موقعیت سیاسی طبقه کارگر ایران از دریچه ای بیرونی
ثریا شهابی
از خیزش دیماه ۱۳۹۶ تا اول مه امسال، تنها طی دو سال، تغییر کیفی در موقعیت سیاسی طبقه کارگر ایران در مقابل بورژوازی حاکم ونمایندگانشان در قدرت، را میتوان به روشنی دید. از دیماه ۹۶ به بعد، تغییر توازن قوا طبقه کارگر و محرومین در مقابل کارفرما و نمایندگان شان، نمایندگان شریک در تمام قدرت، از هر دو جناح اصولگرا و اصلاح طلب و مجلس و دولت و بیت رهبری و سپاه و …و پیشروی هرروز این طبقه، را میتوان هرروز و هر لحظه با فاکتورهای عینی و زمینی، اندازه گرفت و دید. خیزش دیماه، اعتصابات باشکوه هفت تپه و فولاد، شکل گیری شوراهای کارگری و مردمی، با برگزاری ۱۱ اردیبهشت و روز کارگر در هفته گذشته، تکمیل شد. اول مه ای که سرکوب و تهدید و و گروگرفتن معیشت و هستی هم نتوانست مانع برگزار باشکوه و عظیم آن در سراسر ایران شود. مراسم اول مه امسال، جنبش کارگری ایران را قدم دیگری علیه بورژوازی و نمایندگانش در حاکمیت به پیش راند. علیرغم عظیم ترین فقر و فلاکتی که بر هستی و زندگی میلیون ها نفر از خانواده های کارگری، معلمان، بازنشستگان، جوانان و سالمندان تحمیل کرده اند، محکومین در ایران، نه تنها میدان را خالی نمی کنند که در هر قدم بیش از پیش متحد تر، متشکل تر، حاکیمت را به چالش می کشند و آن را زیر ضربات محکم مطالبات انسانی خود، قرار میدهند. این تغییر توازن قوا، نه یک حرکت و رویداد “منزوی” و در حاشیه رویدادهای سیاسی، که یک روند پیوسته و سراسری است. روندی که در راس آن طبقه کارگر و سازماندهندگان و فعالین تشکل ها و اعتراضات کارگری قرار دارد. روندی که جامعه هشتاد میلیونی ایران، از کردستان تا خراسان، از اهواز تا گیلان و مازندران، را حول پیشروترین بخش جنبش کارگری، به هم بافته است. این روند ، بعلاوه مهر سبک کار سازمانیابی و مطالبات و شعارهای خود را بر سراسر اعتراضات و تحرکات سیاسی پایین در جامعه علیه قدرت بالا، حک کرده است. اگرنیرو و قدرتی خارج از تحرکات مردمی و آزادیخواهانه، چه “خارجی” و چه “وطنی”، علیه این روند دخالت نکند و آن را سرکوب یا به ناکجاآبادهای قومی و مذهبی و ناسیونالیستی نکشاند، بی تردید این روند حلقه ای، و حلقه مهمی از انقلاب سوسیالیسی آینده طبقه کارگر در ایران است. انقلابی که آیندگانی که بخواهند تاریخ آن را بنویسند، ناچارند آغاز و قدم های اولیه تولد آن را به خیزش دیماه گره بزنند! و قدم به قدم و تسلسل وار “هفت تپه” و “فولاد” و “اول مه” امسال و فازها و قدم های بعدی این جنبش را دنبال کنند، تا بتوانند تاریخ شرایطی را که در آن در ایران، و در یک روز آفتابی قدرت سیاسی به نفع طبقه کارگر یکسره شد، را درک و از آن تبین مارکسیستی و ماتریالیستی روشنی بدهند. امسال و پس از برنامه های وسیع اول مه، که به فراخوان سازمان ها، سندیکاها، انجمن ها و کانون های مستقل کارگری، معلمان، بازنشستگان، دانشجویان، تدارک دیده شد و براه افتاد، بار دیگر حضور و سوخت و ساز این طبقه را در معادلات سیاسی در ایران، به قدرت حاکم در بالا و به رسانه های راست، تحمیل کرد. این واقعیت را با باید چشمانی از بیرون دید، بیرونی که نه تنها منفعتی در بیان حقایق در مورد ایران ندارد که، اگر و تا جایی که بتواند، پوشاندن حقایق و تحریف آن علیه محرومین، کار رویتن و دایمی آن است! سایت بی بی سی در یک بررسی تحت عنوان “جنبش کارگری ایران در آستانه فصلی تازه” به قلم امید منتظری در ۱ مهٔ ۲۰۱۹ - ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۸ ، می گوید: ۹۹ سال پس از برگزاری اولین جشن روز کارگر در ایران (سال ۱۲۹۹)، جنبش کارگری ایران در یکی از حساسترین دوران تاریخی خود قرار گرفته است. از دیماه ۱۳۹۶ به بعد، اعتراض مستمر کارگران در استانهای مختلف ایران و همچنین ایجاد تشکلهای مستقل کارگری که زیر چتر شوراهای اسلامی کار قرار نمیگیرند، تبدیل به یک چالش امنیتی شده است. یک نمونه آن اعتصاب سراسری کامیوندارها بود که سیستم حمل و نقل کشوری را فلج کرد و سرانجام با استفاده از خودروهای سنگین یک نیروی نظامی، یعنی