مشاغل خانگی: دون کیشوت های قازورات اقتصاد بورژوایی
مصطفی اسد پور
پیشرفت و تنعم جامعه
سرمایه داری چون « بت ترسناک بت پرستانی میماند که شراب را فقط در کاسه سر
قربانیان خود مینوشد»- کارل مارکس
پس از سالها مقدمه چینی، بلاخره مناسبات اقتصادی ایران در پایان سال گذشته به
قانون اشتغال خانگی مزین گردید. درفاصله ماههای بهمن و اسفند با راه اندازی
سامانه اینترنتی مربوطه و ثبت نام قریب به دویست هزار نفر این پدیده گام های
عملی بلندی را بجلو برداشت. این قانون بدون شک از خدمات بزرگ و تاریخی جمهوری
اسلامی و دولت دهم آن برای مناسبات و طبقه بورژوازی حاکم ثبت خواهد شد. جایی
برای سوء تفاهم در میان نیست. نه "اشتغال در خانه" پدیده نوظهوری در تامین
معاش طبقه کارگر در ایران است و نه قوانین و مناسبات رسمی کار در ایران از
برکات این منجلاب غفلت بخرج داده است. این نوشته به بررسی جوانب مختلف "اشتغال
خانگی" اختصاص دارد ، لایه های ضد کارگری آنرا یکی پس از دیگری باز خواهیم کرد
تا به دو سوال محوری پاسخ دهیم که اولا، دلایل اغماض کارگران به این حمله
بورژوازی چیست؟ ثانیا، ملزومات دفاع موثر در مقابل این حمله چه میتواند باشد؟
مضمون اصلی طرح: یک بورژوازی هار و گستاخ! بنا به تعریف رسمی وزارت کار جای هیچ گونه شبهه باقی نمیماند: "مشاغل یا كسب و كار خانگی: آن دسته از فعالیت هایی است كه توسط عضو یا اعضا خانواده در فضای مسكونی در قالب یك طرح كسب و كار بدون مزاحمت و ایجاد اخلال در آرامش واحد های مسكونی همجوار شكل می گیردو منجر به تولید خدمت یا و یا كالای قابل عرضه به بازار خارج از محیط مسكونی می گردد." صاف و ساده، و به زبان آدمیزاد، این طرح چیزی جز تبعید انسانها به جزایر تولیدی و فرستادن انسانها به کام نبرد مرگ و زندگی برای تامین معاش خود نیست. مدیران اداره کار نمیتوانند خود را از توحش آشکار این تعریف و راه حل دولت متبوع در مقابل یک کارگر بیکار شده از (بعنوان مثال) ذوب آهن اردبیل خلاص کند. درهیچ شهر هرت دنیا، هر چقدرهم وزیر کارش مایل باشد خود را به نفهمی بزند، نمیتوان با یک چرخش قلم از زیر بار مفهوم اجتماعی شغل شانه خالی کرد، دولت و قانون را کنار گذاشت، حق و حقوق کار و کارگر را قلم گرفت و انتظار داشت یک خانواده کارگری "در قالب یک طرح کسب و کار" در جنگل تولید خدمات و کالا در خارج از خانه گلیم خود را از آب بیرون بکشد. طرح مورد بحث ظاهرا معطوف به مشکل اشتغال و تامین معاش نزد جمعیت بیکار جامعه میباشد. این طرح عنوان "حمایت دولت" از شهروندان در این زمینه را با خود یدک میکشد. اما بند پس از بند آن حلقه های یک دولت هار افسار گسیخته به طبقه کارگر و به گرو گرفتن معاش خانواده کارگری در خدمت سودجویی و استثمار کل طبقه بورژوا را تکمیل میسازد. به این معنا این طرح در یک مضمون سیاسی و اجتماعی و ایدئولوژیک کل طبقه کارگر را مورد حمله قرار میدهد و در کشمکش معاش توپی را در زمین طبقه کارگر قرار میدهد که هر کارگر و خانواده و هر فعال کارگری چاره ای بجز تصفیه حساب فوری با آن را در مقابل خود ندارد. خیلی خلاصه: اولا، این طرح سر سوزنی با مقوله تعاون و فعالیت شهروندان در ایجاد تسهیلات در وانفسای فقر و استیصال ربط ندارد. تمام هنر