زلزله، انساندوستی مردم، وعده های سرخرمن رژیم!
نسرین احمدی
٢١ آبان ماه زمین لرزه ای به بزرگی ٧ و ٣ دهم ریشتر دشت زاب و حوالی ازگله واقع در استان کرمانشاه را لرزاند. بنا به گزارشات رسمی سازمان زلزله نگاری ایران این زلزله کل استان کرمانشاه، قسمت هایی وسیع از غرب و شمال غربی ایران و عراق بخصوص استان کردستان، ایلام، همدان و استان آذربایجان غربی و مرز شمال شرقی عراق با ایران را لرزاند. با وجود اینکه عمق فاجعه مربوط به دشت زهاب و ازگله و شهرها و روستاهای محروم و حاشیه ای واقع در استان کرمانشاه بود اما شرایطی را در سایر استان های اطراف بوجود آورد که مردم خطرش را با تمام وجود خود لمس کردند. ترس، وحشت و شک عظیمی مردم استانهای همجوار را فرا گرفت و اساسا اینطور حس میشد که " خطر از بیخ گوشمان گذشته " و " خیلی محتمل بود که ماهم جزو کسانی بودیم که زیر آوار به جا مانده باشد ". این زلزله به علت گستردگی و شدت وقوع ، ٨ شهر و یک هزار و ٩٣٠ روستا را در غرب ایران درگیر حادثه کرد و ٥٠ هزار خانوار با جمعیت تقریبی ٢٠٠ هزار نفر تحت تاثیر زلزله قرار گرفتند و بر اساس آماری خود دولت اعلام کرده است، متاسفانه بالغ بر ٥٠٠ نفر جان خود را از دست داده و قریب به ٩ هزار نفر مصدوم و مجروح شدند. و به تخریب ٥٠ تا ١٠٠ در صدی حدود ٤٠٠هزار واحد مسکونی و مدارس و مراکز درمانی شهری و ١١ هزار واحد روستایی انجامید. در باره ارزش ریالی میزان خسارت گفته شده که ٤٥٠٠ واحد شهری و ١١ هزار واحد روستایی تخریب شده و باید نوسازی شود. همچنین ١٥ هزار واحد شهری و روستایی نیاز به بازسازی دارند. اولین موج از کمک های مالی و همدردی بطور واقعی از سنندج کلید خورد و نهایتا در ساعات بعدی و بخصوص روز بعد از حادثه، فضایی را بوجود آورد که کل جامعه ایران را درگیر خود نمود. شاهد بودیم كه مردم ایران بنابه احساسات انسانی خود را نه تنها در اندوه فاجعه شریک آسیب دیده ها می دانند بلكه سریعا خودرا به مناطق آسیب دیده رسانده و هرچه در توان داشتند چه از کمک نقدی و چه از جمع آوری کمک های غیر نقدی و مایحتاج و وسایل ضروری و امداد رسانی و غیره دریغ نکردند. در زلزله اخیر كرمانشاه به سبب عمق فاجعه و آسیب زیاد در وهله ی اول و همچنین دامنه ی گسترده ی زلزله در بیشتر نقاط ایران بارزترین نمود روحیه ی همدلی و اتحاد را بین مردم شاهد بودیم. براساس مشاهده ای كه از منطقه داشتیم این منطقه شامل طیفی از "قومیت ها و تنوعی از مذاهب" بوده است اما شكل كمك رسانی ها از طرف مردم نه براساس تفكیك بندی های قومی و مذهبی و نژادی بلكه براساس مناطقی كه بیشترین خسارات را دیده یا اینكه صرفا به دلیل نزدیكی یا دوری منطقه به جاده ها بوده است. طی حركت به سوی مناطق اسیب دیده شاهد صدها كمپ از مردمان مناطق مختلف بودیم از كمپ مردم شهر سنندج تا پاوه و مریوان تا كمپ دانشجویان دانشگاه تهران و علامه. در طول مسیر صف عظیمی از خودرو و كامیون هایی را شاهد بودیم كه از نواحی مختلف كشور برای كمك رسانی به مناطق اسیب دیده آمده بودند .