درباره خطر آکسيونيسم در حوزههاى حزبى
منصور حکمت
مقدمه سر دبیر کمونیست:
نوشته "درباره خطر آکسیونیسم در حوزه های حزبی"، یکی از سلسله مباحثات منصور
حکمت در مور فعالیت کمونیستی و نقد پوپولیسم و فعالیت و پراتیک پوپولیستی در
میان چپ ایران است. ضروری است فعالین کمونیست و خصوصا حکمتیستها یک بار دیگر به
مباحثات ارزشمندی که در تاریخ معاصر ایران و توسط رهبران این جنبش طرح شده است
توجه کنند. فعالیت حزبی و ساختن حزب در ایران و فعالیت کمونیستی ما تکیه و
پشتبن آن به مباحثات جدی از این قبیل است. ما تلاش میکنیم در شماره های نشریه
کمونیست به تناوب بخشی از این مباحث را یک بار دیگر در اختیار فعالین کمونیست
قرار دهیم و توجه این رفقا را به این مباحث جلب کنیم. با این مقدمه کوتا توجه
این رفقا را به بحث منصور حکمت جلب میکنیم. درباره خطر آکسيونيسم در حوزههاى حزبى آکسيونيسم يکى از جلوههاى اصلى سبک کار پوپوليستى است. منظور ما از آکسيونيسم عملگرايى محدود و تنگنظرانه در کار سياسى و تشکيلاتى است. تظاهرات، تحصن، اعتصاب، کمکارى و نظاير اينها اشکال شناخته شده آکسيونهاى مبارزاتى هستند. آکسيونيسم آن انحرافى است که اينگونه اقدامات و اشکال مبارزاتى جدا از متن يک مبارزه ادامهکار سازمانى و طبقاتى و جدا از چهارچوب يک برنامه مبارزاتى مشخص را به هدفى درخود تبديل ميکند. دوران پس از قيام تا ٣٠ خرداد ١٣٦٠ ناظر بر شکوفايى و شدتيابى و نهايتا برملا شدن بىثمرى انحراف آکسيونيستى سازمانهاى خرده بورژوا- سوسياليست در مقياسى بسيار وسيع بود. شرايط نيمه دمکراتيک ماههاى پس از قيام به اين گرايش ذاتى انقلابيگرى خرده بورژوايى امکان بروز آشکار و وسيع داد. آکسيونيسم انعکاس درک محدود خرده بورژوازى از مبارزه است و اين واقعيت حتى در دوران قبل از انقلاب ٥٧ در مشى چريکى به روشنى به ثبوت رسيده بود. مشى چريکى خود يکى از نمونههاى بارز آکسيونيسم است. در اين خطمشى خرده بورژوايى، آکسيون و آن هم تنها يک نوع مشخص آکسيون سازمانى يعنى عمليات کوچک نظامى دستههاى کوچک چريک شهرى بر جاى هر نوع پراتيک سياسى و تشکيلاتى مينشيند. اگر خط ٣ در عمل پراتيک را با آکسيونهاى معدود و محدودى تنزل ميداد، مدافعان مشى چريکى تا آن درجه از مارکسيسم و مبارزه مارکسيستى به دور بودند که علنا بى هيچ پردهپوشى به تقديس اين آکسيونيسم برميخاستند و رسما هر فعاليت خارج از اين يگانه آکسيون چريکى را مردود ميناميدند. پس از انقلاب آکسيونيسم سازمانهاى خرده بورژوا- سوسياليست بطور عمده در بعد سياسى آن بروز يافت. شعار سازمان پيکار مبنى بر اينکه "تاکتيک اصلى در اين دوره تظاهرات است" چکيده و فشرده تمام شعور آکسيونيستى خرده بورژوازى مدعى مارکسيسم در ايران بود. اين شعار تمام سطحىگرايى و پوچى فعاليت آکسيونى را برملا ميکند. تظاهرات يعنى يک شکل مبارزه به تاکتيک سازمانى که خود را کمونيست ميناميد بدل شده بود. همه فعالين جنبش ما بخوبى به ياد دارند که چگونه اين شعار و اين تلقى تنگنظرانه از مبارزه براى دورهاى طولانى راهنماى عملى سازمانهاى مختلف پوپوليستى از پيکار تا رزمندگان، فدايى و راه کارگر قرار گرفت. تظاهراتهاى موضعى چند ساعته با شرکت افراد سازمانى در گوشه و کنار شهرها تمام ماحصل تاکتيک اصلى سازمانها بود. در اين ديدگاه آکسيونيستى نه هدف تظاهرات، نه جايگاه هر تظاهرات در سير پيشرفت و تکامل مبارزه انقلابى در دوره مورد نظر، نه رابطه اين شکل مبارزه با اشکال ديگر، هيچيک بطور جدى مورد تعمق قرار نميگرفت. هدف گويى تماما ابراز وجود سازمانى و احيانا تبليغ (در واقع افشاگرى) از طريق تظاهرات بود.
