گفتگوی ویژه پیرامون توطئههای تروریستی سازمان زحمتکشان – مُهتدی با خالد حاج محمدی و محمد راستی
سهند حسینی: اخیراً طرح ترور تعدادی از رفقای وقت حزب حکمتیست (٢٠٠٥ - ٢٠٠٤) از سوی سازمان زحمتکشان – مهتدی – در یک ویدئوی زندهی (لایو) فیسبوکیِ توسط شورش خراسانه از کادرهای قبلی زحمتکشان افشا شده است. طرح ترور تعدادی از رفقای ما در آن دوران، از جمله "رحمان حسین زاده" "،محمد راستی" ،"صالح سرداری" و چند نفر دیگر که رفقا به آنها اشاره خواهند کرد. به دنبال افشای این طرح ترور موجی از نفرت از سازمان زحمتکشان، به ویژه عبدالله مهتدی، جامعهی سیاسی و احزاب سیاسی را فرا گرفتهاست. تعدادی از احزاب بیانیه صادر کرده و این اقدام را محکوم کردهاند. تعدادی از شخصیتهای سیاسی در این باره صحبت کردهاند. تعدادی از افراد کادر رهبری سابق سازمان زحمتکشان نیز دربارهی این اقدام سخنانی ایراد کردهاند و به نوعی خودشان را تبرئه کردهاند. به دنبال این احزاب حزب کمونیست ایران، حزب حکمتیست (خط رسمی) و تعدادی از احزاب دیگر هم این اقدام را محکوم کردند. برای روشن شدن مسئله به سراغ رفقا خالد حاج محمدی از کمیتهی رهبری حزب حکمتیست (خط رسمی) و محمد راستی عضو کمیتهی مرکزی حزب می رویم تا برای روشنتر شدن مسئله با آنها گفتگویی داشته باشیم. محمد راستی یکی از رفقایی است که در آن دوره در کردستان عراق حضور داشته و در ماموریت بوده است. ابتدا از او خواهش میکنم توضیح بیشتری در این باره بدهد. محمد راستی: با سلام و خوشآمد گویی به شما و درود به همهی بینندگان این برنامه. تا جاییکه امکان داشته باشد و من اطلاع داشته باشم و محدودیت زمانی برنامه اجازه بدهد سعی میکنم توضیحاتی را در این رابطه عرض کنم. با اجازهی شما من مقداری به تاریخ فعالیت حزبمان برمیگردم. اساس کار حزب کمونیست کارگری و حزب حکمتیست که بعداً تشکیل شدهاست، تلاش برای درست شدن حزب در داخل بودهاست. برای تامین این تلاش و تقویت این موضع رهبران کمونیست در داخل حزب کمونیست کارگری – به رهبری منصور حکمت – آن زمان طرحهایی در سر داشتند. مثلاً رفتن به شهرهای کردستان. و بعدها رفیق "مظفر محمدی" و "سلام زیجی" و تعدادی دیگر از رفقا به شهر سنندج رفتند و به توضیح سیاستهای ما، پخش اعلامیهها و نشریات ما و روشن سازی دلائل جدایی ما از حزب کمونیست کارگری پرداختند. و بعد از آن هم شهر سلیمانیه و شهرهای نزدیک به مرز ایران به محل فعالیت ما برای برقراری ارتباط و ادامهی این مبارزه تبدیل شده بود. سلیمانیه یکی ازشهرهایی بود که در آن فعالیتهای زیادی داشتیم. از دوران قیام مردم کردستان علیه حکومت صدام و شرکت ما دراین مبارزات و با کارهای قبلیای که انجام شده بود و همراهی کمونیستهای کردستان عراق با ما، توانسته بودیم پایگاه تودهای و مردمیای به دست بیاوریم. ما توانسته بودیم نظرات این فعالین و انسانهای شریف را به خودمان جلب کنیم. این تکیه گاه خوبی برای فعالیت ما بود. به همین دلیل ما به کردستان عراق سفر میکردیم و در آن دوران کمیتهی کردستان تشکیل شده بود که اعضای آن اکثراً در سلیمانیه مستقر بودند. مظفر محمدی، اسد گلچینی، عبدالله دارابی، رحمان حسینزاده، سلام زیجی، رحمت فاتحی و شاید سید مجید حسینی. من همهی اعضای کمیته را به خاطر ندارم اما حداقل سیو شش نفر بودیم. و کسانی که میتوانستند در آنجا فعالیت را بیشتر ادامه بدهند مامور میشدند و به محل میرفتند. در این شرایط است که "شورش" را مسئول ترور افرادی در سلیمانیه میکنند. و در همان زمان رفیق رحمان حسین زاده و تعداد دیگری از رفقا در آنجا بودهاند. و این یک طرح مشخص و آشکار بوده است اما خوشبختانه با جسارت و صداقت و صمیمیت "شورش خراسانه" این توطئه و این ترور خنثی میشود. مسئلهی دیگری که برای ما و تعداد دیگری از رفقا پیش آمده بود پخش عکس رفقا عبدالله دارابی، مجید حسینی و صالح سرداری بود، آن هم در شهر سلیمانیه و مناطقی که در آن کنترل و بازدید انجام میشد. و گفته بودند که اگر این اشخاص را دستگیر کردید آنها را به ما تحویل بدهید. و منظورشان از "ما" حکومت اقلیم کردستان عراق بود. معلوم بود که این کار جمهوری اسلامی بود، چون این فعالیتها (فعالیتهای ما) صورت میگرفت. و مجری سیاست جمهوری اسلامی علیه ما "اتحادیهی میهنی" و "حکومت ههریم" بود و عبدالله مهتدی هم باید شخصاً پاسخگو باشد که این افراد چگونه توسط جمهوری اسلامی شناسایی شدهاند. چگونه آمدن این رهبران کمونیست به اینجا فاش شدهاست؟ و در همین رابطه من و صالح سرداری که در آن روزها درخانهای مخفی بودیم، قصد داشتیم برای اطلاع از اوضاع از خانه خارج شویم که فهمیدیم عکسها پخش شدهاند. خوشبختانه از طریق دوستان و رفقا و پایگاه تودهای که ما داشتیم این توطئه خنثی شد و ما توانستیم به فعالیتهایمان را ادامه بدهیم. مسئلهی بعدی در رابطه با همین موضوع ترور من و رفیق صالح سرداری، حرفهای "جوانمیر مارابی"، مسئول آموزشگاه سازمان زحمتکشان است. به محض این که طرح ریخته شد و تدارکات آن دیده شد و به افراد مربوطه اسلحه دادند، وقتی که هنوز از اردوگاه بیرون نیامده بودند ما (از توطئهشان) مطلع شدیم. توسط افرادی که در اینجا نمیتوانم اسمشان را بگویم. اما به واقع ما مطلع شدیم و خودمان را کنار کشیدیم تا اینکه توطئه به تدریج خنثی شد. یعنی کم کم خبر آن پخش شد و آنها به ناچار از توطئهشان دست کشیدند. همانطور که جوانمهر میگوید قرار بود این کار توسط فردی به نام "ریبوار شیروانه" انجام بشود که همانطور که بیان شد تا امروز سر به نیست است. به همین دلیل است که اگر من بخواهم از طرحهای سازمان زحمتکشان برای شما و بینندگان بگویم به درازا میکشد. از حمله به مقرّات کومله، حمله به محل مهمانان توسط "ئالا" و "علی سروآباد" و یکی دیگر از پیشمرگانشان، حمله با خودرو به داخل اردوگاه کومله توسط یکی از فرماندهان نظامیشان که به او تیراندازی کردند و اورا خلع سلاح و دستگیر کردند، توطئه برای ترور رهبران اصلی کومله – سازمان کردستان حزب کمونیست ایران. و همینطور رفیقی مانند "خالد " برای توضیح و تایید و استدلال اینکه این سازمان (زحمتکشان) این ظرفیت را دارد و حرفهای شورش خراسانه را تایید کند، داستان رفتن خودش با کمال و مختار محمدی به کردستان عراق را بازگو میکند و اینکه به محض اطلاع یکی از فرماندهان زحمتکشان از حضور آنها مطلع شده، چگونه شبانه آنها را غافلگیر کردند و دستها و چشمهایشان را بستند و اسلحه روی پیشانیشان گذاشتند و آنها را تهدید به مرگ کردند. و به گفتهی خودشان آن مامورین دلشان به حالشان سوخت وگرنه همانجا آنها را به قتل میرساندند.
و همینطور تسویه حسابهای بین خودشان، جدا شدن "عمر ایلخانیزاده" و حمله
کردن به او. حمله کردن به محل زندگی "رضا کعبی" که "بختیار بلوری" بیان میکند
که چگونه تا صبح دمِ در آن خانه خوابیده تا او را ترور نکنند. موارد بسیار زیاد
هستند و میتوان از آن یک لیست بلند بالا تهیه کرد. این مسئله تنها در مورد ما
و حتی تنها در مورد افراد خودشان نیست. این مربوط به یک مسئلهی اجتماعی است و
اینها از روز به وجود آمدنشان به زور متوسل شدهاند، به قدرت اسلحهشان متوسل
شدهاند، به مردم حمله کردهاند و به آنها آسیب رساندهاند. به "ابوبکر"
مریوانی و خانوادهاش که پیشمرگهی خودشان بوده حمله کردهاند. خیلی از
افرادشان در شهرها از مردم اخاذی و زورگیری میکردند. مثلاً از یکی از فراد اهل
مریوان درخواست پول میکنند و نارنجک و یک نامهی کوچک داده بوند به پسر خردسالش
و به پدرسش پیام داده بودند: اگر مقدار پولی را که میخواهیم برایمان نفرستی
دفعهی بعد نارنجک را "ضامن کشیده" به دست پسرت میدهیم. اخانواده اش با من
تماس گرفتند و گفتند "کومله اینطور بود؟" من هم بلافاصله گفتم "اینها کومله
نیستند. اسم خودشانن را کومله گذاشتهاند. اینها اسم کومله را دزدیدهاند. و
بلافاصله رهبری حزب را در جریان گذاشتم تا اطلاعیهای علیه این اقدامات