این طرح در کلمه و تیتر "اشتغال" خلاصه میشود. با ثبت نام و حواله یک شهروند جامعه به این طرح او و اعضای خانواده او به یک ناکجا آباد حواله میشوند که هر کاری، در هر ساعت شبانه روز، توسط صغیر و کبیر این خانواده مجاز و معتبر و بعلاوه یک انتخاب داوطلبانه و نه تنها این، بلکه یک مصلحت حکیمانه و دوراندیشانه به حساب میاید. اینجا دولت بنا به منطق بازار آزاد فقط از تکالیف خود در قبال شهروندان در محیطهای کاری کنار نمیکشد، بلکه بعلاوه فعالانه در تکالیف خود در بی ارزش ساختن هستی شهروندان کارکن جامعه سنگ تمام میگذارد. ثانیا، احاطه شمول این طرح بسیار فراتر از داوطلبین راه اندازی مشاغل خانگی کل طبقه و مشخصا کل جویندگان کار را شامل میگردد. ثبت نام متقاضیان در سامانه وزارت کار شامل "افراد پشتیبان" (بخوان کارفرما ) نیز میگردد که با شروع براه اندازی یک شغل خانگی خواهان نیروی کار مناسب میباشند. از این پس و بنا به طرح اشتغال خانگی هر کارمند اداره کار میتواند از شما بپرسد آیا در شهر شما کسی و سایبانی برای بکار گیری عضوی از خانواده را سراغ نیست؟ ثالثا، این طرح در دست اندازی به زندگی خصوصی کارگران، ساعات فراغت، کودکان و سالمندان همه مرزهای بیشرمی را پشت سر میگذارد؛ و با اشاره مستقیم به روشهای استاد و شاگردی راه را بر کار بیشتر کودک در بازار جنون آمیز کار باز میکند و وقیحانه دولت را از هر گونه مسئولیتی چه در زمینه آموزش کودکان و چه در زمینه صیانت کودکان در مقابل عوارض ناشی از کار خلاص میدارد. بنا به مقررات اداره کار: " انجام فعالیت توسط سایر اعضای خانوار منوط به موافقت و رضایت سرپرست خانوار می باشد." تا همین جا مساکن مردم زحمتکش فاقد هرگونه استاندارد زیستی در زمینه نور و حرارت و نم و بهداشت بود؛ از این پس قرار است این بیغوله ها به پستوی سموم و زایدات و بیگاری بمراتب سخت تری تبدیل گردند که بنا به سند راهبردی مشاغل خانوادگی، این مردمان بتوانند " با صرفه جویی در ایاب و ذهاب" در کنار یکدیگر بپوسند و سر مرگ بر زمین بگذارند. مگر دولت فاخره مسئولیتی در قبال سوانح کار و بیمه ها در کارخانجات و معادن بعهده دارد؟!
رابعا،
این طرح در اساس نه میخواهد و نه میتواند در تامین معاش خانواده های کارگری
تاثیری بگذارد، در بهترین حالت، دامنه تاثیر آن همانقدر خواهد بود که دست فروشی
و کولبری، یعنی هیچ! با این طرح خانواده کارگری وارد قماری میشود که نه فقط در
زمینه اقتصادی و معاش بازنده است بلکه تاوان طبقاتی سنگینی را بر خود هموار
میسازد. برای بورژوازی اما این نه یک قمار بلکه یک توطئه و یک جنگ حساب شده است
که برای پیروزی در آن کل ظرفیتهای طبقاتی خود را بسیج میکند. خوش رقصی و نقش
قاب دستمال خرده بورژوازی جامعه مهمترین فاکتور موفقیت این طرح است. طرح مشاغل خانگی کدام مشاغل را شامل میشود؟ لیست مشاغل ثبت شده مو را بر تن انسان راست میکند. قوز بالای قوز، در کنار دو میلیون کودک و زن اسیر صنعت فرش؛ در کنار آمار معاش از راه کولبری؛ اکنون، صرف تصور تولیداتی مثل گلیم و جاجیم و حصیر؛ صرف سر و کار پیدا کردن انسانها با دباغی و روده و شکمبه حیوانات؛ صرف تصور کمرهای خمیده، زانوها و دستهای فرسوده دیگر یک کابوس تمام عیار باید باشد.
