انقلاب اکتبر و درسهایی برای یکصد و یک سال بعد
سمیرا افراشته این در حالی است که طبقه کارگر هنوز نمیتواند پاسخ اجتماعی خود را از چپهای نو بگیرد، در ادبیاتش نمیگنجد و بیش از پیش به دنبال راه حلی «عملی» و «شدنی» برای رهایی خود است. طبقه کارگر امروز همچنان خوب میداند که سلاحش در برابر بورژوازیِ تماماً مسلط چیست. او نه در کتابها و رسانههای پرسانسور و سراسر دروغ بورژوایی و نه در مقالات و سخنرانیها و آکسیونهای رنگارنگ و بیدستاورد چپهای فضایی هزاره سوم پی پاسخ نمیگردد. تضادهای رو به رشد سرمایهداری، بالاخص در کشورهایی که نیروهای مولده به نهایت رشد خود رسیدهاند، طبقه کارگر را در جایگاهی قرار داده که برای آگاهی یافتن از تضاد و حتی عناد خود با سرمایهداری نیاز چندانی به تطور میان نوشتهها و شعارهای تخیلی چپهای نو احساس نمیکند. امروز به هر کجای جغرافیای انسانی نگاه کنید، صفکشی سازمانیافتهای از کارگران میبینید که به نیکی میدانند جز زنجیرهایشان چیزی برای از دست دادن ندارند.
نه میخواهم بگویم که طبقه کارگر این عصر به شهود خود به خودی و یا، به زبان
نقادانه مارکس، به «آگاهی از سر وجدان» رسیده، و نه میخواهم بگویم که از
سازمانیابی متحزب فراری است. برعکس، اعتراضات کارگری با تمام گستردگیاش این
التزام را فریاد میزند که نه تنها مارکس راست میگفت که پیروزی نهایی طبقه
کارگر_ بر خلاف آنچه چپ نو با تمام نیرو انکار میکند_ در اتحادش در حزب
کمونیستیاش محقق میشود، بلکه کلید آن نه در دست عمامه به سرها و کراواتیهای
سیستمهای حاکم، بلکه در بازخوانی تاریخ و درسهای آن است. تاریخی که جهان را
لرزاند: انقلاب اکتبر. کارگران ایران و درسهای اکتبری شرایطی که کارگران ایران امروز تجربه میکنند، خیزش و تمایلی به انقلابی نو است. انقلابی که بتواند نویدبخش تغییر ریشهای نظام اقتصادی، اجتماعی و سیاسی باشد و به درماندگی و اسارتشان پایان دهد. طبقه کارگر ایران تاریخ پر فراز و نشیب مبارزه با نظامهای گوناگون بورژوایی را پشت سر گذاشته است، هنوز استبداد پادشاهی را به یاد دارد، استبداد دینی را نه تنها در شکل اجتماعیاش بلکه در معادلات سرمایهداریاش تجربه کرده و نیک میداند که این نظامِ استوار بر استثمار طبقاتی اصلاحپذیر نیست. به مدد رسانهها از شرایط وحشتناک همطبقهایهای خود در سراسر جهان باخبر است و امیدی به وعدههای رنگین آمریکا و عاشقان بورژوازی غرب، از جمعهای کوچک «فرشگرد» و «فخرآور» گرفته تا شاهزاده پهلوی و مجاهدین خلق و سینهچاکان ترامپ، ندارد. اما برای پیروزی چه درسهایی میتواند بگیرد؟ - دستیابی به قدرت سیاسی مسیر حرکت انقلاب کارگری را هموار میکند: آنچه نقطه قوت اعتراضات کارگری و دهقانی در هنگامه انقلاب اکتبر بود و برعکس اعتراضات و قیامهای همعصر در دیگر نقاط دنیا مانند آلمان، توانست به فروپاشی حکومت تزاری و پیروزی بینجامد، خیز برداشتن سازماندهی شده این قیامها برای کسب قدرت سیاسی بود. طبقه کارگر ایران چنانچه برای کسب قدرت سیاسی برنخیزد، چارهای نخواهد داشت جز اینکه پیاده نظام نیروهای بورژواییای شود که به صد روش و با امکانات نامحدود هدفی جز به دست گیری قدرت سیاسی و حفظ معادله ستمگر و ستمدیده در نظام طبقاتی موجود ندارند. - طبقه کارگر در رابطه ارگانیک با حزبش خود را سازمان میدهد: انقلاب اکتبر محصول قیامی یکشبه نبود. اعتراضات کارگری و گره خوردن آنها با دهقانان ناراضی وحدتی نبود که دق الوقت جفت و جور شود و سازماندهی آن نیز نامعلوم و در هالهای از ابهام و حدس و گمان باشد. حزب بلشویک در دوران سرکوبی کمبدیل و گسترده همچنان توانسته بود ارتباط خود را در تمام لایههای زیرین کارگری چه در جغرافیای روسیه و چه در خارج از آن به طور ارگانیک حفظ کرده و گسترش دهد. شاید این یکی از درسهای بزرگ انقلاب اکتبر است که میتواند الگویی عملی برای کارگران و کمونیستهای طبقه کارگر در ایران باشد که چگونه در دوران سرکوب و ارعاب بتوانند رابطهای تنگاتنگ با حیات واقعی طبقه کارگر در محل زندگی و کارش برقرار کنند. هستههای کوچک سازماندهی شده در آنچه لنین «شب انقلاب» خواند، به یکدیگر متصل شدند و این مرهون رابطه ارگانیک حزب با طبقه کارگر بود. - پیروزی انقلاب لزوماً در گرو کثرت نیست، بلکه سازماندهی است: حزب بلشویک، همانگونه که از نامش هم پیداست، به لحاظ شمار اعضا و کادرها حزب بزرگی نبود. اما هژمونیک شدن گفتمان حزب در رهبری انقلاب اکتبر مرهون سازماندهی کادرهای مجرب و برنامه ریزی دقیق و ملموس، و رابطه حزب با جنبشهای اجتماعی و طبقه کارگر بود. - اپوزسیون در خارج از کشور میتواند تنها با تکیه بر طبقه کارگر انقلاب را تا پیروزی رهبری کند: ادعاهایی که این روزها سعی بر این دارد که اپوزسیون خارج از کشور را فشل و بیتأثیر جلوه دهد و دائم بر طبل تو خالی «خارج و داخل» بکوبد، واقعیتی را به عمد، و صد البته از سر هراس، کتمان میکند که تاریخسازترین انقلاب جهان معاصر به رهبری حزبی رقم خورد که اعضای رهبریاش سالیان سال در خارج از روسیه و در تبعید به سر بردند؛ آن هم در زمانی که ارتباطات به اندازه امروز پیشرفته نبود و امکان ارتباطی بین مسافتهای دور با محدودهای بسیاری همراه بود. - برنامه دقیق، گام به گام و عملی رمز سازماندهی انقلابی است: برنامهای که لنین نه تنها بر پایه تسلطش بر تئوریهای مارکسیستی، بلکه بر اساس وقوفش به واقعیت در جریان و نیروهای در میدان نوشت و به تزهای آوریل شهرت یافت، مسیر حرکت و سازماندهی انقلابی را سالها پیش از ورود به مرحله انقلابی به روشنی مشخص کرده بود و او و حزبش به اجرای این برنامه مدون تا دستیابی به هدف و پیروزی همت گماشتند. حزب طبقه کارگر پاسخ نیاز طبقه کارگر را دارد، برنامهاش را مدون کرده و در اختیار طبقهاش و کمونیستهای سازماندهندهاش قرار میدهد. فعالان کمونیست طبقه کارگر ایران، امروز باید حزبشان را بر اساس چنین برنامهای بشناسند و پلان مسیر را برای کسب پیروزی دنبال کنند.
-
وقت پیروزی اکنون است: انقلاب اکتبر به ما میآموزد که هیچ زمانی مناسبتر از
اکنون برای حرکت جهت کسب پیروزی طبقه کارگر نیست. آنچه چپ نو سعی بر اقناع
همگان دارد که انقلاب زمانی باید محقق شود که تک تک کارگران طبقه کارگر (حتی تک
تک مردم) به آگاهی رسیده باشند و آگاهی را در مسیر فرهنگی درونی کرده باشند و
منجیشان هم از راه برسد، چیزی جز گستردن خماری و وادادگی نیست. آنها آنچه حق
طبقه کارگر است، امکان او است و فرصتش برای کسب قدرت، به آیندگانی که
نیامدهاند میسپارد و لای کتاب و دود کافهها خود را غرق در رویاهای اتوپیایی
میکند. مارکس حسابش را با این سوسیالیستهای تخیلی صاف کرده بود و لنین و
انقلاب اکتبر به جهان آموخت که وقت همین امروز است. مهم آن است که در وقت
مناسب، حزب کمونیستی طبقه کارگر و جنبشهای درون این طبقه پاسخ مناسب را به
نیاز طبقهاش بدهد. برای رسیدن به جهانی بیطبقه و برابر میانبری موجود نیست طبقه کارگر ایران تنها از دیماه ٩٦ نیست که در میدان مبارزه است. راههای زیادی را پیموده و مسیرهای بسته بسیاری را با مشت و جان و خون خود گشوده است. طبقه کارگر ایران آموخته که هیچ یک از گرایشات بورژوایی، از سلطنت طلب گرفته تا لیبرال و اصلاح طلب و ملی مذهبی و ناسیونالیست و اسلامگرا منافع او را دنبال نمیکنند و دغدغهشان نه رهایی طبقه کارگر بلکه بهرهکشی بیشتر برای مرتفع کردن منافع طبقه سرمایهدار است. طبقه کارگر ایران امروز صدایش بلند است و خواستهایش روشن و مشخص و باید بداند برای رسیدن به جامعهای برابر، آزاد، امن و مرفه جز رقم زدن انقلاب اکتبری میانبری موجود نیست.
١٤ اکتبر ٢٠١٨
|