رویدادهای سیاسی هفته
خروج
آمریکا
از
“برجام”،
انتقال
سفارت
آمریکا
در
اسراییل،
ثریا شهابی
خروج یک جانبه آمریکا به رهبری ترامپ از توافقات موسوم به “برجام” حلقه ای در زنجیره یک سیاست شناخته شده بورژوازی آمریکا است. این اقدام که بازتاب تقابل و فاصله هئیت حاکمه آمریکا با متحدین قدرتمند سابق بخصوص در اروپا، و بخصوص علیه رقبای قدرتمند امروز روسیه و چین است، حلقه دیگری از زنجیره تقابل های جهان چند قطبی است. جهان چند قطبی که علیرغم تمایل آمریکا و در مقابل منافع آن، بالفعل شکل گرفته است. بورژوازی آمریکا دو دهه است که تلاش میکند که در مقابل و علیه شکل گرفتن جهان چند قطبی موجود،رو به احیا موقعیت منحصر بفرد گذشته جدال کند. جدالی که پس از تخریب چند جامعه چند میلیونی در خاورمیانه و باطلاق و قتل گاه های بجا مانده از آن، ناکام مانده بود، بار دیگر توسط آمریکا به بهانه “برجام” و “کیس ایران” سر باز کرد. تصمیم ترامپ که با مخالفت گسترده متحدین سنتی آمریکا در سازمان ملل و اتحادیه اروپا و حتی طیفی از سیاستمداران آمریکا روبرو شده است، مستقیما در مورد ایران نیست، هرچند که ایران و برجام اصلی ترین بازیچه و ابزار مورد استفاده آن است! هرچند که بازتاب عواقب آن، از تحمیل گرانی و بی تامینی و تعمیق فقر و فلاکت بیشتر، ایجاد هراس و رشد فضای ناسیونالیستی، بیش از همه گریبان مردم در خاورمیانه و در ایران را میگیرد و فی الحال گرفته است. مخالفت اروپا با این تصمیم هم ربطی به علاقه اروپا و روسیه به حفظ ثبات در خاورمیانه ندارد! این قدرت ها، آرایش موجود را، در راستای منافع خود میدانند. این اقدام، هرچند فرمان آن از حنجره لمپن میلیاردی چون ترامپ شنیده میشود و جهانی را زیر فشار روانی خطر جنگ و گسترش ناامنی قرار میدهد، اما بطور واقعی حلقه ای است از سیاست های این دوره بورژوازی آمریکا برای تغییر توازن قوا میان خود و رقبای جدید، روسیه، چین و متحدین سابق در اتحادیه اروپا و در خاور دور. بورژوازی آمریکا، در بن بست حفظ وضع موجود، تحت فشار ناتوانی در پاسخ به نیازهای شهروندان در خود آمریکا، در تنگنا تناقضات سیاسی و اقتصادی داخلی و ناتوانی از رقابت اقتصادی با چین، ابزار و راه نجات دیگری، جز ایجاد فضای میلیتاریستی و دامن زدن به هراس، ندارد. اعتراضات و غرولند کردن های این و آن طیف از سیاستمداران در آمریکا در مورد نحوه بیان و هراس شان از عواقب سیاست های ترامپ، بخصوص نگرانی شان در تغییر سریع صف بندی و آرایش جهانی، تغییری در این واقعیت نمی دهد که ترامپ تنها نماینده بورژوازی آمریکا برای تداوم و اجرای سیاست های خارجی دو دهه گذشته آمریکا است. جدایی یک جانبه آمریکا از توافقات مشترک با اروپا بر سر ایران، برجام، از جنس تلاش برای محاصره اقتصادی قطر، اختراع شکاف “اتمی” با کره شمالی است که عمر آنها کمتر از عمر فصلی از فصول سال بود. این حلقه ای در زنجیره تلاش بورژوازی