کمپ راست و "کسب قدرت سیاسی"
در حاشیه بیانیه های چهارده نفر از فعالین سیاسی، در مورد تقاضای استعفا خامنه ای و گذار از جمهوری اسلامی ایران! *
ثریا
شهابی اگر می شد با نوشتن نامه به قدرتمند ترین فرد رهبری آن و تقاضای استعفای او، یا با تهیه "پتیشن" و فراخوان های “ویدیویی” به مردم، از حکومت های مستبد، فاشیست، سرکوبگر و تا دندان مسلح به انواع پیشرفته ترین سلاح های کشتار جمعی و مجهز به سازمان زندان ها و نیروی نظامی حقوق بگیر و رسما تروریست، که دهه ها به این طریق علیه مردم زندگی کرده است ، عبور کرد، جهان بی تردید، سراسر بهشت زندگان می بود. بهشتی چون آنچه که خدایان اعصار وعده داده اند. اگر آن بهشت واقعی است، این “سراب” و راه عبور از قدرت های حاکم، هم واقعی است.
تزهایی
از
منشور
این
نوع
عبور
از
جمهوری
اسلامی
ایران
را
بخوانید
که
میگوید
*: *از متن بیانیه ۱۴ فعال مدنی سیاسی داخل کشور: “به باور ما امضا کنندگان بیانیه، وقت آن رسیده که …. با درخواست تغییر بنیادین قانون اساسی و استعفای رهبری که هر روز بر حدود اختیارات به ناحق خود می افزاید، پیشقراول این حرکت ملی باشند.
*از بیانیه دوم آنها: “ما چهارده تن، در پی "گذار کامل" و مسالمت آمیز از این رژیم «ایران ویران کن»، و در پی برپایی انتخاباتی آزاد هستیم. “
*گیتی پورفاضل، وکیل دادگستری و عضو کانون نویسندگان و فعال حقوق زنان و از اعضای ۱۴ نفره کنشگر زنان داخل کشور: “پس از استفعا خامنه ای از طریق دولت روحانی ، انتخابات آزاد برگزار میشود.” در مکتب کودتاهای نظامی داخل حکومتی و دست بدست شدن قدرت از بالای سر مردم هم، این سناریو کودکانه تر از آن است که کسی بتواند آن را جدی بگیرد! اینکه برای تعویض بالا ترین مهره در چنین نظام هایی، و برگزاری هر “انتخاباتی” چه “آزاد “ و چه فرمایشی، چنین عمل شود! جامعه ایران با سنت کودتاهای خونین، با رجوع به تجربه تاریخ جهانی و بخصوص تجربه مستقیم خود در ایران، خوب آشنا است. اینکه چنین راه حل “معجزه آسایی”، در تمام طول تاریخ به ذهن هیچ رهبر سیاسی جدی، چه چپ و چه راست، و به مخیله هیچ فیلسوف و تاریخ دانی تا امروز خطور نکرده است، یا میتواند ناشی از “ماهواره ای” بودن و “اسمانی” بودن این معجزه باشد، یا از کند ذهنی تمام فلاسفه و رهبران سیاسی تاریخ بشریت! خواننده خود میتواند قضاوت کند. به اعتقاد من ناشی از هیچکدام از این دو، نیست! خواه که در راه تحقق این سناریو “رویایی” فعالین آن حبس و سرکوب شوند، که ما بی تردید مخالف قاطع سرکوب آنها و خواهان آزادی بی قید و شرط همه زندانیان سیاسی و از جمله این فعالین هستیم، و خواه از طرف رسانه های راست پوشش رسانه ای وسیعی بگیرند یا نه، از ورا آن باید واقعیت را شفاف و روشن دید و بیان کرد! واقعیت این است که پشت این سناریو “دیزنی لندی”، که فعالین و حامیان آن مرتب مشغول وصله پینه کردن پلاتفرم شان برای معلوم کردن این هستند که علاقمند به عبور از چه بخش و چه درجه ای از جمهوری اسلامی ایران هستند، … سناریو و سناریوهای واقعی و مهمی برای کمپ راست جامعه ایران، احزاب و شخصیت های آن، در داخل و خارج از کشور، وجود دارد.
