چهدر انتظار ایران است

 

 

 ثریا شهابی


چه
جایگزینی میتوان برای حکومت جمهوری اسلامی متصور شد؟ اگر روزی حکومت فعلی سرنگون شود، چه در انتظار ایران خواهد بود؟ این مهمترین سوال٬ در تمام طول تاریخ معاصر و یک صدساله مردم ایران است!

برای پرداختن به این سوال٬ مقدمتا لازم است در مورد مختضات این دوره توافق وجود داشته باشدلازم است بر مفروضاتی٬ که به اعتقاد من مفروضات همگانی است٬  تاکید دیگری داشت. یکی از مهمترین این مفروضات عبارت است از این است که: سال گذشته در دیماه و با خیزش محرومین در نزدیک به یکصد شهر و روستا٬ علیه فقر و نداری٬ سوت مرخص شدن جمهوری اسلامی ایران٬  برای همیشه٬ بصدا درآمد.

این رویدادی ورابرجام و دست اندازهای پسابرجام و تحریم و تهدیدات ترامپ و عقب نشینی های مقام معظم و جدال جناح ها و تخاصمات منطقه ای و .. است. این یک رویداد تماما درونی و مربوط به مکانیزم های رابطه محکومین و حاکمیت٬  در همه ابعاد و وجوه و تک یاخته ها و گوشت و پوست و استخوان جامعه ایران است. تحریم باشد یا نباشد٬ ترامپ تهدید بکند یا نکند٬ برجام اجرا بشود یا نشود٬ این رابطه را به قبل از دیماه نمی تواند برگرداند! فاکتورهای دخالت های سیاسی٬ مادی و  نظامی بیرونی٬ تنها و تنها میتواند سرعت تقابل پایین با حاکمیت را کاهش یا افزایش دهد یا به دست انداز بیاندازد. این ها تغییری در خصلت و ماهیت  جدالی که در جریان است٬ نخواهد داد. ماهیت رویداد کیفی که از پس از خیزش دیماه رنگ خود را به سراسر ایران زده است و پایه های نظام را نه تنها به لرزه که سست کرده است٬ زیر سوال نخواهد برد.

جمهوری اسلامی ایران٬ در دل طوفان کور کننده و برباد دهنده جاری در خاورمیانه و در جهان٬ از دیماه گذشته توسط طبقه معینی و به خاطر دگرگونی های معینی٬به چالش کشیده شده است. فقر٬ بیکاری٬ محرومیت٬ فساد و اختلاس و دزدی و استثمار و ثروت اندوزی افسانه ای اقلیتی انگلی از یک طرف٬  و فقر و بی افقی و بی آیندگی اکثریتی میلیونی کارکن و آماده به کار از طرف دیگر٬ محور تعرض پایین علیه بالا استاین یک واقعیت ابژکتیو و در تمام طول تاریخ حیات جمهوری اسلامی ایران جدید٬  و خصلتا متفاوت از همه رویدادها و بحران های پیشین است. از این رو این رویداد چپ و کارگری است.

مهمترین مشخصه دیگر این رویداد٬ علاوه بر خصلت طبقه و صف و اکثریتی که منشا این رویداد است٬پدیده اقتصاد است٬ جدال بر سر اقتصادی است که بتواند همکارکنیدو هم به نیازهای زندگی روزمره مردم٬ فورا پاسخ٬ و در  جهان امروز پاسخ پایدار و ماندنی  بدهد. چه کسی٬ چه نیرویی با کدام مدل و راه حل اقتصادی به خواست های صفی که به میدان آمده است٬ پاسخ میدهد! ابتدا به خصلت و ماهیت صف و طبقه ای که این جدال را شکل داده است و همه جدال های دیگر را به حاشیه رانده است بپردازیم و در ادامه به اقتصاد و اقتصادهایی که میتواند به نیازهای این صف پاسخ دهد. 

