اعلام آمادگی پ ک ک برای خدمت به جمهوری اسلامی!
محمد فتاحی
این نوشته در حاشیه تکرار مکرر اعلام آمادگی پ ک ک برای خدمت در رکاب جمهوری
اسلامی است. پ ک ک از طریق شاخه ایرانی خویش، پژاک، اعلام کرده که حاضر به
همفکری و همکاری با جمهوری اسلامی برای عبور از بحران جاری است.(۱( به عنوان مقدمه؛ کشمکش قدرتهای اصلی دنیای امروز برای تقسیم مجدد جهان، و پیشبرد این کشمکش از طریق جنگهای نیابتی در خاورمیانه، بازار آنها که نیرویی برای کرایه به این و آن دارند را به شدت گرم کرده است. احزاب رنگارنگ ناسیونالیسم کرد در کشورهای منطقه، در مقایسه با بقیه گروههای سیاسی، پر مشتری ترین و خوش معامله ترین های این بازار اند. علت اصلی این "خوش شانسی" به خاطر دو ویژگی اینهاست؛ اول اینکه شرط حیات سیاسی اینها وجود کشمکش و اختلافی در مرزهای دول و قدرتهای منطقه است. ویژگی دوم اینها تعلق شان به تقریبا تمام کشورهای درگیر به موازات قدرت های جهانی است. همین امروز، هر دولت و قدرت جهانی و منطقه ای، در صورت تمایل، در عرض یک شبانه روز قادر به کرایه کردن نیرو از بخشی از اینها برای پیشبرد نقشه های خویش است. تا این لحظه، از قدرت های جهانی گرفته تا تک تک دولت های خاورمیانه؛ از عربستان، اسرائیل، ایران، ترکیه، عراق و هر نیمچه دولتی به تناسب قد و قواره صاحب بخشی از نیروهای کرایه ای ناسیونالیست های کرد است.
جالب ترین نکته در این وسط، انتقال خصومت دول رقیب به مناسبات سیاسی این احزاب
است. به این معنی که مثلا هواداران عربستان و اسرائیل و ترامپ که مسعود بارزانی
در کردستان عراق و حزب دمکرات کردستان و گروه عبدالله مهتدی در کردستان ایران
که یک بلوک را تشکیل میدهند، پشت سر هم سند رو میکنند که سازمان پ ک ک و
متحدینش ابزار جمهوری اسلامی و خائن به "کورد" اند. در مقابل پ ک کایی ها هم
طرف مقابل را خائن به آرمان "کورد" و ابزار ترامپ و عربستان میدانند. حقیقت اما
این است که هیچکدام از اینها به اهداف و آرمان ناسیونالیسم کرد در این کشورها
خائن نبوده و پشت نکرده اند. هدف ناسیونالیسم کرد شرکت در قدرت سیاسی به هر
قیمت است. بارزترین نمونه آن، مسیر به قدرت رسیدن مسعود بارزانی و جلال طالبانی
در کردستان عراق در متن یک سناریوی سیاه و ویرانی آن کشور و بر شانه های امریکا
بود. آنها "کورد" را صاحب دولت کرده و مشکل زبان و فرهنگ و هر چه که
ناسیونالیسم کرد برایش سینه میزند را حل کردند. از آن تاریخ مردم کرستان عراق
دولت کردی دارند و جامعه به جای زندگی زیر سایه یک مستبد عرب، زیر سلطه تعداد
پر شماری از مستبدین کرد مشغول نفس کشیدن است. احزاب ناسیونالیست کرد دسته جمعی
همین نمونه را قرار است در کشورهای مختلف تکثیر کنند و در این مسیر حقیقتا به
کسی خیانت نمی کنند. علل هم جبهه ای شدن پ ک ک با جمهوری اسلامی؛
ناسیونالیسم کرد جنبشی متکی بر منازعات منطقه ای است. زندگی سیاسی هرکدام از
شاخه های این جنبش در طول عمرشان، همیشه برمتن تخاصمات و کشمش های دول منطقه یا
بلوک های جهانی بوده است. نمونه برای این ادعا تاریخ زندگی اینها در تمام