جنایتکارانهشان صادر کند. سهند حسینی: برای کسی که صحبتهای شما را میشنود شاید این ابهام پیش بیاید که چه رابطهای بین اتحادیهی میهنی، که عکس شما را منتشر میکرده و اقدام سازمان زحمتکشان وجود دارد؟ ممکن است کسی بگوید اینها همه از سوی جمهوری اسلامی بود. میتوانید رابطهی اینها را با هم تشریح کنید؟ چه اتفاقی افتاد که این اتفاقات با هم همزمان شدند؟ البته گفتید که عبدالله مهتدی شخصاً باید پاسخگو باشد. و همچنین شما چه اقداماتی انجام دادید برای خنثی کردن این توطئه؟ و چگونه توانستید هم به اتحادیهی میهنی و هم به سازمان زحمتکشان فشار بیاورید تا جایی که نتوانستند طرحشان را اجرا کنند و حتی پشیمان شدند؟ محمد راستی: بیننده یا شنونده با توجه به این اخبار و با توجه به سیاستی که باند مهتدی تا اکنون داشتهاست باید نتیجه گیری بکند. سیاستهایی مانند پادویی در سالنهای واشنگتن و وزارت خارجهی آمریکا، سفر به عربستان و نشست و برخاست با آنها و پول گرفتن از آنها، رفتن چندین بارهشان به کنسولگری ایران در ههولیر(اربیل) و خواهش از ایران برای پذیرش بندگیشان. و خوشبختانه پذیرفته نشدند وگرنه اینها از سیاهترین کارهایی که از دستشان بر میآمد کوتاه نمیآمدند. این "یکیتی نیشتمانی" (اتحادیهی میهنی) هم از روز اولی که وارد شهر شد با مبارزاتی که از جمله رفقای ما مانند مظفر محمدی در سلیمانیه و فعالین کمونیست در کردستان عراق به راه انداخته بودند، از جمله تشکیل شوراها در شهر سلیمانیه، به مخالفت پرداخت و درهای آنها را بستند. همانطور که گفتم وقت زیادی نیاز است تا این موضوعات را به هم وصل کنم. اما آرزوی جمهوری اسلامی بود که این رهبران، این انسانهای شریف که مردم – چه در کردستان ایران و چه در کردستان عراق – دوستشان داشتند ترور شوند. مسئله این است که اینها باید خودشان پاسخگو باشند. وقتی به کنسولگری جمهوری اسلامی میروند چه بحثی را مطرح میکنند غیر از معامله بر سر موجودیت ما کمونیستهایی که در حال مبارزه با اسلام عقب ماندگی هستیم؟
حرف من این است؛ آنها که پادوِ کنسولگری (ایران) شدند و به آن رفت و آمد
میکنند، واقعاً چه بحثی را مطرح میکنند؟ به نظر شما بینندگان و شنوندگان
اینها برای چه کاری به کنسولگری ایران میروند؟ غیر از اینکه با جمهوری اسلامی
بر سر جان ما معامله کنند و جای پایی برای خودشان باز کنند و نوکریای کرده
باشند. من فکر میکنم غیر از این چیز دیگری نیست. اگر شهامت و شجاعت داشته
باشند خودشان خیلی بهتر این رابطه را میتوانند توضیح بدهند. اما به نظر من
رابطه کاملاً روشن است. سهند حسینی: سپاس از شما. به سراغ رفیق خالد میرویم. رفیق خالد شما ویدئوی شورش خراسانه را دیدهاید که ایشان دربارهی این سازمان (زحمتکشان) افشاگری میکند. ایشان اسم هایی را ذکر میکند اما مسئول آن اقدامات و آن طرح ها "دفتر سیاسی سازمان زحمتکشان" است. البته ایشان غیر از عبدالله مهتدی اسامی دیگری را هم ذکر میکند. اما در اطلاعیهای که حزب حکمتیست (خط رسمی) داده است بیشترِ تاکید و افشاگری متوجه عبدالله مهتدی و سازمان زحمتکشان است. دلیل این امر را بیان کنید. و به عنوان سوال دوم میخواهم بپرسم که تحلیلتان از اطلاعیهی سازمان کردستان حزب کمونیست ایران یا کومله را هم بیان کنید. آنها اعلام کردهاند که باید یک کمیتهی حقیقت یاب تشکیل شود و موضوع را بررسی کند. خالد حاج محمدی: سلام عرض میکنم به همهی کسانی که این برنامه را دنبال میکنند. میخواستم ابتدا به نکتهای اشاره کنم. رفیق محمد راستی که یکی از رفقایی هستند که قرار بوده ترور بشوند اما در حال حاضر زنده کنار ما نشسته است، توضیحات مفصلی ارائه کردند دربارهی آن دوره و اقدامات سازمان زحمتکشان. یک نکته را میخواستم اضافه کنم؛ همانطور که رفیق محمد اشاره کردند رفقای زیادی در کردستان عراق حضور پیدا کردند. یک پای فعالیت ما در کردستان عراق بود. مردم کردستان عراق شخصیتها و رفقای ما را میشناسند. حزب کمونیست کارگری وقت عراق متحد بود. تمرکز جمهوری اسلامی در کردستان عراق برای کشتن، ترور، جاسوسی، شناسایی اماکن و محل زندگی ما پدیدهای