این جدال٬ نه جنگ و دعوای ترامپ است و جنگ های نیابتی دستجات مافیای قومی و مذهبی گماشته عربستان سعودی با جمهوری اسلامی ایران!  نه جنگ و جدال های سنتی بین جناح ها است و نه دعوای دستجات قوم پرست ملی - مذهبی بر سر گرفتن سهمی از قدرت٬ و نه آنطور که راست پروغرب میخواهد ببیند محصول احساس پشیمانی مردم ایران از انقلاب ۵۷ و علاقه آنها به رجعت به گذشته! این رویداد جنگ مرگ و زندگی محرومین٬ طبقه کارگر٬ حقوق بگیران٬ زنان و جوانان تشنه رفاه و آزادی و امنیت است که برای خواست های خودشان وارد میدان جنگ و جدال نهایی با قدرتی شده اند که خواست های آنها را چهل سال است از آنها دریغ کرده است٬ برای این صف میلیونی٬ امکان سازش و مصالحه و عقب نشینی تدریجی و .. در مقابل حاکمیت مطلقا وجود ندارد وممکن نیست. در رابطه مردم با حاکمیت٬ ترامپ و عربستان و پروژه های آنها٬  تنها و تنها پارازیت ها و علف هرزهایی هستند که به قصد جلوگیری از شکل گیری قدرت نهایی مردمی برای به زیر کشیدن حاکمیت٬ عمل می کنند٬ و از این زاویه میتواند مخاطره آمیز باشد٬ مخاطراتی که تنها با پیشروی قوی جنبش از پایین میتوان امکان و میدان عمل آن را کاهش داد٬ نه با عقب نشینی و کند کردن سیر پیشروی. توپ در این دوره٬ نه در زمین بالایی های محافل قدرت داخلی و خارجی٬ که در زمین پایینی ها٬ محکومین و  مظلومین است. این واقعیت  به تنهایی و به خودی خود بسیار امید بخش و دل گرم کننده است. واقعیتی که  سمت و سوی یک اینده و دنیای بهتر را نشان میدهد.

نیرو و قدرتی هم که این تحول را موجب شده است٬ پایین جامعه٬ طبقه کارگر و محرومین است٬ اکثریت است. اکثریت محروم و مظلومی است که برای حق خودش در مقابل اکثریتی انگل مفت خور و ظالم  ایستاده و عقب نمی نشیند! بخش بزرگ و میلیونی و اکثریتی از جامعه است٬ که سر سازشی با بقا حاکمیت ندارد و نمی تواند داشته باشد٬ برای گرفتن حق اش به قدرت خودش به میدان آمده است. بی هیچ واسطه ای٬ بی هیچ بهانه ای٬ بی هیچ سانسور و پوشش ی٬ حرف خودش را میزند !هیچ سطح٬ هیچ بخش  و بخش هایی از حاکمیت قادر نیست درد ش را دوا کنددر نتیجه صحبت و گفتمان  تداوم و اصلاح بخشی یا بخشی هایی از حاکمیت جمهوری اسلامی ایران٬ به شکل سنتی که چهل سال قبل ممکن بود٬ و میتوانستند سوار بر بحران های پی در پی و در پرتو جنگ و تخاصمات نا مربوط به منافع مردم ایران و با سرکوب٬  نظام شان را حفظ کنند٬ دیگر امروز ممکن نیستامروز برای همه و حتی خود حاکمیت هم٬ خزیدن در این سنگر ها برای مقاومت در مقابل تعرض پایین٬ خارج از موضوع است. در ایران٬ حاکمیت از امروز به فردا می کنداین هم  یک واقعیت است.

سوال چه در انتظار ایران است در واقع در این چهارچوب باید پاسخ بگیرد. از نگاه صف مقابلی که از امروز به فردا کردن برایش ممکن نیست٬ باید پاسخ بگیرد. برای این صف٬  طرح آرزوهای بزرگ در حرف و عملا در انتظار حوادث نشستن و امید بستن به سیرخودبخودی اوضاع٬ راه چاره نیستبرای صفی که باید کنترل را در دست بگیرد و او تعیین کند که از این امروز به فردا باید حول چه چیزهایی و به سمت و چه جهتی پیش برود٬ پاسخ باید خیلی روش٬  جهت  باید خیلی معلوم٬ و نقشه باید خیلی دقیق باشد.