کشورهای منطقه است. پ ک ک در دوره شکل گیری اش متکی بود بر تخاصمات بین بلوک
شرق و غرب و در این متن با اتکا به دولت سوریه دوران حافظ اسد در مقابل ترکیه
بود که این دو دولت هرکدام بخشی از دو بلوک
رقیب
جهانی بودند. بعدها که دعوای سوریه و ترکیه به نوعی کم شد، اتکای آن به یونان
و ارمنستان بود، که کشمش های خود را با دولت ترکیه داشتند. وقتی این عرصه هم
تنگ شد، جمهوری اسلامی اتکای آخرین اینها شد. صرفنظر از درجه کشمش ایران با
ترکیه، یک هدف جمهوری اسلامی استفاده از پ ک ک برای خالی کردن زیر پای
اپوزیسیون های تاریخی خود در کردستان ایران بود. در آن سالها، فعالیت علنی و
مقرات نظامی پ ک ک میدانی برای جذب جوانان کردستان ایران جهت پیشبرد جنگ خود در
ترکیه شد. پ ک ک در این سالها دریافت که در غیبت حمایت منطقه ای، ایستادن در
کنار جمهوری اسلامی میتوانست دست آن را برای حضور در کردستان سوریه و عراق هم،
به عنوان حلقه هایی از هلال شیعه، بازتر کند. جمهوری اسلامی کمک کرد تا در خلا
حضور احزاب ناسیونالیست کرد ایرانی، جوانان ناسیونالیست کردستان ایران پشت پ ک
ک بروند و به عنوان گریلا نیروی نظامی پ ک ک در ترکیه را تامین کنند. این همان
دوره ای است که "کردستان بزرگ" هنوز شعار آرمانی پ ک ک بود. منتها مسیر آن
کردستان بزرگ از کردستان ترکیه می گذشت، همانطوریکه تسخیر قدس در اسرائیل از
کربلای عراق میگذشت! این همان سیاست بود که زمان خود حافظ اسد در سوریه با پ ک
ک داشت؛ یعنی فعالیت علنی برای تامین نیروی جنگی در کردستان ترکیه با اتکا به
جوانان کردستان سوریه. محصول هر دو سیاست، آرام کردن فضای اعتراض ناسیونالیستی
در کردستان ایران و سوریه به نفع جنگ در ترکیه بود. حزب اتحاد دمکراتیک سوریه و
حزب پژاک، به عنوان شاخه های ایرانی و سوری پ ک ک محصول همین پروسه بودند. از
آن طریق، هر دو دولت صاحب اپوزیسیون مهندسی شده و قابل کنترل خود، با اتکا به
همکاری پ ک ک شدند. کاربرد ابزاری پژاک برای پ ک ک حقیقت این است که مهندسی پژاک و سازماندهی آن به عنوان یک نیروی اپوزیسیون کرد در کردستان ایران با استادی ماهرانه ای پیش رفت؛ همه به یاد دارند که برای دوره ای، نیروهای پژاک وارد یک جنگ سراسری با جمهوری اسلامی شدند. سند این نقشه را بطور طبیعی نه جمهوری اسلامی و نه پ ک ک منتشر نمیکنند. شاید هم هیچ سند مکتوب و تاریخ داری برای این نقشه در میان نبوده و تمام ماجرا متکی بر جلسات مشورتی طرفین صورت گرفته است. جمهوری اسلامی میدانست که احزاب سیاسی اصلی در کردستان ایران محصول یک دهه جنگ سراسری و یک کشمکش وسیع سیاسی بوده و ریشه های محکم و باثباتی در آن جامعه دوانده اند. زیر پای چنین اپوزیسیونی را نمیشود با استفاده از یک سازمان سرهم بندی شده و مقداری تبلیغات خالی کرد. این بود که ظاهرا یک جنگ واقعی توسط پ ک ک به عنوان پژاک در کردستان ایران سازماندهی شد تا در متن آن جنگ و کشمکش با نیروهای جمهوری اسلامی، سازمان پژاک به عنوان یک حزب سیاسی اپوزیسیون با بازوی نظامی قوی، مورد پذیرش ذهنیت جنبش ناسیونالیستی کرد در کردستان ایران واقع شود. همین پروسه پژاک را