برای تصویر ابعاد کاملتری از این کابوس باید بخاطر آورد این محیطهای تولیدی دیر
یا زود، خواه یا ناخواه در ادامه فرهنگ و روحیات و اخلاقیات سازگار با خود را
بازتولید میکند. مذهب، قدر گرایی، مردسالاری و غیره که بنوبه خود بجان قربانیان
میافتد. طرح مشاغل خانگی، الان چرا؟ پناه بردن به مشاغل خانگی بعنوان راه حل موقت کمکی در مواجهه با بیکاری و نارسایی دستمزدها همواره در زندگی طبقه کارگر وجود داشته است. تشویق و وام های دولتی در این زمینه چه در اقتصاد جهانی و چه در ایران و مشخصا در جمهوری اسلامی از سابقه طولانی برخوردار است. اما تثبیت و گستردگی فعلی طرح را باید در دلایل و ضرورتها تاریخی – اقتصادی خاص جستجو کرد: اول: با توجه به مرارتهای آشکار و کور بودن چشم انداز تولیدی در اکثریت قریب به اتفاق موارد رشته های تولیدی، جمهوری اسلامی به دوره طولانی نیاز داشت تا افکار عمومی کارگری را "قانع" کند که دل خوش کردن به هر امید و چاره دیگری در چهارچوب رفرم و سوبسیدها و یارانه ها بیهوده است. کارگر باید در تجربه مستقیم خود اخراج و بیکاری را قریب الوقوع، بیمه بیکاری را خیال باطل، بازگشت بکار را نشدنی ببیند، تامین نان از راه دستفروشی را بیهوده تشخیص دهد تا بدست خود بیگاری تولید خانگی را بجان خود و عزیزان خود برپا دارد. بخصوص باید توجه داشت طرح مشاغل رو به موج بزرگ جوانان فارغ التحصیلان دانشگاهی دارد که امید به اشتغال را از دست داده و حاضر به کارها و خدمات کامپیتری با قیمت ارزان از راه خانه باشند.
دوم: همزمانی اجرای طرح با موج اخراجها. پس از دهه هفتاد چرخ تولید ایران با
بزرگترین موج بیکارسازیها روبرو است. دولت و صاحبان خصوصی مراکز تولیدی یا برای
تعطیل (نمونه اراک و یا هفت تپه) و یا برای تعدیل (نمونه اتوموبیل سازیها)
خطوط تولید در حال اخراج بخش قابل ملاحظه ای از کارگران صنعتی هستند. به دلایل
متعدد جمهوری اسلامی در راس بورژوازی ایران کشمکش را از راه فرسودگی طولانی مدت
در پیش گرفته است. دستمزد عقب افتاده و قطره چکانی، بگیر و بببند نوبتی فعالان
کارگری، و وقت خریدن از یک طرف و وسوسه اشتغال خانگی از طرف دیگر قرار است
توقعات کارگری در ایران را لگام بزند. افسون دو عبارت "اشتغال" و "سازمان جهانی کار" علارغم تمام تدارک پر سر و صدای وزارت کار و دولت هنوز در استقبال عمومی و موفقیت طرح جای تردید زیادی بچشم میخورد. همه چیز به نحوه دخالت طبقه کارگر گره خورده است. درحالیکه دولت و بورژوازی ایران فعالانه در حال چکش کاری جزییات طرح و از جمله میزان وام اولیه و تضمینهای لازم در چرخش واحدهای تولید بسر میبرند، اما هیچ چیز مانع جشن و چراغانی قازوراتهای اقتصاد کاپیتالیستی ایران نیست. هنوز جوهر سندهای اولیه خشک نشده و هنوز بزحمت سر و کله محصولات سر از بازار در اورده است، تعداد پایان نامه ها و سرستون صفحات اقتصادی رسانه ها در حمایت از طرح مزبور حیرت آور است. نقطه مشترک این مقالات مواضع شغل و تولید است. معقولترین ارزیابیها به "امکان تاامین معاش توسط کارگران در شرایط دشوار فعلی اشاره دارد. موج اصلی این طیف در مقابل خطر کارگران بیکار، خطر ناشی از ضرورت احتمالی سوبسید و مخارج "اضافی" در مقابله با شورشهای گرسنگان نفس راحت را تمرین میکنند. ادبیات و مواضع قبیله اقتصاد دانان ایران زمین در زمینه مشاغل خانگی بدون تردید یادآور کثیف ترین و سیاه ترین فصلهای تاریخ فکری نسل اندر نسل این مردمان بجا خواهد ماند. هر چقدر که دهها سال از جهنم فقر و فاقه و بیحقوقی توده کارگر و زحمتکش در حکومت اسلامی سرمایه پوست تک تک ما را کلفت کرده باشد، مشاهده هر ورق و مشاهده این درجه از کرنش در مقابل سیادت سرمایه، این درجه از سعه صدر در مقابل استثمار انسان کارگر، این درجه از خونسردی در مقابل رنج و حسرت و آلام کار کودکان، این درجه از کوردلی و دشمنی با ظرفیتهای اجتماعی و پاک انسانی مشمئز کننده و ننگ آور است.
