنونی، با نق نق زدنهای پراکنده، با انتقاداتی غیر شفاف به بعضی از عملکردها، لحن تند نسبت به کمونیستها و انتقادات سطحی و دوپهلو از علیزاده، ناتوان از مقابله جدی با این گرایش ناسیونالیستی اند. بعد از کنگره هفدهم کومه له و پیروزی خط ناسیونالیستی علیزاده امکان عقب زدن جدی این خط اگر نه غیرممکن که بسیار سخت است. بخصوص با توجه به ویژگی و ناتوانی منتقدین درونی و روشی که تاکنون پیش گرفته اند. مقابله با این ناسیونالیسم عریان در کومه له مستلزم نقدی مارکسیستی، ریشه ای از گرایشی که متحدین استراتژیک خود را در میان احزاب ناسیونالیستی جستجو میکند، با یک خط روشن کمونیستی است. امروز امیدی به "نجات کومه له" بعنوان یک سازمان، امیدی به اینکه کومه له از مسیری که در آن پا گذاشته است برخواهد گشت، بسته شده است. مسئله سرنوشت کسانی که در آن سازمان، خود را کمونیست میدانند، سرنوشت کمونیستهایی که با افق پیروزی کارگر و کمونیسم به این سازمان امید بسته اند، چه خواهد شد. ما به عنوان حزب حکمتیست آماده هستیم به هر تک نفری که در درون آن جریان خود را کمونیست میداند کمک کنیم که سرنوشت خود را از راه سازمانی که رسما به جبهه ناسیونالیسم کرد پیوسته، جدا کند. ما باید کمک کنیم که هر تک فردی که در درون این سازمان از زاویه کمونیستی به این چرخش اعتراض دارد بتواند تصمیم سیاسی و کمونیستی درستی بگیرد. ما به عنوان یک جریان کمونیستی در کردستان، باید مخاطرات این سناریو را تمام و کمال در مقابل جامعه قرار دهیم. ما باید منشأ یک فشار سیاسی و اجتماعی در جامعه کردستان علیه کومه له علیزاده و این پروژه باشیم. قطعا کار آسانی نیست اما ما با توجه به موقعیت مان در کردستان میتوانیم از عهده اینکار بربیائیم. کردستان تاریخی از مبارزه رادیکال، انقلابی، کارگری و نفوذ یک حزب کمونیستی را دارد و به این راحتی این تاریخ را تقدیم ناسیونالیسم کرد نمیکند. طبقه کارگر کردستان به کومه له چک سفید نداده است. برعکس اگر اعتباری برای کومه له قائل است دقیقا بدلیل تداعی کردن کومه له با این تاریخ، به خاطر رادیکال و کمونیستی بودن این تاریخ است. تاریخی که امروز کومه له در مقابل آن ایستاده است. امروز ما نماینده، مدافعین این تاریخ و ادامه دهندگان آن هستیم میتوانیم و باید یک فشار سیاسی جدی از موضع چپ، کمونیستی و رادیکال را بر کومه له اعمال کنیم. اتوریتهای که ما در میان کمونیستها در کردستان داریم را نباید دست کم گرفت. اعتباری که رفقای ما در کردستان و در میان کمونیستها، کارگران و فعالین کارگری دارند را نباید دست کم گرفت. انزوای خط علیزاده در کردستان، در میان کمونیستهایی که در جامعه کردستان و ایران هستند، در میان فعالین کارگری و کارگران سوسیالیست وظیفه ما است. ما باید به هر کارگر سوسیالیستی در کردستان کمک کنیم که از این خط، از قومی کردن مبارزهاش سدی ببندد و در مقابل اعلام آتش بس مبارزه طبقاتی علیه بورژوازی کرد توسط کومه له علیزاده بایستد.
|