ناسیونالیسم، جنبش کردستان و مبارزه مردم در کردستان
محمد فتاحی
پاسخ به یک لیست سوال دو هفته قبل، تصادفی چشمم به نوشته ای در فیس بوک افتاد. دوست عزیز و رفیق چهار دهه گذشته ام سلطان خسروی در صفحه فیس بوک اش متنی انتقادی و اعتراضی در لباس سوال طرح کرده بود. خطاب شان هم به آنها بود که با جنبش کردستان، با مبارزه مردم در کردستان و با ناسیونالیسم و فرهنگ و آداب و رسوم و لباس و خوراک و زبان و...کردی خصومت دارند. نوشته کوتاه او بهانه ای شد برای پرداختن به لیستی از مسائل که اینجا و آنجا طرح شده است. از این نظر باید از فرصتی که ایشان در اختیارم گذاشته اند، تشکر کنم. برای آسان کردن کار خود و خواننده این متن، اعتراض و انتقاد ایشان را بطور کلی به دو دسته تقسیم کرده ام. بخشی که پاسخ ساده تری میخواهد مربوط است به مسئله فرهنگ و لباس و خوراک و زبان و... که میشود عنوان همه شان را فرهنگ گذاشت. بخش دیگر مسئله جنبش کردستان، ناسیونالیسم و مبارزه مردم در کردستان است که آنهم دو بخش خواهد بود، که صورت مسئله مهم از نظر من است. برای خواننده نا آشنا به زبان کردی
، مضمون متن ایشان را خیلی خلاصه میکنم. ایشان از آنجا شروع میکند که
آیا مبارزه مردم در کردستان و جنبش کردستان یک مبارزه ناسیونالیستی کور است یا
یک جریان حق طلبانه. اگر ناسیونالیستی و سمی و خطرناک، چرا عرصه های متعدد
مبارزه مدنی و سیاسی و نظامی و... را دارد و در مقابل جمهوری اسلامی ایستاده
است؟ چرا به احزاب سیاسی اش و به شخصیت هایش و به فرهنگ و خوراک و لباس و توهین
و بی حرمتی میشود؟ در دفاع از مبارزه مردم کردستان هم میگوید که هدف از آن
رهایی از دست دشمنانش، حق تعیین سرنوشت و تشکیل کشور خویش است تا مثل بقیه ملل
جهان آزاد و مستقل زندگی کند. و سوال و اعتراض دارد که در حالیکه این ملت قصد
خصومت و دشمنی با کسی و اشغال سرزمینی را ندارد، چرا این اندازه خطرناک تصویر
می شود؟ در ضمن نوشته که اینها که که به اسم مبارزه علیه ناسیونالیسم، سردمدار
این برخوردها به مبارزه مردم و به فرهنگ و گذشته خودشان اند، رفقای سابق خودمان
اند که امروز با این کارشان آب به آسیاب جمهوری اسلامی و دشمنان میریزند.
روزگاری مفتی زاده و حزب توده و فدایی به جان مردم ما افتادند که رسوای شان
کرده و شکست شان دادیم. این رفقای قدیمی هم آگاهانه یا نا آگاهانه راهی را
میروند که آنها رفتند... اگر نکات قابل ذکری در نوشته کاک سلطان را فراموش کرده
باشم عذر میخواهم. و اما پاسخ من؛ جنبش کردستان، ناسیونالیسم و مبارزه مردم کردستان سلطان خسروی به درست انگشت اتهام را بسوی رفقای قدیمی خود میگیرد که سردمدار این جنگ مقدس اند. تعداد مقالات من علیه تمام مقدسات سیاسی فرهنگی مد نظر ایشان کم نیست، که لینک بخشی از آنها را برای اطلاع ایشان و خواننده علاقمند، در پایان این نوشته می آورم. اما در آغاز کار باید نکاتی و مقولات و مفاهیمی را روشن کرد که به نادرست در کنار هم قرار گرفته اند. از جمله جنبش کردستان و ناسیونالیسم و مبارزه مردم در کردستان؛ کردستان امروز کردستان دوران قبایل و طوایف نیست، کردستان دوران فئودالیسم شیخ محمود و عشایر اسماعیل آغای سمیتکو نیست. امروز کردستان یک جامعه مدرن قرن فعلی است. این جامعه را امروز طبقات اجتماعی تشکیل میدهند. و طبقات اجتماعی به دلیل منافع سیاسی اقتصادی متضاد جنبش های متفاوت و متضاد با هم را دارند. کمونیسم و ناسیونالیسم جزو همین جنبش های دوران جوامع مدرن اند که در طول چهار دهه گذشته در کنار هم و در کشمکش و تقابل و جنگ و جدال دائمی با هم بوده اند. این جدال دائمی در سیاست و اقتصاد و فرهنگ و...نه اختراع رفقای قدیمی کسی، که محصول نبرد روزانه طبقاتی در متن جامعه اند. سرمایه دار و کارفرمای سنندجی و مهابادی مانند سرمایه دار تهرانی و شیرازی و تبریزی کارگر استثمار میکنند. هر زمان هم لازم آمد تلفنی نیروی انتظامی را برای سرکوب اعتراض شان به صحنه فرامیخوانند. این نبرد هر روزه و هر ساعت و هر لحظه در جریان است. نتیجتا چیزی که جنبش کردستان عنوان میشود، نمیتواند جنبش مشترک این دو طبقه متخاصم باشد. نتیجتا همانطوریکه چیزی به اسم جنبش ایران، جنبش ترکیه و جنبش عراق و سوئد و انگلیس وجود خارجی ندارد، در کردستان هم وجود خارجی ندارد. همان اندازه که ایران و عراق و سوئد و انگلیس ممالکی متشکل از طبقات مختلف اجتماعی اند، همان اندازه کردستان هم متشکل از طبقات مختلف اجتماعی است. قضیه اینجاست که یکی از دهها ستم و تبعیضی که