سپاه پاسداران تا حدی کنترل شد. حسین ذوالفقاری، معاون امنیتی انتظامی وزیر کشور نیز در آستانه روز کارگر سال ۱۳۹۸ هشدار داد که نباید گذاشت تجمعهای کارگری به خیابان کشیده شود. مقامهای حکومتی پیشبینی کردهاند که در سال پیش رو اعتراضهای کارگری اوج بگیرد. به معنای دیگر، به نظر میرسد اکنون جنبش کارگری در آستانه فصلی تازه از تاریخ خود قرار داشته باشد؛ فصلی که نه فقط بر وضعیت کارگران بلکه بر آینده سیاسی ایران نیز مؤثر باشد. اعتراف “بی بی سی - فارسی” بعنوان یک دستگاه رسمی سنتی طرفدار راست، اعتراف آن به قدرت و موقعیت سیاسی طبقه کارگر ایران، تنها “گوشه چشم” و “نیم نگاهی” از بیرون به تحولات سیاسی ایران و جایگاه جنبش طبقه کارگر ایران در آن است. نگاهی که در دل آن، داعیه های “مینیمالیزه” کننده راست افراطی در قدرت و در اپوزیسیون ایران، مبنی بر “صنفی بودن” و “کوچک بودن” مطالبات و موقعیت طبقه کارگر، را برباد میدهد. بررسی بی بی سی، و همه رسانه های اصلی که گاه و بیگاه به این واقعیات اعتراف میکنند، باید به همه رهبران مبارزات و اعتراضات کارگری، حامیان و فعالین آن، و همه جنبش های در صحنه، معلمان، بازنشستگان و دانشجویان و زنان و .. موقعیت و جایگاه و اهمیت مقطعی در تاریخ تحولات سیاسی ایران را، که به نقش و فعالیت های آنها گره خورده است، دریابند. باید تلاش برای “مینیمالیزه” کردن مبارزه، کوچک نشان دادن مطالبات و نقش و جایگاه تحرکات امروز جنبش کارگری را، که توسط دو قطب راست افراطی و “چپ آکادمیک روشنکفری” به فضای رسانه های حاشیه ای “پمپاژ” میشود، را نادیده بگیرند. طبقه کارگر وسیع و میلیونی ایران که زیر فشار خرد کننده معیشت و بی مسیولیتی حاکمیت، بار کمرشکنی را تحمل میکند، بالا ترین اشکال مبارزه و همبستگی را از خود نشان میدهد. این را راست جامعه می بیند و گاها تحت فشار به آن اعتراف میکند. بورژوازی حاکم و در قدرت، اساسا با اعتراف خود نسبت به موقعیت طبقه کارگر، بعلاوه آمادگی خود برای مقابله با این موقعیت و جایگاه، را اعلام میکند! این رسانه ها، ناچارند هنگامی که از ایران و اعتراضات در ایران صحبت می کنند، به تشکل، سازمان، رهبران و آگاهی آنها در اتخاذ تاکتیک های پیشروی و عقب نشینی و … نه تنها اشاره کنند که سنگینی وزن آنها را منعکس کنند. برخلاف ژورنالیسم معمول و رایج، نمی توانند در مورد ایران از جمعیت بی شکل و پراکنده و معترض و به فعان امده، بگویند! انجمن های معلمین و سندیکا ها و شوراها و مجامع عمومی و .. چهره های شاخص و برجسته رهبران اعتراضات کارگری و فعالین حامی آنها، بیش از آن حضور و نقش خود را بر فضای سیاسی جامعه، و بر قطب بندی حاکمین و محکومین تحمیل کرده اند که بتوانند آنها را نادیده بگیرند. تلاش راست پروترامپ در اپوزیسیون پروغرب برای “آلترناتیو سازی” به ضرب و زور پول فراوان و کنفرانس های رنگارنگ و بنفش و ارغوانی و تولید “زامبی” های “ققنوس” و “فرشگرد”، در این متن بازی های کودکانه ای بیش نیست. تولید صفی از“تحصیل کردگان” برای “نجات مردم ایران” تحت رهبری فرزند شاهی که چهل سال قبل سرنگون شده است، تلاشی برای پوشاندن این واقعیت است که امروز در ایران نیرویی که حرف اول و آخر خود در مورد قدرت بالای سرش را میزند، طبقه کارگر است! از این رو عمر این “زامبی” ها، چند هفته بیش نیست! امروز بر روی چهره طبقه کارگر ایران، برروی سازش ناپذیری، امیدواری، تلاش بی وقفه برای اتحاد و پیروزی، بر روی سیمای صف رهبران او که مهمترین سرمایه ش است، نمی توان با هیچ چسب و سریشمی، “عکس مار” کشید! این واقعیتی است که امروز بی بی سی و این و آن رسانه تحت کنترل قدرت های حاکم، به آن اعتراف میکنند. حزب حکمیست - خط رسمی، سازمان و حزبی متعلق به این موقعیت طبقه کارگر، به این ادامه کاری، به این خوش بینی، به این اعتماد و سبک کار و قدرت است. پیشروان طبقه کارگر، کمونیست ها، رهبران مبارزات معلمان، بازنشستگان و همه محرومین جامعه باید به حزب خود بپیوندند و برای یک سره کردن قدرت سیاسی، در آن روز آفتابی که بتوان، از امروز تدارک ببینند.
۶ مه ۲۰۱۹
|