صدور این بیانیه ها که با موجی از حمایت، بخصوص در خارج از کشور، از جانب
سازمان ها و شخصت های جنبش راست مواجه شده است، و گشایش دپارتمان زنان آن با
اعلام پیوستن
۱۴
زن به آن، که فضای میدیای راست، بخصوص در اپوزیسیون را اشباع کرده است، بیانگر
واقعیاتی است که این صف تلاش میکند آنرا خجولانه پشت این حرکت “فراجناحی” و
“ملی” و “همه با همی” و “بانزاکت” پنهان کند. آن واقعیات این است که : یکم: فراخوان میدهند: جامعه به پاخیز و چرا ساکت و مایوس هستی! این فراخوان رو به جامعه نیست. چرا که جامعه در غلیان اعتراض به دستگیری های هفت تپه و اول مه و معلمان و بازنشستگان و .. و مملو از اعتراضات کارگری و مردمی است که معیشت و رفاه میخواهند! فراخوان "بپاخیز"! رو به اصلاح طلبان شکست خورده و دستجات متعددی در درون حاکمیت دارد که از بقا جمهوری اسلامی تماما قطع امید کرده اند و کماکان در آرزوی تغییر یا “اصلاح” نظام از درون، فعلا پاسیو، مشغول “اندیشیدن” و “تست” درجه ترکش اعتراضی جامعه نسبت به فعال شدن احتمالی خود، هستند ! “اصلاح طلب اصولگرا، دیگر تمام شد ماجرا” در و پنجره بساط دولت “گفتگوی تمدن ها” و دولت “امید واعتدال” و … یعنی اصلاحات از بالا به شیوه های قدیمی را تماما تخته کرد!اصلاحات و اصلاح طلبی پس از خیزش دیماه و بدنبال آن، پس از اعتصابات هفت تپه و فولاد، تماما مرد! مشاهده کالبد این مرده، محتوای پاسیویسمی است که تحرک چهارده نفره، به آن رجوع میکند، به امید دمیدن نفس حیات درآن. دوم: این تحرک تماما در مقابل تحرک در پایین جامعه است ، که از خیزش دیماه به بعد، برای رفاه و آزادی و امنیت به قدرت خودش به میدان آمده است! و پشت به بخشی در حاکمیت دارد. تحرکی تا مغز استخوان راست، ضدسوسیالیستی و ضدعدالتخواهی طبقه کارگر است! امید آنها، به سازمان و امکانات نظامی و مالی و .. دستجات و باند ها و مافیای حاضر و آماده داخل حکومتی است و این همه سرمایه آنها را می سازد. پس از شکست پروژه های رنگارنگ سازمان دادن “انقلابات مخملی” برای ایران “از خارج از کشور” به نیروی ناتو و بوش و بلر و ترامپ و …، امروز چشم امید شان به “کودتا مخملی” تماما وطنی و از “داخل کشور” است تا نظام کاپیتالیستی تا مغز استخوان گندیده را، که زیر فشار اعتراض طبقه کارگر و محرومین میلیونی که برای برچیدن آن به میدان آمده اند، با ترکیب جدیدی از نمایندگان حفظ آن، نجات دهند! تا بازهم بساط فقر و استثتمار و بی حقوقی مطلق شهروندان، ساکت و تسلیم نگاه داشته شده، این بار بدون ولایت فقیه بازسازی شود. سوم: تاکید قوی بر عدم “خشونت” که منظور مقاومت و تحرک اعتراضی توسط محکومین و از پایین است، به بهانه این که “خشونت سیستماتیک” حاکمی که توسط آقای رئیس جمهور و سپاه و سازمان زندان ها و ارتش اعمال میشود، “طبیعی”، “منطقی” و “داده ای” است که بردگان مزدی و محکومین ناچاراند و باید آن را بپذیرند و تسلیم آن شوند، وجه “سانتی مانتال” این سناریو است! این سناریو، اگر امکان اجرا بیابد، خشونت آمیز ترین راه برای حفظ نظامی را باز میکند، که در حال سرنگونی و فروپاشی است. این سناریو، اگر امکان اجرا بیابد، از انجا که خواهان ممنوعیت محکومین در دست بردن به قدرت خود است و خواهان ممنوعیت خلع ید از حاکمیت به قدرت مردم و دست زدن آنها به یک قیام مسلحانه است، خونین ترین سیر در مقابل حرکت مردم را باز می کند! “کودتا مخملی” سیری است که میتواند موجب پاشاندن شیرازه جامعه ، توسط میدان داری انواع باندهای مافیای قدرت نظامی و مالی، قومی و ملی و مذهبی، که همگی یا شریک قدرت بوده و یا هم خانواده قدرت حاکم اند، شود! باندهایی که امروز از جمهوری اسلامی “عبور” کرده اند! به این دلیل که مانع خلع ید از نهادهای قدرت، نظامی، سیاسی، اقتصادی و حکومتی، توسط مردم با قدرت متشکل و سازمان یافته آنها در شوراهایشان هستند. این تحرک اما در دنیای واقعی، در مقابل حرکت جاری است که در جامعه جریان دارد! در مقابل سازمانیابی است که در جامعه هرروز به شکلی در جریان است و تمام تلاش حکومت در دستگیری و زندان و سرکوب همگان، مقابله با آن است! زندگی و مبارزه در ایران جریان دارد. هر انسان ازاده ای سکولار و دمکرات و ضد جمهوری اسلامی میتواند از انچه که جاری است در ریشه حاکیمت را به چالش کشیده است، حمایت کند! مردم در ایران، طبقه کارگر و همه اقشار محروم و به ستوه آمده از چهار دهه فقر و اختناق و سرکوب، به اشکال مختلف و در سطوح مختلف در میدان اند و خودشان را سازمان میدهند! بازنشستگان، معلمان، کارگران، دانشجویان، خانواده های آنها، و خواست شوراهای مردمی که فراگیر و ملی و سراسری شده است، میتواند از طرف هر انسان آزاده ای که میدانی برای فعالیت سیاسی میخواهد، مورد حمایت قرار گیرد و به آن بپیوندد. ایران برهوت بی تحرکی و بی سازمانی و بی سخنگویی و بی رهبری نیست! این تحرک منتظر باز شدن در و پنجره شکافی در حاکمیت و به امید آن، است. مهم نیست که در آن رنگین کمان و گلچین متنوعی از شخصیت های سیاسی زن و مرد و … با پرونده های سرخ یا سفید یا خاکستری، کنار هم چیده شده باشد. این تحرک راست و بی آینده است. این کلاه بیش از آن گشاد است که برسر جنبش کارگری، جنبش زنان، جنبش معلمان و بازنشستگان و دانشجویان و بیکاران برود. از این نمد برای سازمان دادن جنبشی برای دست بدست شدن قدرت از بالای سر مردم، کلاهی ساخته نخواهدشد. اصلاحات در بعد سیاسی از کنفرانس برلین به بعد مرد! در بعد اجتماعی و طبقاتی، با خیزش دیماه، پرونده اش تماما بسته شد و زیر بغل اش زده شده است.
۱۲ اوت ۲۰۱۹
|