پژاک کرد. به دنبال دوره قابل توجهی از جنگ و کشمکش پژاک برای "حق کرد"، و جا افتادن نسبی پژاک به عنوان نیرویی حاضر و فعال در کردستان ایران، دوران استفاده از آن برای نرم کردن جنبش اعتراضی در کردستان ایران شروع شد. خواننده این متن میتواند به کل این دوره فکر کند که پژاک هیچگاه صاحب رهبری نشد که حتی صفوف خودشان از توان سیاسی او اطمینان حاصل کنند. حزبی که ظاهرا در سرتاسر کردستان نیروهایش در نبرد سنگین با جمهوری اسلامی بودند، هیچگاه الیتی از رهبران شناخته شده کردستان ایران را در راس خود نداشت و هنوز ندارد. تنها آدم راس آن که سابقا از کادرهای حزب دمکرات کردستان بوده، هیچگاه به عنوان رهبر توسط خودشان هم به رسمیت شناخته نشد. در تمام این دوره، رهبران مورد قبول و مورد اعتماد آن جنبش در کردستان ایران، همیشه، از الیت رهبران رسمی پ ک ک بودند و هنوز هستند. عنصر الیت روشنفکری ناسیونالیست سنندجی به جای گره زدن هویت سیاسی خود به پژاک، خود را پ ک کایی میداند و برای دکور فرهنگی این هویت، ادبیات خویش را نه با زبان مسلط سورانی در کردستان ایران، که با استفاده از واژه هایی قرض گرفته از زبان کورمانجی پ ک ک، البته ترجیحا با الفبای لاتین، تزیین میکند.
کسی که با دقت ادبیات پژاک را تعقیب کرده باشد، تقریبا تمام ادبیات فارسی و
کوردی اینها ترجمه های سطح پائین اسنادی است که توسط الیت رهبری پ ک ک، در اصل
به زبان ترکی یا کردی کورمانجی مکتوب شده و به نام پژاک منتشر میشوند. برای
تبلیغ همین اسناد به زبان کردی سورانی، تا این تاریخ، مبلغ شناخته شدهای در
میان اینها در مقابل دوربین های مدیای پ ک ک ظاهر نشده است. اگر هر آدم نیمه
سیاسی در کردستان ایران با لیستی از کادرها و رهبران احزاب جا افتاده اپوزیسیون
چپ و راست در کردستان ایران آشناست، چنین لیستی از رهبران و کادرهای پژاک حتی
برای صفوف خودشان وجود خارجی ندارد. در صحنه سیاسی، در دنیای واقعی، حتی به
عنوان استراتژیست های این جنبش در کردستان ایران، رهبران پ ک ک انسان های واقعی
و قابل دسترس و مدعی، و در مقابل، مقوله "رهبران پژاک" در اذهان عمومی بسیار
غریب، و روی زمین سفت، موجوداتی ناموجود و غایب اند. ادعای گروههای
ناسیونالیست کرد ایرانی در مورد پژاک به عنوان یک وسیله ابزاری پ ک ک، صرفنظر
از خصومت اینها با پ ک ک، در دنیای واقعی ناشی از همین احساس عدم تعلق این گروه
به کمپ اپوزیسیون واقعی جمهوری اسلامی است. مضمون بیانیه پ ک ک؛ زندگی زیر سایه همین نظام! بیانیه صادر شده توسط پ ک ک به امضای "پژاک و کودار"، خطاب به حاکمیت میگوید ایران در موقعیت خطیری قرار گرفته که برای خروج از آن میتوانند با حاکمیت همفکری و همکاری کنند. متن طولانی، مقولات متعدد با پسوند "دمکراتیک" به اضافه ترجمه عجیب یک متن عجیب تر، در مورد زمین و زمان میگوید تا یک پیام را به مردم به جوش آمده در این جامعه حقنه کند: "نبايد به براندازي دولت و نظامي كه در ايران حاضر به پذيرش مطالبات مردمي و خلقها باشد در راستاي قدرت و منافع كمارزش، فكر كنند و در صورت عدم پذيرش هم بايد عملا مبارزه نمايند."