از زاویه منافع این اکثریت ی که امروز میدان دار است٬ در شرایط امروز ی که سیر فروپاشی یا سرنگونی جمهوری اسلامی ایران در جریان است٬ باید معلوم باشد که این صفی که منشا این رویداد است٬ میخواهد  چه چیز در انتظار ایران باشد و میداند که چگونه میتواند به آن شکل دهد. اگر این صف روشن باشد و با قدرت متحد و متشکل خودش و با حزب خودش به میدان آمده باشد٬ اینده ایران آن چیزی خواهد شد که او میخواهد!

 امروز سوال بعد از جمهوری اسلامی چه٬ سوال همه انواع اپوزیسیون ها و پوزیسیون های دیروزی و امروزی و درونی و بیرونی استاینکه چه آلترناتیو ها و ساختارهای سیاسی و اقتصادی و یا شرایط اجتماعی وشانس دارند و میتوانند جایگزین جمهوری اسلامی و جایگزین جامعه پرتناقض و پرکشمکش و پردرد ی که این حکومت ساخته است بشود٬ سوال بازی استپاسخ میتواند به اندازه رنگارنگی عفونتی که حاکمیت یک دست بورژوازی غرب و در پرتو آن ارتجاع محلی چون ارتجاع اسلامی بر سر بشریت ریخته است٬ متنوع باشد!  و از طرف دیگر٬ به اندازه شور انقلابی که بهار عربی در دل باطلاق و منجلاب موجود جهانی بوجود آورد٬ میتواند امیدبخش٬ سرخ و انقلابی باشدسوال بازی است٬ اما موضوعی مبهم و دورنمایی کور و صحنه درهم و برهمی نیست که گویا نمی توان سره را از ناسره جدا کرد و ناچارا باید منتظر رویدادها نشست و با سیر آن رفت. از همین امروز کاراکترهای اصلی فردای ایران را میتوان دید و شانس ها و قدرت ها و ضعف های هرکدام را سنجید. ورای همه سایه روشن های الترناتیو های سیاسی٬ ملی - مذهبی و قومی و ناسیونالیستی پروغرب و پروشرق و پادشاهی خواه یا سکولار و دمکرات یا کارگری٬ دو جدال متناقض بین دوصف بشدت مخالف٬  بطور روشنی در جریان است. هرچند که در این و در آن مقطع بر سر این یا آن تاکتیک بنظر همسو و هم جهت بیاییند٬ اما در ماهیت بشدت در جهت عکس هم حرکت میکنند و نقشه و برنامه میریزندیکی صف راست٬ بورژوایی٬ ملی و مذهبی است و دیگری چپ٬ غیرملی-غیرمذهبی٬ و کارگری است.

راست همیشه علیه ما سوسیالیست ها و کمونیست ها میگوید که حرف های کلیشه ای نزنید و در مورد منافع متقابل دو طبقه و استثمار و سود و سرمایه و .. صحبت نکیند! این ها را بگذاریم برای فردا! اگر این ها روزی برای عده ای کلیشه بود٬ امروز حرف روز٬ غذا و جواب زمینی٬ نه الهی و نه آسمانی٬ به رویداد ها است و باید در هرقدم پیشروی آن را معنی کرد. هیچگاه در تاریخ معاصر ایران٬ راست و چپ٬ نه تنها در شکل احزاب و سازمان های سیاسی٬ که در شکل جنبش های اجتماعی - طبقاتی٬  چنین شفاف خود  را بیان نکرده اند. یکی صف اقلیتی صاحب سرمایه و صاحب کار است٬ که زنده به فروش نیروی کار یدی و فکری ش نیست٬ نمایندگان این صف هم در قدرت اند و هم در انواع اپوزیسیون های اصلی ملی - مذهبی. دیگری صف میلیونی اکثریتی است که زنده به کار برای دیگری و فروش نیروی کار یدی و فکری ش است!