در این جامعه وجود دارد، ستم یا تبعیض ملی است که توسط بورژوای کرد، طبق منافع خویش و از این زاویه توسط ایدئولوژی خویش، جنبشی به راه انداخته تا به اسم مبارزه با ستم ملی منافع طبقه خویش را تعقیب و تامین کند. این جنبش نه ناسیونالیسم کور که خیلی هم روشن بین و کاملا آشنا به منافع طبقه خویش است. این جنبش همان جنبش ملی یا ناسیونالیستی است که متعلق به طبقه بورژوای کرد است. بورژوای کرد به این جنبش همان نگاهی دارد که با سرمایه مادی خود دارد و برای تامین منافع زمینی و طبقاتی خویش راه انداخته است. کرایه دادن نیروی این جنبش به ترکیه، به سوریه، به عراق، به ایران دوران شاه و جمهوری اسلامی، به امریکا، به عربستان سعودی، به اسرائیل و به هر دولت و قدرت دیگری، در جهت منافع مادی و سیاسی بورژوای کرد، دقیقا از جنس همان معامله ای است که سرمایه دار در بازار مالی مشغول به آن است. تفاوت اینجاست که معامله با این جنبش صدها برابر پول در آورتر از معاملات مستقیم اقتصادی برای بورژواهاست. یک مقایسه سر انگشتی درآمد خانواده بارزانی و طالبانی در عراق و مصطفی هجری و عبدالله مهتدی در ایران، با درآمد تک سرمایه داران کرد در سالهای اخیر، به هر آدم کم سواد در حساب و کتاب ثابت میکند که معاملات سیاسی اینها غیرقابل مقایسه پرسودتر است. فرهنگ سرمایه دارانه حاکم بر جامعه، طول تاریخی عمر این جنبش و توان مادی و حمایات سیاسی دول مختلف کمک کرده تا همین جنبش طبقه سرمایه دار با عنوان عوام فریبانه و حقه بازانه، جنبشی برای رهایی همه آحاد مردم به جامعه فروخته شود. خود ناسیونالیست ها عمر صدها ساله برای این جنبش قایل اند، که در طول آن بارها و بارها توسط این به آن به فروش رفته و یا با آن معامله شده است. هر بار هم به دلایل متعدد که اینجا مورد بحث نیست، با مقصر دانستن کسی و خیانت یکی، قصر در رفته و در فردای آن در لباس دیگری و به شکل دیگری وارد بازار معاملات سیاسی و اقتصادی شده و هر بار مردمان متوهم زیادی را نا امید و شکست خورده و ویران شده و یا قربانی کرده است... تمام دولت های منطقه به نوبت آنرا خریده و فروخته و به قول عوام به آن خیانت کرده اند! تمام سران بورژوای کرد هم این جنبش را نوبتی به این و آن فروخته و در قبالش کرور کرور تحویل گرفته اند.
کارگر به عنوان طبقه و کمونیسم و سوسیالیسم به عنوان جنبش، نه بخشی از این
ناسیونالیسم که جنبشی در مقابل آن است. ستم ملی اگر وجود دارد، که دارد، توجیهی
برای قرار گرفتن کارگر با سرمایه دار نیست. سرمایه دار به اسم این جنبش مشغول
معامله و خرید و فروش سیاسی و البته پولی است. در کنار این مشغول ایجاد تفرقه
بین طبقه کارگری هم هست که صرفنظ از ملیت تحت استثمار این طبقه است. هیچ مرکز
کارگری نیست که شاهد تفرقه اندازی کارفرما و سرمایه دار تحت نام ملت و قوم
نباشد، که وجود این تفرقه تنها راه ضمانت صیانت حاکمیت بورژوازی بر کارگر است. دولت مستقل و آزاد خودمان! گفته میشود این مبارزه برای رسیدن به دولت و کشور مستقل و آزاد خویش است. طبقه بورژوای کرد مانند تمام بورژواهای عالم سراغ منطقه ویژه خویش است که در آن آزادانه و مستقل از بقیه مشغول استثمار نیروی کار و کارگر است. دقیقا مانند دولت مستقل و آزاد بورژوازی در ایران و عراق و سوریه و ترکیه و تمام تمام ممالک همسایه. ولی مگر کارگر فارس و ترک و عرب و عجم در کدامین کشور مستقل و آزاد این مناطق یک لحظه خواب خوش دارد؟ دولت و حاکمیت آقایان خامنه ای و بشار اسد و صدام و اردوغان خیلی برای کارگر هم زبان خویش منفعت و زندگی و آزادی دارد تا مملکت زیر رهبری مسعود بارزانی و اوجلان و مصطفی هجری داشته باشد؟ نمونه کردستان عراق در سی سال گذشته بس نیست تا کارگر متوجه شود که جنبش ناسیونالیسم کرد چه دست پختی برایش دارد؟ جنبش ناسیونالیستی کمپ پ ک ک هم که چیزی جز شرکت در حاکمیت همین امروز اردوغان نیست، که از شانس بد پ ک ک هنوز مورد پذیرش قرار نگرفته است. گفته میشود رسیدن به دولت و کشور مستقل کردی یک آرزوی دیرینه کرد است و که این جنبش، صرفه نظر از ماهیت احزاب رهبر و سازمانده آن، برای رسیدن به آن است. این حکم ضعیف تر از این است که در مخالفت با آن استدلال آورد. هیچ کارگر کرد زبانی صبح که بیدار میشود، به فکر کشور و دولت مستقل نیست، بلکه به فکر معیشت و رفاه و آسایش است، به فکر تحصیل بچه ها و مسکن و رفاه شان است، که هیچکدام این آرزوها با تشکیل دولت و کشور مستقل تامین شدنی نیست، همانطوریکه در کشورهای دیگر نبوده است.
