با این کومه له چکار باید کرد؟ سند همکاری کومه له با احزاب، در حاشیه جدل با چپ ها
محمد فتاحی
جهت اطلاع خواننده این متن، چند هفته قبل، جریانات چپ متحد کومه له به امضای
این سازمان زیر یک اطلاعیه که "کمیته دیپلماسی" متعلق به جریانات ملی اسلامی
کرد، که در بلوک پ ک ک و کنگره ملی کرد حضور دارند، اعتراض کردند. نهایت ماجرا
به آنجا انجامید که کومه له در پاسخ گفت که جریان امضای آنها، اشتباهی فنی از
طرف آن کمیته بوده و این سازمان حتی در جلسه کمیته صادر کننده این اطلاعیه شرکت
نداشته تا آنرا امضا کرده باشد. نتیجتا اینکه کمیته مذکور نام کومه له را به
درخواست این سازمان، از نسخه اصلی منتشر شده در سایت شان حذف کرده اند. در طول
این مدت مباحث متعدد تصویری و نوشتاری حول آن مسئله در جریان بوده که مصاحبه
دبیراول کومه له در پاسخ به این چپ ها یکی از آنها بود، که این نوشته هم نگاهی
به نکات اصلی مندرج در همین جوابیه است. بحث با مخالفین و نصایح دبیر اول کومه له در این مباحث یک تم محوری سخنان دبیر اول کومه له در مصاحبه با تلویزیون کومه له، ضمن اشاره به برخوردهای نادرست، نصایحی مربوط به شیوه بحث سیاسی در میان گروههای چپ و کمونیست بود. در این زمینه چند نکته را برجسته کرد. یکی اینکه این چپ زبان خصمانه ای نسبت به مخالفین سیاسی خود و حتی رفقای درون حزبی خود دارد. زبانی که عامل تفرقه و شکاف است. او از قطبی کردن بیمورد و بستن هر نوع دیالوگ (ترم مورد علاقه ابراهیم علیزاده) متمدنانه از طرف این چپ می نالد. در اینکه سنت برخورد سیاسی به منتقد و مخالف سیاسی در چپ به شدت فرقه ای، غیر اجتماعی، غیر سیاسی و بخشا مسوم است تردیدی نیست. میتوان در اینمورد بسیار گفت و نوشت و سراغ علل سیاسی و جنبشی آن رفت، که اینجا هدف این نوشته نیست. اما نصایح ابراهیم علیزاده، دفاع او از بحث سیاسی (یا دیالوگ) آرام و متمدن و سیاسی، ظاهر شدن در مقام منتقد این چپ، دعوت به متانت و برخورد سیاسی و اجتماعی و مسئولانه در بحث سیاسی برای کسی که دبیر اول سازمانی است که اتفاقا برخورد غیر سیاسی، فحاشی، پرونده سیاسی و شخصی درست کردن برای مخالفین، اتهام زدنهای نوع مجاهدینی (همکار رژیم و خائن و مزدور نامیدن مخالف سیاسی) در آن سنتی جا افتاده است، خارج از تناسب است. آخرین نمونه آن "قیام توده های تشکیلاتی" این سازمان علیه حزب ما، البته به رهبری و دخالت اعضای کمیته مرکزی، است که در شبکه فیسبوک، رسما ضمیمه نشریه نینای دفتر کردستان حزب ما، به جرم انتقاد از کومه له و موئتلفین آن، در ملاء عام سنگسار شد. اعضا و کادرهای این سازمان به جای پرداختن به مباحث آن، علاوه بر فحاشی، دهها اتهام نثار کمونیست ها و حکمتیست های خط رسمی کردند که "خائنین"، "دشمنان کومه له"، "دزدان اموال و دارایی کومه له"، "مزدور جمهوری اسلامی" و "خادمین صدام حسین"، نمونه هایی از این برخورد بود. "توده تشکیلاتی خشمگین" کومه له حتی به رفقای هم حزبی خود رحم نکردند و در کنار عکسی از صفحه اول ضمیمه نشریه نینا، عکسی از ضمیمه نشریه جهان امروز که حاوی بحث هایی در دفاع از حزب کمونیست ایران و نقد گوشه هایی از ناسیونالیسم غالب در کومه له بود را در فیسبوک انتشار دادند و عملا مدافعین حزب کمونیست ایران در صفوف خود را در کنار حکمتیست های "دشمن"، "خائن" و "مزدور جمهوری اسلامی" قرار دادند . این حتاکی ها و برخورد غیر سیاسی، لمپنی، نه فقط مورد نرمترین انتقاد رهبری "متمدن" و "سیاسی" این سازمان قرار نگرفت که با افتخار بعنوان "نقدی تیز" از جانب حسن رحمان پناه (جانشین اعلام نشده ابراهیم علیزاده) جایزه گرفت و توزیع شد. سخنان نرم و مملو از نصایح پدرانه و متمدنانه دبیر اول کومه له و همزمان عمل حسن رحمان پناه در بسیج اعضا و کادرهایشان علیه "دشمنان" و "خائنین" و حتاکی و اتهامات سخیف به کمونیستها، سنت و اپورتونیسم ویژه این جریان است. این کارشان تازه نیست! شخص اول سازمان شان ژست مقبول و مسئول، سیاسی و متمدن، میگیرد، و سازمان دادن توده تشکیلاتی برای تبلیغات غیرسیاسی از جنس غیر اجتماعی ترین فرقه های سیاسی-مذهبی بعهده شخص دیگری در رهبری گذاشته میشود. پرونده سازی های شنیع مبنی بر دزدی اموال و دارایی و تخریب اموال، در دوره اختلافات و جدایی ما از حزب کمونیست ایران در سال ١٩٩١، دیروز توسط بالاترین اعضا رهبری این سازمان و امروز توسط "توده های تشکیلاتی" نشخوار میشود و دبیر اول محترم و متمدن کومه له علیرغم وقوف به پوچ بودن این پرونده سازی ها و شانتاژها، به پچ و پچ ها و گله گذاری در محافل خودی اکتفا میکند و عمدا و آگاهانه از تکذیب رسمی و علنی آن پرهیز میکنند. ظاهرا در تقسیم کار درونی این سازمان "توده های تشکیلاتی" وظیفه این برخوردها را دارند و مسئولین و رهبری وظیفه دفاع از "دیالوگ متمدنانه"! رهبری کراوات میزند و مودب است و "توده های تشکیلاتی" کفچرانی می کنند و خالکوبی هایشان را به رخ میکشند. تکرار امروزی تبلیغاتی که زمانی