این شكل اتحاد و همدلی قابل احترام است. قابل احترام از این زاویه كه شخص در مقابل همنوع خود احساس مسئولیت می كند وخود را مقید می سازد كه باید برای هم نوعش كاری را انجام دهد . اما در این میان بخشی از حرکات ها و حضور جماعتی کاملا هدفمند و در جهت دادن رنگ قومی و مذهبی و ایدئولوژیک به کمک های خودجوش و انساندوستانه ی مردمی بود. شخصیت ها و كاراكترهایی كه هدف از این كمك ها را در قبال مشروعیت بخشیدن به خود و فرقه ی خود، باد زدن ناسیونالیسم از هر طرفش (چه ایرانی و چه کردایتی ) ، و یا تبلیغ برای حاکمیت انجام می دادند. به عنوان نمونه میتوان به حزب دموکرات و مجاهدین خلق و آستان قدس رضوی و اظهارات بی سر وته نمایندگان و کار به دستان جمهوری اسلامی همچون انور رشیدی رئیس شورای شهر سنندج اشاره کرد. ایشان در مقابل نماینده رهبر چنین میگویند که گویا کسانی در منطقه درکمین کاروانها نشسته اند. رئیس شورای شهر سنندج میخواهد حسن نیت خود به دستگاه سرکوب و تقابل با موج مترقی و انسان دوست مردمی را به این شیوه نشان دهد. و همچنین کرماشان قلب کردستان است و " شما چشم و چراغ کردستانی" (تو چاوی کوردوستانی) و حتی کمک های که بر روی آن امضا و اسم حزب دموکرات و مجاهدین خلق و پرچم سیاه آستان قدس رضوی بود، همه و همه نشانگر سواستفاده از روحیات و احساسات نوع دوستانه ی مردم بود. کارگران کردستان، کارگران فصلی و ساختمانی استان کردستان هرچند که مستقلا کمک هایی را جمع آوری نمودند و هر کدام به سهم خود اعضایی را به منطقه اعزام کردند اما با توجه به توان و پتانسیل بالایی که از آن برخوردار بودند ناچیز بود. دلیل آن هم فقط و فقط به نظام حاکم برمیگردد. طبقه کارگر فاقد هر گونه امکانی برای سازمان خود و حضور اجتماعی اش است. در چنین شرایطی که نه تشکلات کارگری و نه تشکلات و نهاد و موسسات خیریه و نه موج عظیم مردمی فاقد این امکان هستند تا بتواند سازمان یافته و منظم و پر قدرت با این مسائل برخورد کنند. در اصل وظیفه دولت میباشد که بتواند بوسیله ارگان های مربوطه اش وارد عمل شود. آنچه ما از نزدیک شاهد آن بودیم نوعی عدم مدیریت درست و آمار نادقیق از کشته شدگان و مناطقی بود که واقعا به کمک احتیاج داشتند. دولت واقعا در مدیریت لحظه ای و آمادگی که از قبل بایستی وجود میداشت ناکارآمد عمل نمود. بسیاری از روستاها تا یک هفته پس از زلزله هم چیزی به دستشان نرسیده بود و اگر کمک های مردمی به دادشان نمیرسید امکان داشت که از گرسنگی و سرما جانشان را از دست بدهند.اما بهرحال کمک های مردمی تا مقطعی جوابگو است. قربانی های زلزله اساسا تنها آن دسته نبودند که زیر آوار و تخریب ساختمان گرفتار یا قربانی شده بودند. اکثر کسانی که با آنها مواجه شدیم از مردم فقیر و روستایی و کارگرانی بودند که زندگیشان زیر آوار بود و زلزله شرایطی را برایشان بوجود آورد که هست ونیستشان فنا شود. کارگران و مردم زحمتکشی که آه در بساط نداشته و زمانی که شیرازه زندگی اینچنین بهم میخورد حتی کار یدی و حمالی و شبانی و تن فروشی و ... روزمره و بخور نمیر هم نا موجود میباشد. حجم عظیمی کسانی که چشم انتظار و محتاج کمک کاروان های مختلف کمک مردمی بودند را همین ها رقم میزند. نتیجتا کمک رسانی به مردم منطقه هم بر این اساس به سه دسته تقسیم میشود. کمک های فوری و عاجل (آب، نان، وسایل گرمایشی و پتو و چادر و امدادرسانی ): این کمک ها با توجه به حجم عظیم کمک های مردمی و حضور و احساس مسئولیت مردم جمع آوری شد. هر چند که بدون مدیریت بود و خیلی دیر به بخشی از روستاهای دور دست رسید. کمک های ثانوی و یا همزمان با کمک های فوری: اسکان فوری کل جمعیت آسیب دیده به هر درجه ای را میتوان عاجل ترین اقدام بعدی دانست. دولت در این زمینه تنها نهادی است که میتواند وارد عمل شود.