خواست اصلی پ ک ک که به تن بیانیه طولانی آنها دوخته شده است، تغییر دمکراتیک
نظام است. منظور از این تغییر دمکراتیک، شریک کردن "ملت" ها در قدرت و غیر
متمرکز کردن قدرت سیاسی است. در اخبار روزهای اخیر هم از پ ک ک در رابطه با
سوریه، شنیدیم که دولت بشار اسد حاضر به تغییر دمکراتیک نظام است. برای توضیح
چگونگی این تغییر هم نوشته اند که دولت بشار اسد پذیرفته است که قدرت متمرکز را
غیر متمرکز سازمان دهند، به شیوه ای که همه ملت ها و قومیت ها و مذاهب شریک
سیاسی شوند. این یعنی جامعه ای دمکراتیک! مگر حزب دمکرات کردستان ایران و عراق
و کل ناسیونالیست های کرد در کشورهای مختلف چیزی جز این است که در همان نظام
موجود شریک شده و سهم حاکمیت بر "ملت کرد" به "کرد" برسد! یعنی مثل نزدیک به سه
دهه کردستان عراق، سران "ملت کرد" در کنار "ملت شیعه و سنی و مسیحی و..." نظام
گل و بلبل حاکم را بچرخانند؟ مگر مطالبه پ ک ک در خود ترکیه هم همین شرکت این
سازمان در قدرت همراه همین اردوغان فعلی نیست؟ اگر پیام پ ک ک خطاب به جامعه
ایران همین است، تکرار آن به زبان امروز برای چیست؟ نویسندگان پ ک ک در متن
بیانیه منتشره، ضمن تکرار خواست همیشگی ناسیونالیسم کرد مبنی بر سهیم شدن در
قدرت نظام حاکم فعلی، یک پیام روشن برای شرایط امروز و خطاب به جامعه است که
علت اصلی انتشار بیانیه است؛ هر کاری میکنید بکنید ولی سرنگونی نه! حتی زمانی
که حاکمیت به نصایح خیرخواهانه پ ک ک هم گوش نداد، باز هم فقط مبارزه کنید، اما
به براندازی آنهم در جهت منافع کم ارزش، که لابد نان و معاش و دکتر و درمان و
تحصیل و بقیه مطالبات "کم ارزش" اند، فکر نکنید! چرا پ ک ک مخالف براندازی نظام حاکم در ایران است؟
امروز پ ک ک هیچ قدرت منطقه ای و جهانی را پشت خود ندارد. به همین دلیل ساده
حاضر است با چنگ و دندان از نظام حاکم بر ایران دفاع کند، همانطوریکه مجاهدین
خلق از صدام حسن دفاع کردند و در کنار او به سرکوب خونین در کردستان عراق
پیوستند، چون صدام تنها و تنها شانس حضور آنها در منطقه بود. پ ک ک میداند که
دولت مورد منازعه آن در ترکیه عضو ناتو است. این را هم میداند که در تخاصمات
امروز منطقه ای، بلوک جمهوری اسلامی تنها شانس آنها برای ماندن و حضور نظامی در
این منطقه است. به همین دلیل در صورت نیاز جمهوری اسلامی به آن، یک لحظه هم از
حضور نظامی و شرکت در سرکوب اعتراضات مردمی کوتاهی نمی کند. یادمان باشد که این
همان پ ک کایی است که در مقابل اعتراضات مردم در شهر سنندج در سوم اسفندماه
١٣٧٧علیه دستگیری و ربودن عبدالله اوجلان، همین سازمان محترم مردم معترض را به
عنوان عوامل امپریالیسم و صهیونیسم توصیف کرد! در سرکوب خونین آن اعتراضات
تعداد زیادی زخمی و کشته و صدها تن زن و مرد جوان پس از دستگیری به پادگان لشکر
٢٤ کردستان انتقال یافتند. وقتی پ ک ک در متن چنین سرکوب خونینی، آنهم به خاطر