و هییت حاکمه آمریکا، برای پیشروی به سمت گذشته است. گذشته ای که در آن آمریکایی که در جنگ سرد بر قطب مقابل پیروز شده بود، آمریکایی که بعنوان نماینده “جهان آزاد” در مقابل “جهان توتالیتر” ظاهر شد، همچنان بعنوان تنها قطب و ابرقدرت جهانی بر صندلی و مسند ریاست جهان “آزاد” شده، باقی بماند! تنها ابزار حفظ این موقعیت برباد رفته، بلافاصله پس از پیروزی در جنگ سرد، دیگر نه صدور “حقوق بشر” و “سپاه دانش” و “سپاه بهداشت”،ایدیولوژی و اخلاقیاتی که “کارت” هایی در مقابل داعیه های عدالتخواهانه کمپ شوروی بود، که صدور ترس، ارعاب، نشان دادن قدرت میلیتاریستی و قلدری و توان تخریب و رها کردن افسار مافیایی ترین گروه های ضدبشری قومی و مذهبی در جهان است. باطلاق خاورمیانه، عراق و لیبی و سوریه، فازهای “جدی”، سرمایه گذاری های “جدی” تر این تلاش ها بود که شکست خورد! به بهای نکبت و مرگ و تخریب و فرار دهها میلیون مردم بیگناه در خاورمیانه، شکست خورد! تصمیم آمریکا به جدایی از “برجام”،نه در مورد اختلاس و فساد و حیف و میل پول های دریافتی پس از برجام توسط جمهوری اسلامی ایران و سپاه و .. است، نه در مورد مشکلات اقتصادی و گرانی! این اقدام نه در مورد لفت و لیس و “ریخت و پاش” های رایج سران نظام برای حفظ “مصالح نظامی و سیاسی و ایدیولوژیک” حکومت در منطقه است و نه اقدامی است در حمایت از اعترضات مردم و دفاع از تعرض محکومین از پایین! نگرانی از “خطر هسته ای” و امنیت منطقه، از منظر هیئت حاکمه آمریکا، در این میان مطلقا جایی ندارد! جهانیان دغدغه های دولت های مختلف آمریکا در تعمیق تخریب و انهدام و باطلاق سازی در خاورمیانه را تجربه کرده اند! منافع آمریکا در منطقه و در جهان، با ثبات و امنیت منطقه و جهان تناقض دارد. جهان هرچه ناامن تر و بی ثبات تر، میدان عمل بورژوازی آمریکا بازتر و فعال تر! مشکل آمریکا، ناتوانی در تامین هژمونی بر قدرت ها و متحدین قبلی، در تحرکات میلیتاریستی و مخرب این دوره است. اگر فصل قبل، متحدین آمریکا در همسایگی کره شمالی حاضر به شرکت در جنگ نیابتی جدید آمریکا در خاوردور نشدند و پرونده کره شمالی را عقیم گذاشتند، از این رو است که پروژه های راه اندازی جنگ های نیابتی توسط دولت های حاکم، پروژه ای شکست خورده است. بورژوازی این کشورها میخواهند جامعه ای باشد که طبقه شان بتواند به سود و سودآوریش ادامه دهد. نسخه لیبی و سوریه ای و عراقیزه کردن مناطق جدید در آسیا و آفریقا، و حتی در خاورمیانه، در ان ابعاد، سوخته است. بورژوازی آمریکا، سیر انزوا، فاصله از قدرت های اصلی و سنتی و تکیه یک جانبه به متحدینی چون اسرائیل و عربستان و امارات و بحرین و دولت های اروپای شرقی، را طی میکند. قد و قواره متحدین امروز، و پشت کردن به متحدین قدرت مند دیروز، تصویری از آینده “آب رفته” پیکره کوچک ریئس جهان آزاد را نشان میدهد. در این میان، پروپاگاند وسیع و فضای