نه هلال احمر و نه کمک های مردمی و غیره فاقد این کاربست هستند. کمک های اساسی و پوششی و حمایتی: این مردم بطور واقع از پروسه زندگی عادی و اجتماعی خارج شده اند. رنج دیده و داغ دیده و آسیب دیده هستند و دولت موظف است که امکاناتی را فراهم کند تا این مردم به زندگی عادی برگردند. دولتمردان جمهوری اسلامی برای بازسازی مناطق زلزله زده وعده های زیادی می دهند. بر اساس مصوبه هیات دولت تسهیلات برای هر خانواده شهری ٣٥ میلیون و در روستاها ٢٥ میلیون تومان تعیین شده است. همچنین مبلغ ٦ میلیون تومان کمک بلاعوض برای خانوارهای شهری و ٥ میلیون تومان برای خانوارهای روستایی در نظر گرفته شده است. ولو این کمک ها بسیار ناچیز است اما بنا به تجربه تا کنونی ازجمله درزلزله بم، همین هم وعده سر خرمن است. حدود یک دهه از زلزله بم میگذرد و هنوز این شهر بازسازی نشده و سرنوشت قربانیان به قضا و قدر سپرده شده است. حتی برای اسکان موقت هم تولید کنندگان چادر و کانکس قیمت این وسایل را مدام بالا می برند و از قبل ویرانی زندگی مردم کیسه هایشان را دوخته ا ند. و در این میان سپاه پاسداران و قرارگاه خاتم الانبیا هم با تقبل پروژه ی بازسازی، درآمد میلیاردی کسب می کند. قابل توجه است که در این گیرودار ما شاهد رقابت میان نیروهای نظامی از جمله سپاه و ارتش و بنیادهای مذهبی بودیم. نهایتا اعلام شد که ارتش را از صحنه خارج کرده اند. زلزله جان تعداد زیادی از مردم را گرفت. عواقب این فاجعه برای بازماندگان تنها درد و غم از دست دادن عزیزانشان نیست. درد فقر و نداری و تحمل سرما و گرما و گرسنگی است. و این درد پایان ندارد. حدود نیم ملیون انسان تا سالهای سال باید با نداری و عدم اسایش و امنیت دست و پنجه نرم کنند و زندگی نرمال برایشان آرزو خواهد ماند. در ایران زندگی میلیون ها انسان که دستخوش زلزله و حوادث طبیعی هم نیست، تعریفی ندارد چه رسد به اینکه کل هست و نیستت در چند دقیقه بر باد رود. در مناطق روستایی منطقه ما به انسان هایی برخوردیم که نه جاده دارند، نه مدرسه و حتی دریغ از یک درمانگاه. این مردم قبل از زلزله هم حال و روز خوشی نداشته اند. یک وعده غذای گرم برای خانواده و فرزندان این بخش مردم مثل یک رویا است. هنوز مردم زلزله زده به کمک و حمایت انسانی و مادی و روحی همنوعان خود در سراسر ایران نیاز دارند. و این را نباید از آنها دریغ کرد. هنوز فشار بر دولت برای بازسازی فوری مسکن زلزله زدگان در دستور جامعه است. دولت موظف است بطور عاجل و نه انطور که عادتش است با کمک های لازم و سریع بخصوص در زمستانی که در راه است به کمک این مردم بشتابد. ما باید هم خود فعال این عرصه باشیم و هم دولت را مجبور به انجام وظایفش کنیم. یک کنترل و حسابرسی مردم و نهادهای مدنی و کارگری باید بر فعالیت هلال احمر و نهادهای سیاسی و نظامی دولتی ناظر باشد. گزارش واقعی زندگی مردم مناطق زلزله زده باید به مردم داده شود. پروسه تداوم کمک رسانی و بازسازی مسکن مردم، مدارس و بیمارستان ها باید به اطلاع مردم زجر دیده برسد. باید طفره رفتن ها و دروغ های دولتمردان افشا و خبررسانی شود و همگان از آن آگاه شوند. زندگی از هم پاشیده این بخش مردم نباید به دست فراموشی همچون زلزله بم سپرده شود.
آذر ماه ٩٦
|