عبدالله مهتدی پرچمدارش بود، به هر آدم آشنا به تاریخ این جریان پیام میدهد که مهتدی در قلب این سازمان زنده است. اما کسی که فکر کند تکرار خزعبلات تبلیغاتی قدیمی انها علیه ما حکمتیست ها در جامعه و در میان کمونیستها و کارگران و مردم ازادیخواه گوش شنوایی دارد ، اشتباه میکند. مخاطبین ضد کمونیست آنها چنین ماتریال زشتی را به اندازه کافی در محافل خودی تحویل گرفته اند و از این سر کاملا بی نیازند. اما نقد ابراهیم علیزاده از برخورد غیر سیاسی و حتی سرکوبگرانه به منتقد و مخالف سیاسی متوجه "احزاب سیاسی کردستان" نمیشود. احزاب سیاسی کردستان که اسم رمز ناسیونالیست ها و ناسیونال اسلامی های کردستان نزد کومه له است، از نظر دبیر اول کومه له چنین سنتهایی را ندارند. علیزاده در کمال خونسردی همه تاریخ برخورد حزب دمکرات کردستان به پیشمرگان و هواداران کومه له، قبل از جدایی ما از حزب کمونیست ایران و چرخش کومه له علیزاده به راست، را سانسور میکند. امروز اگر از مردم عقب افتاده ترین روستاهای کردستان تاریخ برخورد حزب دمکرات با نیروهای کومه له را بپرسید به شما میگویند که چیزی جز شکنجه و ضرب و شتم و اذیت و آزار و ترور نبوده است. علیزاده آگاهانه از کشتار کادرهای سازمان پیکار، ترور مخالفین سیاسی و کمونیستها، یورش به نیروهای پیشمرگ کومه له و بالاخره اعلام جنگ سراسری به کومه له را، بدلیل افشاگری این سازمان از ماهیت و عملکرد حزب دمکرات، جنگ مسلحانه این حزب با جناح انشعابی خود، طرح ترور مخالفین خویش در میان کمونیست ها توسط جریان تبهکار عبدالله مهتدی، اخراج و تصفیه منتقدین در درونی و دست بردن به اسلحه گرم و سرد در متن اختلافات درونی، کشتار احزاب ناسیونالیست کرد عراق از همدیگر و کمونیست ها، خودداری میکند. اینها نمونه های بسیار کوچکی از برخور جریانات هم جنبشی دبیر اول کومه له در میان ناسیونالیست های کردستان اند.
سکوت علیزاده در مقابل جنایات احزاب و نیروهای ناسیونالیست کرد و حمله به
مخالفین سیاسی خود و بویژه کمونیستها هشدار دهنده است. این سکوت عملا مجوزی است
به "توده های خشمگین تشکیلاتی" برای پاسخ های مشابه به "خائنین و دشمنان" کومه
له و "خادمین صدام"!
کومه له "اجتماعی " دستمایه معامله با دیگران دبیراول کومه له در همین مصاحبه، ضمن دادن تصویری اجتماعی از این سازمان، باد به غبغب می اندازد که موقعیت اجتماعی کومه له، حاصل فکر و تدبیر و روشن بینی رهبری امروز است و این سازمان نمیتواند و نمی خواهد سرنوشت مشابه سایر نیروهای چپ، که از نظر علیزاده اجتماعی نیستند، برای خود رقم بزند. با قبول ادعای دبیراول کومه له درمورد موقعیت اجتماعی کومه له به عنوان یک سازمان کمونیست، علاقمندم چند نکته ای متذکر شوم. این موقعیت اجتماعی و ویژه کومه له، برعکس ادعای بی اساس ایشان محصول فکر و تدبیر و روشن بینی و سنت سیاسی امروز حاکم در کومه له نیست. محصول عضویت این سازمان در تشکیلات ناسیونال اسلامی "کنگره ملی کرد" نیست، محصول عضویت امروز کومه له در کمپ پ ک ک نیست، محصول مهمانی و جلسه و خوش و بش و همکاری با احزاب دمکرات و دولت کرد و طالبانی نیست، محصول دوستی با سنت راه کارگر و فدایی هم نیست، همانطوریکه محصول فکر و تدبیر بسیج ضد کمونیستی امروز علیه منصور حکمت و حکمتیست ها و سنگسار نشریات و ادبیات کمونیستی هم نیست. و بالاخره این موقعیت، برعکس ادعای کذایی ناسیونالیست های عاشق دوران ما قبل پیوستن کومه له به اتحاد مبارزان و برنامه حزب کمونیست هم نیست. آن دوره هنوز کومه له حتی صوری هم از کارگر و صف مستقل کارگر، اسم نبرده بود، نقدی به مذهب و ارتجاع دینی نداشت، در مقابل ستم بر زن نایستاده بود، نقدی به ناسیونالیسم نداشت و پشت عقب ماندگی سیاسی فرهنگی در روستاها سنگر گرفته بود. موقعیت اجتماعی که رهبری امروز کومه له به ناحق آنرا محصول فکر و تدبیر خود و همراهان امروز خود میداند، موقعیت بدست آمده در دل نبردهای سیاسی، اجتماعی و بالاخره نظامی این سازمان در دوران جنگ دهساله در مقابل جمهوری اسلامی است. محصول دوره ای است که پیشمرگ کومه له با شعار "زنده باد سوسیالیسم "در مقابل گلوله می ایستاد، محصول سند "استراتژی ما در کردستان"، سند "حقوق پایه ای مردم در کردستان"، محصول تقابل آشتی ناپذیر با بورژوازی کرد و زورگویی و ارتجاع سیاسی حزب دمکرات در کردستان، محصول دفاع مستقیم از منافع کارگر و زحمتکش، محصول تبدیل کومه له به ابزار و سازمان اتحاد کارگر، محصول ممنوعیت توهین و بی احترامی به مردم در صفوف کومه له، محصول متحقق کردن برابری زن در صفوف خود کومه له و ورود زن به عرصه نبرد مسلحانه، محصول سازش ناپذیری با هیچ نیروی ارتجاعی و بورژوایی و...است. موقعیت اجتماعی که علیزاده امروز به آن میبالد محصول تلاش کمونیستها در حزب کمونیست ایران و زیر رهبری منصورحکمت است. اعتبار امروز کومه له ناشی از همین رادیکالیسم کمونیستی است که علیزاده مدتها است جنگ خود را علیه آن اعلام کرده است.