اگر نقطه مثبتی در این میان بتوان سراغ گرفت، اشاره عمومی به سازمان جهانی کار
بعنوان سرمنشا و مشوق بین المللی طرح مشاغل خانگی است. سازمان جهانی کار
بعنوان مرجع بین المللی برسمیت شناختن سن ده سال برای کار و مسامحه در قبال کار
کودکان در مشارکت در تامین خانواده، در سیاست و ادبیات کارگری ایران نامی
آشناست. جمهوری اسلامی و رسانه و نهادهای اقتصادی آن در اشاره به سازمان
جهانی کار در این رابطه کوتاهی بخرج نمیدهند. هدف تطهیر سیاستی ضد کارگری و
اجتناب ناپذیر نشان دادن آن نزد طبقه کارگر است. نکته مثبت در این میان
شاساندن ماهیت طبقاتی ضد کارگری این طرح مستقل از تصویر اپوزسیون ضد رژیمی است.
اپوزسیون بورژوایی ایران و سیاستهای لیبرال کاپیتالیستی جهانی در بین هیاهوی
انتقادی علیه فقر و بیحقوقی کارگر ایران در واقع نقاط مشترک بسیاری در فرودستی
کارگر در اسارت استثمار سرمایه را یدک میکشند. اصلاح طلبان، سلطنت طلبان، دو
خردادی ها، سازمان جهانی کار و دولت امریکا از یک قماشند. مصافهای طبقه کارگر موضع طبقاتی کارگری باید افشای فعال طرح مشاغل خانگی باشد. موضع کارگری در هر تند پیچ نمیتواند به چیزی جز اتحاد و هم سرنوشتی صفوف طبقه (کل طبقه شامل خانواده کاری و نه فقط شاغلین؛ منافع طولانی مدت، و نه منافع زودرس و فریبنده) و این همواره بر اساس حق طلبی طبقاتی در مقابل سرمایه استوار باشد. مبارزه بر سر دستمزدها و مبارزه برای بیمه بیکاری مهترین و بدیهی ترین راه تامین معاش کارگران است. این خواستها همواره سریع ترین و سرراست ترین راه ممکن در راه تامین خانواده های کارگری به حساب آمده اند. صلابت و جذبه و زیبایی خواست دستمزدها و بیمه بیکاری در فراگیری و قدرت بسیج آنهاست. این خواستها بشکه باروت حق طلبی طبقاتی کارگری هستند که هر لحظه از زندگی و تجربه کارگران به قدرت مهیب ان میافزاید. افزایش دستمزدها به معنای تن ندادن به اضافه کاری، تن ندادن به خرده فرمایشات کارفرما، به معنای عدم نیاز به کار کودک نیز هست؛ بیمه بیکاری موجد اعتماد بنفس و سربلندی است. مبارزه در راه این خواستها مستلزم شناختن، یاری و همبستگی میان طیف وسیع کارگران است. طرح مشاغل خانگی تیشه به ریشه همه بدیهیات فوق میزند. یک مرداب توهم آمیز که هر کارگر را دنبال نخود سیاه معاش اسیر قسط غول آسای وام فکسنی میسازد که بجای طلب حق خود از سرمایه دار و دولت خونخوار تا بوق سگ در تنهایی و خجلت به دستان همسر و کودکانش خیره بماند. کولبری، فرش بافی، دباغی و مشاغل مشابه باید جز با بکارگیری روشها و دستگاههای مکانیزه ممنوع اعلام شوند. کار کودکان را نباید پذیرفت. سیاست مشاغل خانگی را باید منزوی کرد. تشکلها و رهبران کارگری باید فعالانه بر علیه ابن آفات اتحاد و مبارزه کارگری اقام نمایند. اما، مهمتر اینستکه در محلات و کارخانجات هر مورد از مشاغل خانگی بجای اختلاف و تفرقه و انزوای صفوف کارگران، باید با همفکری و تشریک مساعی و جایگزینی این موارد با تعاونی ها و حرکتهای اعتراضی علیه دولت و کارفرماها جبران شود.
|