از تهران تا دمشق و بغداد "فریاد رسی" نیست!
ثریا شهابی
“با خروج ترامپ از برجام هنگامی که نوبت به تصمیم سرنوشتساز رسید، رهبر برجام را آتش که نزد هیچ؛ "برجام اروپایی" را گردن نهاد. محقق ساختن برجام اروپایی نیز به ظریف واگذار شد ولی پس از ۱۰ ماه، مکانیزمی (اینستکس) از سوی اروپا ارائه شد که شرط آن گردن نهادن به شروط شفافساز "گروه مالی ویژه بینالمللی" یا همان FATF است. این سازمان خواستار شفافیت کامل ایران در مقررات مالی-پولی-بانکی از جمله در قانون مبارزه با پولشویی و مبارزه با تامین مالی تروریسم است."
در مورد استعفا و بازگشت به کار ظریف، وزیر خارجه: “از آنجایی که سیاست خارجی از حوزههای تحت تصرف رهبر است، دلایل استعفای او حتماً باید با رهبر در میان گذاره شده باشد. رهبر یا باید نظرات کارشناسانه را گردن نهد یا فرو رفتن بیشتر اقتصاد ایران در منجلاب را.”
“گزینه نخست گردن نهادن به انتخاب سخت و گزینه دوم فروپاشی است. تلنگر ظریف برای حفظ جایگاه وزارت خارجه در نظام تصمیمسازی، در معنا «تلنگر محترمانه» به رهبر بود.”
رادیو فردا
تهران شرط اروپا را برای راه اندازی نظام ویژه مبادلۀ پایاپای غیرقابل قبول خواند جمهوری اسلامی ایران شرط اروپا را برای به راه انداختن نظام مبادلۀ پایاپای نفت در ازای غذا و دارو غیرقابل قبول خواند. اتحادیۀ اروپا راه اندازی این نظام ویژه مبادلۀ پایاپای را بعضاً به مبارزۀ جمهوری اسلامی ایران با پولشویی و حمایت مالی از تروریسم و پذیرش مصوبات نهادهای بین المللی به ویژه گروه اقدام مالی (موسوم به "گافی" یا "اف آی تی اف") مشروط کرده است.
“انتشار گفتههای ۸ ماه پیش خامنهای علیه اروپا
همزمان با افزایش کشمکشهای سیاسی در ایران بر سر دو لایحه مربوط به مبارزه با پولشویی و تأمین مالی تروریسم، وبسایت رهبر جمهوری اسلامی متن گفتههای هشت ماه پیش او علیه کشورهای اروپایی را که در دیدار با هیأت دولت بیان شده بود منتشر کرده است.”
رادیو فرانسه
استعفای ظریف و بازگشت مجددش بر صندلی وزارت خارجه، نه “عشوه گری” بود و نه قهر و نه کنار کشیدن! این رفت و برگشت، با هر تحیل و بیان و نگرشی که از طرف این و آن رسانه پرو حکومتی یا اپوزیسیون، مورد ارزیابی قرار بگیرد، نشان فشار دولت به مقام معظم گفته شود، یا “عضله نمایی” جناب ظریف و “تلنگر به رهبر” و “تودهنی” به مخالفین جناب ظریف و “برجام”، بی تردید بیانگر یک روی واقعیت مربوط به معضلات درون حکومتی است. معضل چگونگی یافتن راه نجاتی، برای عبور از گذرگاه فروپاشی و سرنگونی، یافتن گذرگاهی که بتواند شالوده نظام را حفظ و بخصوص در مقابل خطر سوسیالیسم، کاپیتالیسم ایران را، حفظ کند. در این راه است که مشغول لگدکردن دست و پای همدیگر و زدن انواع سیلی ها به صورت شخصیت ها و مقامات خود هستند. در این راه، جمهوری اسلامی از هیچ سرمایه گذاری، جنگ و ترور و فرمان جهان، نوشیدن انواع جام های زهر، راه اندازی هالوکاست اسلامی و قمه کشی بر روی نزدیک ترین برادران خونی خود، دریغ نمی کند، اگر بداند که راه نجاتی باز و “فریاد رسی” هست. این حکومتی است که اگر لازم باشد خود از روی جنازه مقام معظم هم رد میشود، تا نظام را حفظ کند! اگر لازم باشد، به نیابت از طبقه حاکم و منافعش، خود با دستان خود دسته های مختلف از “آخوندها” را هم با عمامه هایشان حلق آویز خواهد کرد و دسته دسته از یاران دیرین خود را به جوخه های اعدام می سپارد! اگر بداند که میتواند به این طریق نظام را حفظ کند! اگر امروز تیغ شان علیه هم کمتر از گذشته برندگی دارد، به خاطر دشمن اصلی است که از دیماه سال گذشته برای رسیدن به رفاه و آزادی و امنیت اش، به میدان آمده است! به میدان آمدن میلیونها متعرض تحت حاکمیت این جانوران، از خیزش دیماه، هفت تپه و فولاد و ادامه هرروزه اعتراضات معلمان و بازنشستگان و دهها و دهها مرکز کارگری و صدها و صدها شهر و روستا و محل کار و زندگی، بیش از یک سال است که یک روز خواب خوش را از چشمان هیئت حاکمه، با همه دسته ها و جناح ها و .. را روبوده است. دستگیری ها و شکنجه ها و “مستندسازی