بوده که باعث شده نهایتاً به کمک اتحادیهی میهنی – به دستور جمهوری اسلامی – به حزب کمونیست کارگری عراق حمله شد و تعدادی از رفقای ما را تیرباران کردند. حزب حکمتیستِ وقت به طور واقعی در این پروسه بود و در حمله اتحادیه میهنی که رسما از جمهوری اسلامی دستور گرفته بودند تعدای از رفقای ما و رفقای حزب کمونیست کارگریِ وقت عراق جان باختند. میخواهم بگویم که این پدیده که رفیق محمد هم توضیح داد یک حقیقت بود. ارتجاع منطقه – چه از سوی ایران، چه از سوی حاکمین کردستان عراق و گروهای قومی امثال آقای مهتدی – از ما و از جریان ما و از جریان کمونیستی ما متنفر بودند. این امر فضا ایجاد میکرد، امکان میداد. علیرغم حاکمیت دولت اقلیم، با حضور احزاب ناسیونالیست کُرد در آنجا – چه مخالف و چه متحد جمهوری اسلامی – امثال آقای مهتدی تلاش میکنند توطئههای خودشان را بچینند. اینکه چه رابطهای بین آقای مهتدی و مرکز اطلاعات وجود دارد را آنها میدانند. اما کسی که میخواهد کمونیستها را بکُشد، به حزب کمونیست ایران و کومله حمله بکند، خوشنامترین انسانهای جامعهی کردستان و شخصیتهای برجستهی تاریخ سی-چهل سالهی گذشته را به صورت مخفیانه و شبانه، توسط عوامل خودش که با پول تطمیع کرده یا هر چیز دیگری – از بین ببرد، طبیعی است که چنین پدیدهای خوشایند همهی حاکمین در منطقه است، از جمله مرکز اطلاعات جمهوری اسلامی ایران. رابطه با کنسولگری ایران و تلاشهای آقای مهتدی چیزی نیست که نیاز به بیان کردن داشته باشد چون بر کسی پوشیده نیست. اما دربارهی سوالی که مطرح شد؛ اینکه چرا ما اسامی بقیهی افرادی که نام آنها ذکر شدهاست را بیان نکردیم. حقیقت این است که مسئول مستقیم تمام این اعمال عبدالله مهتدی و گروهی است که اسم "کومله" را بر خودش گذاشته و هیچ ربطی به این تاریخ ندارد. لذا کسانی که در این شرایط قربانی هستند، کسانی که در این تشکیلات به آنها ماموریت سپرده شدهاست، کسانی که سهمی هرچند کوچک داشتهاند، اسامی سه یا چهار نفر آنها ذکر شدهاست اما معلوم نیست شاید بشود اسم ده نفر دیگر را هم ذکر کرد. اما بالاخره این جریان مسئولی دارد، از خط مشخصی پیروی می کند. در طول تاریخ و حتی قبل از تشکیل سازمان زحمتکشان عبدالله مهتدی صاحب و پیرو این خط و این جهت بود. تلاش کرد کلّ کومله بعد از رفتن ما، و آن چیزی که به عنوان حزب کمونیست مانده بود را به همین جهت سوق بدهد. اما موفق نشد. گذشته از جدالها و دعواهایی که با آنها کرده. درنتیجه ما نیازی نمیدیدیم به این کار و فکر میکردیم که مسئولیت آن بر عهدهی رهبری آن جریان است.
اما در مورد طرح کومله؛ همانطور که همه میدانند و رفقا هم مطرح کردند، جریانات
زیادی هرکدام به شیوهای این اقدامات را محکوم کردهاند. سازمان کردستان حزب
کمونیست ایران یا همان "کوملهی ابراهیم علیزاده" پیشنهاد کرده که کمیتهی
حقیقت یاب تشکیل شود. راستش را بخواهید مطرح شدن "کمیتهی حقیقت یاب" از جانب
کومله اعلام این حقیقت است که کومله نمیخواهد موضع صریح و روشنی بگیرد. کومله
شاهد عینی بخش اعظم اتفاقاتی است که توسط باند زحمتکشان عبدالله مهتدی انجام
شده است. بیشترین اطلاعات در مورد این جریانات در این تاریخ نزد خود ابراهیم
علیزاده و این جریان است. مستقل از ما، علیه خود کومه له هم عملیات نظامی
کردند. به آنها حمله کردند و به کرّات علیهشان توطئه چینی کردند و برای ترور
شخصیتهایشان نقشه کشیدند. و همهی این اطلاعات نه توسط شورش خراسانه یا
کادرهای مختلف کوملهی زحمتکشان، بلکه متاسفانه توسط ابراهیم علیزاده و این
کومله مخفی شده است. ما این موضوعات را از روز اول طرح کردیم و گفتیم این ماهیت
این جریان است. در نتیجه کمیتهی حقیقت یاب یک چیز بیهوده است. در پانزده سال
گذشته توطئههای زیادی علیه خود کومله توسط عبدالله مهتدی و باندش انجام شده
اما آیا ابراهیم علیزاده بحث کمیتهی حقیقت یاب را مطرح کرده است؟ بعلاوه در
حال حاضر هیچ دادگاهی موجود نیست که عبدالله مهتدی را پای میز محاکمه بنشاند.
