واقعیات
پشت
ثریا شهابی
این پلمیک بدنبال و به بهانه تجمع اعتراضی اخیر دانشجویان دانشگاه تهران در ۲۳ اردیبهشت امسال براه افتاد. در این تجمع، دانشجویان دانشگاه تهران در کنار فریاد شعارهایی چون "بیکاری، بیگاری، حجاب زن اجباری"، "پوشش انتخابی حق مسلم ماست"، "آزادی انتخاب حق مسلم ماست" و "دانشجو میمیرد، ذلت نمیپذیرد" پلاکارد یا پلاکاردهایی هم با شعاری تحت عنوان "علینژاد و ارشاد، ارتجاع و انقیاد" را هم حمل میکردند. این شعار در نقد مسیح علینژاد هم در طیف "راست در اپوزیسیون" و هم در " چپ در اپوزیسیون" به مباحثات بسیار فراگیر تر از خود این تجمع اعتراضی، سرکوب و حلقه های بعدی پیشروی آن، دامن زده است. مباحثاتی که هرچند در نقطه شروع ممکن است بنظر بر سر یک مسیله "حاشیه ای" صورت گرفته باشد، اما عملا میدانی باز کرده است که سخنگویان جنبش های مختلف به صراحت و روشنی دورنمای فعالیت هایشان، افق پیروزی از زاویه دیدگاه خود را به اطلاع افکار عمومی برسانند. این پلمیک، که دیگر مهم نیست از کجا شروع شده است، تا اینجا موجب روشنگری در صف اپوزیسیون راست و چپ جمهوری اسلامی ایران شده است، که بی تردید میتواند به حلقه های بعدی پیشروی اعتراضات دانشجویی و همه جنبش های اعتراضی در ایران، طبقه کارگر، معلمان، بازنشستگان، بیکاران، دانشجویان، زنان و … کمک کند. اما موضوع چه است و چه نیست! دانشجویان در دل اعتراض خود به بیکاری و بیگاری و تبعیض و سرکوب و حجاب و بی حقوقی زن، ضمنا شعاری هم علیه خانم مسیح علینژاد در اپوزیسیون، بعنوان مشاور و کارچاق کن حمایت از طرح تحریم و گسترش فضای جنگی در خاورمیانه، داده بودند. تا به این ترتیب دلال های تحریم و جنگ در کریدورهای قدرت های ارتجاعی بین الملی و محلی را منزوی کنند. فریاد های حنجره پاره کن و دهان های کف کرده فعالین راست در فضای میدیای اجتماعی، علیه چپ و کمونیسم و کمونیست ها، موضوع این نوشته نیست. آنها فعالین جنبشی هستند که از دانشجویان دانشگاه تهران تا طبقه کارگر و همه محرومین در ایران با همه نفرت و انزجارشان از جمهوری اسلامی ایران نمی خواهند سرباز بی جیره و مواجب آنها در پروژه های شان، از جمله در پروژه "ققنوس" و "فرشگرد" و "جنبش میدان فیروزه ای"، آنها شوند. شانس این فعالین راست، پس از سوختن آن همه پروژه های رنگارنگ که با پول و امکانات عظیم میدیایی توانست تنها چند هفته ای در میدان دوام آورد، در این پلمیک بسیار کم است. کار آنها را حمید تقوایی، در "طیف چپ"، به خوبی انجام میدهد. از این رو، نقد ما به خط فکری تقوایی، بعنوان رهبر "جناح چپ" در جنبش راست است، که بنام کارگر و کمونیسم، فعالیت میکند. به شعار جنجالی باز گردیم. شعاری که با هرفرمولبندی که گفته شده باشد، تلاشی رادیکال و انقلابی دال بر آگاهی عمیق، نسب به مخاطرات موجود و جاری در سیر سرنگونی جمهوری اسلامی و برای عقب زدن یک جنبش معین و معلوم کردن فاصله خود از تحرکات چنین اپوزیسیون های مخرب سناریو سیاهی است. دانشجویان ضمن اعلام محکم خواست های مترقی خود، با تحرک جنبشی خواهر "ققنوس" و "فرشگرد"، اعلام فاصله کردند. این اعلام فاصله موجب فحاشی فعالین راست شده است و به مذاق حمید تقوایی هم مطلقا خوش