 برای این دو صف٬ بر جامعه رنگ و خاک نکبت اسلامی پاشانده باشند یا ملی یا قومی یا نظامی یا سیویل٬ نه تنها منافع پایه ای مشترک وجود ندارد که تامین نیازهای بقا موقعیت طبقاتی شان٬ تماما علیه هم است. موقعیت ممتاز یکی تنها و تنها منوط به موقعیت ناممتازدیگری است و برعکس! در صف اقلیت٬ هرچند طیف هایی در میان آن از هم  نفرت عمیقی هم داشته باشند٬ مثلا بین نظامی ها با سیویل ها٬ یا بین مذهبی ها و عمامه بسر ها با شاپو بسر ها و کراوت زده ها نفرت عمیقی وجود داشته باشد٬ اما در مقابل دشمن ی که موقیعت ممتاز و شرایط بقا اقتصادی آنها را به مخاطره می اندازد٬که امروز و پس از خیزش دیماه به خطر انداخته است٬ با هم همدل و هم جهت و هم منفعت اند.

صاحب کار و صاحب سرمایه برای بقا موقعیت ممتاز ش٬ احتیاج به میلیون ها بشری دارد که چیزی نداشته باشد جز قدرت بدنی ش و حاضر باشد به خاطر زنده بودن و زنده ماندن آن را برای فروش در بازار به حراج بگذارد! این اصلی ترین پایه تقابل منافع مادی و اقتصادی این دو صف و شکاف و دره عظیم بین آنها است٬ که میتواند تغییرات کمی در آن صورت بگیرد٬ عمق و ابعاد آن تغییر کند٬ اما با هیچ سریشمی به هم نمی آید! این تقابل و این شکاف٬ امروز و پس از خیزش دیماه٬ عمیق تر٬ شفاف تر و عینی تر شده است.

باید نظام  و جامعه ای باشد که در آن٬ اکثریت مردم٬  میلیون ها نفر نیاز های ابتدایی شان برآورده نشده٬ برای تامین آن ناچارا آماده برده مزد شدن و فروشنده نیروی کار فیزیکی یا فکری  شدن به دیگری باشند! و از طرف دیگری اقلیتی باشد که با در انحصار داشتن سرمایه و ابزار تولید بتوانند نیروی کار آن اکثریت رابرای مصرف بخرند! تا نظام برپا بماند و بازتولید شود. از این رو موقعیت برده وار این یکی رکن موقعیت ممتاز دیگری است. منافع این دو صف چگونه میتواند از پایه و اساس بعنوان منافع ملی٬  یکی قلمداد شودمنافع ملی٬ و وحدت ملیکه امروز پرچم اقلیت ممتاز است٬  برای کشاندناکثریت غیرممتاز٬ بدنبال منافع آن اقلیت است  برای بازسازی نظام موجود٬ برای بازسازی اقتصادی نظام سرمایه!  
اصلی ترین رکن پاسخ به سوال چه در انتظار ایران است برای دو صف اصلی٬ برای دو طبقه اصلی این است که:  در فردای فروپاشی جمهوری اسلامی ایران٬ اقتصاد را چگونه راه اندازی میکنندو در فردای اجرایی شدن مدل آنها٬  سبک و سیاق زندگی اکثریت شهروندان چگونه است! آیا در نظام اقتصادی آنها٬فقر٬ بیکاری و محرمیت مادی و معنوی٬ برطرف خواهد شد! آیا میلیون ها نفر باید کماکان در انتظار کار و فروش نیروی فیزیکی و فکری شان منتظر لطف و مرحمت سرمایه گذاران داخلی و خارجی٬ و راه اندازی تولید و بارآوری آن٬ چند نسل دیگر گرسنگی و گورخوابی و .. را تحمل کنند.

حرف از تغییر نظام نزدید اشوب و هرج و مرج میشود٬ پروپاگاند راست است به این یعنی که آنها تحمل نمی کنند و با شما خواهند جنگید! چرا اقتصادی که به نیازهای تولید کنندگان پاسخ دهد و  دردهای مشترک و فریادهای مشترک را با جواب های اقتصادی مشترک و رفاه مشترک پاسخ دهد٬ آشوب و هرچ و مرج است اما زندگی میلیونها نفر را گرو نان شب شان گرفتن٬ تمدن و آرامش”! صفی که به میدان آمده است٬ امروز بیش از هر زمانی لازم است و میتواند برای پیشروی این پروپاگاند های صف مقابل را خنثی کند. امروز سوسیالیسم و اقتصاد سوسیالیستی نیاز و ضرورت آن٬ نه کلیشه که واقعیت تحولات پیشارو است.