اشباع شده رادیو و تلوزیون و شبکه های اجتماعی اپوزیسیون ایرانی راست پروترامپ، و سرمایه گذاری بر پروژه های “نجات میهن” در این جدال، که امروز بیش از پیش رنگ باخته است، مطلقا چیزی در مورد دلایل این تصمیم، عواقب آن نمی گوید. این پروپاگانداها تنها و تنها بی افقی و استیصال نیروهای راست پروغرب در اپوزیسیون و سرمایه گذاری و شرط بندی بر سر میز قمار “برد و باخت” تحرکات هئیت حاکمه آمریکا در منطقه و در مورد ایران، را بازتاب میدهد. علیرغم تبلیغات اپوزیسیون راست حکومت ایران، هئیت حاکمه آمریکا حتی بدنبال “رژیم چینج” در ایران نیست. امیدها و آرزوهای دستجات و احزاب قومی و مذهبی در اپوزیسیون، ایجاد فضای نوستالژی احیا گذشته و بازگشت به سلطنت خاندان پهلوی، در این میان تنها و تنها چاشنی ماجرا است. احیا سلسله سلطنت خاندان پهلوی در فردای سرنگونی یا فروپاشی رژیم، همانقدر دورازذهن و غیرمعقول است که بازگشت سلسله قاجار! واقعیت این است که پیش لرزه ای در رابطه آمریکا با اروپا، به بهانه کیس ایران و برجام، صفوف بورژوازی جهانی را لرزانده است. ارتعاش این پیش لرزه ها، تلاش هایی است برای احیا موقعیت برباد رفته بورژوازی آمریکا و حفظ موقعیت امروز آن! این پروژه شکست خورده است! با این وجود مهر عواقب مخرب و ضدانسانی آن میتواند برای همیشه بر زندگی نسل هایی از شهروندان بخصوص در خاورمیانه هولناک باشد. فضای هراس و احساس ناامنی و ارعابی که در دل شهروندان در سراسر جهان ایجاد کرده است، از خود این تلاش ها مخرب تر است، اگر میدان تنها در اختیار بورژوازی و نمایندگانشان در قدرت در اروپا و آمریکا و کشورهای خاورمیانه باشد.
شواهد، تحرکات
اعتراضی
در
کشورهای
اروپایی
و
در
آمریکا،
اعترضات
رو
به
گسترش
در
ایران
که
حکومت
های
خودی
را
منشا
فقر
و
فلاکت
و
بی
حقوقی
و
بیکاری
و
بی
مسکنی
و
بی
دارویی
و
.. خود
میدانند،
اما
خلاف
این
را
نشان
میدهد.
این
نیرو
میتوانند
ورق
را
در
همه
کشورها
به
سمت
دیگری
برگرداند!
به
سمت
تقابل
محرومین
با
حاکمیت
ها
در
کشورهای
خود!
انتقال سفارت آمریکا در اسرائیل، خبر منتشره: “سفارت آمریکا در اورشلیم افتتاح شد! بهرغم اعتراضات گسترده فلسطینیان، ساختمان جدید سفارت آمریکا در اورشلیم (بیتالمقدس) افتتاح شد. افتتاح این سفارتخانه مصادف است با ۷۰مین سالروز تولد دولت اسرائیل. دهها نفر از معترضان در نوار غزه کشته شدهاند.” انتقال سفارت آمریکا از تل آویو به اورشلیم اعلام رسمی پایتخت بودن اورشلیم از نظر آمریکا است. این تصمیم که با اعتراض فلسطنی ها و کشتار و جنایات اسرائیل روبرو شد،نه تنها حلقه ای از حل مسلیه فلسطین نیست که بیش از پیش اسرائیل را در کنار آمریکا ایزوله،و حلقه دیگری از شکاف امریکا با اروپا و تکیه بر متحدین کوجک تری چون اسرائیل است.
افول
قدر
قدرتی
آمریکا،افول
مشروعیت
دولت
اسرائیل
هم
هست.
از
این
پس
خاورمیانه
بر
سر
مسله
فلسطین
قطبی
تر
خواهد
شد.
