افت و خیزهای یک جنبش!

 

 

مظفر محمدی

 

  با سلام. من مظفر محمدی امشب ٦ ژانویه ۲۰۱٨- ۱٦ دیماه ۹٦ می خواهم در باره جنبش مان و روایت های گوناگون از آن صحبت کنم. و اسمش را می گذارم : افت و خیزهای یک جنبش!

جنبش های اجتماعی را با افت و خیزهایش نمیتوان سنجید. شعار و خواست و ابعاد و عمق جنبش ها است که آن را تعریف می کند. خیزش میلیونی مردم ایران با شعار نان، کار، آزادی به میدان آمده است، صنفی و مربوط به یک خواست رفاهی نیست و سراسری است. دفاعی نیست و تعرضی است. جنبش روشنفکران ناراضی نیست. جنبش اقوام و قبایل نیست. جنبش جناحی از بورژوازی علیه جناح دیگر و سیاهی لشکر کسی نیست. جنبش اصلاحات و سبز نیست. جنبشی علیه کلیت یک نظام بشدت فاسد، غارتگر، سرکوبگر و ارتجاع مذهبی علیه هر گونه مدنیت و انسانیت و ضد زن است. جنبشی از اعماق جامعه است. جنبشی است بوسعت ده ها میلیون کارگر و زحمتکش و معلمان و کارمندان و حقوق بگیران جزء و زنان تحقیر شده ی قوانین شریعت و آپارتاید جنسی و جنبش جوانان برای آزادی و کار و نان است. جنبش کسانی است که زیر بار بیکاری و دستمزد و حقوق ناچیز و زیر خط فقر و گرانی و تنگدستی کمرشان خم شده است

این اولین بار است، در طول عمر سیاه جمهوری اسلامی جامعه ایران و بشریت متمدن جهان شاهد چنین خیزش اجتماعی و سراسری و رادیکال و انقلابی و انسانی است. کم ترین تاثیر این جنبش با هر افت و خیز کنونی و آتی اش، این است که دیگر نه جمهوری اسلامی آن رژیم سابق با جشن های انتخاباتی اش و با غارت داراییهای جامعه است و نه مردم ایران آن مردمان ٤ دهه تحمل استثمار و فقر و جنگ و بازی های جناحی و توهم به بالا است. جمهوری اسلامی اکنون بطور مطلق فاقد حرمت و مشروعیت و لم دادن به توهم توده های گرسنه و انتظار آن ها برای بهبودی در زندگی خود توسط بالایی هاست

زمین بازی عوض شده است. جناح های بورژوازی اکنون به مثایه یک تن واحد بهم پشت داده و گارد گرفته اند. دیگر نه جنبش اصلاحات و خاتمی اش، اصلاحاتچی مانده و نه روحانی میانه رو و اعتدالگرا است. برای مردم هم کلیت نظام به چالش کشیده شده و مرگش را می طلبد.

تا حالا این تاریخی نوشته شده است و قابل پاک کردن نیست. جنبش نان، کار، آزادی را کسی نمی تواند از تاریخ پاک کند، این جنبش پشتش بخودش است. منتظر بیگانه نیست. منتظر حمله نظامی امریکا و اسراییل و منتظر محاصره اقتصادی دیگر نیست. منتظر حمایت ترامپ و ماکرون و دیگران نیست. این جنبش به صدای خود و به نیروی خود متکی است و روی پای خود ایستاده است

این جنبش را هیچ جریانی مافوق خود رهبری نمی کند. رهبری متمرکز و تشکیلات هرمی ندارد. در رگ و پی این جنبش رهبرانش می لولند، زاییده می شوند، بزرگ می شوند، پرورش می یابند و می آموزند و یاد می دهند

خیلی ها می گویند این جنبش سر و رهبری ندارد. یا هر جریانی فکر می کند تمام یا بخشی از این سر و رهبری است. این اشتباه فاحش و خودستایی و خودفریبی محض است. یا می گویند این جنبش بدون رهبری و سازمان راه به جایی نمی برد. این هم حکمی دگم و غیر سیاسی است. این حکم جریانات ایدئولوژیک و فرقه ای است که ماهیت جنبش های اجتماعی را نمی شناسند. آنهم جنبشی با این عظمت و وسعت و ماهیت رادیکال و تعرضی. جنبش که حرف آخرش را اول زده است. این جنبش با وجود وسعت و کمیتش که در ابعاد سراسری و سرجمع میلیونی است به نسبت اکثریت ده ها میلیونی هنوز جنبش اقلیت است. اما این اقلیت، سخنگو و نماینده خواست اکثریت است و اکثریت این جنبش را از آن خود می داند. اکثریت ظاهرا خاموش اما حامی و بشدت سمپاتیک،پیشقراولانش را جزئی از تن واحد خود می داند. این اقلیت اکثریت را با خود خواهد آورد. اگر امروز نیاورد، فردا و در پروسه پیشروی اش این اتفاق خواهد افتاد. این کاروانی است که به راه افتاده است. جاده ای یک طرفه ای است که برگشت ندارد. این جنبش محکوم به جلو رفتن و تکثیر شدن و ده ها میلیونی شدن است. این را ماهیت و خصلت این جنبش به ما می گوید. بگذار ناباوران چرتکه بیندازند و فال بینی و حسابگری کنند و یا حکم به شکست بدهند. این خوابی است که جمهوری اسلامی می بیند و آرزویی است که می کند، اما برآورده نمی شود. انقلابیون ایران، صف ازادیخواهی و برابری طلبی، کارگران پیشرو، کمونیست ها عزم جزم کرده اند، جنبش گرسنگان را به پیروزی برسانند. فردا در دل این جنبش عظیم رهبری و احزاب و سازمان های کارگری و توده ای سر بر می آورند. هر حزب و جریان سالم سیاسی و کمونیستی و رادیکال هم تنها می تواند شانس خود را در این جنبش و در دل آن امتحان کند