این واقعیت که دستاورد تاریخی کمونیسم در کردستان محصول دست درگردنی و
خویشاوندی کومه له با انواع نیروهای ناسیونالیست کرد در منطقه نیست، را نمیتوان
از تاریخ و ذهن جامعه پاک کرد و رهبری کومه له فعلی نمیتواند راحت و آسوده آنرا
محصول مدارای خود با این جنبش در دهه های اخیرارزیابی کند. نه فقط این بلکه
نمیتواند به همین راحتی این تاریخ پرافتخار را تحویل کمپ ارتجاع ناسیونال
اسلامی دهد و به اسم کمونیسم، کارگر را پشت سیاه ترین پرچم در صحنه سیاسی
کردستان به صف کند. ما حکمتیستها اجازه چنین معامله ای را نمیدهیم. سیاست استراتژیک همکاری با ناسیونالیست ها علیزاده در پاسخ به انتقادات سازمانهای چپ متحد کومه له، از رابطه با "کمیته دیپلماسی" احزاب کمپ کنگره ملی کرد، اعلام میکند که همکاری و رابطه این سازمان با بقیه احزاب ناسیونالیست کرد و ناسیونال اسلامی در چهار کشور دارای مناطق کردنشین، نه یک انحراف و اشتباه که در ادامه مصوبات کنگره هفدهم این سازمان است. در این پاسخ، حق با رهبری کومه له است. کنگره هفدهم کومه له مسیری را که این سازمان سالهاست بدون سند طی میکند، تصویب کرد. ما همان موقع گفتیم این گردش به راستی جدی در کومه له است. سند مذبور همکاری همه جانبه با احزاب ناسیونالیستی را در تمام عرصه های خارج کشور و داخل تعریف میکند. تقریبا هیچ عرصه فعالیتی خارج از چهارچوب این سند باقی نمی ماند. اما شاهکار و گل سرسبد این سند چنین میگوید؛
این یعنی فعالین کومه له در شهرهای کردستان همدوش فعالین احزاب ناسیونالیست و قومی تمام مبارزات مردم را در عرصه های سیاسی اقتصادی و فرهنگی سازمان داده و رهبری کنند. این یعنی ناسیونالیست ها و ظاهرا کمونیست ها همدوش هم کارگر و زحمتکش این جامعه را در مقابل جمهوری اسلامی متشکل میکنند. این یعنی کل این اردوی ناسیونالیست و کمونیست، به زبان ساده تر، کارگر و بورژوا، استثمارگر و استثمار شده، دوش به دوش هم قطب خویش را در مقابل جمهوری اسلامی شکل میدهند . اتحاد میان دو نیروی کمونیست و ناسیونالیست، دو نیروی متعلق به دو جنبش سیاسی-اجتماعی حتی حول ضدیت با حاکمیتی سیاه چون جمهوری اسلامی، غیرممکن است. مگر اینکه مانند کومه له تابلوی کمونیسم صرفا مستمسکی برای معامله میان جریانات یک جنبش سیاسی-اجتماعی، و اینجا نیروهای جنبش ناسیونالیسم کرد، قرار بگیرد. رهبری کومه له در تنظیم این سند، دست حزب کمونیست چین در تنظیم یک سیستم ضد کارگری با آویزان کردن خود به مارکس و انگلس را از پشت بسته است. در گزارش اولین پلنوم بعداز این کنگره، کمیته مرکزی این سازمان مدعی میشود که سند مذبور منجمله بر سند "استراتژی کومه له در جنبش کردستان" مصوب کنگره ششم کومه له قدیم، و مصوبات کنگره هفدهم این سازمان متکی است. چنین ادعای کذبی برای بستن چشم کارگر و کمونیستی تنظیم شده که از کومه له می پرسد که این پرنده زشت را چرا به اسم قناری تحویل ملت میدهند. کنگره هفدهم این سازمان که سال ٢٠١٧ برگزار شد، مصوباتی دارد که بر متن ضعف جناح منتقد این سیاست و این درجه از گردش به راست کومه له، ممکن شد. کنگره هفدهم همکاری های همه جانبه با ناسیونالیست ها در همه عرصه های مبارزه سیاسی اقتصادی را به تصویب رساند و پلنوم بعداز این کنگره هم میخ هایی بود بر تابوت استراتژی کمونیستی در این سازمان، که تحکیم موقعیت کومه له در جنبش ناسیونالیستی را در اولویت درجه یک این سازمان قرار داد.
سند همکاری با ناسیونالیست ها در همه عرصه های مبارزاتی، نتیجه دست بالا
پیداکردن گرایش ناسیونالیسم کرد، به رهبری ابراهیم علیزاده، در کومه له و
"یکدست" شدن کمیته مرکزی منتخب این کنگره به نفع این جناح است. اما انتصاب این
سند به سند استراتژی کومه له در کنگره ششم کومه له از منصور حکمت، تلاشی
عوامفریبانه برای اولا لاپوشانی پیوستن رسمی کومه له به کمپ ناسیونالیسم کرد و
ثانیا استفاده از اتوریته سیاسی و اجتماعی خط و شخص حکمت در میان کمونیستها و
کارگران چپ و رادیکال در کردستان است. اولین سوالی که به ذهن هر کسی میرسد این
است که سازمانی که اپوزیسیون درونی خود را به اتهام بی پایه جانبداری از منصور
حکمت کنار میزند، چگونه خود را وفادار به سندی میدانند که خط و سیاست او در بیش
از سه دهه قبل بوده است. سواستفاده رهبری کومه له از سند "استراتژی کومه له در جنبش کردستان" برای نشان دادن پوچی ادعای اتکای استراتژی جدید شان به سند "استراتژی کومه له در جنبش کردستان"، نگاهی به این سند که توسط منصور حکمت تنظیم شده و به تصویب کنگره ششم کومه له قدیم رسیده بود، می اندازیم. جوهر سند استراتژی کومه له خود بر سازماندهی یک قطب کمونیستی در مقابل قطب ناسیونالیستی تاکید میکند. اولین بند مقدمه این سند میگوید؛