آکسيون نيز در سازمانهاى پوپوليستى بطور عمده در دو وجه اصلى خود را آشکار ميکرد. اول محدود ماندن در يک سلسله آکسيونهايى سازمانى و دوم دنبالهروى از آکسيونهاى خودبخودى (اکونوميسم آکسيونى). آکسيون سازمانى يعنى دست زدن به عمل معين توسط نيروى منحصر به فعالين سازمانى بخودى خود نادرست و انحرافى نيست. در طول مبارزه يک حزب پرولترى نيز در موارد متعدد و بويژه تحت شرايط حساس و تعيين کنندهاى دست زدن به آکسيونهاى سازمانى ضرورى ميشود. چنين آکسيونهايى عموما نقش راهگشايى مبارزات تودهاى و رفع موانع مشخص، گسترش و تعميق مبارزه را بازى ميکند و هرگز به امر هرروزه و کار روتين متعارف حزب پرولترى بدل نميشود. اما در سازمانهاى پوپوليستى آکسيون سازمانى کمابيش فلسفه وجودى سازمان را ميسازد. مبارزه و پراتيک به اعتبار اين آکسيونها تعريف ميشود. در مقابل، سياستها و اشکال مبارزاتى مورد نظر حزب پرولترى بعنوان يک اصل براى اتخاذ توسط پيشروان و تودههاى آگاهتر طبقه کارگر طرح ميشود. حزب پرولترى نيروى خودِ طبقه را سازمان ميدهد و خودِ طبقه را به ميدان مبارزه ميکشاند. جايگزينى مستمر و هميشگى نيروى حزب بجاى نيروى طبقه، ناقض فلسفه وجودى حزب سياسى پرولتاريا و نسخهاى براى شکست انقلاب پرولترى است. محدود ماندن سازمانهاى پوپوليستى در چهارچوب تنگ آکسيونهاى صرفا سازمانى نيز خود گواه جدايى عميق اين سازمانها از طبقه کارگر و بيگانگى آنان با تئورى انقلابى مارکسيسم، يعنى تئورى آزاد کردن طبقه کارگر به نيروى خود اين طبقه، بود. مورد دوم، يعنى اکونوميسم آکسيونى نيز جلوهاى از "تقديس آکسيون براى آکسيون" و فقدان يک سياست هدفمند طبقاتى و انقلابى است. آکسيونهاى خودبخودى (خودبخودى تا آنجا که اين آکسيونها بر طبق نقشه معين سازمانى صورت نميگيرد) در جنبش کارگرى و همينطور در طول اعتراضات ساير اقشار ستمکش جامعه به دفعات شکل ميگيرد. در اين يا آن کارخانه، محله، مدرسه و يا اداره اعتراضات بالا ميگيرد. درگيرى با کارفرما، دولت و مقامات بوروکراتيک شدت مييابد و کار به اعتصاب، تظاهرات، تحصن و نظاير آن ميکشد. اکونوميسم آکسيونى به معنى دنبالهروى بى چون و چراى سازمان سياسى از اين گونه آکسيونهاست. سازمانهاى سوسياليست- خرده بورژوا آنجا که به مبارزات تودهها معطوف ميشدند عمدتا تا اعماق اين دنبالهروى سقوط ميکردند. کمتر اعتصاب و اعتراض کارگرى در ماههاى پس از قيام يعنى در دوره گستردهترين فعاليت سازمانهاى پوپوليستى مهر شعارها، سياستها و يا برنامه اين سازمانها را بر خود داشت. خبرنگارى درباره آکسيونها و در بهترين حالت "باد زدن مبارزه خودبخودى" بيشترين دخالتى بود که در اکثر موارد ميشد از سوسياليستهاى خرده بورژوا انتظار داشت و بيهوده نبود که پوپوليستها فعاليت سياسى خود را نه در محيط زيست و کار طبقه کارگر که نيروى انقلاب پرولترى است بلکه در ميان پر جُنب و جوشترين اقشار معترض جامعه (نظير دانشجويان و دانش آموزان) متمرکز کرده بودند.
