پرده آخر: يادداشت هايي درباره بحران سياسي رژيم اسلامي ۳- ظهور قطب سوم
منصور حکمت
——— تهديد سرنگونى و فشار روز افزون مردم ناراضى و خواهان تغيير، جناحهاى حکومت را بجان هم مى اندازد و شکاف ميان آنها را مدام عميق تر ميکند. از طرف ديگر همين واقعيت پيروزى تک جناحى را از دستور هردو خارج ميکند. اگر دوم خرداد شکست بخورد، جناح راست در يک موقعيت سياه و سفيد و قطبى با اکثريت عظيم مردم روبرو خواهد شد. در اين مواجهه، همانطور که خودشان ميدانند، جمهورى اسلامى سريعا در هم خواهد شکست. در نقطه مقابل، شکست راست و پيروزى دوم خرداد مردم را وسيعا به ميدان ميکشاند. جنبش سرنگونى طلبى سد ها را ميشکند. رژيم اسلامى کنترل اوضاع را از دست ميدهد. حکومت دوم خرداد هم بسرعت بزير کشيده ميشود. هردو طرف لاجرم بشدت مواظب هستند که اولا، پاى مردم حتى المقدور بطور عملى به ميدان کشيده نشود. مردم نظاره گر اوضاع بمانند و به جدال جناحها اميد ببندند. ثانيا، سير تحول اوضاع سياسى شتاب پيدا نکند و کند و قابل کنترل باشد. جدال جناحها بناگزير يک سير پلکانى مقابله- سازش را دنبال ميکند. هدف اين جنگ و گريز بطور قطع دست بالا پيدا کردن در حاکميت و به تسليم کشاندن جناح رقيب است. اما اولين قاعده اين بازى، اجتناب از اتمام آن است. هر جدال بايد به يک سازش جديد منجر شود. همانطور که هر سازش قرار است بعنوان نقطه اى براى شروع يک تعرض جديد بکار برود. اما همانطور که گفتيم اوضاع اقتصادى ايران، و جنبش سرنگونى طلبى اى که مستقل از فعل و انفعالات ميان جناحهاى حکومت رو به رشد و گسترش دارد، براى اين سناريوى دفع وقت جاى زيادى باقى نميگذارد. در پى هر حلقه تقابل - سازش جناحها، اين مردم و جنبش سرنگونى طلبى است که يک گام به جلو بر ميدارد. با هر حلقه، توازن قوا ميان مردم و حکومت به زيان کل حکومت تغيير ميکند. در حالى که هردو طرف، و همچنين اپوزيسيون دوم خردادى و رسانه هاى بين المللى تلاش عظيمى ميکنند تا صحنه سياسى ايران را صحنه جدال موافقان و مخالفان آنچه "اصلاحات خاتمى" نام گذاشه اند تصوير کنند، در طول يکسال اخير وجود يک اردوى قدرتمند مخالف هردو جناح و بيرون کل اين دو قطبى سياسى، ديگر غير قابل انکار شده است. وقايع تيرماه، موج اعتراضات توده اى در شهرهاى مختلف در ماههاى اخير و اکنون تبديل شدن حزب کمونيست کارگرى به موضوع تبليغات و تحريکات روزمره سخنگويان و رسانه هاى حکومتى در ايران، هم از جناح راست و هم دوم خرداديها، تصوير کاملا متفاوتى از اوضاع سياسى ايران در قياس با چهار سال قبل ترسيم ميکند. اکنون ديگر حکومت خود علنا به وجود اين تهديد سرنگونى و اين قطب سوم اذعان ميکند. شعار سرنگونى حکومت از خود راديو و تلويزيون حکومت پخش شده است. خامنه اى در نماز جمعه عليه کمونيسم و مارکسيستها منبر ميرود، دو جناح يکديگر را به آب ريختن به آسياب اپوزيسيون سرنگونى طلب، ضد دين و بخصوص حزب کمونيست کارگرى متهم ميکنند. در جريان انتخاب خاتمى در چهار سال قبل، سخن چندانى از يک قطب و نيروى سوم نبود. در ماجراى تيرماه امسال، حکومت، از زبان هردو جناح به وجود گرايشى که اعتراض را عليرغم ميل هردو طرف به خيابانها کشيد، اعتراف کردند و عليه آن گرايش بساط تهديد و ارعاب راه انداختند. در دوره پس از کنفرانس برلين حکومت حتى ناگزير شده است به هويت سياسى و سازمانى گروهها و نيروهاى دخيل در اين قطب سوم بپردازد و براى اولين بار پس از سالها، از وجود يک جنبش "براندازى" و يک اپوزيسيون کمونيستى در مقابل خود سخن بگويد و جدال با اين قطب را در دستور نهادها و بلندگوهاى تبليغاتى اش بگذارد. اين موقعيت نيز به سرعت متحول خواهد شد. احزاب بيرون حکومت و مخالف کليت رژيم اسلامى با شتابى فزاينده در مرکز توجه مردم و جامعه و بناگزير خود حکومت اسلامى قرار خواهند گرفت. دو قطبى جناح راست - دوم خرداد، بسرعت جاى خود را به يک تصوير متنوع تر و چند وجهى تر از سياست در ايران ميدهد. رويدادهاى اخير از اين نظر بويژه حائز اهميت بودند که به داستان کهنه اپوزيسيون "داخل" و "خارج" خاتمه دادند. معلوم شد "اپوزيسيون خارج" که در کلام دوم خرداديها و رسانه هاى غربى عنوانى براى توصيف مخالفين هردو جناح است. يک نيروى فوق العاده قوى "داخل کشورى" است که مستقيما در سرنوشت قدرت سياسى در ايران دخيل است. دور جديد مقابله جناحها که با پيشروى انتخاباتى دوم خردادى ها شروع شد و به ضد حمله وسيع جناح راست منجر گرديد، اکنون به نقطه سازش دوره اى ديگرى نزديک ميشود. چند روز آينده و تعيين تکليف مجلس ششم، مشخصات يک دوره چند ماهه را تعيين خواهد کرد. اما يک چيز مسلم است. در اين دور جديد ما قطب سوم را بصورت زنده و فعال در صحنه سياسى ايران خواهيم داشت. فحاشى هاى روزنامه هاى دوم خردادى عليه حزب کمونيست کارگرى و طرفداران سرنگونى، بطور سمبليکى آغاز اين دوره جديد را اعلام ميکند. دوران "خاتمى آرى يا نه" روى همان کاغذ جرائد هم ديگر به پايان رسيده است. با حضور مستقل مردم، سياست در ايران شروع ميشود. چه نيروهاى سياسى اى، چه جنبشها و احزابى در اين دوره جديد عروج خواهند کرد؟ سرنوشت آينده ايران را چه جرياناتى تحت تاثير قرار خواهند داد؟ جدالهاى آتى جامعه ميان کدام نيروهاست؟ در بيرون حکومت و مدافعانش، سه جريان اجتماعى اصلى شکل ميگيرد. بايد به هر سه اينها از نزديک بپردازيم.
(ادامه دارد)
|