ها” و سرکوب های نرم و سخت و … کمترین خللی در اراده میلیون ها نفر از مردم محروم در ایران که نان سفره شان گرو حفظ نظام است، ایجاد نکرده است و درونمای تسلیم و عقب نشینی از این سنگر مقاومت در مقابل تحمیل فقر و فلاکت بیشتر، وجود ندارد. یک نمایش ساده از استیصال و سربرسنگ کوبیدن های مقام معظم از جمله این است که: مقام معظم نوارها، و “مستند سازی های” خود، علیه دولت را که در صندوقچه داشته، امروز رو کرده است تا نرمش قهرمانانه دو روز قبل تر خود را“ ماست مالی کند”! رو کردن شکوه “بایگانی” شده از دولت، که به اروپایی ها اعتماد کرده است، نشان وخامت اوضاع رهبر است! رفت و برگشت ظریف و “مستندسازی” مقام معظم علیه دولت و … همه و همه مقاطعی است از تلاش برای یافتن عبور از گذرگاه فروپاشی و سرنگونی. تلاشی که بزرگترین مانع در مقابل آن نه آمریکا و اسراییل و عربستان و … که فشار انفجار اعتراضی است که در سراسر ایران، از معلمان تا بازنشستگان و دهها و دهها مرکز کارگری و … را در بر گرفته است. باز نگهداشتن سر شکاف با آمریکا و سرمایه گذاری بر کیس سوریه و نمایش قدرت میلیتاریستی در خاورمیانه و امید بستن به ناجی هایی چون روسیه و چین، و .. همه و همه را میتوان در جدال درون کمپ ارتجاع جهانی و منطقه ای مدیریت کرد! اقتصاد کوپنی، تحمیل فقر و فلاکت افسار گسیخته تر و … خالی شدن خزانه و …همه و همه قابل مدیریت کردن است! مگر قدرت حاکم بر ایران از سومالی و مناطق دهه ها برهوت شده، چه چیزی کم تر دارد! تفاوت هیئت های حاکمه نیست. تفاوت، در شکل و شمایل و جایگاه و موقعیت محرومین در ایران و جغرافیاهایی چون سومالی است. تفاوت در توازن قوایی است که به حکومت اجازه امتحان کردن خیلی از سنارویوهای عبور را نمی دهد. بطور واقعی انتخاب ببین “گزینه سخت” و یا “فروپاشی” انتخاب واقعی نیست! نه به این دلیل که این ها گزینه های “سخت” را نمی خواهند امتحان کنند. به این دلیل که امروز هر گزینه ای، “سخت” یا “نرم”، نه در انزوا و خلوت و فقدان مدعیان، که در مقابل مدعیان صورت میگیرد! در محضر و مقابل مدعیانی صورت میگیرد که بیش از یک سال است اعلام کرده اند که “اصلاح طلب، اصول گرا، دیگر تمام است ماجرا”. بیش از یک سال است مدعیان و محکومین برای رسیدن به حقوق انسانی شان به میدان آمده اند و نشان داده اند که حاضر به عقب نشنی نیستند! سرمایه گذاری کامل هست و نیست سیاسی و اقتصادی خود، بر کیس سوریه و عراق و موقعیت ایران در منطقه، اگر میتوانست دهه های قبل گذرگاه عبوری باشد، امروز مثل گذشته نسخه نجات بخشی نیست. حساب باز کردن بر روی قدرت بسته نگاه داشتن دریچه اختناق و دستگیری و حبس و سرکوب سازمان دهندگان اعتراضات، نشان داد که دوام چندانی ندارد. بی تردید کیس سوریه، میتوانست میدان مانور مهمی در استفاده از شکاف های بین المللی و منطقه ای، برای دستگاه حاکمیت، در استفاده از میلیتاریسم و دیپلماسی و .. برای فرار از فروپاشی، به رهبری خامنه ای، باشد! به این شرط که فاکتور های دیروز٬ و قدرت حاکمیت دیروز٬ امروز هم میتوانست عمل کند! تفاوت امروز با دیروز در این است میلیون ها نفری که ریال به ریال مخارج دستگاه میلیتاریستی و حضور نظامی در منطقه را حسابرسی میکنند، و آن در کنار مخارج پرداخت نشده زندگی شان قرار میدهند٬ این مانور ها را برایشان نه تنها هزینه بردار که مخاطره آمیز میکنند. جمهوری اسلامی راه و گذرگاه، نرم یا سخت، برای عبور از خطر فروپاشی و سرنگونی ندارد! سوال این است که جنبش محکومین در ایران، جنبش طبقه کارگر و جنبش محرومین، برای کوتاه کردن و هرچه کم خطر کردن فروپاشی جمهوری اسلامی، و برای پیوند زدن آن با راه گشایی به سمت یک جامعه سوسیالیستی، تا چه اندازه تعجیل، میکند! برای صف دشمنان، از تهران تا دمشق و بغداد “فریادرسی” نیست! پس از هفت تپه و فولاد٬ طبقه کارگر و محرومان جامعه خودآگاه تر، رادیکالتر، روشن تر، امیدوارتر و قدرتمند تر٬ راه پیشروی خود را هموار میکند. برای میلیون ها شهروند در ایران، راه برای به قدرت رساندن خود، باز است.
۴ مارس ۲۰۱۹
|