کومله که خود شاهد عینی است و اما خودش هیچ اطلاعاتی را بروز نمیدهد. در
شرایطی که خودشان هیچ اطلاعاتی بروز نمیدهند بحث کمیتهی حقیقت یاب بی معنی
است. و در این لحظه من خوشحال هستم که تعدادی از رفقای حزب کمونیست
ایران-کومله، از جمله صلاح مازوجی بخشی از این حقایق را بیان میکنند. قطعاً
توقع این است که صلاح و بقیهی رفقا همان پانزده سال پیش این حقایق را بیان
میکردند. اما متاسفانه کوتاه آمدند و در حقیقت آنها مسئول بخشی از لطماتی
هستند که ما تا این دوره متحمل شدهایم؛ چون در جریان این اطلاعات بودهاند اما
سکوت کردهاند. درنتیجه کمیتهی حقیقت یاب یک چیز پوچ است. اعلام موضع جریانی
است که نمیخواهد وارد این جدال بشود. به عنوان ریش سفید وارد شده تا کاری بکند
که به اصطلاح نه سیخ بسوزد نه کباب. من فکر میکنم اگر شما از هر انسان منصفی
بپرسید این به چه معنی است میگوید که به دنبال عبدالله مهتدی رفتن و تحقیق
کردن کار بیهودهای است. شخصی که برنامهی ترور چیده و مشخص نیست چه تعداد از
افراد خودشان را سر به نیست کردهاست، تعداد زیادی را تسویه و اخراج کرده، از
فردای جدایی جریان عمر ایلخانی زاده برنامه حمله به آنها و تهدید و زدنشان را
در دستور گذاشته اند دیگر حقیقت و حقیقت یابی بی معنی است، زمانی که هیچ مرجع
رسمی و قانونی و دادگای مستقل هم در کار نیست.با این وصف از چنین انسانی باید
تحقیق شود؟ اگر دادگاه عادل در یک کشور عادل میبود شاید کار خوبی بود. اما
مطرح کردن آن به نظر من بیمعنی است. ابراهیم علیزاده بیشتر از همه میداند که
این کار کار بیهودهای است که سعی میکند به جای پاسخ و موضع سیاسی صریح، روشن
و روراست دیپلماسی به خرج بدهد. که متاسفانه تا کنون نه ابراهیم علیزاده و نه
جریان او موضع رسمی در محکومیت این اقدامات نگرفتهاست. سهند حسینی: در بحثهای شما و در بحثهای افرادی که از آنها (سازمان زحمتکشان) جدا شدهاند، تاکید بر اقداماتی است که این سازمان انجام داده – اقدام به ترور و ماجراجوییهای دیگری که به آنها اشاره کردید. ما در بحثهایی که قبلاً دربارهی این سازمان از بدو تولدش داشتهایم گفتهایم که این یک سازمان غیر سیاسی، غیر اجتماعی و "باند سیاه"ی است و تنها میتواند در یک سناریوی سیاه ایفای نقش کند. میخواستم خواهش کنم این مباحث را به هم ربط بدهیم؛ یعنی بحث ما بر سر این سازمان و بحث اقداماتی که این جریان تا امروز انجام دادهاست. محمد راستی: این مسئله و افشاگری های تا کنون صحت بحثهای ما را ثابت میکند. در آن روزها ما این مسائل را به صورت مبحث و مسئلهی سیاسی و تحلیل مطرح میکردیم و خودمان به آن اعتقاد داشتیم، و امروز اعضا و کادرهای خودشان و تشکیلاتی که از آنها جداشدهاند همینها را مطرح میکنند. من این کار را چه بنامم که کنگرهی کومله را با چاقو تهدید میکنند که "باید پنجاه درصد کنگره از نمایندگان ما باشد"؟ ما این جریان را از همان روز اول خیلی خوب شناختیم و خیلی خوب به آن اشاره کردیم. ما گفتیم اجریان مهتدی یک حزب سیاسی انیست و یک جریان باند سیاهی است و اینگونه عمل میکند. اگر حزب است اهمیت رأی اعضای کنگره کجاست؟ رأی آن تشکیلات و رأی نمایندگان کجاست؟ این تشکیلاتی است که "به سیم آخر میزند" تنها با این پشتوانه که اسلحه و پول دارد. و تنها با این امید که بتواند با زور کاری را به پیش ببرد.
حرف شما کاملاً درست است؛ تنها در شرایط جنگ، آشوب، غوغا و شرایطی که مردم
مستاصل هستندجریان زحمتکشان شانس دارد، حزب سیاسیای وجود ندارد، فعالیت
کارگریای نیست، مبارزات تودهای نیست، چنین جریاناتی میتوانند رشد کنند.
اینها با وجود اینکه خیلی بیارزشتر و کوچکتر از چیزی هستند که بتوانند آسیبی
به ما بزنند، اما به طور واقعی میتوانند در دل یک سناریوی سیاه "موی دماغ
جامعه" شوند. اینها خطر روزهای سیاه هستند. اینها میتوانند سناریوی سیاه
سوریه را به وجود بیاورند، همانگونه که آمریکا توسط تعدادی به وجود آورد.