و در سومین رکن این سند میگوید:
در بند هشتم ارکان استراتژیک یکبار دیگر در مورد ضرورت تقابل با تلاش ناسیونالیست ها در پروسه سرنگونی جمهوری اسلامی میگوید:
این سند را با سند سرتا پا راست و ناسیونالیستی مصوب کنگره هفدهم کومه له، سندی که حتی یک کلمه از رابطه این سازمان با کمونیسم و طبقه کارگر، از ایجاد تشکل های کارگری، از ضرورت منزوی کردن احزاب بورژوایی در کردستان،تقابل با افق ناسیونالیسم کرد، نمیگوید مقایسه کنید. سند کنگره هفدهم کومه له و رهبری امروز این سازمان برعکس، استراتژی رهبری جنبش ملی کردستان و رقابت با سایر احزاب ناسیونالیست کرد را جایگزین این سیاست و استراتژی کمونیستی کرده و به شیوه بسیار زشتی تلاش میکنند آنرا به استراتژی کومه له در کنگره ششم و خط کمونیستی و رادیکال منصور حکمت منتسب کنند. دلیل نفرت کومه له از منصور حکمت و فحاشی ها و حتاکی رسمی و غیر رسمی این سازمان را باید در همین سایه سنگین و اتوریته سیاسی منصور حکمت بر کارگر، کمونیسم در ایران و کردستان، عجین شدن تاریخ رادیکال، کمونیسم اجتماعی و پرافتخار این سازمان با منصور حکمت و خط کمونیستی او دید. هر عابر حتی بیطرف تاریخ نگاهی به سرگذشت سه دهه اخیر کومه له بیندازد، مشغولیت بدون وقفه رهبری این سازمان با احزاب و نهادهای ناسیونالیستی و خاک پاشاندن در چشم کارگر می بیند. کافی است عکسی از تلاش غیرموجود این کومه له برای اهداف مندرج در سند استراتژی مصوب کنگره ششم را با عکس های دست در گردنی رهبری این سازمان با رهبری احزاب کردی در منطقه و خوش و بش و "دیپلماسی" با احزاب و مجامع ناسیونالیستی کرد مقایسه کنید. حضور در کنگره ملی کرد به رهبری بارزانی، شرکت در جمع ناسیونالیست و اسلامی عراق و ترکیه و سوریه و ایران به رهبری بلوک پ ک ک، حضور در بلوک ناسیونالیست های هوادار امریکا و عربستان در منطقه، سازماندهندگان جنگ نیابتی، کومه له در تک تک این کنسرت های سیاسی فعالانه، "مسئولانه" و برای کسب کرسی در ریاست "جنبش کردستان" شرکت کرده است. در کنار همه این راست روی ها و همکاری های "مسئولانه" و "اجتماعی" با نیروهای مرتجع ناسیونالیست کرد در منطقه، آویزان کردن تابلوی ائتلاف و همکاری باچپ در کردستان، آنهم با پز و ادعای "زیر پر و بال چپ را گرفتن"، بر سردر سازمانشان شوخی بیش نیست. ائتلافی که با تلنگری به ناسیونالیسم علیزاده از هم می پاشد! راه انداختن مراسم نوروزی همراه شاخه ایرانی پ ک ک؛ پژاک، فقط میتواند اعلام قبول کردن مقدسات ناسیونالیسم کرد در رابطه با "نوروز کوردی" به عنوان بخشی از ایدئولوژی کومه له باشد. مقدساتی که کومه له در کنار نیروهای ناسیونایست کرد از حزب دمکرات و باند زحمتکشان تا بارزانی و پ ک ک و طالبانی به خورد مردم کردستان میدهد. اعلام این است که منبعد نوروز نه فقط برای پ ک ک و "کورد" در ترکیه، که برای "کوردها" در ایران هم یک روز سیاسی تاریخی برای "جنبش کردستان" و "ملت کورد" خواهد بود. امروز دیگر کومله رسما به جبهه ناسیونالیسم کرد و ناسیونالیسم ایرانی پیوسطه است که با رنگ ملی و نژادی زدن به یک روز طبیعی آغاز سال تازه، مردم را به پذیرش حماقت ناسیونالیستی تعلق نوروز به نژاد و خاک ایران یا کردستان می کشانند. کومه له در اقداماتی این چنینی، برضد جوهر انتقادی و ضد ناسیونالیستی سند "استراتژی کومه له در کردستان"، به جای تلاش در منزوی کردن ناسیونالیسم کرد و افق ناسیونالیستی، در حضور مردم حاضر در مراسم های نوروزی، عکس خود و پژاک را به ملت نشان میدهد تا در عمل و در صحنه سیاسی و در جمع همه، اعلام کند با چه نیرویی و بلوکی مشغول شکل دادن به تحرکات سیاسی در کردستان است. مضمون چنین شاهکارهایی به همه میگوید که اینها مشغول شکل دادن جامعه طبق معیارهای ناسیونالیستی اند. بلوکی که دست بر قضا راس آن در ائتلاف منطقه ای متحد رژیم اسلامی است. نتیجه این سیاست کومه له شکل گرفتن تحرکی به نفع زندگی امروز کارگر و زحمتکش، تقویت صف کارگر و آزادیخواهی است یا تقویت بلوک ناسیونالیستی کرد که اتفاقا در تقابل روشن با یک زندگی بهتر، آزاد و مرفه برای کارگر و زحمتکش این جامعه عمل میکنند؟. این کار دقیقا تصویر سند کنگره هفدهم کومه له علیزاده از "همکاری همه جانبه" با ناسیونالیست ها، و تصویری واقعی از تصمیم پلنوم شان است که تحکیم موقعیت کومه له در رهبری ارتجاع جنبش ملی را اولویت مهم این سازمان کرده است.