اعتراض به ربودن رهبر همین سازمان توسط ترکیه، ناراضیان و سرکوب شدگان را عوامل
این و آن توصیف میکند، نباید ذره ای شک کرد که در روز مبادا، خود راسا حاضر به
عملی کردن همین سرکوب خونین در کردستان ایران خواهد بود. ما شرکت حزب مسعود
بارزانی در سرکوب خونین مردم در کردستان ایران را در دوره بعداز انقلاب و حمله
به کردستان، تجربه کرده ایم. توجیه درون سازمانی آن روز حزب دمکرات کردستان
عراق، دفاع از دولت و نظامی بود که از آنها در عراق و در مقابل صدام حسین دفاع
میکرد. امروز پ ک ک مرز دفاع از نظام جمهوری اسلامی را تغییر و جایگاه دفاع از
آنرا به یک ارزش سیاسی برای خود تعریف کرده است. اوجلان در مانیفست خویش از
مذهب شیعه به عنواان مذهبی مبارز اسم می برد و در توصیف مثبت آن توضیح میدهد،
چرا که میداند در خلا حمایت دیگران، هلال شیعه میتواند بزرگترین حامی جنبش او
در مقابل ترکیه باشد. آیا داستان سوریه تکرار میشود؟ پژاک در کردستان ایران قادر به ایفای نوع کارتونی نقش حزب اتحاد دمکراتیک کردستان سوریه نیست. دلیل برای این واقعیت زیاد است؛ کردستان سوریه برعکس ایران، صاحب اپوزیسیون باثبات و با تجربه و ریشه دوانده در جامعه نبود. نتیجتا وقتی پ ک ک کردستان آن کشور را از دولت حاکم تحویل گرفت، یک خلا سیاسی در جامعه موجود بود، که نیروی هوادار پ ک ک آنرا پر کرد. در کردستان ایران، به جای خلا، نیروهای اپوزیسیون ریشه دوانده در جامعه حضور تاریخی دارند. اگر نیروی مهاجم به جامعه سوریه وحوش سازمانده شده رنگارنگ غرب بودند، نیروی به حرکت در آمده علیه جمهوری اسلامی همین مردمان کارگر و زحمتکشی اند که در دفاع از زندگی و جامعه به جنگ نظام رفته اند. اگر در سوریه پ ک ک در جنگ با وحوش ناتو (داعش) حمایت جهانی گرفت، در جنگ با مردمان به جان آمده از جمهوری اسلامی، هیچ چیز جز روسیاهی تحویل نخواهد گرفت و در یک سیل اجتماعی یک روزه برای همیشه از منطقه جارو میشود. مهترین تفاوت اما شرایط زمین تا آسمان متفاوت ایران و سوریه است؛ در اولی جامعه ای سر جای خود نیست و در دومی جامعه ای و ساختاری پابرجاست که نه فقط انقلابات مهم پشت سر دارد بلکه همین امروز دست اندرکار سازماندهی یک انقلاب دیگر است که در صورت شکل گیری، دنیا را همراه خود تکان خواهد داد. خروج تعداد قابل توجهی از اعضای ایرانی حاضر در پژاک از این سازمان به دنبال اتخاذ سیاست خدمت به جمهوری اسلامی، گویای این واقعیت است که ناسیونالیست های کرد ایرانی در پژاک، تحت تاثیر فضای سیاسی ایران، قادر به تحمل سیاست علنی پ ک ک در خدمت جمهوری اسلامی نیستند. همین آدمها سالهاست که شاهد حضور پ ک ک در قطب شیعه منطقه اند، اما تقریبا بی حرف بوده اند. موج تحرکات توده ای در ایران هر مهره دست پرورده را هم وادار به اتخاذ شیوه متفاوتی میکند.