بورژوای کرد مانند تمام بورژواهای دنیا، تاریخا آرزو و خواست خویش را به آرزو و
خواست میلیونی مردم هم تبدیل کرده است، ولی برای کارگر بعداز دوره طولانی فریب
زیر این پرچم و خواست، بس است. تمام بورژواهای دنیا مردمان متعلق به طبقات
اجتماعی را به اسم ملت زیر دست خود دارند تا بگویند نماینده ملت اند. بورژوای
کرد هم مانند تمام آنها خود و جنبش خود را به اسم منافع عموم اسم گذاری کرده
است. کارگر آگاه و کمونیست ها تصمیم شان پایان دادن به این حقه بازی های سیاسی
طبقه سرمایه دار است. خطرات جنبش ملی یا ناسیونالیستی کرد گفته میشود که ما با جنبش ملی کرد خصومت داریم. این اتهام صد در صد مورد پذیرش ماست. ما میخواهیم سر به تن این جنبش نباشد. ما میخواهیم کارگر و انسان زحمتکش به جای افتادن در چاه اردوغان ها و خامنه ای های کرد، مسیر مستقل خویش را برای رهایی از تمام ستم ها و استثمار در پیش بگیرد. اما بگذارید بگویم که خصومت ما با این جنبش، در این دوره به دلیل نقش مخرب تر این جنبش، بیش از همیشه است. اگر وجود و حضور ناسیونالیسم کرد تاریخا منوط به اختلافات دول منطقه بوده است و بس، این دوره وارد مرحله دیگری از این حضور خویش شده است. اگر در دوران های قبل اختلافات مرزی ترکیه و سوریه یا ایران و عراق دلیلی برای خرید جنبش ملی کرد توسط دول متخاصم برای استفاده در منازعات موجودشان بود، این دوره شاهد کشمکش جهانی و منطقه ای برای تجدید تقسیم جهانیم. در این دوره، قدرت های جهانی و منطقه ای، به جای رودررویی مستقم، از نیروهای نیابتی برای فشار بر هم استفاده میکنند. منطقه خاورمیاه یک مرکز اصلی این کشمکش جهانی قدرت هاست. به همین دلیل ناسیونالیسم کرد پر مشتری ترین دوره خویش را برای فروش نیروهایش به دول مختلف میگذراند. همین موجب شده که خود ناسیونالیست های کرد هم به نسبت مستقیم کمپ های درگیر جهانی در منطقه، در کمپ این و آن دولت و قدرت قرار بگیرند. سرچشمه خصومت های موجود بین احزاب کمپ پ ک ک و مسعود بارزانی مربوط است به تعلق تک تک آنها به یکی از بلوک های منطقه ای درگیر در خاورمیانه.
این واقعیت در شرایطی است که ایران شاهد تحولات عمیق به نفع کنار زدن جمهوری
اسلامی از طریق طبقه کارگر ومردمان به جان آمده است. در متن این تحولات، دول
منطقه از عربستان و اسرائیل گرفته تا امریکا و بلوک غرب مشغول یارگیری برای
دخالت در سرنگونی جمهوری اسلامی و شکل دادن به حاکمیت مورد علاقه خویش اند.
ناسیونالیسم کرد امروز در متن این تحول دو دسته است. بلوک پ ک ک در کنار جمهوری
اسلامی مخالفت خود با سرنگونی این سیستم را علنا بیان میکند. بلوک مسعود
بارزانی هم که احزاب جناح راست ناسیونالیسم کرد را با خود دارد، همراه عربستان
و اسرائیل و البته دولت ترامپ، مشغول دخالت از زاویه منافع خویش در بحران سیاسی
ایران اند. این تمام خطر نیست! خطر اصلی دسته جمعی این احزاب و گروهها و باندها که اساسا توسط مصطفی هجری و عنصر تبهکاری مانند عبدالله مهتدی هدایت میشوند، تقسیم جامعه و قدرت سیاسی برمبنای قومی و خونی و قبیله ای است. طبق نقشه اینها ایران آینده باید تقسیم بندی قومی و ملی شده و حاکمیت سیاسی بر همین مبنا باشد. علیرغم تما ادعاهای دروغینی که اخیرا در بلوک قوم پرستان رنگارنگ با اسم حقه بازانه آزادی و برابری اعلام داده شده است، قرار است ایران آینده یک جامعه متکی بر تقسیمات قومی باشد که اسمش را فدرالیسم گذاشته اند. طبق پروژه اینها، تمام این جامعه باید تقسیم بندی قومی شده و بر این مبنا دست حاکمیت های قوم پرست داده شود. برای این کار باید هویت قومی تک تک مناطق معلوم شود. این یعنی بخش اعظم کشور باید وارد یک کشمکش خونین برای این تقسیم بندی شود. از مناطق آذریایجان و کردستان گرفته تا شرق و جنوب کشور و مناطق مرکزی باید بر مبنای هویت قومی تقسیم بندی و صاحب حاکمیت قومی منطقه خویش شوند. رقابت سر اینکه کدام منطقه از آن کدامین قوم و ملیت است، مدتهاست شروع شده است. ناسیونالیست های قوم پرست کرد که سابقه و تجربه و امکانات بیشتری از هم جنسان قومی خویش در بقیه مناطق دارند، از همین حالا بخش های وسیعی از کشور را به نام خویش ثبت کرده اند که از غرب کشور یعنی