حزب
پرولترى بايد نه دنبالهروى تودهها بلکه رهبر آنها باشد. آکسيونهاى خودانگيخته
کارگرى بايد توسط حزب هدايت شود. اهداف و شعارهاى آن تعريف و يا تصحيح
شود. هر اقدام معين نظير اعتصاب و يا تظاهرات بايد آگاهانه سازمان يابد. دامنه
پيشروى و دستآوردهاى مورد انتظار هر آکسيون مشخص شود و يا حتى در مواردى که
براى مثال اين يا آن آکسيون از نيروى کافى براى پيشروى برخوردار نيست توسط حزب
کارگران از آن برحذر داشته شوند. حزب کمونيست خود را از هيچ مبارزه خودبخودى
کنار نميکشد و نسبت به آن بى تفاوت نميماند، اما حزب از هيچ آکسيون خودبخودى دنبالهروى نميکند،
و همواره ميکوشد تا هر اعتراض تودهها را حول مسائل اصلى مبارزه طبقاتى در هر
دوره معين جهت و سازمان دهد. آکسيونيسم حوزههاى کم نفوذ آنچه گفتيم براى اکثر رفقاى ما آشناست. فعالين ما بخوبى با جلوههاى مختلف آکسيونيسم در دوره قبل از ٣٠ خرداد آشنا هستند. اما نقد ما تنها بر اين نمودها متمرکز نيست. آکسيونيسم يعنى نشاندن عمل محدود و احتمالا پر زرق و برق اما زودگذر و سطحى بجاى پراتيک عميق و همهجانبه حزبى و طبقاتى. اين انحراف امروز در اشکال ديگرى در کار برخى از رفقاى ما به چشم ميخورد. در مقاله مربوط به محافل ترويجى کارگرى در شماره قبل به گوشههايى از اين مساله اشاره کرديم. حزب کمونيست به تشکيل بيشترين حوزههاى حزبى در محيط زيست و کار کارگران و زحمتکشان نياز دارد. پيشبرد امر تبليغ، ترويج و سازماندهى بطور دائمى و با تودههاى هر چه وسيعترى از کارگران مستلزم گسترش تعداد حوزهها و استمرار کار هر حوزه در دل دشوارترين شرايط است. حوزه حزبى وظايف روتين تعريف شدهاى دارد. حزب با اتکاء به انجام دائمى اين وظايف توسط حوزهها موجوديت و قدرت خود را حفظ ميکند و گسترش ميدهد. اما متاسفانه غلبه آکسيونيسم براى فعالين ما در حوزهها در مواردى سد راه پيشبرد اين وظايف پايهاى ميشود. شتابزدگى، علاقه به انجام عمليات بزرگتر و پر سر و صداتر که گاه تحت پوشش عبارت "ارتقاء دادن فعاليت حوزه" بيان ميشود، گرايش به گذار سريع به اشکال ترکيبى سازمانى در محيط کار (نظير تشکيل کميته کارخانه) با اتکاى به اولين موفقيتهاى حوزه در جلب بخشى از پيشروان کارخانه، اينها جلوههاى آکسيونيسمى است که اينبار گريبان واحدهاى کوچک سازمانى را گرفته است. اين آکسيونيسم به همان درجه آکسيونيسم سازمانهاى سراسرى و عريض و طويل پوپوليستى در دوره قبل زيانبار و مخرب است. به همان درجه سترون و بىثمر است. آکسيونيسم هياهوى بسيار براى هيچ است. عملگرايى محدود و کوتهبينانهاى است که حزب را از عمل واقعى انقلابيش يعنى سازمان دادن و آماده کردن پرولتاريا براى انقلاب اجتماعى و از به حرکت درآوردن نيروى طبقه براى قيام پيروزمند پرولترى بازميدارد. آکسيونيسم پوشش پر نقش و نگارى براى بىعملى طبقاتى است. اين را رفقاى ما بايد عميقا درک کنند.