اوضاع امروز منطقه، تبدیل آن به محل حل و فصل کشمکش قدرتهای جهانی و قومی کردن
خاورمیانه بر موقعیت ناسیونالیسم کرد در ایران، بلوک بندی قدرتها و نیروهای
ارتجاعی در منطقه و قرار گرفتن نیروهای ناسیونالیست کرد در یکی از این بلوکها،
شکل گیری دولت کردی در کردستان عراق و .... تاثیرات جدی گذاشته است. این ها
فاکتورهایی نه در "رادیکال" شدن ناسیونالیسم کرد که برعکس در تبدیل احزاب و
نیروهای کردی، که سنتا در شکاف قدرتهای منطقه ای زندگی کرده اند، به اهرم دست
قدرتهای منطقه ای و جهانی و بالا رفتن پتانسیل ارتجاعی و مخرب و ضداجتماعی
احزاب کردی تاثیر جدی داشته است. به همین دلیل اتفاقا تقابل جدی هر نیروی مدعی
کمونیست و چپ با این نیروها و افق ارتجاعی که در مقابل جامعه قرار میدهند صد
چندان مهم شده است. معادلات جدید جهان چند قطبی سی و چند سال قبل، هنوز بوریس یلتسین عضو دفتر سیاسی حزب کمونیست شوروی، گورباچف رئیس جمهور و جهان بین دو قطب تقسیم شده بود. هنوز دیوار برلین برقرار، و یک آتش بس جهانی بین دو قطب معنی داشت. هنوز برای امریکا مقدور نبود دیکتاتورهای سرکش را تنبیه و پشت سرهم کشور به کشور ویران و تصرف کند....اینها تصاویر خیلی قدیمی از جهان امروزند. قدرت امریکا قداره بند جهان متمدن، که به دنبال فروپاشی بلوک رقیب، سردار بی رقیب جهان شد، در فاصله کوتاهی رو به افول گذاشت. امروز دنیای چندقطبی بعد از فروپاشی بلوک شرق، و پا به پای آن، شکست تنها رئیس جهان است. بلوک روسیه و چین، بلوک اروپای غربی، بلوک بسیار تضعیف شده امریکا، رقبای جدید در یک تناسب قوای جدید برای تقسیم مجدد بازار و جهان اند. در منطقه خاورمیانه عربستان سعودی، ترکیه و اسرائیل و ایران قدرت های نوظهور مدعی سهم شده اند. پس از شکست امریکا در عراق و افغانستان کشمکش این بلوک ها و قدرت های جهانی و منطقه ای، امروز نه از مسیر دخالت مستقیم نظامی خود و جنگ رودرو، که توسط جنگ های نیابتی پیش میرود. تولد نیروها و باندهای اسلامی نوع جدید در لیبی، عراق، سوریه، و کل منطقه، تولد انواع نیروهای قومی جدید و منجمله ناسیونالیسم جدید کرد در منطقه، از محصولات این معادلات جدید و تغییرات است. امروز دیگر موقعیت این نیروها و رابطه آنها با طبقه کارگر و مبارزه ازادخواهانه مردم در منطقه و بالطبع خیلی از عناوین و مفاهیم سیاسی معانی دیگری یافته اند. مطالبه "دمکراسی برای ایران و خودمختاری برای کردستان"، دیگر شعار سنتی حزب دمکرات کردستان و بقیه نیروهای کرد نیست. امروز به یمن سیاست ارتجاعی امریکا در منطقه ، فدرالیسم قومی مطالبه احزاب قومی و منجمله احزاب کردی است. امروز احزاب کردی در ایران، سوریه، ترکیه و عراق بخشی از اهرم و نیروی حل و فصل کشمکش قدرتهای منطقه ای و جهانی برای تقسیم مجدد قدرت اند. نتیجتا همه اینها پا در کفش روسای منطقه ای و جهانی کرده و به چیزی جز ویرانی جامعه از طریق جنگ نیابتی و سناریوی سیاه و تقسیمات قومی جامعه، رضایت نمیدهند. شعار فدرالیسم قومی که جای خودمختاری نیروی خودمختاری طلب دیروز را گرفته است، از این نیاز سرچشمه میگیرد. اگر تا دیروز می شد همراه نیروی ناسیونالیست "خودمختاری طلبی" که هنوز رئیس باسواد شان با ای میل و کامپیوتر اشنایی نداشت، برای یک عملیات ساده نظامی یک طرح مشترک ریخت، امروز قبل از حتی یک ملاقات ساده با اینها باید چک کرد که اینها نیروی نیابتی کدام قدرت منطقه ای اند و ماموریت مستقیم امروزشان چیست. اگر دیروزحزب دمکرات کردستان مطالبه ریاست ژاندارمری منطقه را در زرورق خودمختاری می پیچید، امروز در روز روشن نماینده اش به زیارت حج و عربستان میرود، به مراسم سالگرد پاشاهان سعودی، که روز روشن در مقابل میلیاردها مردم جهان روزنامه نگار منتقدشان را در سفارت با اره برقی قطعه قطعه کردند، میرود. جوجه ناسیونالیست تبهکاری هم که دیر به قافله رسیده، از عشق عکس گرفتن با مقامات فاشیستی ترین دولت های جهان سر از پا نمی شناسد. . ناسیونالیسم کرد امروز، به جز ابزار جنگ نیابتی و اجاره دادن نیروی خود به قدرتهای منطقه ای و جهانی مطلقا هیچ برنامه و افقی ندارد. کل احزاب کردی بشیوه عجیبی بین بلوک های مختلف تقسیم شده اند. ایران، عراق، سوریه و ترکیه که هیچ، قدرت های دورتر هم شبانه روز و نوبتی اینها را در کنار خود دارند. امروز عنوان نیروی مبارزه برای رفع ستم ملی به اینها همان اندازه بد قواره است که عنوان نیروی اسلامی مبارزه علیه تبعیض مذهبی به داعش. اینها باید چند کرکوک و چند منطقه مانند شنگال را به داعش سنی و حشدالشعبی شیعه تحویل دهند، تا ماهیت تبهکارانه امروز شان برای کومه له علیزاده روشن شود؟ بعلاوه شرایط جدیدی هم در خود ایران وارد مولفه رابطه با احزاب ناسیونالیست کرد شده است. خیزش دو سال پیش توده میلیونی گرسنه و بیکار و به فقر کشیده شده، تمام حساب و کتاب های قدیمی احزاب بورژوایی را به هم زده است. در متن فضایی که کارگر و مردم محروم جارو کردن فساد و فقر و گرسنگی و بیکاری را با رفتن نظام حاکم و از مسیر عبور از آن میبینند، نیروهای سیاسی در یک رقابت و کشمکش دائمی برای شکل دادن به آلترناتیوهای خوداند. امروز کمونیسم و کارگر از یک طرف و ناسیونالیسم ایرانی و محلی و قومی از طرف دیگر مشغول حذب نیرو به نفع بلوک سیاسی طبقاتی خویش اند. ناسیونالیسم کرد در این میان به دو شاخه و دو مسیر متضاد تقسیم شده است. تاجائیکه به ایران برمیگردد بلوک متشکل از احزاب کردی در ایران متکی به عربستان و اسرائیل و ترامپ پشت سر سناریوی قومی کردن و به خون کشیدن جامعه ایران ایستاده است. بلوک دیگر به رهبری پ ک ک مدافع بقای رژیم اسلامی است. در این شرایط، کمونیسم و بلوک سوسیالیسم و کارگر نمیتواند به هیچ بهانه ای در کنار آلترناتیوهای سیاسی دشمنان طبقاتی خود از بورژوازی حاکم در ایران تا بورژوازی ناراضی کرد عکس بگیرد. نه فقط این بلکه باید برای توده کارگر و زحمتکش روشن کند که تفاوتش با بقیه بلوک های ارتجاعی چیست. برجسته کردن ضدیت با جمهوری اسلامی برای توجیه این سازش طبقاتی از طرف علیزاده فربیکاری محض است. برعکس سیاست امروز این سازمان، افشاگری دائمی علیه ناسیونالیسم از هر نوعش یک ضرورت سیاسی و ویژه این دوره است. سازماندهی طبقاتی و سیاسی در مقابل جنبشی که هارترین قدرت های منطقه ای را پشت سر خود دارد به اندازه نان شب لازم است.