میتوانند مانند "مقتدی صدر" و بسیاری دیگر خیلی راحت دستهجات باندسیاهی را به
دنبال خودش بکشاند و تبدیل به قدرت بشود و جامعه را به خون بکشد. دغدغهی ما
این است. واقعاً چندان مهم نیست که ما را ترور کنند، هرچند ما هم نیروهایی از
همان جامعه هستیم و نمیتوانست راحت این کار را بکند. و باید این توهم را کنار
بگذارد و بداند که اگر این کار را میکرد، همین تشکیلات و همین کسانی که به ما
خبر دادند انتقام سختی از آنها میگرفتند و به اصطلاح حقش را کف دستش
میگذاشتند. اما درحال حاضر و در اوضاع و احوال سناریوی سیاه، اینها خطرناک
هستند. اینها را، همانطور که منصور حکمت و کورش (مدرسی) گفتند و ما هم عمل
کردیم، باید به همین صورت شناخت. سهند حسینی: رفیق خالد؛ بحثی که رفیق محمد مطرح میکند این نگرانی را پیش میآورد که آیا سازمان زحمتکشان واقعاً این قدرت را دارد که به یک سازمان قدرتمند و تاثیرگذار در جامعهی کردستان تبدیل بشود؟ آیا اصلاً ممکن است این خطرات را به وجود بیاورد؟ آیا واقعاً اغماض نمیکنیم دربارهی این مسئله؟ و اگر نگرانیای وجود دارد کجا وچگونه است؟ خالد حاج محمدی: ببینید همانطور که رفیق محمد مطرح کرد ما از روز تولد سازمان زحمتکشان، بر مبنای ماهیتی که این جریان داشتهاست توضیح دادیم و در حقیقت بحثهای زیادی در این تاریخ صورت گرفتهاست. آن چیزی که بحث سازمان زحمتکشان عبدالله مهتدی را یک بار دیگر بر سر زبانها انداخته است، اتفاقاتی است که تعدادی از فعالین و اعضای کمیتهی مرکزی و کادرهای خودشان بازگو میکنند. میگویند که اینها (سازمان) این نقشهها را در سر داشتهاست و آنها را افشا میکنند. یعنی همان چیزهایی که ما دربارهی ظرفیت باند سیاهی و تروریستی آنها همان زمان مطرح کردهبودیم. اینکه آیا این اغماض است یا نه، راستش را بخواهید سازمان زحمتکشان به عنوان یک باند شناخته میشوند. ما گفتهایم که اینها باند هستند و سازمان نیستند، چون هویت یک سازمان سیاسی را ندارند. سازمان زحمتکشان هیچ خصیصهی معین سازمان سیاسی؛ چه راست، چه چپ، چه ناسیونالیست و یا غیر ناسیونالیست را ندارد. این جریان با این وضعیت به طور واقعی جریانی نیست که بتواند در جامعه نقشی ایفا کند. و از لحاظ اجتماعی و با شناختی که جامعه از آن دارد، وجههی تقریباً منفوری دارد. اما یک جریان منفور کوچک است. لذا در شرایطنرمال جامعه و در مبرازه سیاسی و در یک دوره تحولت سیاسی نرمال چنین جریاناتی شانسی ندارند. جریانی که در تمام این سالها این جسارت را نداشته که وارد یک جدل سیاسی رو در رو با هیچ جریانی بشود، تلاش میکند مخفیانه از این دولت و آن دولت پول بگیرد، کسی را مخفیانه ترور کند و آن را انکار کند. همانطور که مسئولیت حمله به کومله را نپذیرفته، طرح ترورها را نپذیرفته است، هنوز مسئولیت ااقداماتی که و کادرهای قدیم خودشان میگویند و افشا کرده اند را نپذیرفته. همهی اینها یعنی این یک جریان کوچک است، یک جریان منفور و یک سکت ناسیونالیسم افراطی و دست راستی و غیر مسئول است. این خصلت جریانات راهزن و تبهکار است. اینها تبهکاران سیاسی هستند. اما باور کنید در دنیایی که ما در آن هستیم انواع جریانات شبیه آقای مهتدی و حتی کوچکتر در دورههای سیاهی، توانستهاند به عنوان چوب دستی و نوکر دولتهای مختلف پول و اسلحه دریافت کنند و در خدمت سیاستهای آن دولت فعالیت کنند و دوهزار نفر نیروی مسلح جمع کنند. در دورانی که دوران سیاه است. یک سوریه را در ایران تصور کنید، یا عراق در گذشته یا لیبی در گذشته. صدها جریانی که هیچ نام و نشانی در دنیا نداشتند، هیچکس رهبران و فعالینشان را نمیشناخت، با پول و امکانات و اسلحهی غرب، عربستان سعودی، قطر، ترکیه و... در این سناریو و گرسنگیای که به مردم تحمیل کردند نقش داشتهاند، افرادی را اجیر کردهاند به آزار و اذیت جامعه پرداختهاند. آیا کسی داعش را میشناخت؟ فرداروز "داعش کُردی" با کروات و ژست مکرات هم میتواند توسط آقای مهتدی تشکیل شود. ارتش آزاد سوریه حتی همین الان هم بیش از هفتاد یا هشتاد گروه هستند و همهشان از غرب پول میگیرند. از چند نفر سوریهای بپرسید اینها چه جنایتکارانی هستند. کسی میداند اینها چه کسانی هستند؟ رهبرانشان چه کسانی هستند؟ نه! آیا هیچ نام و نشانی از آنها بود؟ واقعاً نبود. در دل یک سناریوی سیاه و در دل یک کشتار وسیع مردم و بمباران شهرها و روستاه و ویرانی جامعه اینها را ساختند و اسلحه در اختیارشان گذاشتند و ظرفیت توحش و جنای را داشتند و از آن در خدمت اهداف دولتهای جنایتکار استفاده شد. این ظرفیت ارتجاعی و آدمکشی در آنها وجود داشت و نیرو درست کردند و جامعهی سوریه بخشاً نتیجهی کار آنهاست. مگر مقتدی صدر در عراق وجود داشت در گذشته؟ مگر "حشدالشعبی" خیلی جریان اجتماعی و بانفوذی بود؟ الان موقعیتش فرق میکند. پول و اسلحه ریختهاند، طوری که عراق ویران شده، زیرساختهای اقتصادی از بین رفتهاست، مردم مستاصل شدهاند و بخشی ازهمین مردم از ترس اسلحهی این جریانات را برمیدارند تا با مبلغی ماهانه مثلاً دویست دلار خانوادهشان را تامین کنند. تمام اتکای آقای مهتدی به غرب، به اسرائیل، به عربستان و به ارتجاع منطقه از سر این است که او هم بتواند در آینده همچین نقشی را ایفا کند. اما در جامعه نمیتواند نفوذ پیدا کند. احزاب ناسیونالیستی کم نیستند. ما هیچوقت به حزب دمکرات نگفتهایم که یک حزب تروریستی است. و همچنین به احزاب اصلی جناح راست. ضد کمونیست هستند، جناح راست هستند، با آنها مبارزهی سیاسی میکنیم، حرفشان روشن است، صاحب نظرات و بحث خودشان هستند، علیرغم هر اختلاف و هر ضدیتی که با ما دارند اما احزاب سیاسی آن جامعه هستند، حتی با ما جنگیدهاند. ما هشت سال با حزب دمکرات جنگیدهایم. اما همه میدانند که "این حزب دمکرات است و او جنگ را بر ما تحمیل کردهاست." و دنیا هم قضاوت خودش را میکند. این سازمان امروز یک گروه کوچک است که به صورت مخفیانه کمونیستها را ترور میکند و مسئولیت آن را هم به عهده نمیگیرد. اگر مسئولیت آن را به عهده بگیرد در سلیمانیه مقرّاتشان را برمیچینند. آقای مهتدی را تنبیه میکنند. نه در سنندج بلکه در همان سلیمانیه جلوی کارشان را میگیرند و گوش عبدالله مهتدی را میبرند. اما در در یک جامعه جنگ زده بله، امکان آن وجود دارد که امثال جریان مهتدی نیرو اجیر کند و موی دماغ مدنیت شود و به همین دلیل به نظر من سازمان زحمتکشان را باید جدی گرفت. درنتیجه فکر میکنم از روی موقعیت الانِ سازمان زحمتکشان نمیتوان قضاوت کرد. این سازمان تلاش کرد ناسیونالیسم را تا حد فالانژیسم ارتقاء بدهد. به همین دلیل شروع کرد به "شهید پروری"، استفاده از نام کومله و دزدیدن نام کومله و اعتبار شهدا و اعتبار کمونیستهای آن جامعه به اسم کومله، تحریک احساسات در آن جامعه، تحریک احساسات خانوادهی شهدا، تحریک احساسات ضد کمونیستی در آن جامعه با تکیه بر تاریخ کومله و در خدمت این اهداف سیاهش؛ علیه افراد و کادرهایی که اتفاقاً صاحب تاریخ واقعی کمونیستی و کومله و حزب کمونیستِ ایرانِ آن دوران بودند.
درنتیجه از نظر اجتماعی سازمان
زحمتکشان هنوز یک نیرو نیست. مجاهدین ده برابر این سازمان نیرو دارد اما در
جامعهی ایران جایی ندارد و سازمان زحمتکشان هم در جامعهی کردستان ایران جایی
ندارند. اما در یک شرایط "دوران سیاه" سازمان زحمتکشان میتواند دوهزار نفر
نیرو مسلح کند و تبدیل شود به چماق دست عربستان سعودی و ترامپ و اگر ایران
پذیرفته بود الان در سمت دیگر جبههی مبارزه (همراه ایران) بود و وظایف دیگری
را به پیش میبرد. درنتیجه این ظرفیتها را دارد همچنانکه در یوگسلاوی سابق
جریاناتی که هیچ اسم و رسمی نداشتند جایگاه پیدا کردند. یا در آفریقا که هر روز
بر اساس قومیت، مذهب، بر سر خاک و به دلیل تحریک تعصباتِ مردم عادی، کشتار جمعی
صورت میگیرد. و سازمان زحمتکشان به خوبی این ظرفیت را دارد. سهند حسینی: به عنوان آخرین سوال، که میتواند یک سوال مشترک باشد. از رفیق راستی شروع میکنم. با توجه به بحثهایی که دربارهی سازمان زحمتکشان مطرح کردید، از طرف ما، یعنی حزب حکمتیست، یا کمونیستها چه اقداماتی میتوانیم انجام بدهیم؟ جامعه و احزاب سیاسی چه اقداماتی میتوانند انجام بدهند تا جامعه را واکسینه کنیم و به اصطلاح آسیب پذیری جامعه در برابر چنین ویروسی را به حداقل برسانیم؟ محمد راستی: از نظر من ما تا حالا هم کم کاری نکردهایم. در طول این تاریخ روشنگریهای زیادی انجام دادهایم. از دفاع از کومله، از کنگرهی کومله، از ناحق بودن سازمان زحمتکشان مهتدی، از تسویه حسابهای داخلی خودشان و کسانی که از آن جدا شده بودند. ما خیلی تلاش کردیم که این سیاستها را افشا کنیم. مانند مصاحبهی تلویزیونیای که با رفیق آذر مدرسی و ناهید محمدی انجام شده. تا امروز ما خیلی کارها انجام دادیم. شاید بگویید که کارهای زیادی نیستند. بله، قبول دارم. اینها را باید بیشتر کرد. اینها را باید بیشتر افشا کرد. ما حتماً این کار را میکنیم. همین نشست اینجا و زحمتی که شما کشیدید و کسانی که برنامه را میبینند؛ همین یک اقدام کوچکی است که ما انجام دادهایم. و این کار حتماً از این به بعد به طور مرتب ادامه خواهد داشت. نشریه چاپ میکنیم، مقاله مینویسیم، اطلاعیه میدهیم؛ قطعاً از این دوره به بعد کارهای مهمی انجام میدهیم. من خلاصهای از اقداماتمان را گفتم اما روشن است