از استان های آذربایجان غربی و شرقی گرفته تا مناطق جنوبی نزدیک به خلیج فارس را در بر میگیرد. نهادهای قومی متعلق به این سنت هر از گاهی تغییرات قومی و دموگرافیک منطقه ای را در دنیای مجازی به اطلاع هم میرسانند. طبق برآورد اینها، امروز شهر ارومیه یکی از شهرهای اصلی کردستان است! گروهها قومی عرب و بلوچ هم در جنوب مشغول همین بازی اند. خطر نقش ناسیونالیسم قومی کرد اینجا برجسته میشود که بدون آنها، بقیه قوم پرستان منتسب به ملیت های دیگر ضعیف تر و نحیف تر از اینی اند که توان تخریب سیاسی و به خون کشیدن جامعه را داشته باشند. نتیجیتا اولین شروع کار خونین تقسیم بندی قومی از مناطق کردنشین شروع میشود. دقیقا ماننذ شروع تقسیم بندی قومی بین آذزبایجان و ارمنستان. اولین شروع کار از شهر باکو توسط گروههای قومی آذری با حمله به محله های ارمنی نشین و اتش زدن خانه و کاشانه شان شروع شد. تقسم بندی قومی تمام دو کشور را فراگرفت و فرجام آن مرزهای قومی دو جمهوری را تعیین کرد که در متن آن چه خونریی هایی که نشد. این تجربه را در اروپای شرقی در کل بالکان دیدیم. در مقابل افشاگری کمونیست ها و مردمان شرافتمند، حاکمیت فدرالی آلمان به عنوان نمونه مسالمت آمیز دولت فدرالی ذکر میشود! دولت فدرال آلمان قومی نیست، همانطوریکه تقسیم بندی امریکا به ایالات متعدد قومی نیست. اصلا هیچ نقسیم بندی قومی در غرب مبنای حاکمیت نیست. کشورهایی هم که برای نمونه مانند بلژیک از چندین ملیت تشکیل شده اند، نه در متن سناریوی سیاه و خانه خرابی مردم و کشتار و پاکسازی قومی در متن تخاصمات جهانی و نه در دوران جنگ های نیابتی امروز، که در دوران شکل گیری جامعه مدرن بورژوایی و در متن کشمکش های دوران خود بوده است. ناسیونالیست های کرد و البته بقیه قوم پرستانی که در ایران امروز پرچم تقسیمات قومی و حاکمیت قومی برافراشته اند، در متن تحولات سیاسی پرحرارت امروز جامعه، هرکدام ابزار دولت و قدرتی در جهان و منطقه اند. نقشه آن دولت های ارباب این گروههای قومی هم، تا جایی که به از میدان به در کردن جمهوری اسلامی از قدرت و یا تضعیف آن برمیگردد، مشابه طرح ناتو در بالکان است. سیطره ناتو بر آن منطقه بعداز پاکسازی های وسیع قومی به واقعیت تبدیل شد. نقشه دولی مانند عربستان و اسرائیل و در راس آنها ترامپ، که راهنما و آقای گروههای قومی اند هم همین است. تفاوت اینجاست که اگر در بالکان نیروهای قومی و نژادپرست در متن اختلافات و کشمکش ها سر بلند کردند، قومی ها و فدرالیست ها و فاشیست های اینجا از از سال ها قبل سازمان یافته و دوران سیاست امریکایی رژیم چنگ سابق را هم در تجربه و به عنوان سرمایه سیاسی خود دارند. نه فقط این، امروز هنوز هیچی نشده، اینها تجربه به کشت دادن واحدهای نظامی خود در خدمت جنگ نیابتی بین ایران و عربستان را هم دارند.
نمونه فدرالیسم اینها، به جای آلمان و امریکا و بلژیک و کانادا، در همسایگی ما
در عراق سالهای گذشته است، که تصویر واقعی فدرالیسم فردای اینها را هم نشان ما
میدند. فدرالیسم عراق هم مانند بالکان، میدان جنگ شیعه و سنی و کرد و عرب بوده
و تجربه تولد داعش و جانوران متنوع دینی و قومی را به خود دیده است. کسی که
تصویری از حاکمیت مد نظر اینها میخواهد، عراق تازه ترین نمونه است. و اما فرهنگ و کلتور و زبان و لباس و خوراک و کل آداب و رسوم جد و آبادی و اصیل و کردی "خودمان" در اینمورد شخصا کم ننوشته ام. اما به احترام دوست قدیمی ام هم که باشد مختصر با هم یک نگاهی به این همه انبار عهد عتیق و اصل و نسب "کردی" بیاندازیم؛ دوست من مدعی شده که به این لیست بی احترامی کرده ایم. به عنوان مقدمه بگویم که هر فرهنگی مهر جامعه دوران خویش را برخود دارد. نه لباس کرد و نه خوراک و پوشاک کرد همانی است که قرن قبلی بود، نه وسیله نقلیه کرد امروز عرابه است. مسکن کرد هم نه کوخ دامنه کوه که مدرن ترین ساختمان های با دیزاین امروزی در قلب شهرهای امروزاند. محل تجارت هم نه مابین روستاهای همجوار که بین ممالک منطقه و از نزدیک ترین شان شانگهای درچین و توکیو در ژاپن است. به این دوست و هر کس که چنین افکاری در سر دارد میگویم اگر زمان تغییر کرده و زندگی و زمانه زیر و رو شده است، دست بردن به عتیقه های فرهنگی و هنری و لباس و پوشاکی که شایسته هیچ عزیزتان نمی دانید را چرا برای کارگر و زحمتکش امروز تجویز میکنید؟ چرا لباس سنتی دوران ماقبل سرمایه داری که هنوز به یمن فقر به موزه نرفته را پرچم سیاسی می کنید؟ شورباو پیاز و لپه "کردی" را وقتی خودت به عزیزانت روا نمیدارید چرا برای کارگر و زحمتکش امروزی می پزید؟ رسم زن به زن و مردانگی مرد در خانه و ناموس پرستی دوران جاهلیت بشر را چرا هنوز شایسته فرهنگ مردم در این عصر میدانید؟ مگر نه این است که هر آنچه شما کردی می نامید با زندگی شایسته انسان امروز بیگانه اند؟ واقعیت این است که هرکدام از عناصر فرهنگ که امروزی و مدرن اند، منشا کردی و فارسی و عربی و ترکی ندارند. دقیقا مانند تلویزیون و لباس شویی و هر وسیله دیگر زندگی، که اساسا از غرب آمده اند ولی امروز حتی نه غربی که جهانی اند. برابری زن و مرد، احترام به کودک، حق تشکل و بیان و پوشش و هزار و یک مورد دیگر نه کردی و فارسی و ترکی که جزو حقوق حاشا ناپذیر جهانی اند. در کردستان درست مانند تمام جوامع دیگر، هر آنچه که محصول دوران امروز است، مهر تمام بشر را بر خود دارد. و هر آنچه که محلی و منطقه ای و از قدیم بوده است، دقیقا مانند عرابه، مانند گاری، مانند لباس و پوشاک و رسم و رسوم قبایل دسته جمعی به موزه منتقل شده اند. سوال این است که چرا وقتی به مناطق استبداد زده شرقی برمیگردیم، هویت قومی و فرهنگ دوران ماقبل مدرن هنوز دستمایه سیاست کاری های نیروهای ملی و قومی محلی است؟ و سوال این است که چرا عهد عتیقی ترین عناصر فرهنگی و تعصبات ملی و قومی هویت ناسیونالیسم کرد اند؟ پاسخ ساده است؛ به این دلیل که ناسیونالیسم کرد هیچ مطالبه مترقی و مثبت به حال زندگی را در برنامه ندارد. صاف و ساده هدف فقط کردی کردن حاکمیت و از این طریق نشاندن بورژوای کرد به جای بورژوای ترک و فارس و عرب است. در این تغییر هیچ و مطلقا هیچ تغییر مثبتی در زندگی هدف این تغییر نیست. نه فقط این بلکه صاف و ساده به کارگر و زحمتکش کرد زبان میگوید که حقوق جهانشمول انسان نه سهم آنها که زندگی در شرایط بردگی کردانه شایسته آنهاست. شوربای گوجه و لپه و نخود چرا هویت ناسیونالیسم کردی میشود؟ چرا لباس عهد عتیق و آداب و رسوم آبا و اجدادی و سنن پوسیده ضد زن پرچم کردایتی میشود؟ به این دلیل ساده که ناسیونالیسم کرد هیچ عنصر انسانی مدرن برای بشریت ندارد. در نبود هیچ عنصر مثبتی در پروژه اینها، خود را زیر عنوان فرهنگ و کلتور و ناموس و لباس آداب و رسوم اجدادی قایم میکنند و خطاب به عقب افتاده ترین قشر جامعه مدعی میشوند که ما نگهبان هویت و فرهنگ و رسم و هست و نیست تاریخی کرد هستیم. محصول سیاسی این پروژه عقب راندن سیاسی فرهنگی انسان فریب خورده اینها فرسخ ها به عقب است. یک هدف دیگر این نوع تبلیغات، تحریک قومی و تحریک تعصبات عقب مانده است. هدف اینها تحریک عنصر نا آگاه حول مثلا لباس و عناصر فرهنگی و سنن قبیله ای عهد عتیق است. بیخودی نیست امثال صدام حسین و ملک حسین هر وقت قصد تحریک و عوامفریبی و تولید تعصب قبیله ای داشتند، جامانه به سر در جمع ملت ظاهر میشوند، کاری که مسعود بارزانی هم از آنها یاد گرفته است. برای نوشتن همین مطلب سراغ ماتریال می گشتم، سری به وبسایت باند تبهکاز زحمتکشان زدم. دیدم عبدالله مهتدی در حال پیام نوروز یک جامانه به گردن انداخته و میزی که پشت آن ایستاده بود را هم با یک جامانه دیگر تزئین کرده بود. عبدالله در تمام زندگی خود احتمالا عکسی با جامانه نداشته باشد، اما امروز میخواهد جامانه جای صلیب مسیحی ها را برای عنصر ناسیونالیست و فاشیست کرد بگیرد و به عنوان پرچم قومی علم شود. در دنیای واقعی، لباس تا زمانی که به پرچم سیاسی یک جنبش برای تحریک و بالا آوردن تعصبات کور یا به ابزار سرکوب و بگیر و ببند تبدیل نشده است، یک پوشش است و نوع آن هم به هیچ کسی مربوط نیست. در دنیای واقعی، ما مشکلی با هیچ لباس محلی هیچ بنی بشری، هرچند کهنه و عتیق، نداریم. اما زمانی که لباس محلی به پرچم سیاسی و به سمبل یک جنبش ارتقا پیدا میکند دیگر پوشش نیست و درست مثل حجاب اسلامی علامت و سمبل ارتجاع سیاسی شده است.