همه اینها به کومه له، اگر نه فقط کمونیست بلکه چپ بود، میگوید که نباید به
بهانه رفع "ستم ملی" با اینها عکس گرفت، نباید وارد بلوک های شان شد، نباید هم
و غم شبانه روزی تان یافتن دوست و متحد بین اینها باشد.
یک تغییر اساسی دیگر به نفع کارگر و زحمتکش؛ به دنبال قیام و شورش های شهری دو سال قبل، ما شاهد یک روی آوری سازمان یافته توده ای به شعارهای مطالباتی روشن هستیم. شاهد جلو آمدن کارگر و فصل تشکل سازی و قدرتگیری افق رهایی کارگر و یک جنگ تمام عیار شبانه روزی برای نان. شاهد تغییر موقعیت طبقه کارگر در جامعه و از منظر مردمی که برای زندگی بهتر و سعادت مبارزه میکنند هستیم. شاهدیم که وزن طبقه کارگر، آنهم با افق چپ و رادیکال خود، در جامعه به شدت بالا رفته است. درست در متن چنین جنگی، اولویت اول کومه له ای که خود را کمونیست میخواند، تحکیم موقعیت خویش در رهبری جنبش ناسیونالیستی در مقابل جمهوری اسلامی است. باید از اینها پرسید اگر کمونیستند، چرا در دوره ای که اولویت طبقه کارگر میلیونی نان و رفاه و معیشت است، شما الویت تان مسئله ملی و کردایتی شده است؟ چرا فکر میکنند کارگر بیکار و به فقر محکوم شده شبانه به جای یک زندگی شایسته، حاکمیت کردها در لباس کردی (کواپاتول) و جامانه را به خواب می بیند؟ چرا فکر میکنند مشکل بنی بشر گرسنه و بی نان و زندگی، امروز در گرو به قدرت رسیدن لباس کردی به تن ها است؟ پاسخ مثل روز روشن است؛ امر ملی اصلی ترین مشغله و هدف این سازمان است. نزد آنها، نه شرایط متفاوت جهانی و منطقه ای و کشوری و نه آرایش بلوک بندی های سیاسی ،سیاست متفاوتی را از آنها نمی طلبد. ظاهرا اینها به سیاست مبازره همه با هم علیه رژیم روی آورده اند. این سیاست، اگر فقط ادعا نباشد، در بهترین حالت سیاست یک نیروی صرفا ضدرژیمی و پوپولیستی است که چپ و راست نمی شناسد و مخالفت با جمهوری اسلامی تمام کارش است. اما یک ساده لوحی تمام عیار است اگر کسی از علیزاده بپذیرد که ماجرا صاف و ساده همین است. اگر چنین است چرا فقط با راست ها در صف ناسیونالیست های کرد همراه میشود و نه با ناسیونالیست های ایرانی سرنگونی طلب؟
به این دلیل ساده که برای کومه له ناسیونالیسم کرد خودی و ناسیونالیسم ایرانی
غیر خودی است. کومه له مدتها است اعلام کرده با احزاب کردی در یک جنبش، جنبش
ناسیونالیسم کرد، قرار دارد و هم خانواده است و نتیجتا ناسیونالیسم ایرانی دشمن
است. به همین دلیل در حالیکه با مصطفی هجری مشغول لاس زدن و بده بستان اند، روی
خوش به ناسیونالیسم ایرانی نشان نمیدهد. سوال دیگر این است که اگر هدف از اتحاد
با ناسیونالیستهای کرد مقابله با جمهوری اسلامی است ، شرکت در کنگره ملی جبهه پ
ک ک، را چگونه توجیه میکنند؟ تحکیم موقعیت کومه له به هر قیمت، تمام هدف است! تناقضاتی در رابطه کومه له با جریانات مختلف وجود دارد که نگاهی به آنها هدف این سازمان در مسیر پیش رو را روشن میکند. دبیراول کومه له در مصاحبه مورد اشاره میگوید که برای تقویت صف مقاومت و ایستادگی در مقابل جمهوری اسلامی، سیاست همکاری با جریانات سیاسی را در پیش گرفته اند. منظور او از جریانات سیاسی احزاب ناسیونالیست کرد اند. ما از طرفی متوجهیم که این سیاست متوجه دوستی و رابطه با احزاب ناسیونالیست ایرانی مخالف جمهوری اسلامی نمیشود، بلکه فقط شامل ناسیونالیست های کرد مخالف جمهوری اسلامی میشود، که مرکز همکاری خود را دارند. اگر برای بستن صف قدرتمند در مقابل جمهوری اسلامی است، در این وسط همکاری با پ ک ک و پژاک و کل اردوی جریانات ناسیونالیست و اسلامی کرد در کنگره ملی کرد، که به رهبری پ ک ک در بلوک جمهوری اسلامی است، برای چیست؟ ابراهیم علیزاده در توصیف این بلوک و علت رابطه خود با آن میگوید که کنگره ملی کرد یک قدرت عظیم منطقه ای است که در چهار کشور ایران و عراق و ترکیه و سوریه نیروی بسیار زیادی زیر رهبری خود دارد. اینجا معلوم میشود که ادعای قبلی که گویا از عشق سازماندهی یک بلوک و یا صف قوی در مقابل جمهوری اسلامی به ناسیونالیست های کرد ایرانی روی می آورد، واقعیت ندارد. متوجه میشویم که این سازمان با هر نیرویی که فکر میکند روزی به دلیلی قدرتی باشند، وارد دوستی و همکاری میشود. این همان صف دوستان و متحدین حال و آینده اند. مهم نیست ماهیت اینها ناسیونالیست سکولار است یا اسلامی، مهم نیست هدف اینها کردستان مستقل، فدرالیسم، تقسیمات قومی کشور، و یا سازش و مماشات با جمهوری اسلامی و هم