رادیو نینا در سالگرد انقلاب اکتبر:

 
انقلاب اکتبر و در هم شکستن ماشین دولتی

گفتگو رادیو نینا با امان کفا

 
 

هیمن خاکی: شنوندگان عزیز به برنامه چهارم از ویژه برنامه های انقلاب اکتبر خوش آمدید. عنوان این برنامه انقلاب اکتبر و در هم شکستن ماشین دولتی است.

وقتی که در مورد انقلاب اکتبر، تجارب و دستآوردهایش صحبت می کنیم، بدون شک همه بر این نکته تاکید دارند که ایده در هم شکستن ماشین دولتی، یکی از مهمترین تجارب انقلاب اکتبر است. نظر شما در این رابطه چیست؟ 

امان کفا: بله، این تاکید درستی است که درهم شکستن ماشین دولتی یکی از دستآوردهای مهم انقلاب اکتبر است و جایگاه ویژه  و مهمی دارد. ولی قبل از پرداختن به آن، اجازه بدهید مقدمه کوتاهی بپردازم. 

نیروهای مختلف و مشخصا طبقات دارا همیشه سعی کرده اند چنین جلوه دهند که دولت یک نیروی جداگانه، نیرویی مستقل و بی ربط به طبقات است، منافع عمومی همه را نمایندگی می کند و همچنین پیچیده شدن و بزرگ شدن آن را به مثابه نیاز جامعه معرفی کردند. این تصویری دروغین از دولت است، تصویری که در آن از قرار دولت نیرویی است که مستقل از طبقات عمل می کند. اما پوچی این تصویر، لااقل تا آنجا که به تجربه انسان ها بر می گردد، نشان داده شده است.  

همه این را به روشنی دیده اند که دولت ابزار سرکوب طبقات است. این امر در مورد همه دولت ها صادق است، چه دولت سرمایه داری و چه دولتی که فردای انقلاب  کارگری و سوسیالیستی به قدرت می رسد. تمامی دولت ها طبقاتی هستند. و تنها زمانی که طبقات از بین بروند، آنوقت زوال دولت را خواهیم دید.

 اما تا آنجا که به بحث مشخص در هم شکستن ماشین دولتی بورژوایی برمی گردد، و نیاز به این درهم شکستن، جدا از هر بحث دیگری، بر اساس یک تجربه معین و زاده از آن تجربه است. تحربه ای که به همه ثابت کرده بود که نمی توان همین دولت بورژوازی را دردست گرفت و آنرا به یک دولت کارگری تبدیل کرد و از طریق آن منافع کارگر را به پیش برد. غیر واقعی بودن و غیر عملی بودن این تصور، با تجربه کسب شده است. تجربه ای که جدا از هر بحث فلسفی، سیاسی، اجتماعی و غیره، در انقلاب های قرن نوزده، و بسیار مشخص تر و گویا تر  با کمون پاریس، کسب شده است.  این تجربه ثابت کرد که نمی توان با تغییر افراد، و یا با تغییر سیاست، دولت بورژوازی را در درست گرفت و نام دولت کارگری برآن نهاد. نیاز به از بین بردن و در هم شکستن ماشین دولتی، همانطور که اشاره کردید، و جایگزین کردن آن با دولت متفاوت  و کارگری، بر پایه همین تجربه است.

  اما، در همان زمان هم که این امر به عمل درنیامده بود. سخنگویان بورژوازی ادعا می کردند که کارگر،  توانایی درست کردن و شکل دادن به دولت دیگری را ندارد. بطور واقعی، ممکن و عملی بودن امر درهم شکستن ماشین دولتی بورژوایی و جایگزین کردن آن با دولت کارگری را انقلاب اکتبر نشان داد. به این ترتیب، این امر زاده و از دستآوردهای مهم انقلاب اکتبر است. در همان سال ۱۹۱۷، بلشویک ها توانستند با تشکیل حکومت کارگری نشان دهند که می توان قوه قضاییه را از قوه مجریه جدا کرد. آنها نشان دادند که می توان قوه مقننه و قوه مجریه، بمثابه نیرویی که قانون را اجرا می کند، با هم ادغام کرد. انقلاب اکتبر، نه تنها ممکن بودن، بلکه با اجرا کردن همین  درهم آمیختگی  و یکی کردن قوه مقننه و مجریه، و مجزا کردن قوه قضاییه را، در عمل به همگان اثبات کرد. و به این ترتیب کل آن رابطه موجود در دستگاه و ماشین دولتی بورژوایی که هر سه قوه با هم ادغام شده اند را در هم شکست. این انقلاب اکتبر بود که نشان داد چگونه ادغام قدرت قانونگذاری و مجریه، می تواند به شکلی باشد که نشان دهنده قدرت و اراده مردم باشد. انقلاب اکتبر نشان داد شوراهای مردمی، ظرفی است که می تواند این اراده و قدرت مردم در قانونگذاری و اجرای آن را متحقق کند.  به این ترتیب، باز باید تاکید کنم که در هم شکستن ماشین دولتی بورژوازی در انقلاب اکتبر بوقوع  پیوست.