نکته جالب اینجاست که متوجه شویم که هیچ بخشی و مطلقا هیچ بخشی از این عناصر
فرهنگی، ویژگی کردی ندارند. جامانه را قبایل متعدد عرب و مردمانی در شرق
استفاده کرده و هنوز اینجا و آنجا کسانی بر سر میگذارند که احتمالا اسم کردستان
را هم نشنیده اند. نتیجتا همین جامانه پیشمرگ کرد میتواند جامانه صدام حسین و
ملک حسین اردن و آن دیگری هم باشد. عناصر لباس مردانه که بخشا سمبل کردایتی
میشود، همان اندازه کردی است که کت و شلوار فارسی یا ترکی است. کوا یا که وا،
کلمه ای است که مشابه آن در زبان های مختلف منجمله در غرب هم هست. سوئدی ها به
آن کوایی یا که وایی میگویند و برای کت بکار می برند. پانتول یا پاتول کردی را
هم میشود در زبان های متعدد غربی پیدا کرد. پانتولین و پانتول را اگر علاقمندید
گوگل کنید ببینید به چند زبان غربی همین کلمات و عناوین را برای لباس دارند.
چاکت در کردی هم همان جاکت در انگلیسی است... در همین سوئد که محل سکونت تعداد
زیادی هوادار لباس کردی هست، دسته جمعی میتوانند سری به موزه های تاریخ بزنند و
مشابه لباس های کردی را در گذشته زندگی ماقبل مدرن این جامعه روئیت کنند. شلوار
کردی یا پاتول را همین امروز در شرق، میشود در کنار شلوار افغانی و پاکستانی و
بلوچی گذاشت. رنگ سفید و ظرافت آن بر تن مردمان مناطق گرم، برای مقابله با
گرمای آفتاب است، همانطوریکه در مناطق سرد مانند کردستان قدیم ترها، عین همان
لباس رنگ تیره و ضخیم است که هدف تامین گرمای لازم برای بدن است. در خوراک هم
غذای فقیرانه کردی نیست و هرجا محرومیت هست، چیزی در مایه شوربا لپه هست. در
میان عناصر فرهنگی، ناموس به عنوان یک عنصر تعصب و کشتار ابدا کردی نیست.
متعلق به تمام جهان صاحب تعصبات دوران جهالت بشر است. اما بخاطر کاربرد ضد
انسانی اش، توسط اسلام و ناسیونالیسم و جنبش های ضد انسانی مشابه حمایت میشود.
تعصب قومی و قبیله ای هم ویژگی کردی ندارد و عناصر فرهنگی و سیاسی در اقصانقاط
جهان از آن برای ایجاد تنفر و خصومت بین مردمان مختلف استفاده میشود. حضور جنبش زنان و کارگری و مبارزه مدرن بخش های مختلف جنبش ملی اند؟ این ادعا واقعیت ندارد. جنبش کارگری در کردستان یک جنبش علیه طبقه ای است که کارگر را استثمار میکند. جنبش ملی یا ناسیونالیسم کرد مانند تمام ناسیونالیست های جهان امروز دشمن شماره یک طبقه کارگر است، چون ملی گرایی یک جنبش بورژوایی است و تنها و تنها سرمایه داران را نمایندگی میکند. جنبش رهایی زن و ناسیونالیسم هم با هم هیچ نزدیکی ندارند. ناموس پرستی و عنصر ضد زن نهفته در فرهنگ و ادبیات و شعر و موسیقی و زبان کردی به حدی غلظت دشمنی با آزادی و رهایی زن را در متن خود دارد که نمیتواند هیچ درجه از ازادگی زن را حمایت کند. امتحان خصومت ناسیونالیسم کردی با منافع و شخصیت و حرمت و عزت زن به حدی بالاست که تست آن از هر کاری ساده تر است. مرد تیپیک این سنت را در نظر بگیرید که کسی بی ناموسش می نامد. فکر نمیکنید طرف بدون سوال و جواب و در آن یک لحظه مورد تعرض و خشونت جسمی و کلامی است؟ البته این عنصر ارتجاعی ویژه ناسیونالیسم کردی نیست، تمام ناسیونالیسم شرقزده همین عقبگرایی ضد انسانی را در قلب خود دارد. نه جنبش برای آزادی زن و نه فقط جنبش کارگری بلکه هر جنبشی که ذره ای رنگ انسانی دارد، با ناسیونالیسم بیگانه است. و اگر ناسیونالیسم به هر دلیلی از آن دم بزند باید متوجه بود که به آن تحمیل شده است. مثلا همین ناسیونالیسمی که در جنگ علیه کومه له کمونیست مدعی بود که کردستان اصلا طبقه کارگر ندارد، حالا مطالبه آزادی تشکل کارگری البته از نوع اتحادیه و نه شورایش را دارد. علت بدون چون و چرا تحمیل این جنبش به ارتجاع ناسیونالیستی است. همانطور که اسلامیون حاکم بر ایران زیر فشار حضور سیاسی طبقه کارگر در انقلاب 57به دفاع از مستضعف تظاهر میکنند، ناسیونالیسم کرد هم البته چند دهه بعداز اسلامیون حضور و وجود کارگر به عنوان طبقه را پذیرفته است.
در کردستان بله پیشمرگ جزو سنت ناسیونالیستی است، هرچند در دوره ای ما کمونیست
ها هم به اشتباه و دنباله روی از ناسیونالیست ها این عنوان را برای خود
برگزیدیم و علیرغم نقش بسیار تاریخی در سیاست و زندگی آن دوره، ده سال با همین
عنوان اما در نقش نیروی کمونیست افتخار کسب کردیم. خارج آز آن، پیشمرگ و
پیشمرگایتی هیچ عنصر مثبتی برای مبارزه مردم برای رهایی از هیچ ستم و تبعیضی
ندارد. بشماریم، اگر احزاب ناسیونالیست و فاشیست هیچ مطالبه مترقی برای بشر
ندارند، عنصر مسلح آنها چرا دارد؟ مگر نه این است که همین امروز پیشمرگ حاکم در
کردستان عراق ابزار سرکوب و خشونت خونین علیه جامعه و زحمتکش و کارگر است؟ چرا
عنصر مسلح عبدالله مهتدی ماهیت سیاسی غیرتبهکارانه دارد؟ چرا پیشمرگ مصطفی هجری
چیزی بیش تر از ماموریت های عربستان سعودی در جنگ نیابتی، برای رهایی انسان
رنجدیده دارد؟ بله پیشمرگ و اردوگاههای نظامی اینها و سازش و معامله و خرید و
فروش سیاسی بین احزاب اینها و دول منطقه بخش های اصلی جنبش ناسیونالیستی اند.