خارج از همه اینها، پ ک ک بدیلی برای اختیار مردم نیست. طرح اینها شریک قدرت
شدن با امثال اردوغان در همان نظامی اردوغانی است و این واقعیت را هم اصلا
انکار نمیکنند. جامعه دمکراتیک اینها گذاشتن مسلمان و مسیحی و ترک و عرب و عجم
در کنار هم است، تا از این طریق، سران مذاهب و اقوام و قبایل و ملل بر سرنوشت
شان حاکم شوند. در طرح اینها جایی برای کارگر و زحمتکش نیست، جایی برای درمان
حتی یک درد جامعه طبقاتی نیست. از هزار و یک درد بی درمانی که مردم کارگر و
زحمتکش در ایران دارند، تنها مشکل پ ک ک تقسیم غیردمکراتیک قدرت و بی سهمی
اقوام و مذاهب و ملل در جامعه ای است که به جای طبقات اجتماعی، گویا شبهه جزیره
ای از اقوام و قبایل و ملل است که تنها کمبودش عدم تقسیم قدرت بین سران
خودگمارده این مذاهب و قبایل و ملل اند. برای انها مثل همه ناسیونالیست های
دیگر، طبقه کارگر و مطالبات و نیازهایش کشک است. نه فقط این بلکه هدف آرمانی
ناسیونالیسم کرد بدست گرفتن سلطه حاکمیت برهمین طبقه و از این طریق جارو کردن
پول و ثروت در دستان اقلیت استثمارگر حاکم است... چپی که هوادار پ ک ک شد؛ سیاست دفاع از بقای جمهوری اسلامی اخیرا موجبات فروریزی بخشی از تشکیلات پژاک را فراهم کرده است. گفته میشود تعداد قابل توجهی از کادر و اعضای ایرانی آنها در طول هفته های اخیر صفوف نظامی این تشکیلات را در اعتراض به سیاست دفاع از جمهوری اسلامی، ترک کرده اند. یکی از عوارض دیگر این سیاست، تزلزل در چپی است که روزی از سر عشق به نقش پ ک ک در کوبانی جذب این سازمان شد. جنگ در کوبانی توسط پ ک ک و حزب اتحاد دمکراتیک علیه داعش، به حق مورد حمایت مردمان آزادیخواه جهان بود. پ ک ک اداره منطقه کردستان سوریه را به شرط دفاع از آن در مقابل تعرض اپوزیسیون هوادار ناتو، از دولت بشار اسد تحویل گرفته بود. آن سیاست، در چهارچوب استراتژی پ ک ک مبنی بر سهیم شدن در قدرت محلی در کنار دولت های مرکزی در کشورهای منطقه و ادغام شدن در نظام های حاکم بود. پ ک ک این سیاست را سالها قبل اعلام کرده بود. مانیفست عبدالله اوجلان هم علیرغم تمامی حواشی های آن، تقلایی بود جهت هموار کردن همین مسیر جذب شده پ ک ک در نظام های حاکم بر چهار جغرافیای کردستان در منطقه. اصرار پ ک ک برای پذیرش توسط دولت ترکیه به عنوان یک حزب قانونی داخل کشوری و کوشش برای ورود به ساختار سیاسی حاکم بر کشور زیر رهبری اردوغان، نتیجه عملی همین سیاست، سال ها قبل از شروع جنگ جهانی در سوریه سال های اخیر بود. طبق آن سیاست، پ ک ک حاضر بود سلاح هایش را زمین گذاشته و به شهرها برگردد. دولت ترکیه حاضر به پذیرش شان نشد. ترجیح ترکیه پذیرش افراد صفوف پائینی آن سازمان و تبعید مسئولین بالا به خارج کشور بود. شروع جنگ در سوریه، کمکی بود به پ ک ک برای خروج از بن بستی که در آن گیر کرده بود. با شروع بحران سوریه، نه فقط این سازمان بلکه بقیه احزاب ناسیونالیست کرد هم صاحب مشتریان جدیدی برای بازی داده شدن در دل سوریه شدند. در دل شرایط آن روز، پیشنهاد دولت سوریه به پ ک ک برای تحویل گرفتن اداره مناطق کردنشین سوریه به شرط دفاع از امنیت آن، تبدیل پ ک ک به عنوان یک نیروی سرگردان به یک نیروی صاحب منطقه و دولت محلی و اتوریته سیاسی را به دنبال داشت. پ ک ک از دوران حضور قانونی در سوریه حافظ اسد، برای مدت طولانی در مناطق کردنشین آن کشور کار