کمونیسم و مارکسیسم در ایران به شدت محبوب و نقطه امید کارگران و توده های زحمتکش و خیل گرسنگان است. این جنبش یک شبه و در طول این یک هفته نیست که به چنین شعار و خواست و ابعاد سراسری دست یافته باشد. کمونیسم در جامعه ایران از شوراهای کارگری دوره قیام ۵٧، در جنبش انقلابی کردستان، در جنبش جنگل های شمال، در مبارزان برابری زن و مرد، علیه اعدام، دفاع از حقوق کودک، دفاع از طبیعت و حیوانات، علیه دخالت مذهب در زندگی مردم، جدایی دین از دولت و آموزش و پروش، ازادی بی قید و شرط سیاسی و ... ریشه دوانده است. همه این ها اجزای جنبش کارگری و کمونیستی ما است. صاحب این جنبش کمونیسم و کمونیست ها است ولو بخشی از غیر کمونیست ها و غیر کارگران و روشنفکران بورژوازی به این خواست ها و جنبش ها آویزان شوند و مبلغ آن گردند، اما ما دیدیم و می بینیم که این ها برای هر کدام از این خواست کلی قید و شرط و اما و اگر دارند. فقط ما کمونیست ها اما و اگر نداریم و هر دستاوردی سکویی است برای رهایی بشریت از نظام گندیده سرمایه داری و برای ایجاد جامعه ای آزاد و برابربرای ما
کمونیسم همان نان، کار، آزادی است و نان، کار، آزادی همان کمونیسم است. کمونیسم جنبش و جامعه است که همه کار می کنند، همه نان دارند و همه آزادی دارند. آزادی بدون برابری اقتصادی معنی ندارد و متحقق نمی شود. شعار نان، کار، آزادی عین سوسیالیسم است
!

این را بورژوازی خوب می فهمد. بیجهت نیست حاکمان ایران و مدافعان نظام سرمایه، کمونیست ها را نشانه گرفته و بیشترین فشار را بر کارگران و روشنفکران کمونیست وارد آورده و می آورد.

کسانی که این را باور ندارند و فکر می کنند ما خیالبافی می کنیم یک روز به ما خواهند پیوست. شکی ندارم.

کلام آخر، جنبش کنونی ما گرسنگان، تعرضی است. دفاعی نیست. گرسنگان خارج کشور اگر بخواهند به این جنبش بپیوندند باید تعرض کنند. ایستادن در گوشه ای و پلاکادی در دست گرفتن کافی نیست. دفاعی است. تعجب نکنید اگر ایرانیان خارج کشور را گرسنگان می نامم. به کسی بر نخورد اگر بخور و نمیری دارد. از بورژواهایش بگذریم اکثریت عظیم ایرانیان خارج کشور بخشی از گرسنگان جامعه ما ایران است. کارگرانی هستند که شب و روزشان را می دوند تا کرایه آپارتمان و مخارج زندگی و دارو و درمان شان بپردازند. یا بیکاران و سوسیال بگیرانی هستند که ٨ شان در گرو ۹ است. این نه رفاه است و نه آزادی که ظاهرا ازادی دارند. اما ازادی به معنای واقعی و رفاه به معنای واقعی جز در جامعه برابر غیرممکن است.
جنبش کنونی ما تعرضی است. باید درب سفارتخانه های جمهوری اسلامی را از پاشنه کند. جنبش گرسنگان ایرانی خارج کشور می تواند و باید در ابعاد ده ها و صدها هزار نفره خیابان های پایتخت های اروپایی را بلرزاند و مهر "باطل شد" بر سر درب دکان های تجارت و جاسوسی به نام سفارت و کنسولگری و بر پیشانی سفیران و ماموران و جاسوسان جمهوری اسلامی بزند.
وای به وقتی که جمهوری اسلامی دست روی اسرایی که از ما گرفته بلند کند و یا فوری آزادشان نکند. گام بعدی ما شکستن درب زندانهایش خواهد بود!

ما باید در این نبرد سرنوشت ساز که برای جمهوری اسلامی حکم مرگ و زندگی و برای ما نوید رهایی و خوشبختی است، پیروز شویم. "نترسید، نترسید، ماهمه با هم هستیم". این شعار را جدی بگیرید...

زنده باشید

 


* برای شنیدن فایل صوتی بر روی لینک زیر کلیک کنید .