اکنون در بلوک آن اند. مهم این است که این کومه له دوستان و متحدین و روابط نزدیک هرچه بیشتری داشته باشد. اینجاست که به سیاست آشنای ناسیونالیست های سنتی و کلاسیک کرد میرسیم؛ استفاده از هر نیرویی و هر امکانی برای تقویت خویش! یادمان هست که کومه له در یک دوره قبل از شکست پروژه استقلال کردستان، در یک سری جلسات نهاد میری وابسته به حزب مسعود بارزانی شرکت کرد و همراه همه ناسیونالیست های کرد ایرانی در آن سمینارها (که نقش جلسات آموزشی برای احزاب ناسیونالست کرد ایرانی را داشت)، نصایح مشاورین ارشد مسعود بارزانی را حلقه گوش خود کرد. به آنها گفته شد که مستقل از هر فاکتور دخیل در اوضاع سیاسی، اول مشغول تقویت جنبش خویش، جنبش کرد، بشوند، آنگاه شرایط هر طرفی رفت، آنها قادر به شرکت با قدرت کافی، برای کسب امتیاز و یا قدرت اند..(نقل به مضمون از آن سمینارها) مضمون این نصایح قاعدتا باید هنوز در ارشیو نهاد میری قابل دسترس باشند. رهبری کومه له هم بنا به این نصایح ، تشخیص داده است که در این دوره موقعیت خود را در دوستی و همکاری به هر نوع نیرویی تقویت کند. دیروز ممکن بود کردستان عراق مستقل شده و به تبعیت از متحدین منطقه ای اش، در مقابل جمهوری اسلامی با نیروهای کرد ایرانی همکاری کند. لذا این کومه له از ایستادن در کنار زیر چتر بلوک پشت سر مسعود بارزانی ابایی نداشت و خیلی هم سر حال بود. وقتی هم دورنمای آن استقلال با تحویل کرکوک به دولت عراق تاریک شد، این باز یواشکی و اما به سرعت وارد بلوک پ ک ک شد، چون فکر کرد آنها در منطقه از آینده روشن تری بهرمندند. لذا برای دوستی مناسب تر و امن تر اند. بعدا متوجه شد که وضع ناسیونالیست های کرد ایرانی متحد مسعود بارزانی هم زیاد بد نیست. آنوقت رابطه و دوستی و همکاری با آنها را هم حفظ کرد. برای این کومه له، امر اصلی تقویت موقعیت خویش از هر طریق ممکن است. چه همراه مدافعان جمهوری اسلامی و چه همراه مخالفان جمهوری اسلامی، چه هواداران غرب و چه هواداران بلوک روسیه و اقمارش. این همان سنتی است که در تمام عمر بارزانی و طالبانی طی شده و به قدرت و موقعیت و مقام امروزشان رسانده است. پ ک ک همین امروز در سوریه همراه امریکاست تا موقعیت خود در سوریه را تقویت کند. در بقیه کشورها هم همراه جمهوری اسلامی است. بعداز تیره شدن رابطه ترکیه و روسیه در جریان سرنگون کردن هواپیمای روسی چند سال پیش، یک شبه یک جنگ سراسری با ترکیه را اعلام کرد و بدنبال در جزیره وارد جنگ رودررو با ترکیه شد، و با اسم قیام جزیره جنحال به پا کرد. با توافق ترکیه و روسیه، بلوک و جنگ سراسری اعلام شده علیه ترکیه پایان یافت و "قیام جزیره" هم چیزی جز کشتار مردم و قربانی شدن شان برای اهداف روسی پ ک ک، چیزی نبود. مسعود بارزانی زمان خود برای کسب حمایت جمهوری اسلامی علیه نیروهای پیشمرگ در ایران جنگید و خون ریخت و در شهر اشنویه مردم را به گلوله بست. برای کسب حمابت ترکیه با پ ک ک جنگ راه انداخت. طالبانی مشهور بود که در یک لحظه، بسته به موقعیت از قرآن یا از کاپیتال مارکس نقل قول می آورد. این زمانی بود که در کنار دوستی با چین با جمهوری اسلام هم بود. در کنار دوستی و همکاری با چپ ها با اسلامی ها هم بود. تمام سالهای گذشته همزمان که با جمهوری اسلامی بوده، با امریکا هم بوده است. برای نیروهای بورژوا، خیلی طبیعی است که از هر مسیری عبور کنند و هر امکانی را بدست بگیرند و ابزار هر دولت و قدرتی در خدمت به تقویت خود، باشند. چنین سنتی تمی تواند برای کمونیست ها قابل استفاده باشد. شرط تقویت موقعیت یک نیروی کمونیست چیزی جز تقویت صفوف طبقه کارگر و تقویت صفوف کارگران کمونیست نیست. ایجاد تحزب، تشکل، و بالا بردن موقعیت رهبران و سازماندهان کارگری اولین و پایه ای ترین راه تقویت کمونیسم به عنوان یک جنبش طبقاتی در جامعه است. در کنار آن دخالت است در هر واقعه ای و هر تحرک و تحول آزادیخواهانه ای که به نوعی به تقویت موقعیت کمونیسم و هموارتر کردن مسیر انقلاب کارگری منتهی شود. برای کمونیست ها هدف وسیله را توجیه نمی کند. علت این تفاوت ها در سنت دوست و همکار و متحد یابی، در تفاوت منافع طبقاتی است. کارگر کمونیست نمی تواند در رابطه با ناسیونالیست ها و اسلامیست ها و لیبرال ها و محافظه کاران و این و آن مشغول تقویت موقعیت خویش باشد. تنها راه بستر صف در مقابل تمام اینهاست. تنها مسیر پیشروی کمونیسم سنگربندی در مقابل تمام دشمنان رنگارنگ است.