ما حزب کمونيست ايران را در دل يک اختناق سياه و خونين و در متن ورشکستگى
سياسى- ايدئولوژيک و عملى سوسياليسم خرده بورژوايى ايجاد کردهايم. چه در
مبارزه براى تشکيل حزب و چه در امر مبارزه عملى از تجديد سازمان نيروهاى
پراکنده و روىآورى به طبقه کارگر تا سازماندهى مبارزه سياسى و نظامى در
کردستان همواره تلاش کردهايم تا حرکت خود را بر يک نقشه فکر شده و سنجيده متکى
کنيم. نقشهاى که متکى بر اصول ايدئولوژيک و برنامهاى ما، تاکتيکهاى ما و
شيوههاى کمونيستى فعاليت تشکيلاتى است. در اين راه بايد قاطعانه با هر گرايش و
کشش انحرافى که حزب را از سير تکامل نقشهمند خود منحرف ميکند و سرنوشت آنرا به
حرکات خودبخودى، ارزيابىهاى محدودنگرانه و تغيير و تحول در شرايط خارجى گره
ميزند مقابله کنيم. ما بايد حزب خود را مطابق يک نقشه مارکسيستى رشد و گسترش
دهيم و بنابراين هر جزء سازمان حزب بايد نقش پايهاى خود را بويژه در اين دوره
از حيات حزب بى تزلزل و با پيگيرى کامل به انجام برساند. آکسيونيسم حوزههاى کم
نفوذ يکى از خطراتى است که حرکت نقشهمند را تهديد ميکند. چند تذکر به فعالين حزب در حوزهها ١- حوزه يک سلول از حزب است و به اين اعتبار هنگامى در کار خود موفق است که قبل از هر چيز وظائف تعريف شده همين سلول را مستمرا انجام دهد. "ارتقاء" حوزه با تبديل حوزه به ارگان ديگرى تعريف نميشود. تبديل حوزه به هر ارگانى ديگر به معنى رها شدن فعاليت حوزهاى است. اين حزب کمونيست به مثابه يک کليت است که بايد بر مبناى فعاليت دائمى حوزهها و نيروى روزافزونى که اين حوزهها در درون حزب گرد ميآورند و آماده ميکنند ساير ارگانهاى حزب را سازمان دهد. بنابراين روشن است که سير تکامل و ارتقاء و کار حوزه عينا همان سير تکامل و قدرتيابى کل حزب نيست. يک بار ديگر جزوه سبک کار حوزهها را بخوانيد. موفقيت حوزه را دقيقا بر مبناى همان وظايف تعريف شده و همان پرسشنامه انتهاى جزوه بايد سنجيد.
رشد ما بايد رشدى نقشهمند باشد. کل حزب بايد در مجموع فعاليت خود رشد کند و
اين دوره بطور مشخص دورهاى است که بايد ريشههاى حزب در درون طبقه کارگر بسط
يابد و محکم شود. وقتى حوزهاى از فعالين ما براى مثال تصميم ميگيرند تا بر
مبناى يک ارزيابى کوتهنظرانه نقشههاى تعريف شده فعاليت خود را کنار بگذارند و
تمام موجوديت خود را به اعتبار آکسيونهاى فابريکى در يک کارخانه منفرد تعريف
کنند، عملا بخشى از کل نقشه فعاليت حزب در اين دوره مشخص را زمين ميگذارند. ٭ ٭ ٭ مساله آکسيونيسم بعنوان يکى از امراض خرده بورژوازى مستاصل نيازمند تحليل بيشتر و همهجانبهترى است. ما در اينجا به برخى از اشکال بروز اين انحراف اشاره کرديم. در انتها بايد يک نکته ديگر را متذکر شد و آن امکان بروز مجدد اشکال قديمى آکسيونيسم در آينده يعنى در شرايط تغيير توازن قوا و فراهم آمدن اوضاع دمکراتيک است. حزبى که مداوما رشد ميکند و از جامعه با همه گرايشات درونى آن نيرو ميگيرد نميتواند يکبار براى هميشه با يک تحليل انتقادى خود را در مقابل انحرافات ناشى از تفکر و تمايلات طبقات مدافع مالکيت خصوصى در جامعه مصون کند. ما بايد نقد آکسيونيسم را بمثابه بخشى از نقد عمومى خود به سبک کار پوپوليستى مداوما در صفوف کارگران آموزش دهيم. ما بايد کارگران را به عنوان طبقهاى قدرتمند متکى به استراتژى، تاکتيک و شيوههاى انقلابى روشن و صاحب يک حزب آگاه و انقلابى پرورش دهيم و متشکل کنيم. آوانتوريسم و آکسيونيسم تنگنظرانه خرده بورژوايى هر روز به اعتبار استيصال اقتصادى توليدکنندگان و توزيع کنندگان جزء در جامعه بازتوليد ميشود. حزب پرولتارياى محصول توليد بزرگ حزب متکى به مارکسيسم و لنينيسم نبايد با انقلابيگرى بىثمر و ناتوان آلوده بشود. راه ما راه مبارزه متکى بر انضباط و نقشه است.
کمونيست، ارگان مرکزى حزب کمونيست ايران، شماره ٦ - ٣٠ اسفند ١٣٦٢
|