نیامده است. این شعار نه در مورد حجاب و مسیله زن، چپ و راست در مورد مسیله زن است و نه اساسا علیه جبهه راست و افق راست بطور کلی است! این شعار تحرک معین، ویژه و در جریان، در میان بخشی از راست سناریو سیاهی را هدف اعتراض خود قرار داده است. بخشی که پا به پا و همچون هییت حاکمه آمریکا، خواهان گسترش تحریم ها و فضای جنگی، (نه الزاما خود جنگ)، هستند. تحرکی که یک گوشه آن رجوی و مجاهد است، گوشه های دیگر آن باند زحمتکشان و عبدالله مهتدی و دستجات قوم پرست کرد و ترک و بلوچ و عرب و .. . جریاناتی که همگی شان چشم به برکات جانبی پروژه های مخرب ترامپ و آقای پمپو و سایر قدرت های مرتجع منطقه دوخته اند. کسانی که بعنوان عناصر ابزاری در اپوزیسیون، در اجرای طرح های مخرب، از یک طرف به عمر رژیم و امکان سرکوب آن می افزایند و از طرف دیگر شرایط سرنگونی جمهوری اسلامی ایران را مخاطره آمیز میکنند. آن شعار و خانم علینژاد بهانه ای شد برای آقای تقوایی که این گرایش در تحرکات اعتراضی دانشجویان دانشگاه تهران را به باد حمله بگیرد و حکم صادر کند که: قرار نیست در مبارزات جاری علیه اپوزیسیون کاری کرد و اپوزیسیون اپوزیسیون شد. تقوایی بحث و ترویچ و نقد گرایشات راست بطور کلی، در حجره های ایدیولوژیک سازمانی و در مقالات نشریات را، برای مقابله با راست بطور کلی، مجاز و کافی میداند. او این راه را تنها راه مبارزه با راست، در سیر سرنگونی جمهوری اسلامی و در جدال بر سر قدرت سیاسی در ایران، اعلام میکند. این جا سنگر ی است که او میتواند، پشت آن سنگر، خود را چپ و طرفدار کارگر و سوسیالیست و کمونیست خطاب کند. در غیر این صورت در عمل روزمره مبارزاتی اما، همه متحدین هم جنبشی هستند که قرار است تا سرنگونی رژیم همه دست در دست هم، در مسابقه و ماراتون قاپیدن صندلی قدرت سیاسی شرکت کنند. تا سرنگونی رژیم، در عمل روزمره مبارزاتی تفاوتی بین ایشان و خانم ها رجوی و علینژاد و آقای عبدالله مهتدی نیست. همه اپوزیسیون اند! اپوزیسیون از مجاهد، تا باند زحمتکشان مهتدی، از الاحواز تا سلقی های سنی ضد حکومت شیعه، از شخصت های پادو و کارچاق کن راست پرو سناریو سیاهی، چون خانم علینژاد که شال و کلاه کرده و جایزه هم گرفته است تا شخصیت چلبی زن در سیر فروپاشی جمهوری اسلامی ایران باشد، را در خود جای میدهد. همه و همه متحد ایشان در مبارزه ضدرژیمی و فعال ایشان اند. تقوایی، خود را پشت علینژاد پنهان میکند تا کسی او و سیاست هایش را نبیند. شعارها بی تقصیراند! او برای مقابله با تحرکات جاری جنبش های ارتجاعی در اپوزیسیون، اساسا دستور کاری ندارد! نه تنها آنها را مضر نمی داند که در راستای سرنگونی رژیم مفید هم میداند! در جبهه نبرد، در خیابان یا کارخانه، محل کار و زندگی و … سیاست حزب ایشان اتحاد با همه این ها است! مگر نه اینکه این جریانات به اضافه تحرکات ترامپ و ضدرژیمی گری ترامپ، "همه رژیم را تضعیف میکنند"! فرمول: اپوزیسیون اپوزیسیون نباید شد، است! همانطور که در تحرکات الاحواز و هخا و جنبش سبز، در"مسابقه" و "ماراتون" برای رهبری جنبش های قومی و "رای من کو"، با موسوی و قوم پرستان کشتی نمی گرفت، بلکه در مسابقه آکسیون بیشتر برای رسیدن به اول خط آن