واقعیت این است که از پس از خیزش دیماه٬  در دوسوی این جدال تاریخی٬دو صف٬ با دو جواب و دو نوع نظام اقتصادی٬ دو نوع مدل زندگی سیاسی و اقتصادی و اجتماعی٬ در مقابل هم صف بسته اند. امروز که اقتصاد و نیاز اقتصادی رنگ اش را بر همه تار و پود تحرکات اعتراضی زده است٬ چه کسی چه پاسخ اقتصادی برای بازسازی نظام اقتصادی موجود یا ساختن نظام جدید میدهد٬ روی میز همه است. این دورنماها٬ کاملا متفاوت و در مقابل هم است. این دو قطبی٬ عمیق ترین واقعیت رویدادهای پیشارو است.

یکی باز سازی نظام اقتصادی موجود٬ بی نمایندگان اسلامی امروز و با نمایندگان نظامی یا سیویل فردا است٬ و دیگری نظام اقتصادی تماما متفاوت٬ که میتواند خواست ها و نیازهای نیرو و قدرتی که به میدان آمده است را برآورده کند٬ به نیازهای محرومین و محکومین و طبقه کارگر٬ جواب دهد٬  و در راستای براورده کردن خواستهای آنها بکار بیفتد. نمایندگان یکی از این جواب ها٬ یکی از این مدل ها٬ در حال مرخص شدن است. جمهوری اسلامی ایران بعنوان نماینده بازسازی نظام و ساختاری تماما  ضربه خورده از انقلاب ۵۷٬ در حال مرخص شدن است. اما این ها فقط یکی از نمایندگان بازسازی نظام و ساختار اندنمایندگان دیگر در صف اند!

امروز و در این مقطع٬ با اوج گیری مجدد اعتراضات در اشکال اعتصاب ها  و تحصن های سراسری و حمایتی٬ با اوج گیری مطالبه تشکیل شورا و سازمانها و تشکل های مردمی٬ شانس صفی که در میدان است برای شکل دادن به آینده اقتصادی در راستای منافع خودش٬ برای ساختن نظامی نوین٬ که تولید نه برای سود که برای برآورده کردن نیازهای مردم سازمان می یابد٬ بسیار زیاد است.

با این وجود٬ همه این میتواندها و میشودها را٬  چگونگی رفتن یا سرنگون شدن یا فروپاشی رژیم٬ معلوم میکند. سیر خلاصی از جمهوری اسلامی٬ چگونگی آن٬ کاراکترهای اصلی آن٬ و اینکه مردم ایران با هژمونی کدام جنبش از حاکمیت جمهوری اسلامی ایران خلاص میشوند٬ معلوم میکند که کدام نقش و رنگ و لعاب تصویری از آینده بعد از جمهوری اسلامی ایران را میتواند ترسیم کند.

از این زاویه٬ دو سناریو٬ دو تصویر٬ دو نوع ساختار سیاسی و اقتصادی و اجتماعی٬ در انتظار و  دورنمای روزی است که حکومت فعلی سرنگون شود. یکی از جنس راست٬ و اعقاب قومی و مذهبی همان عفونت های رایجی است که دو دهه است در سراسر جهان و در خاورمیانه امروز حاکم است٬  که اساسا محصول تحرکات ناتو و سلسله های متفاوت بورژوازی حاکم در جوامع غربی است و دیگری از جنبس جنبش طبقه کارگر صنعتی و متمدنی است که از تونس تا مصر و انگلستان و فرانسه و ایتالیا ودر میدان است و پاسخ خودش را میخواهد. امروز توپ در زمین این دومی٬ یعنی پایین است٬ از این رو شانس با پایین و ساختن نظام اقتصادی برای رفع نیازهای آن است.

 

۲۰ اکتبر  ۲۰۱۸