به اینها ثروت جمع کردن و پول جارو کردن مسئولین را هم اضافه کنید، تبلیغات
کردانه را هم اضافه کنید، سرو ته جنبش ناسیونالیستی مشخص میشود. بقیه که در
جامعه مثبت و انسانی اند، متعلق به مردم آزاده و شرافتمندی است که برای رهایی
خود از جهنم موجود مبارزه میکنند، دقیقا مانند تمام مردمان دنیا، که به
ناسیونالیسم و کردایه تی نامربوط اند... دشمن کیست؟ ظاهرا در مسیر کسب استقلال و تشکیل دولت کردی کمونیست ها تنها مانع اند! بیائید در تاریخ تقلای سیاسی در کردستان دوره به دوره مرور کنیم؛ تاریخا و هر دوره ای، کدام نیروهای سیاسی محصول تقلای اجتماعی برای رفع ستم ملی را دست مایه معاملات سیاسی خویش کردن و زحمات پشت سر به فروش رفته است؟ مگر نه این است که هر دوره ای، ناسیونالیسم کرد بر دولتی و قدرتی در منطقه تکیه کرده و روز آخر در یک معامله موجبات جارو کردن همه تلاش ها را فراهم کرده است؟ در تمام این دوره ها مگر فقط ناسیونالیست ها به دشمن شماره یک تبدیل نشده اند؟ مگر همین ها در سرسپردگی به دولت های ایران و عراق وترکیه و سوریه و امریکا و روسیه دست را نباخته اند؟ مگر همین امروز ناسیونالیست های کرد در کنار قدرت های رقیب در منطقه، هوادار جارو کردن خونین رقبای کردشان در بلوک مقابل نیستند؟ کرکوک را چه نیرویی تحویل دولت عراق و جمهوری اسلامی داد؟ کدام نیرو مناطق ایزدی های کردستان عراق را تحویل داعش داد و هزاران نفر زن را به بردگی آنها سپرد؟ نمونه های دشمنی آشکار ناسیونالیسم کرد به همین مردم را شما از من بیشتر اطلاع ندارید؟ اگر چنین است، چرا ما کمونیست ها به عنوان دشمن انگشت نما میشویم؟ خود شماها بشمارید، جایی کمونیست ها مانع استقلال و تشکیل دولت کردی شده اند؟ شما بگویید تا به امروز کسی از ناسیونالیسم کرد به اندازه منصور حکمت بدون شرط و شروط مدافع استقلال کردستان بوده است؟ و مگر کمونیست های کارگری در کردستان عراق توسط دادگاه جلال طالبانی به اتهام دفاع از استقلای دادگاهی نشدند؟
ادعا شده که مسیری که ما طی میکنیم به راهی میرود که مفتی زاده و توده و فدایی
رفت! انصافا تما اینها در تمام دوران ها از متحدین نزدیک ناسیونالیست های کرد
نبوده اند؟ بروید تاریخ اتحادها و نزدیکی های حزب اصلی ناسیونالیسم کرد، حزب
دمکرات کردستان با اینها را مرور کنید. همین امروز بخشی از فدایی جزو ائتلاف
ناسیونالیست های کرد پرو امریکاست. در طول سالیان طولانی اکثریت فدایی متحد حزب
دمکرات و بقیه ناسیونالیست های مشابه بوده است. توده ای ها برای دوره ای طولانی
رهبری اینها را در دست داشتند. راه کارگر هم که از همین خانواده است، مگر در
جنگ دمکرات علیه کومه له با دمکرات هم جبهه نبود؟ مفتی زاده ها مگر متحدین همین
امروز بخشی از ناسیونالیست های کرد نیستند؟ و مگر خواننده ناسیونالیست کرد-
سمبل هنری ناسیونالیسم کرد- ناصر رزازی با احترام و عزت از مفتی زاده ها نمی
گوید؟ ... دوست قدیمی من می گوید از طرف ما به این لیست "محترم" توهین شده است! این ادعا یک شاهکار تمام عیار است. منظور از توهین همین نوع افشاگری و انتقاد است که در سنت ناسیونالیستی محکوم است. مگر یک هدف جنگ دمکرات علیه ما کمونیست ها در کومه له قدیم ممنوعیت انتقاد و افشاگری نبود؟ جالب تر اینکه بخشی از همین احزاب، تاریخی از کمونیست کشی و جنگ نامقدس ملی علیه ما کمونیست ها در کارنامه سیاه خود دارند. اینها همان هایی اند که در تجاوز جنسی به جنازه رفقای زن ما هم رحم نکردند و هیچگاه نه تنها به روی خود نیاوردند بلکه مرتب به عنوان نقل مجالس به عنوان افتخار برای هم میگویند. بخشی هم که اخیرا از چپ بریده و به جناح فاشیستی آن تعلق پیدا کرده اند، تازه معلوم میشود که در همین سالهای اخیر مرتب مشغول طرح ترور کمونیست ها و چپ ها در کردستان بوده اند. خارج از صفوف ما، لیستی طولانی از شخصیت های آزاده علیه این طرح های تروریستی باند تبهکار مهتدی بسیج شدند. در متن این فضا، بخشی از دوستان و رفقای هم سنگر سابق ما هم که تازگی وارد بلوک سیاسی رقیب شده اند، به جای اخطار ایست به دوستان تروریست و تبهکارشان، ما را خطاب قرار داده اند که به احزاب و شخصیت های کرد توهین کرده ایم! در مقابل این اعتراض باید عرض کنم که یک هدف دائم ما افشای ماهیت ناسیونالیست ها، فاشیست ها و بویژه باندهای تبهکاری است که با اتیکت سیاسی مشغول خدمت اند. اینها که به همین سادگی طرح ترور ما کمونیست های با تجربه را میریزند، در مقابل فعال کمونیست و رهبر کارگری در شهرها به آسانی دست به اسلحه و ترور می برند. مگر نه این است که اینها در اختلافات درونی هم اسلحه و چاقو همیشه یک ابزار دم دست بوده و همدیگر را خونی و روانه بیمارستان کرده اند؟ اعتراض کاک سلطان به "توهین" به متحدین سیاسی اش، آنهم در دوره ای که پرونده های تروریسم شان رو شده، یک سنگربندی متقابل در مقابل صدها نفری است که علیه این سیاست تروریستی ناسیونال فاشیست ها ایستاده و افشای شان کردند.