جنبش ها، فعالانه شرکت داشت. صورت مسیله تقوایی در این پلمیک، علینژاد نیست. صورت مسیله این است که "اپوزیسیون من" نشوید! چرا که "من هم جنبشی" آن تحرکی هستم که شما چپ های "فرقه ای" و "ایدیولوژیک" و "پروحکومتی" مشغول عقب زدن اش در مبارزه زنده و روی زمین سفت هستید! این واقعیت است که او را چنان ملتهب به میدان کشانده است. نه آن شعار چنان تاثیرات معجزه اسایی داشت و نه گردی بر دامان خانم علینژاد نشسته است. این تعرض تقوایی، بیش از همه دفاع از خود است تا از هیچ کس و هیچ جنبش دیگری! آن شعار بهانه و هدف دفاع از یک سیاست منسجم و در جریانی است که بنام کارگر و کمونیسم، رویکرد معینی در اپوزیسیون را نمایندگی میکند. رویکردی که متحد آن اپوزیسیون های راستی است که زیر ضرب رفته اند، تا دانشجوی چپ و رادیکالی که در نبرد روی زمین سفت، تلاش میکند که ارتجاع معین و فعال در صحنه ای را عقب بزند. قالب کردن "سیاست همه با هم تا سرنگونی رژیم"، قالب کردن سیاست "مسابقه فعالیت آکسیونی" بیشتر و بیشتر در هر جنبشی در اپوزیسیون، ارتجاعی یا غیر ارتجاعی، بنام یک سیاست کارگری و کمونیستی، نقد تقوایی را ملزم میکند. اگر دانش آموختگان مکتب "دشمن دشمن دوست است"، بخواهند تاریخ مبارزه طبقاتی در جوامع بشری از ابتدا تا به امروز را بنویسند، بی تردید مناسب ترین، برجسته ترین و منسجم ترین رهبر آن حمید تقوایی است که بنام منفعت کارگر و کمونیسم بنجل ترین نظریه های پاخورده دوران را بطور منسجم و آگاهانه، تولید میکند. برای چپ، کمونیسم و رادیکالیسم در اپوزیسیون، که تنها و تنها با قدرت سازمان و سیاست رادیکال و جنگ های هر روزه در جبهه های متعدد و در مبارزات و اعتراضات جاری، شانس قدرتمند شدن و بسیج توده ای دارد، خط تقوایی سیاست مخربی است. باید از آنجا که به نام کارگر و کمونیسم تولید میشود، آن را افشا کرد. اگر در مبارزه علیه دیکتاتوری سلطنتی ، آگاهگری و نقد و شعار علیه ارتجاع اسلامی ، که اساسا صورت نمی گرفت، غلط بود، نقد اپوزیسیون های ارتجاعی قومی و مذهبی و ناتو ی هم ، امروز غلط است. دانشجویان پیشرو و آزادیخواه، همچون همه مردم مترقی و آزادیخواه مخالف همه قطب های ارتجاع، نه تنها حق دارند که موظف و ملزم اند که در مقابل اپوزیسیون های ارتجاعی، اگاهگری، افشاگری و مقابله کنند. این شرط پیشبرد حرکت آزادیخواهانه علیه سرکوب تبعیض و استثمار و نابرابری است. موضع حمید تقوایی در مورد اعتراضات در دانشگاه تهران، باز هم به روشنی و صراحت هم خانواده بودن سیاسی او با علینژاد، بعنوان مشاور و کارچاق کن طرح تحریم و گسترش فضای جنگی در خاورمیانه را، نشان میدهد. استفاده از فرصت ها، از جمله فرصت ای که ترامپ و هیبت حاکمهامریکا با جنگ افروزی و تخریب جوامع ایجاد می کند، استفاده از فرصتی که دستجات قوم پرست ایجاد می کنند، موسوی و سبز ایجاد می کنند، به امید اینکه در سیر سرنگونی و تلاشی جمهوری اسلامی ایشان در صف کاندیدا های هر رژیم چینج و دست بدست شدن قدرت باشند، همه پلاتفرم سیاسی این رهبر اپورتونیست و بی افق چپ دنباله رو و بورژوایی است. هیچ کمونیست و سوسیالیستی با هیچ توجیهی نباید او را در مبارزات کارگری و کمونیستی، جدی بگیرد.
۲۶ مه ۲۰۱۹
|