مثل روز روشن است که این کومه له در آغاز این مسیر و استراتژی همرنگ شدن با
بقیه اردوی ناسیونالیست ها است. به همین دلیل اولویت اول کمیته مرکزی این
سازمان برای این امر، اقدامی بسیار واقعی پیدا کردن بیشترین دوست و همکار و
متحد در آن اردوست. در این وسط، چیدن گروههای چپ کنار خود، مطلقا چیزی جز
تزیین ویترین سیاسی و به رخ کشیدن قدرت خود در مقابل رقبای خود در "جنبش
کردستان" نیست. نمی شود نیرویی ظاهرا برای همکاری با کمونیست ها و چپ ها سخت
بکوشد و همزمان چپ های درون سازمان خویش را پشت سر هم از تمام پست های تشکیلاتی
کنار زده و راه خروج نشان شان دهد. زمینه های سیاسی گام بزرگ این کومه له بسوی یک استراتژی ناسیونالیستی بالاتر از درس گرفتن این سازمان از مشاورین ارشد مسعود بارزانی صحبت شد، اما چنین درس گرفتنی نمیتواند به همین سادگی محصول چند جلسه و سمینار و گوش فرادادن به توصیه های حاکمان اقلیم کردستان عراق باشد. درست است که کومه له سالهاست در کنار بقیه ناسیونالیست ها مشغول تمرین سیاست به سبک آنهاست، اما تصمیم به در الویت دادن به مسئله ملی و اعلام ایفای نقش به عنوان جناح چپ جنبش ناسیونالیستی و در پیش گرفتن همکاری های همه جانبه در همه سطوح و همه عرصه ها، محصول یک دوره تاریخی و سیاسی سالهای اخیر در متن کشمکش ها و جنگ های منطقه ای و جهانی است که در آنها دو شاخه ناسیونالیسم کرد نقش بالایی ایفا کردند. نقش برحسته اول را پ ک ک ایفا کرد؛ به دنبال تحویل مناطق کردنشین سوریه توسط دولت بشار اسد به پ ک ک، ناگهان و در عرض یک شبانه روز، این سازمان حاکمیت مناطق وسیعی در شمال سوریه را تحویل گرفت. تسلیح همگانی به کمک دولت سوریه، و بعدا جنگ مقاومت بزرگ در مقابل داعش، با حمایت نیروی هوایی امریکا، سازمان پ ک ک را به یکی از مهمترین نیروهای مسلح سوریه علیه داعش تبدیل کرد. پیروزی کوبانی در این جنگ، یک محبوبیت جهانی برای نیروهای این نبرد، که شاخه سوری پ ک ک بود بدنبال داشت. ناسیونالیسم کرد در تاریخ خود برای اولین بار بود که به دلیل دفاعش از جامعه و مدنیت مورد تشویق و حمایت جهانی قرار گرفت. جنگ های بعدی و آزاد سازی مناطق نسبتا وسیع در برابر وحوش داعش، موقعیت منطقه ای ناسیونالیسم شاخه پ ک ک را به اوج خود رساند. کسی که ادبیات کومه له در این دوره را تعقیب کرده باشد، متوجه میشود که دفاع این سازمان از نیروهای ناسیونالیست کرد در سوریه، نه به خاطر نقش آنها در تامین امنیت و بازی با کارت سفید در دل سناریوی سیاه این کشور، که به خاطر ارزش های دیگری بود که در چشمان کومه له متعلق به یک نیروی تماما انقلابی بودند. توصیف کومه له از این نبردها، این سازمان در مقابل پ ک ک خلا سلاح و نیروی آن را رسما پشت آن برد. به زبان دیگر، این کومه له، ناسیونالیسم میلیتانت پ ک ک را به عنوان انقلابیگری تماما قورت داده و هوادار آن کرده بود. این تحول سیاسی در کومه له چیزی از نوع پذیرش سیاسی ایدئولوژیک سنت پ ک ک بود، که دگردیسی تدریجی قبلی این سازمان بسوی تبدیل بک یک نیروی ملی، شتاب بالایی بخشید. نقش دوم را ناسیونالیسم کرد در کردستان عراق بازی کرد. اگر از معامله مسعود بارزانی با داعش و اسکاندال تحویل شنگال به آن و آبروریزی مقطعی در افکار عمومی بگذریم، دوره شکست داعش و پیشروی های نیروی نظامی مسعود بارزانی در تسخیر مناطق مورد مناقشه با دولت مرکزی، قدرت و ابهت بالای نزد افکار عمومی جنبش ناسیونالیستی به او داد. در این دوره، مساحت مناطق تحت تسلط دولت اقلیم بارزانی تقریبا دو برابر شد. اعتماد به نفس ناسیونالیسم کرد در کردستان عراق برای طرح استقلال و برگزاری فراندوم در مناطق تحت کنترل خویش، محصول آن پیشروی های نظامی بود. این واقعه هم به عنوان قدمی برای رسیدن ناسیونالیسم کرد به مرحله تشکیل کشور مستقل کردستان، در افکار عمومی جایگاه بالایی یافت. مسعود بارزانی به عنوان عنصر منفوری که چند ماه قبل با داعش معامله کرده و مردمانی را تحویل آن داده بود، ناگهان بر قله آرزوهای میلیون ها مردمی قرار گرفت که سالها برای این آرزو متحمل قتل عام و آوارگی شده بودند. در چشمان نیرویی مانند کومه له امروز، که سالهاست در متن یک دگردیسی سیاسی ایدئولوژیک است، این پیروزی های ناسیونالیسم کرد، در سایه کشمکش های منطقه ای و جهانی و حمایت قدرت های رنگارنگ بورژوایی، اعتماد به نفس برداشتن یک گام بزرگ سیاسی ایدئولوژیک را پیدا کرد. تصمیمات کنگره هفدهم این سازمان و الویت درجه یک ایفای نقش در جنبش ناسیونالیستی محصول پشت سر گذاشتن این دو پیروزی بزرگ ناسیونالیسم کرد است. درس های سمینار و جلسات نهاد "میری"، که بروید جنبش خود را از هر راهی قوی کنید، در چنین متنی و در چنین فضای سیاسی، پختن نان در تنور داغ بود. به همین خاطر است که ما مدتها است هشدار داده ایم که کومه له و شخص ابراهیم علیزاده وارد بازی خطرناکی شده اند و بر تاثیرات این چرخش در تقویت ناسیونالیسم کرد و مخاطرات آن برای طبقه کارگر و برای ما کمونیستها تاکید کرده ایم. امروز برای ما کمونیست ها هیچ راهی جز افشای بی امان این استراتژی جدید این کومه له باقی نمانده است. یکی از پیش شرط های اتحاد کارگری در شهرهای کردستان، افشای این ناسیونالیسم بسته بندی شده در زرورق کمونیستی است. باید به جنگ سنت کار سیاسی توسط این نوع ناسیونالیسم رفت و سبک جاافتاده پیش فنگ و پافنگ ناسیونالیستی به اسم کارگر و کمونیسم را از همیشه حاشیه ای تر کرد. بعلاوه ضمن دفاع از تاریخ حزب کمونیست ایران، باید بیربطی محض موجودیت سیاسی امروز کومه له به آن تاریخ را به کارگر و زحمتکش نشان داد. باید کاری کرد که اینها قادر به دفن تاریخ گذشته آن حزب و آن کومه له کمونیست برای خدمت به اهداف نامقدس و ناسیونالیستی امروزشان نشوند. باید کاری کرد که آن واقعیت اجتماعی پشت نام کومه له به اسم کمونیسم در بارگاه جنبش طالبانی و بارزانی و عبدالله اوجلان قربانی نشود. آن واقعیت اجتماعی محصول نقش سیاست دیگری بود و نباید سفره مهمانان تازه این کومه له را رنگین تر کند. این کار یکی از وظایف ما کمونیست هاست.
|