سرگردانی مجدد ناسیونالیسم کرد

به بهانه سنگربندی های اخیر اینها علیه هم


 

محمد فتاحی
 

این یادداشت در مورد شروع دور دیگری از دپرسیون سیاسی ناسیونالیست های کرد ایرانی است. بگذارید بحث را با دو گزارش و خبر شروع کنیم؛ اواخر هفته اول خرداد ماه جاری، باباشیخ حسینی مسئول سازمان "خبات کردستان"، در یک اطلاعیه به رهبری دو حزب دمکرات کردستان هشدار داد تا محاصره نظامی یک واحد افراد مسلح آن سازمان در منطقه کوهستان قندیل، پایان دهند. از طرف دیگر، به گزارش لڤین پرێس از کردستان عراق، شب نهم خرداد، یک درگیری مسلحانه بین دو جناح سازمان زحمتکشان در منطقه اردوگاهی روستای زرگویز رخ داده که با دخالت نیروهای انتظامی و امنیتی سلیمانیه اوضاع آرام شده است.

همانطوریکه در همین دو خبر آمده، در این سنگربندی و درگیری نظامی، با شرکت هر پنج گروه و حزب ناسیونالیست کردستان ایران بوده که در دوره گذشته در مرکز همکاری متشکل بوده اند. حالا که مرکز همکاری شان عملا مالیده، علل را باید در خشکیدن زمینی یافت که نهال همکاری اینها در آن یک شبه گل داد.

زمانی که دونالد ترامپ در امریکا به قدرت رسید، اگر تمام بشریت آزاده در غرب و شرق نگران سیاست های دست راستی این فرد بودند، و در حالیکه سرتاسر امریکا را تظاهرات های وسیع در اعتراض به ورود ترامپ به قدرت فراگرفته بود، ناسیونالیست های کرد در کنار سلطنت طلبان شریک شادی تمام ناسیونالیست های افراطی و فاشیست های غربی شدند که انتخاب ترامپ خون تازه ای در رگ های شان جاری کرده بود. برای تمام ناسیونالیست ها و فاشیست ها، بویژه در غرب، به قدرت رسیدن ترامپ مصادف با دور دیگری از تحرک برای تجدید قوا بود. برای ناسیونالیسم کرد که در غیبت اختلافات مرزی و جنگ و کشمکش های جهانی و منطقه ای در سوراخی می خزد و شب و روز را به امید وزش بادی پشت سر میگذارد، جشن پیروزی ترامپ جشن اینها در کنار کل فاشیست های دنیای غرب بود. تشکیل مرکز همکاری احزاب ناسیونالیست کرد محصول آن آب و هوای سیاسی بود. متحد شدند تا توجه ترامپ را به خود جلب کنند، و در کشمکش علیه جمهوری اسلامی بازی داده شوند.

جالب اینکه ناسیونالیست های کرد در چنین مواقعی، چهار دست و پا در اختیار طرف قرار میگیرند. در همین سالهای گذشته، شیوه برخورد پ ک ک با اختلاف ناگهانی ترکیه و روسیه، برجسته ترین نمونه چنین رفتار کودکانه از این نوع بود. در نوامبر ۲۰۱۵ هواپیمای سوخوی روسی توسط ترکیه سرنگون شد. این واقعه یک بحران موقتی بین دو کشور تولید کرد که با فشار جدی روسیه به ترکیه همراه بود. در کنار تحریم های اقتصادی، شیر کردن پ ک ک توسط پوتین، یکی از آن فشارها بود. پ ک ک برای لبیک به تقبل ماموریت از طرف پوتین، دو اقدام فوری در دستور روز گذاشت؛ جنگ علیه ترکیه را سراسری اعلام کرد و برای این کار جبهه ای متشکل از نیروهای خود و تعدادی گروه چپ ترک تشکیل داد. اقدام دوم سازماندهی جنگ سنگر به سنگر شهری در شهر جزیره، تحت عنوان "قیام جزیره" بود. محصول تصمیم اول برای جنگ سراسری در عمل چیزی نشد، چون در دنیای واقعی گروههای متحد پ ک ک در مناطق دیگر ترکیه وزنی نبودند. محصول تصمیم دوم اما متاسفانه کشتار صدها نفر مردمان شهر صدهزار نفری جزیره و نابودی بخش هایی از شهر  بود. با خاتمه بحران روابط روسیه و ترکیه، تنها دستاورد آن سیاست بازی دادن پ ک ک،  قربانی و ویرانی مردمان شهر جزیره بود.

خوشبختانه ناسیونالیست های کرد ایرانی از سازماندهی اقدامی شبیه پ ک ک در خدمت ترامپ ناتوان بودند. اما در طول چند سال گذشته که حزب دمکرات به شکل سرسپرده ای مشغول جنگ نیابتی برای عربستان و متحدینش بود، تعداد زیادی از کسانی که فرزندان این مردم بودند، در شکل تفنگ چی های مصطفی هجری جان شان را فدای منافع شیوخ صعودی کرده و اعتماد به نفس سپاه پاسداران در مقابل مردم را هم موجب شدند. علاوه بر این، اینها در توجیه تحریم های اقتصادی کنار جانیان ایستاده و برای فشار اقتصادی در اثر تحریم دست زده و شادی کردند. حساب و کتاب جنایتکارانه اینها هم مثل ترامپ بود که گویا اگر مردم گرسنگی داده شوند، دست به قیام زده و راه ورود نوکران ترامپ به شهرها را باز میکنند. اما تحریم آمد و همانطوریکه هر انسان شرافتمندی از قبل گفته بود، تحریم مردم را ضعیف تر و دستان جمهوری اسلامی بر حاکمیت را قویتر کرد.

 اینها پیش خود، برای بار چندم دچار این توهم شدند که امریکای ترامپ میرود تا با جمهوری اسلامی تصفیه حساب کند و از آنجا که رژیم اسلامی زیر بار نمی رود، جنگ در میگیرد و در متن آن جنگ، جمهوری اسلامی می افتد و نهایتا آنها کدخدای آتی کردستان خواهند بود.

از شانس بد اینها اما، امریکا از بعداز جنگ جهانی دوم به بعد، و با شکست های پی در پی در سوریه و عراق و لیبی، امروز ناتوان تر از این است که یک جنگ دیگر برای خود بخرد. اگر در تمام دوران های گذشته امریکا آقای جهان بود، امروز تنها یکی از قدرتهای برتر جهان است. بدتر از این هم، امروز منزوی ترین قدرت در مقایسه با قدرت های رقیب است. به همین دلیل از روز اول تهدیدات علیه جمهوری اسلامی، با صدای بلند بانگ میزد که هدف تغییر رفتار این رژیم است. و این اواخر، بعداز اینکه هیچ قدرتی تره برای تهدیداتش خرد نکرد، و بعداز اینکه فشارش به اتحادیه اروپا- که هدف اصلی در این کشمکش است- به جایی نرسید، از شروط دوازده گانه برای قبول مذاکره گذشت، از مطالبه تغییر رفتار رژیم عقب کشید، و ظاهرا میخواهد هر طور شده مسئله به شیوه ای حل شود.با عقب نشینی امریکا، و در کنار میانجی هایی که دو طرف به راه انداخته اند، بعید نیست  پروسه مذاکره شان پشت درهای بسته، در جریان باشد.
 

از این به بعد؟

اولا کشمکش جهانی تقسیم مجدد جهان کماکان در جریان است. کشمکش عربستان و متحدینش برای رقابت با جمهوری اسلامی هم در جریان است. این یعنی ناسیونالیست های کرد کماکان میتوانند به شیوخ سعودی و اسرائیل و بقیه مراجعه کنند، اما در غیبت فشار امریکا، چتر حمایتی اینها از اپوزیسیون ناسیونالیست کرد اردوگاهی نمی تواند قوی و امیدوار کننده باشد. اینجاست که بخش هایی از اینها برای بار چندم سراغ کسانی میگردند تا پیام شان را به مسئولین وزارت اطلاعات برای ملاقات برسانند. حالا که روابط درونی خودشان به سنگربندی علیه هم تبدیل شده، بعید نیست اولین ارتباط ها با مامورین جمهوری اسلامی را در کنسولگری اربیل نگرفته باشند.

برای اینها کرسی و موقعیت و کسب ثروت و شراکت در قدرت، به هر وسیله ای و از هر طریقی، هدف اول و آخر است. چنین امری هم از طریق امریکا و عربستان و هم از طریق خود جمهوری اسلامی قابل پیگیری و حل و فصل است. اصلا بعید نیست اینهمه که حزب مصطفی هجری برای عربستان به کشتن داد، اگر برای جمهوری اسلامی هم به کشتن دهد، شاید برایش رزق و روزی چرب تری هم نتیجه شود. اگر چنین چیزی مقدور بود، روز اول قاسملو قبل از همه ی جانشینان بعدی خود با صدای بلند برای خدمت به امام  لبیک گفته بود.

هجری و مهتدی و این و آن، دسته جمعی رهروان همین مسیراند...