طبقه کارگر، میلیتاریسم آمریکا و

جمهوری اسلامی


 

خالد حاج محمدی
 

هفته گذشته پا به پای سفر وزیر امور خارجه آلمان و نخست وزیر ژاپن به ایران با هدف مهیا کردن شرایط مذاکره میان ایران و امریکا، تلاشهایی که تا کنون بی نتیجه مانده است، شاهد تشدید فضای نظامی و میلیتاریستی در منطقه بودیم. حمله به نفتکش ژاپن در نزدیکی تنگه هرمز، اداعای امریکا و عربستان در دست داشتن جمهوری اسلامی در این حمله و تصمیم دولت انگلیس در اعزام تنفگذاران ویژه خود به خلیج فارس، بار دیگر سایه جنگ را بر فضای "حل کشمکش از طریق مذاکره" انداخت. 

ترامپ و متحدینش با هدف فشار به ایران، با توسل به تحریم، تهدیدات جنگی و میلیتاریزه کردن منطقه، به امید مذاکره و تحمیل شرایط خود به جمهوری اسلامی وارد این کارزار شدند. تصور میکردند با اتکا به این ابزارها، ایران را وادار به عقب نشینی هایی کرده  و پیروزمند از این ماجرا بیرون میایند. امیدشان این بود  که این پیروزی  به ترامپ و هیئت حاکمه آمریکا امکان دهد در داخل آمریکا موقعیت بهتری پیدا کنند و در سطح جهانی و منطقه نیز بهبود موقعیت امریکا در مقابل رقبای بین المللی را به ارمغان آورد. اهدافی که پس از گذشت چند ماه  نه فقط متحقق نشده، بلکه با بن بست کامل روبرو شده است.

برعکس، متحدین منطقه ای امریکا، علیرغم دامن زدن به فضای جنگی، خواهان به راه افتادن جنگی که کل منطقه را به آتش میکشد نیستند، رقبای بین المللی امریکا امروز علنا در مقابل فشارها و فضا سازی های دولت امریکا ایستاده و اعلام میکنند به "مدارک" و ادعاهای امریکا و متحدین منطقه ای آن اعتمادی ندارند. جمهوری اسلامی نیز با علم به این واقعیت و درک موقعیت آمریکا، سیاست "کوتاه نیامدن" در مقابل ترامپ و متحدینش را در پیش گرفته و به تبلیغات ضد امریکایی و زنده نگاه داشتن فضای جنگی دست زده است. بن بست موجود و موضع هر دو هیئت حاکمه به قماری خطرناک نزدیک شده است که، مستقل از نیت آنها، میتواند جنگی ناخواسته را به مردم ایران و منطقه تحمیل کند. بازی خطرناکی که با هدف مذاکره شروع شده بود امروز خاورمیانه را به بشکه باروتی تبدیل کرده که با جرقه ای از طرف هر دولت و باند مساحی میتواند منفجر شود و فاجعه ای عظیم را، که ویرانی عراق و سوریه در مقابل آن اتفاقاتی کوچک خواهند بود، خلق کند. فاجعه ای که بهای آنرا مردم ایران و منطقه با زندگی خود خواهند پرداخت.

هنوز جنگ و حمله نظامی به راه نیفتاده است اما جنگ اقتصادی علیه مردم ایران مدتها است در جریان است. جنگی که فقر، گرانی و گرسنگی را به بخشی از زندگی روزمره اکثریت بزرگی از کارگران و اقشار مزدبگیر در ایران تبدیل کرده است. جنگی که ظاهرا علیه جمهوری اسلامی، سران و دستگاههای سرکوب آن به راه افتاد اما قربانیان آن میلیونها انسانی اند که تحریمها فلاکت و فقر آنان را چندین برابر کرده است. جنگی که عواقب زیانبار آنرا بر مبارزه این طبقه علیه حاکمیت و برای آزادی و رفاه و برابری، در باز کردن دست جمهوری اسلامی در سرکوب، تحمیل فضای پلیسی و تشدید فشار سیاسی بر جامعه مشاهده میکنیم. تحمیل فقر به بهانه تحریمها، تعرض علیه زنان، تشدید فضای پلیسی و نظامی در شهرهای بزرگ ایران، تشدید فضای پلیسی در مراکز کارگری، دستگیری فعالین کارگری، دانشجویان، معلمین، زنان و تهدید و ارعاب به جامعه، عربده کشی فرماندهان و روسای سپاه پاسداران و مسئولین اطلاعاتی آنها، رو به مردم و به بهانه خطر "جنگ" با امریکا و...، تنها گوشه ای از عواقب "فشارهای حداکثری" دولت ترامپ به جمهوری اسلامی و "حمایت از مردم ایران" است.

خاتمه فضای نظامی و جنگی در منطقه، پایان دادن به قلدری آمریکا و تحریمهای اقتصادی، بی تردید برداشتن بزرگترین مانع از راه حضور قدرتمند طبقه کارگر در این دوره و به مصاف طلبیدن کل جمهوری اسلامی خواهد بود.

طبقه کارگر ایران و مردم در ایران در یکی از حساس ترین و سخت ترین دوره ها در جدالی بر سر آینده خود به سر میبرند. مقابله همزمان با قلدری نظامی آمریکا و تحریمها و با حکومتی که ارمغانی جز فقر و فلاکت، استبداد و خفقان، جهل و خرافه، تبعیض و نابرابری و نا امنی برای هشتاد میلیون انسان نداشته امروز در دستور طبقه کارگر و مردم آزادیخواه در ایران قرار گرفته است. 

ایران "پسا هفت تپه و فولاد" نشان داد دوره عربده کشی های حزب الله و دارودسته های اطلاعاتی و امنیتی پایان یافته است. نشان داد فشار و تلاشهای حاکمیت در این اوضاع نه تنها پایین را تسلیم نمیکند، بلکه عدم موفقیت حاکمین در سرکوب و تسلیم جامعه، بنیادهای حاکمین را شل و جنگ و انشقاق در بالا را دامن میزند. نشان داد تعرض به زنان، تهدید و ارعاب کارگر هفت تپه و فولاد و کارگران معترض در گوشه و کنار این مملکت، امنیتی کردن فضای دانشگاهها، زندانی کردن معلمین و فشار به خانواده زندانیان و ... نه فقط هراسی در دلها ایجاد نکرده که عزم، اتحاد، تشکل و همبستگی عمیقتری را میان بخشهای مختلف مردم بوجود آورده است.

طبقه کارگر علیرغم همه پرونده سازی ها و امنیتی کردن رابطه اش با بخشهای دیگر مردم معترض، با جوانان چپ و سوسیالیست با صدای رسا اعلام میکند در جدال خود علیه ارتجاع حاکم و برای یک زندگی انسانی، مرفه و آزاد از کارخانه تا محله، از دانشگاه تا مدارس، از جوان چپ و سوسیالیست تا معلم و بازنشسته معترض، از زن آزادیخواه تا مرد برابری طلب را حول پرچم کمونیستی خود متحد میکند.

سد بستن در مقابل میلیتاریسم امریکا و همزمان شکستن تعرض جمهوری اسلامی به مردم و سد کردن تلاشهای ارتجاعی آن، میتواند سرآغاز دوره ای جدید از جدال همه جانبه طبقه کارگر با جمهوری اسلامی در ابعاد توده ای و وسیع باشد. سیر آتی این تحولات و تضمین شرایط مناسبتر برای طبقه کارگر و اقشار محروم جامعه در گرو حضور قدرتمند و سازمانیافته طبقه کارگر در این جدال است.