 به عبارت دیگر، با انقلاب اکتبر ماشین دولتی بورژوایی با سه قوه ادغام شده در هم، از بین رفت و دولت شوراها،‌ نتیجه انقلاب پرولتری بود. شوراها همان ارکان اراده مردم اند  که در آن مردم بعنوان نماینده انتخاب می کردند،  و انتخاب می شدند. در این شوراها مردم نه فقط انتخاب، بلکه حق عزل نمایندگان خود را نیز داشته باشند. برخلاف انتخابات معمول در جامعه بورژوایی، ‌که مردم مجبورند منتخبین را برای یک دوره انتخاباتی، تحمل کنند، در شوراهای مردمی در روسیه مردم قادر شدند که هر لحظه اراده کنند،‌ نمایندگان را عزل کنند. در این شوراها، حقوق نمایندگان، با اندازه متوسط حقوق کارگر متخصص بود. در یک کلام، قدرت انتخاب، عزل و ملزم بودن نمایندگان به پاسخگویی به انتخاب کنندگان، در دستگاه و ماشین دولتی بورژوایی ممکن نیست، و باز انقلاب اکتبر نشان داد که می توان دولت نوینی را با اتکا به شوراهای مردم ساخت.

 نکته دیگری که در رابطه با ماشین دولتی بورژوایی که مهم است به آن اشاره شود، مسئله ارتش و نیروهای مسلح است. با انقلاب اکتبر،‌ارتش حرفه ای، ارتشی که در خدمت طبقه بورژوایی بود، منحل شد و جای خود را به میلیش توده ای داد. تسلیح عمومی، نیز بخشی از همین در شکستن ماشین دولتی است.

 باز همانطور که پیش از این اشاره کردم، با جدا کردن قوه قضائیه، دولت نوین امکان داد که مردم بتوانند اطمینان خاطر و اعتماد داشته باشندکه بر خلاف دولت بورژوایی، برخورد قانون به مردم، یکسان شد. یعنی اینکه همه در برابر قانون برابرند.

 انقلاب اکتبر،‌ نوید دهنده از بین رفتن بوروکراسی مافوق مردم بود. امری که تنها با قدرت شوراها، با دخالت و اعمال اراده مستقیم مردم، ممکن می شود.

 آنچه که با انقلاب اکتبر تثبیت شد این بود که نمیتوان قدرت را از ماشین دولتی بورژوازی گرفت، دولت را ترمیم کرد و با حضور کارگر در صحنه، نام دولت پرولتری بر آن گذاشت. اکتبر ثابت کرد که باید دولت سابق را درهم شکست و دولت کارگری، دولتی نوین، دولتی از نو ساخته شده  است که بجای دولت بورژوایی سرکار آورد.

 اما این را هم باید بگویم که در هم شکستن ماشین دولت بورژوایی، به این معنی نیست که دیگر، دولت ابزار طبقاتی نیست. کاملا برعکس. دولت سوسیالیستی، همچنان یک دولت است و ابزار اعمال اراده طبقه حاکم.  دولت سوسیالیستی، دولت شوراها، همان تعریف و خصلت عمومی دولت را دارد. دولت نوین، دولت شوراها، ابزاری برای مقابله و سرکوب مقاومت همان طبقه بورژوا است که تا پیش از انقلاب، حاکم بود. در هم شکستن مقاومت، در هم شکستن امکان بازگرداندن جامعه به دوره های پیشین توسط بورژوازی، خود از وظایف دولت نوین است. پس از اکتبر، در همان شوری سابق، دولت شوراها، بیانگر همین اراده مردم برای جلوگیری از بازگشت به گذشته بود.

 بطور خلاصه، انقلاب اکتبر، امکان پذیر بودن در هم شکستن دولت بورژوایی را نشان داد.  دستآوردی که در تاریخ ثبت شده است و قابل کتمان نیست. انقلاب اکتبر ممکن بودن تشکیل دولت نوینی و کارگری را نشان داد که بشارت دهنده بیشترین آزادی ها، با محدود کردن و سرکوب کردن مقاومت بورژوازی، مقاومت طبقه ای که خواهان استثمار، مالکیت خصوصی بر وسایل تولید، و نابرابری بود.

 یک نکته دیگر را هم همینجا باید گفت. بورژوازی روزمره و بطور دائم، به این توهم دامن می زند که دولت یک نیاز است. دولت موجود است تا نظم وجود داشته باشد. اگر دولت نباشد، جامعه با آنارشی و بی تکلیفی و بی مسئولیتی و غیره مواجه می شود. و گویا که این دولت هم، همان دولت بورژوایی است. دولت عریض و طویلی که بدون آن، جامعه بشری، متلاشی خواهد شد. اکتبر پوچی این ادعا را نشان داد. نشان داد که دولتی نوین، دولتی که بیانگر و بشارت دهنده اعمال اراده مستقیم مردم است، دولت شورایی است که می تواند بگونه ای همه جانبه، به قدرت خود مردم، مقاومت استثمار گرایان، اقلیتی که در مقابل هرگونه آزادی و برابری اکثریت جامعه عمل کرده است را در هم بشکند و امکان پیشروی و رشد و ارتقا انسان ها را فراهم سازد. انقلاب اکتبر نشان داد که می توان ماشین دولتی بورژوایی را در هم شکست، مردم می توانند اعمال اراده مستقیم خود را به اجرا در آورند، و پیشروی بشریت، نه در گروه حفظ دولت بورژوایی، بلکه با منهدم کردن آن میسر می شود.