که این اقدامات کافی نیست. همهی احزاب سیاسی، شخصیتها، افراد مبارز و انقلابی خصوصاً در خارح از کشور و خود مردم در داخل، باید اینها را منزوی کرد، باید اینها را گوشه نشین کرد. باید اینها را به زانو در آورد. اینها میتوانند در شرایط سیاه، باند سیاه خطرناکی برای جامعه باشند. به همین دلیل ما از کومله، سازمان کردستان حزب کمونیست ایران میخواهیم از آن اخبار و اسناد و اطلاعاتی که دارند بیشتر افشا کنند و بیشتر از آن بگویند. و اگر میخواهند با این افراد تداعی نشوند دیگر با آنها عکس نگیرند. اگر اینها را باند سیاه به حساب میآورند و جدا از مردم حساب میکنند دیگر به این افراد به عنوان حزب و سازمان سیاسی نگاه نکنند. شرکت در جلسات تحت عناوین مختلف و کنگرهها و کنگرهی ملی و غیره را ترک کنند. و از همینجا از تمام مردم کردستان ایران میخواهم اینها را بیشتر از الان از میدان (مبارزه) خارج کنند و بیشتر از الان رسوا کنند. به عنوان اینکه خانوادهی شهید هستند پیشمرگشان نشویم. شهدا و رفقایی که در کومله جان باختهاند با شعار "زنده باد سوسیالیسم" و "زنده باد کومله" جان باختهاند. اما اینها الان "کمونیست کُشان" به راه انداختهاند و کمونیستها را ترور میکنند. چگونه میشود با اینها نشست و هوادارشان بود و عضو تشکیلاتشان بود و اطلاعیهها و نشریاتشان – که چیزی ندارد – را منتشر کرد؟ اینها کومله نیستند. و آن کوملهای هم که اکنون هست به آن صورت دارد دفاع میکند. امیدوارم به شیوهای جدی با آن برخورد شود. مثل ما. به نظر من ما تنها سازمان و تنها حزبی بودیم که اینها را خیلی روشن از روز اول افشا کردیم. و رویشان حساب باز کردیم و سعی کردیم آنها را به مردم بشناسانیم. وبه همین دلیل طرح ترور ما را میریزند. از بقیهی سازمانها، احزاب، تشکلات، افراد، سازمانهای کارگری داخل میخواهیم که از اینها دوری بجویند. خالد حاج محمدی: من هم تنها میخواهم به چند نکته اشاره کنم. همانطور که رفیق محمد هم گفت ما تاکنون به کرّات دربارهی سازمان زحمتکشان هشدار دادهایم. در مورد ظرفیت ضد کمونیستی این جریان و در مورد باند سیاهی بودن این جریان از روز تولد آن حرف زدهایم؛ همانطور که اینجا مطرح شد. اگر یک زمانی نیاز بود که ما توضیح بدهیم که چرا و بر اساس چه استدلالی ما میگوییم که اینها باند سیاهی هستنند، تحریک قومی میکنند، احساسات ضدِ غیر کُردزبان را تحریک میکنند و یا اینکه سعی میکنند ناسیونالیسم را تا حد یک فالانژیسم بالا ببرند و یک جریان فالانژیست ضد چپ به راه بیاندازند؛ امروز با اقداماتی که مطرح شده و در مقابل همهی ما قرار گرفتهاست و افشاگریهایی که انجام شدهاست حقانیت این سیاست ماو این موضع ما کاملاً روشن شدهاست. در حال حاضر بعضی از اعضاء و کادرهای خودشان این ها را مطرح میکنند و حتی شخصی مانند صلاح مازوجی که اطلاع دارد و عملیاتهای نظامیای که روی آنها صورت گرفته را افشا کردهاست. الان دیگر بحث این نیست که حرف ما چقدر درست است. الان بحث ترور است. بحث ترور اپوزسیون توسط یک گروهی است که به اصطلاح با جمهوری اسلامی مبارزه میکند و این رویه را در پیش گرفته و امروز تنها بخش واقعاً کوچکی از اسناد آن رو شدهاست. عملیات ایذایی روی کومله زمانی صورت گرفت که آقای مهتدی و گروهش هنوز هیچ عملیات ایذایی را علیه جمهوری اسلامی انجام ندادهبودند. در آن روزها ایشان در دامن جریانات طرفدار رابطه با ایران و مشغول رفت و آمد به سفارت خانههای ایران بود و منتظر بود که سفارت خانهها او را بپذیرند. و طبیعتاً این ظرفیت و این اقدامات برای مراکز اطلاعاتی و پلیسی ایران مانند هدیهای بود و نمیتوانستند از آن استقبال نکنند. البته در نهایت پذیرفته نشد. بحث بر سر اختلاف سیاسی نیست. ما با بسیاری از احزاب سیاسی ایران اختلاف داریم و آنها هم با ما اختلاف دارند و با هم مبارزهی سیاسی میکنیم، همدیگر را نقد میکنیم و راه حلهای همدیگر که پیش روی جامعه گذاشته میشوند را به نقد میکشیم. سازمان زحمتکشان از این نوع نیست. و همانطور که رفیق محمد هم گفت این گروه را به عنوان یک گروه تروریستی – با توجه به فاکتهایی (حقایقی) که الان وجود دارند – باید منزوی کرد. این بر دوش جریانات سیاسی است. فرداروز مردم کردستان و مردم ایران آنها را نمیبخشند. سهند حسینی: ممنون از بینندگانی که این برنامه را میبینند. امیدواریم که این روشنگریها مفید واقع شده و توانسته باشد گوشهای از وقایعی که رخ دادهاند را بیشتر روشن کند.
این گفتگو ٦ ژانویه
۲۰۱۹
انجام گرفته، با تشکر از رفیق سعید محمدی که آن را از گفتاری به صورت نوشتاری
در آورده است
فایل تصویری این گفتگو: در سایت- در فیس بوک
|