تهدیدات جنگی، مذاکره و اپوزیسیون بورژوایی
امان کفا
آنچه در این میان مهم بود و به سرتیتر اخبار میدیا تبدیل شد، اعلام آمادگی امریکا برای مذاکره با جمهوری اسلامی بدون هیچ پیش شرطی، از جانب پامپئو بود. این پیام اخیر پامپئو، مستقل از تفاسیری که حول آن در جریان است، بیانگر این است که صحنه تنش های اخیر میان دو کشور تغییر کرده است. تغییری که برخلاف تبلیغات جمهوری اسلامی نه ناشی از "ترس" آمریکا از "قدرت" نظامی و منطقه ای جمهوری اسلامی، بلکه بازتاب بن بستی در سیاست نظامی و تهاجمی آمریکا است. ما از پیش گفته بودیم که اعزام نیروهای نظامی آمریکا، بر پایه تقابل ها و رقابت های بین الملی است و در این میان جمهوری اسلامی، تروریسم، قدرت هسته ای آن، حتی نفوذ آن در منطقه، نه مسئله اصلی، بلکه تنها بهانه ای است که آمریکا از آن برای حل معضلات خود در دنیای چند قطبی امروز استفاده می کند. گفته بودیم که اعزام نیروهای نظامی به خلیج، اساسا نه برای ترساندن جمهوری اسلامی و حمله نظامی به ایران که برای اعمال و تحمیل فشار برای امتیازگیری از رقبای بین المللی خود در سطح جهانی است. سیاستی که برای پیشبرد آن، ترامپ و هیئت حاکمه آمریکا، هیچ ابایی از به گروگان گرفتن زندگی مردم در منطقه ندارند. امروز با اعلام آمادگی مذاکره بدون پیش شرط و در واقع پس گرفتن دوازده پیش شرطی که آمریکا از پیش تعیین کرده بود، عملا سناریو شکل دیگری به خود گرفته است. عقب نشینی قدم به قدم امریکا، کم شدن تهدیدات جنگی، دعوت به مذاکره و ... تشابه زیادی به تبلیغات جنگی و تهدید به حمله نظامی به کره شمالی دارد. آن زمان هم تلاش ترامپ برای بهم زدن و نظامی کردن حیات خلوت چین، علیرغم همه هیاهو و تهدیدات به حمله نظامی، با عقب نشینی و شکست مواجه شد. سخنان پامپئو، عقب راندن و افسار کردن جان بلتون، امروز نشانگر آغاز پایان پروسه حمله نظامی به ایران و دامن زدن به جنگ در خاورمیانه است. سیاستی که بار دیگر انزوای امریکا در دنیای چند قطبی امروز را نشان داد. ترامپ ابنیار هم قادر نشد بر رقبای جهانی خود فائق شود و اتوریته سیاسی و نظامی خود را بر آنها اعمال کند. تنها دولی که همراهی ضمنی خود را با میلیتاریزم امریکا اعلام کردند دول اسرائیل و عربستان بودند. تفاوتی که خاورمیانه با حیات خلوت چین دارد این است که برخلاف خاوردور، اینجا آمریکا کماکان در پی تثبیت نقش ژاندارمی منطقه متکی به حضور نظامی خود است. به همین دلیل، حفظ شرایط جنگی در این منطقه کماکان در دستور کار آمریکا است. سیاستی که معنی عملی آن برای میلیونها انسان در خاورمیانه از هم پاشیدن شیرازه زندگی، ویرانی، جنگ، کشتار و قتل عام است. سیاستی که با افراشتن پرچم سناریو سیاهی، تصویر عراق پس از جنگ خلیج، لیبی و سوریه را در مقابل مبارزات جاری و هر گونه اعتراض و ندای آزادیخواهی در کل خاورمیانه قرار میدهد. شکست سیاست جنگی ترامپ و عقب نشینی آمریکا و قبول مذاکره بدون پیش شرط با جمهوری اسلامی (چه مستقیم و یا چه با پا درمیانی کشورهایی چون ژاپن)، بدون شک ناامیدی و استیصال بیشتری را در صفوف اپوزیسیون بورژوازی جمهوری اسلامی به همراه خواهد بود. اپوزیسیونی که سنتا سهیم شدن در حاکمیت را، به ترامپ و آمریکا گره زده است. اپوزیسیونی که بر طبل "فشار حداکثری" و "تحریم هوشمندانه" می کوبید و روی فضای جنگی و تشدید آن سرمایه گذاری کرده بود، نیروهایی که تشدید کشمکش و تحریم و فضای جنگی تنها روزنه امید شان است، "رئیس جمهوران" و "پادشاهان" آتی مملکتی که قدرت شان را نه از جامعه و مردی که برای آزادی و رفاه علیه جمهوری اسلامی بپا خاسته اند که از دالانهای مجلس سنا و گنگره و "قدرت" لابیسم شان میگیرند، جز اولین قربانیان این شکست و عقب نشینی اند. تبلیغات این نیروها که تحریم و "فشار حداکثری" و تهدیدات نظامی در خدمت سرنگونی جمهوری اسلامی است، امروز نه فقط خریداری ندارد که بیش از هر زمانی مایه بی آبرویی شان است. مردم در ایران نتیجه این سیاستهای ارتجاعی امریکا را در عراق، افغانستان، سوریه و لیبی میبینند و نیروهای طرفدار این سیاست را در سنگر دشمنان آزادی و سعادت خود قرار میدهند. برخلاف این اپوزیسیون مفلوک و بازنده، پایان دادن به تهدیدات نظامی و فضای جنگی، ختم تحریمهای اقتصادی، از طرفی دست جمهوری اسلامی را در تحمیل فقر و حاکم کردن فضای ارعاب و سرکوب میبندد و از طرف دیگر فضا را برای پیشبرد مبارزه طبقه کارگر و مردم محروم برای آزادی، رفاه و امنیت، برای به زیر کشیدن جمهوری اسلامی باز میکند. دور دیگری از جدال طبقاتی در راه است. باید برای آن آماده بود.
|