سیاسی علنی و قانونی کرده و نیروی کافی برای هر کاری را از قبل در اختیار داشت، که حزب اتحاد دمکراتیک سوریه بود. با اتخاذ سیاست دفاع از امنیت آن مناطق در دل جهنم حاکم بر آن کشور، پ ک ک و نیروی متحد آن، ایفای نقش سفید در دل سناریوی سیاه سوریه را به عهده گرفته بود. شروع سازماندهی اداره مناطق کردنشین توسط پ ک ک و متحد سوری اش، شروع ریزش عرق شرم سنگینی بود بر پیشانی تمام ناسیونالیست های کرد در منطقه، بویژه در عراق و ایران، که هوادار پیشروی ناتو و امریکا در سوریه و به دنبال، شروع همان سناریو در ایران بود. از نظر ناسیونالیسم کرد پروغربی، پ ک ک با سازش با دولت بشار اسد خیانت غیرقابل بخششی را مرتکب شده بود. به همین دلیل پروسه شروع اداره مناطق کردنشین توسط پ ک ک در یک سکوت تمام عیار بقیه ناسیونالیست ها و پروغربی ها برگزار شد. حمله داعش به کوبانی با حمایت ترکیه و مسعود بارزانی، مقاومت جانانه نیروهای پ ک ک و متحدنیش را به دنبال داشت. آن مقاومت قهرمانانه، به حق مورد حمایت جهانی بشریت قرار گرفت و انتشار تصاویر جنگ لحظه به لحظه زنان و مردان مسلح کردستان سوریه علیه داعش، کفه ترازو را تماما به نفع پ ک ک و نیروی نظامی متحد آن و به ضرر بقیه ناسیونالیست های کرد در تمام کشورهای منطقه را به دنبال داشت. بشریت بیدفاع در مقابل حمله وحوش داعش، در وجود جنگجوی کردستان سوریه نیرویی یافته بود که نه فقط از امنیت جامعه دفاع میکند بلکه تنها موجودی است که علیه داعش جانانه و قهرمانانه می جنگد. یک نیروی میلیتانت، ضد داعش وحشی و با حضور صفوف پرشمار زنان مسلح، دل هر چپ ناسیونالیست مخالف اسلام را با خود می برد. ظهور نیرویی با این مشخصات در خاورمیانه ضد زن و اسلام زده، بطور طبیعی میتواند نماینده آرزوهای روشنفکر سکولاری باشد که از کهنگی و ارتجاع ضرقی به تنگ آمده است. روشنفکران بویژه جوان ناسیونال چپ کرد جزو اولین گروه پیوستن به صفوف سیاسی آن نیرو بودند. با پایان داعش در سوریه و شروع استحکام مجدد دولت بشار اسد، کردستان سوریه پ ک ک میرود تا به عنوان بخشی از کشور تحت سلطه دولت مرکزی و نظام حاکم بر آن کشور، موقعیت خود را تعریف کند. چپ جذب این نیرو شده تازه به خود می آید که راستی قرار است اوضاع چنین بشود؟ این جنس چپ فکر میکرد صرف میلیتانسی علیه داعش و حقانیت سیاسی در مقابل آن به یک حاکمیت انقلابی مدافع رهایی کارگر و زحمتکش از جهنم نظام حاکم منتهی میشود. درست مثل اینکه کسی فکر کند جنگ نیروهای ضد فاشیسم دوران هیتلر و حقانیت سیاسی آنها در آن جنگ، ماهیتی انقلابی به نیروهای ضد فاشیست شوروی و امریکا و انگلیس و بقیه متحدین امپریالیستی شان میدهد. یا مثل کسانی که همین نوع نتیجه گیری را از مبارزه ضد نژادپرستی بورژوازی سیاه افریقای جنوبی داشته باشد... با علنی شدن چندباره سیاست پ ک ک در مقابل جمهوری اسلامی، آنهم در دوره ای که نظام جهنمی حاکم بر ایران با امواج سرنگونی طلبی توده به جان آمده روبروست، چپ جذب جذابیت های پ ک ک شده، سرش به سنگ محکمی خورده و به خود میگوید واقعا داستان همین است؟
این نیرو میتواند و فرصت دارد عمیق تر به مسیری که رفته فکر کند. میتواند سراغ
پاسخ سوالاتش را بگیرد، که چه شد نیرویی که در مقابل داعش ایستاد و توسط این و
آن با کمونارهای پاریس و بلشویک های روسی مقایسه می شد، یک شبه "تخم طلایی" از
آب درآمد؟... |