مجاهد و تمدن؟
خالد حاج محمدی تاریخ تلاش مجاهدین در چهار دهه گذشته و خصوصا بدنبال بن بست و بهم خوردن "شورای ملی مقاومت" و کناره گیری بنی صدر و سرانجام بیرون آمدن حزب دمکرات کردستان ایران از آن، تاریخ بن بست سیاسی جدی و دوره رکود و عقب نشینی های هر روز و حاشیه ای تر شدن این جریان چه در جامعه ایران و چه در اذهان عمومی است. مجاهدین در کل این تاریخ تلاش کرد به عنوان یک نیروی آماده به خدمت در راستای سیاست دول امپریالیستی و هر دولتی که تخاصماتی با ایران دارد، نقش بازی کند. موقعیت ویژه این جریان و بی ریشه گي آن در ایران و پرتی و نامربوطی مطلق آن به تحولات این جامعه و سوخت و ساز آن، همراه با ساختار سیاسی و ایدئولوژیک آن به عنوان یک سکت مذهبی عقب مانده، مجاهدین را بیش از پیش به یک فرقه حاشیه ای و فالانژ تبدیل کرد. در این تاریخ رهبران این سازمان به دست بوسی همه محافل امپریالیستی رفته، در مقابل آنها کرنش کرده و تلاش کرده اند توان و ظرفیت ارتجاعی خود و آمادگی کامل سازمان مجاهدین را برای ایفای نقش و عملی کردن طرح های آنها، به این دولتها را بقبولانند. مجاهد تا امروز آماده ترین نیرو در اپوزیسیون جمهوری اسلامی برای کرایه دادن نیروی خود بوده است. فالانژیسم بالای این جریان، ظرفیت باند سیاهی آن، ظرفیت ضد اجتماعی و ضد تمدن این جریان، امکانات مالی وسیع و کمک محافل دست راستی به آن، همواره به مجاهد امکان داده است نیرویی را در خارج کشور حول خود جمع کند. با این وصف از هیچ دولت و جریانی، حتی آنهایی که به مجاهد کمک مالی میکنند و این جریان را برای روز مبادا در ترشی خوابانده اند و در اجلاس و نشست های آنها شرکت میکنند، پوشیده نیست که مجاهدین به عنوان آلترناتیو جمهوری اسلامی هیچ شانسی ندارد. بر هیچکدام پوشیده نیست که مجاهد برای جامعه ٨٠ میلیونی ایران که چند انقلاب را از سر گذرانده و از جمهوری اسلامی متنفر است، این جریان هیچ شانسی برای ایفای نقش سیاسی در آینده ایران ندارد. تنها شانس مجاهد ایفای نقش سناریو سیاهی بعنوان "ارتش آزاد ایران"، نسخه "ارتش آزاد سوریه"، است. این را همه و منجمله سران مجاهد میدانند. پزهای برنامه ده ماده ای و کنفرانس های سیاسی و ... برای خالی نبودن عریضه است. اما امروز دو فاکتور جدی تغییر کرده و این دو فاکتور هر کدام به نحوی بر مجاهد و امید و آرزوی آن تاثیر گذاشته است. اولین مسئله افزایش تخاصمات هیئت حاکمه آمریکا با ایران و بیرون رفتن ترامپ از توافقات برجام است. این فاکتور همراه با تخاصمات قبلی اسرائیل و بالا گرفتن تخاصمات عربستان با ایران در چند سال گذشته، تبلیغات جنگی دولت ترامپ و هارت و پورتهای این دوره، جنگهای نیابتی در ایران، از کانال گروهای قومی و مذهبی ، خونی تازه در جسم فرتوت مجاهد جاری کرده و این جریان را به تکاپو انداخته است. تلاش این دوره مجاهد برای جلب توجه محافل امپریالیستی و اتکا به هر دولت مرتجع منطقه که به او ماموریتی بسپارد، نه دلیل موقعیت خوب مجاهد، بلکه و بعلاوه کاملا از سر استیصال و بی آینده گي این جریان است. مجاهد امروز بیش از هر دوره ای آماده است نیرویش به ارزانترین قیمت به خدمت گرفته شود. محافل غربی و در راس آن افراد و محافل دست راستی در دولت ترامپ و کشورهایی مانند عربستان، مجاهد و هر جریان باند سیاهی، قومی و سناریو سیاهی را به عنوان ابزار در خدمت سیاست خود میخواهند. فشار به ایران و اجیر کردن نیرویی چون مجاهد به عنوان سرباز آماده به خدمت، امری جدید در سیاست امریکا نیست و مجاهد نیز این موقعیت را به کرات تجربه کرده است. اما هرچه هست این تنها شانس برای هر فرقه مذهبی و قومی و هر نیروی باند سیاهی