جنایات
و
تعرض
بیشتر
به
حق
انکار
ناپذیر
و
تاریخی
فلسطینیان،علاوه
بر
فلسطین،دولت
اسرائیل
را
هم
با
خود
به
گرداب
خواهد
کشاند!
عمر
هلهله
شادی
بازگشایی
سفارت
آمریکا
در
اورشلیم
و
همزمانی
آن
با
هفتادمین
سال
تاسیس
اسرائیل،کوتاه
خواهد
بود.
“یوروويژن” خاورمیانه ای خبر منتشره: “اسرائیل پس از ۲۰ سال بار دیگر برنده رقابتهای یوروویژن شد. اسرائیل این پیروزی را که مقارن با هفتادمین سال تاسیس این کشور به دست آمده است، با اهمیت بسیار زیاد تلقی کرده به ویژه آنکه سال آینده رقابت یوروویژن باید در اورشلیم برگزار شود.” چاشنی مهوع این صحنه درهم ریخته جهانی،این نمایش دروغ و ریا و قلدری و بازی با سرنوشت میلیون ها نفر،نتایج مسابقه خوانندگی “یوروژیژن” است! مسابقات خوانندگی اروپا، که بنحو مسخره ای استرالیا و اسرائیل هم در ان شرکت دارند، و برنده شدن “تصادفی” و همزمان خواننده اسرائیلی با نقل مکان سفارت آمریکا به اورشلیم و فشار لابی صهیونیستی در هئیت حاکمه آمریکا،خود گویای بی طرفی و هنری بودن مضحکه “یوروویژن” و مسابقات جهانی امروز و جوایز مربوطه است! وقاحت بازی های سیاسی و دیپلماتیک و بازی های سیاسی در المپیک ها و راه دان ها و ندادن های کشورها و جایزه دان ها و ندادن ها،بیش از آن است که امروز تشخیص نتایج این محضکه ها از پیش نامعلوم باشد. بورژوازی غرب به رهبری آمریکا،در فرهنگ و سیاست و اخلاق و ایدیولژی پیکر تماما گندیده حود را تمام قد در معرض دید همگان قرار داده است. اگر در جنک سرد،بورژوازی غرب و اقتصاد بازار آزاد،در مقابل داعیه های عدالتخواهانه سوسیالستی حاکم بر فضای جهان،میتوانست رنگ و لعاب انسانی،آزادانه و متمدنانه به خود بگیرد،پس از پایان آن تقابل،اخلاق و رفتار و سیاست و .. آن را میتوان تمام قد در چهره ترامپ ها،بوش ها،یلر ها و تاچر ها و اردوغان ها و .. دید. انتقال سفارت آمریکا از تل آویو به اورشلیم ،همزمان برنده شدن اسرائیل در مسابقه آواز خوانی اروپایی "یوروویژن”،تلاش برای تبدیل کردن دولت قوم پرست اسراپیل به "ستاره" سیاسی و فرهنگی و هنری در جهانی که عفونت هایی چون ترامپ و ترامپ ها بر مسند ریاست آن نشسته اند،تنها و تنها عمق منجلاب سیاسی و مضحکه مسابقات جهانی هنری را نشان میدهد. داعش و ترامپ،با همه مشخصات فرهنگی و سیاسی و اخلاقی،از یک جنس اند. بشریت متمدن برای احیای کمترین امنیت و حرمت انسانی خود باید هردو این ها را به گور بسپارد. جهان،در تمام مولکول های موجود،امروز بیش از همیشه نیازمند سوسیالسیم است! تا مرگ موقعیت ممتاز ابرقدرت جهانی را،با تولد خود،جشن بگیرد. این کار جنبش سوسیالیستی از آمریکا تا ایران و .. است. که ورق را برگردانند با برگردانند سر اسلحه ها و تقابل ها و دوستی ها و دشمنی ها،با دشمانان داخلی خود،با حکومت های خودی،قدرت و قدرت نمایی را از آن پایین و محکومین کند.
۱۴ مه ۲۰۱۸
|