رويدادهاي سياسي هفته
فواد عبداللهي
انتخابات ميان دوره اي در آمريکا به پايان رسيد. شکاف در بالا ميان احزاب اصلي
و پديده ترامپ، فرصتي بود که جامعه آمريکا بار ديگر به صدا درآيد. اينبار اما
جامعه نه سر در لاک خود فرو کرد و نه بي تفاوت از کنار آن گذشت. مردم در آمريکا
بيدار شدند و سياسي تر از هميشه عرض اندام کردند. حاصل اين انتخابات هرچه که
بود، شکست ترامپ بود. جراحي لکه ننگي بود بر پيشاني جامعه آمريکا که تاريخا مي
بايست دير يا زود با عکس العمل پايين جامعه مواجه شود. معلوم شد که حاکميت
ارتجاع در غرب بر خلاف خاورميانه و آفريقا و ساير نقاط پرت دنيا، کوتاه مدت
است. جوامع غربي جايي است که شهروندانش حداکثر رفاه و آزادي هاي سياسي در يک
نظام بورژوايي را زندگي و تجربه کرده اند. بشريت در غرب مفت و مجاني صاحب حق
نشده است. اين جامعه صاحب سنت هاي قوي، تجربيات غني و امکانات عظيم است. صفي که
در انتخابات ميان دوره اي اخير يک تو دهني محکم به ترامپ زد، بعضا بر شانه هاي
اين تاريخ و تجربيات غني ايستاده است. بر شانه هاي يک جنبش راديکال،
ساختارشکنانه، تعرضي، براي دخالت و جدال بر سر قدرت سياسي و براي کسب قدرت
ايستاده است. اين جنبش را نمي توان به مسالمت فرا خواند. نميتوان به ”گروه
فشار“ش تبديل کرد. اين جنبشي است که سالهاست شبح آن بر فراز اروپا در گشت و
گذار بوده است. مردم در آمريکا و اروپا ناچار اند ورق را برگردانند. روند تخريب
جاري توسط سرمايه داري و در راس آن احزاب و سنت هاي دست راستي در غرب را تنها
با برافراشتن پرچم سوسياليسم و کمونيسم کارگري ميتوان لگام زد. چه کسي صاحب ”مسله فلسطين“ است؟ مقاومت مردم فلسطين در نوار غزه عليه اجحافات دولت فاشيست اسراييل کماکان ادامه دارد. اما اين مقاومت و اين ايستادگي تنها عليه دولت دست راستي اسراييل نيست. کارزار مردم فلسطين عليه ناسيوناليسم گنديده عربي و ارتجاع دول عرب نيز هست. دولي که سالهاست از مصايب مردم فلسطين نان خورده اند. امروز مردم فلسطين، همه جا فشار اين دول فاسد عربي و مرتجع را بر سينه خود احساس مي کنند. اين مردم خوب فهميده اند که تنها راه ابراز حيات و نشو نما در مبارزه عليه وضع موجود، دست رد به سينه ناسيوناليسم عرب است. فهميده اند که معماري يک آزادي واقعي در پناه ناسيوناليسم فاسد عربي، توهم است. براي مقابله با فاشيسم دولت اسراييل، ناسيوناليسم و ميهن پرستي جواب نيست. راه ستيز با تجاوز و تعرض، مذاکره و سازش در بالا نيست. درست در زماني که ارتش جنايتکار اسراييل آلونک هاي مردم فلسطين را بر سرشان فرو ميريزد، اينها هرکدام شان تحت نام ”حقوق ملت فلسطين“تمامي هستي و نيستي اين مردم را وسيقه پيشبرد اهداف و رقابتها و تسويه حساب هاي مابين خود ميسازند. امروز ديگر دنياي يک فلسطيني، دنياي باژگونه يک ناسيوناليست عرب نيست. مبارزه و مقاومت امروز مردم اين خطه بر صليب سياه ناسيوناليسم عرب ميخکوب نشده است. صاحبان واقعي ”مسله فلسطين“ آن مردمي اند که بر کل هستي واقعي و اجتماعي خود حساب باز کرده اند. صاحبان اين ”مسله“، کماکان آنانند که ايستاده مي ميرند.
خانم معصومه ابتکار اعلام کرد که ”وقتي به ورزشگاه آزادي ميروم که بقيه هم بتوانند بروند.“ اينها که کماکان بعد از جنبش ”اصلاح طلب، اصولگرا ديگه تمومه ماجرا“ هنوز دست بردار ”اصلاحات“ در حاکميت نيستند، اينها که هنوز فکر ميکنند که جمهوري اسلامي با حق زن و برابري زن و مرد منافاتي ندارد، و آقاي روحاني و اصلاح طلبان و آن زمان آقاي خاتمي ميتوانند اين حقوق را تامين کنند، اينها که فکر ميکنند با گل و بته ميتوان سر زنان را کلاه گذاشت، آنهم دقيقا در دوراني که به دوران بعد از خيزش هاي ديماه و روسري هوا کردن هاي وسيع زنان مشهور است، زيادي نادان اند. مطالبه اي که امروز ميخواهد درب استاديوم ها را از جا برکند، از امثال خانم ابتکار و اصلاح طلبان عبور کرده است. خوب ميدانند که اين جنبش قابل مهار کردن در چهارچوب ”مسالمت آميز“ نيست. امروز ايشان و جناح ايشان است که از قافله عقب مانده است. خواست لغو آپارتايد جنسي يک جنبش بلفعل و بلقوه مادي است. يک مطالبه مهم مردم ايران در مرکز ثقل سرنگوني جمهوري اسلامي است. اين نسلي است که شورشي بودن دوره بلوغ خود را با پرت کردن حجاب و نرفتن زير بار آپارتايد جنسي آغاز کرده است. اين نسلي است که از فرصت بازي فوتبال تا تبديل کردن عاشورا به کارناوال و پارتي، استفاده کرده است. اين نسلي است که سران حکومت امثال خانم ابتکار بارها اقرار کرده اند که در مقابل مقاومتش در پروژه جداسازي جنسي ميليونها زن از مرد شکست خورده اند. لغو آپارتايد جنسي امر ما کمونيستها و مدافعين برابري زن و مرد است. نسل انسانهاي آزاديخواه، مدرن، برابري طلب که معيار آزاديخواهيشان رفاه و شان و حرمت خود و همنوعان شان است. اين خواستي است که در پي مبارزه براي آن پيروزي در زمينه هاي ديگر نيز قابل حصول است. تحقق خواست برابري زن و مرد باعث ميشود که جنبش ما به تغييرات مهم و دگرگون کننده در موقعيت زن دست يابد و در ارتفاع بالاتري قرار بگيرد. بايد جنبش ما، جنبش کمونيستي طبقه کارگر، عليه کل مظاهر ستم بر زن، قامت خود را نشان دهد. جنبشي که برابري زن به معني رهايي از تمام قيد و بندهاي عقبمانده و سنتي و رهايي از همه قوانيني است که زن را آدم حساب نميکند. جنبشي که خواهان مذهب زدايي از جامعه است، و خواهان برابري زن و مرد است. قدرت جنبش برابري طلبي زنان در ايران در وجود رشد کمونيسمي است که برابري و رفاه و آزادي را نمايندگي ميکند.
|