از قبیل مجاهد است. فاکتور دیگر تحرکات دیماه و عروج محرومان جامعه علیه فقر و بی حقوقی و استثمار و استبداد است. این تحرکات که فضای جامعه ایران را دگرگون کرده و خواست سرنگوني جمهوری اسلامی را به عنوان تنها راه نجات از این اوضاع در مقابل جامعه قرار داده است، هرچند فاکتوری مناسب برای مجاهدین نیست، اما مجاهد و همراهان او بخواهند یا نخواهند این تحول و دامنه و عمق آن تا امروز مهر خود را به بسیاري از مسائل در این جامعه و حتی به همایش مجاهد هم زده است. اگر در مقابل این تحولات سران جمهوری اسلامی برای نجات خود و تضمین حفظ حاکمیت، مجبور شده اند قدمی هر چند کوچک عقب نشینی کنند و از فشار قوانین مذهبی و ضد زن و استبداد خود، هر چند تاکتیکی بکاهند، مجاهد نیز در این کنفرانس و برای مقبولیت خود لباس تمدن پوشیده است. مجاهد نیز تلاش کرده است رنگ عوض کند و زیر فشار تحولات دیماه ماهیت ضد تمدن و باند سیاهی خود را مخفی کند و با پز متمدن و سکولار کالای بنجل و قدیمی خود را به بازار عرضه کند. برای مجاهد و بعد از تحولات خاورمیانه و جنایات و توحشی که بر دوش نیروهایی از تیپ مجاهد و با دستور اربابانشان انجام گرفت، باید تا روز موعد لباس عامه پسند و فریبنده ای به تن کرد و این بعد از دیماه دیگر اجتناب ناپذیر شده است. به همین دلیل خانم رجوی لچک به سر و سازمان مذهبی و اسلامی اش مجبور شدند با بیانیه ای ١٠ ماده ای اندر فواید حقوق زن، حکومت سکولار و لغو حکم اعدام و آزادی های سیاسی، به میدان بیاید و سخن بگویند و قسم بخورند که به اینها پایبند اند. این انتخاب مجاهد نیست، این فشار و قدرت جنبشی است که در امتداد خود همراه با به زیر کشیدن جمهوری اسلامی ریشه هر نوع جریان مذهبی فالانژ و باند سیاهی چون مجاهد را خشک خواهد کرد. تلاش مجاهد و ادعای تمدن او ابزاری برای ادامه حیات است. بیانیه ده ماده ای خانم رجوی قرار است دو خاصیت را برای این جریان در تحولات آتی داشته باشد. اول اینکه مجاهد بتواند سر مردم ایران شیره بمالد و در بازار سیاست خود را به آنها حقنه کند. و دوم اینکه جامعه بین المللی مجاهد را نه در قالب یک فرقه مذهبی که تاریخ مصرفش گذشته، بلکه در لباس یک سازمان "متمدن"، "سکولار" و البته آماده خدمت و چاکرمنش به عنوان یک آلترناتیو بپذیرند. اما خانم رجوی و فرقه همراهش دیر بیدار شده اند. مردم مجاهد را به عنوان یک فرقه مذهبی و ضد اجتماعی با تاریخ سیاه آن به خوبی میشناسند. از زمانی که خمینی "پدر ملت" آنها بود تا زمانی که نیروی مجاهد در خدمت صدام حسین بود و تا امروز که هر دولت جنایتکاری بخواهد مجاهد آماده خدمت به آن است، همگی چهره واقعی مجاهد را به عنوان عنصری ضد تمدن در سیاست ایران بر ملا کرده است. تردیدی نیست امروز که مردم ایران علیه فقر و بی حقوقی و علیه استبداد و فرهنگ مردسالار و قوانین متعفن اسلامی به میدان آماده اند، مجاهد، علیرغم هر غسل تعمیدی، همراه با جمهوری اسلامی پرونده اش بسته میشود. اما و با همه این اوصاف در دوره ای که هر جریان گانگستری، هر گروه قومی و فالانژ مذهبی و قومي توسط دولتهای امپریالیستی و دول مرتجع منطقه، مسلح شده و به جان مردم انداخته میشوند، نباید ظرفیت باند سیاهی آنها و کاربرد آنها را دست کم گرفت. امروز که دسته دسته مرتجعین به نام مردم ایران، به نام سنی، شیعه، کرد، عرب، بلوچ، ترک و... و زیر نام مبارزه با جمهوری اسلامی به دست و پا بوسی گانگسترهای ششلول بند همچون امثال ترامپ میپردازند، باید نه فقط ظرفیت ارتجاعی و سناریوی سیاهی آنها را جدی گرفت، که در افشای ماهیت آنها و ایزوله کردن و حاشیه ای کردن آنها یک ذره هم کوتاهی نکرد.
٨ ژوئیه ٢٠١٨ |