توهین به اینها برای ما مشکلی حل نمی کند، اما جارو کردن اینها و طردشان در
جامعه و پشیمان کردن شان از دست زدن به جنایت و ترور یکی از اولویت های سیاسی
ما در کار کمونیستی در کردستان است. بدون این کار، با تعهدی که اینها به
عربستان و اسرائیل و دستگاه اداری ترامپ داده اند، و سابقه ای که در تاریخ پشت
سر دارند، فعالیت سیاسی و کار کمونیستی در کردستان امنیت ندارد. حزب دمکرات
کردستان در همدستی با کارفرما، سلیمان محمدی کادر سازمانده مبارزه در کوره
پزخانه های بوکان را در دل اعتصابات کارگری به جرم سازماندهی کارگران ترور کرد.
تبهکاران مهتدی هم که تازه راه افتاده اند، در صورت توانایی، پا میگیرند. خلاصه کنم؛ ناسیونالیسم کرد علیرغم هر ماهیتی که دارد، در غیبت اختلافات منطقه ای جنازه ای مرده است. در متن اختلافات قدرتهای منطقه ای هم چیزی جز خدمتکار این و آن به قیمت دلار نیست. تقسیم کل اردوی ناسیونالیسم کرد به دور دو بلوک رقیب منطقه ای، یک به رهبری پ ک ک و دیگری به رهبری مسعود بارزانی، به همه ما میگوید که مسیر حرکت آینده اینها از همان جنس گذشته شان است. تفاوت اینجاست که اگر در دوره های قدیم تر معامله با یک دولت منطقه ای تمام شاهکارشان بود، امروز معامله پشت معامله و فروش این منطقه و آن منطقه به این و آن روتین فعالیت شان است. در پایان شاهکارهای اینها، این فقط دولت های منطقه اند که برنده اند و سهم قربانی دادن های مردم کردستان زیر رهبری اینها ها چیزی جر شکست و پشیمانی و ناامیدی نبوده است. عنصر جنگ های نیابتی شدن و روشن کردن خصومت های قومی خونین عناصر جدید در تقلاهای ضد مردمی اینهاست. انسان شرافتمند دلسوز حتی برای تشکیل دولت کردی و رفع ستم ملی، اگر ریگی به کفش نداشته باشد، باید مثل ما کمونیست ها فعال جارو کردن اینها از زندگی مردم و افشاگر نقش مخرب و ارتجاعی اینها در مسیر مبارزه و اعتراض علیه ستم ملی باشد. مردم شرافتمند در کردستان شایسته سیاست انسانی ترند. همانطوریکه در زندگی شایسته فرهنگ مدرن ترند. رفاه و آسایش حق مسلم این مردم است و رسیدن به این حق و حقوق، در کنار جارو کردن حاکمیت های ارتجاع بورژوایی در منطقه، بدون طرد کردن ناسیونالیسم کرد ممکن نیست
لینک پاسخ من به ناصر رزازی، منتشر شده در سال 2003 که پاسخ مفصل تر سوالات کاک سلطان را در خود دارد: http://www.wpiran.org/02-iskra/iskra181z.pdf مجموعه مقالات در کتاب "کردستان، دو جنبش و دو فرهنگ"، انتشار 2004. در نقد فرهنگ جنبش ناسیونالیسم کرد، متن کردی یادداشت انتقادی کاک سلطان خسروی: ئایا ،جەوڵانەوەی کوردستانی ئیڕان ، خەباتێکی ناسێونالیستی کویڕە؟ یا خۆاستێکی حق تەڵبانەیە ؟
باشە ئەگر
بە قەولی ھێندێک بۆ چوون ئەو جوڵانەویە ناسێونالیستیە و ناسیونالیسمش سەمە بۆ
کۆمەڵگا، چۆن ئەو بەشە لە ئیڕان لە ساڵی ١٣٥٨ بو بە مەرکەزی شۆرش و ئەحزابی چەپ
و راست پەنایان بۆ ئەوی ھێنا دژی کۆماری ئیسلامی ؟
باشە خۆ
خەباتی رزگاری خۆازی خەڵکی کورد ، نە ھەڕشەیکە لە سەر میلەتانی تڕ، نە داگێر
کەرە، نە قودرەتێکێ ئابوری واێ ھەیە کە پی بەڵێن ئەمپریالیستە و ئەگر ئازاد و
سەربە خۆ بی ،خەتەری داگیر کردنی دنیاو چەوسانەی خەڵک وکریکارانی ھەیە.
|