ترامپ و تولد "رجوی" جبهه کردستانی
آذر مدرسی
عبدالله مهتدی، رهبر باند زحمتکشان، باز به میانه میدان آمده است و رویای "دولت اقلیم کردستان ایران"، این بار زیر پرچم ترامپ را در دل می پروراند. او که دور قبل تلاش هایش برای ایفای نقشی در فردای سوریه ای شدن ایران برباد رفت، با عروج ترامپ و باز شدن امکانی برای ناسیونالیسم کرد در منطقه، جان تازه ای گرفته است. مهتدی با چنان وقاحت و "اعتماد به نفس" مشمئزه کننده ای از حقانیت رژیم چینج ناتویی صحبت میکند، که ترامپ و بوش و بلر نه تنها جرات چنین دفاعی از پدیده ای که بنام رژیم چینج امروز در عراق و لیبی و سوریه در جریان است را ندارند، که تلاش میکنند حتی با آن عکس هم نگیرند و دستهای خود را در سازمان دادن آن پنهان کنند. در دوره ای که هر یک از قطبهای ارتجاعی مسئولیت جهنم خاورمیانه را گردن بغل دستی می اندازد، مهتدی از حقانیت "رژیم چینج" میگوید. مهتدی در مصاحبه اخیرش با رادیو پیام کانادا میگوید: "موقعیکه آقای جرج بوش ایران را محور شرارت کرد، ما تغییر نظام را ضروری میدانستیم و موقعیکه آقای اوباما این سیاست را عوض کرد و از عربستان و کشورهای دیگر منطقه خواست که جا برای ایران باز بکنند، باز هم ما سیاست رژیم چینج یا تغییر نظام را سیاست درستی میدانیم و تعقییب میکنیم و معتقدیم دیر یا زود اینکار باید اتفاق بیفتد."
"تغییر نظام ضرروتی است اگر امریکا هم نخواهد. اما حالا که امریکا تغییر نظام یا به قول شما رژیم چینج مسالمت آمیز را جزو سیاست اش قرار داده، امیدوارم اروپا هم اینرا قرار بدهد. امیدوارم جهان به کمک مردم ایران بیاید. چه عیبی دارد اینکار؟ .... چرا رژیم چینج نه؟ این امر ما است تا خارجیها!" اگر کسی از میزان اعتماد به نفس مهتدی که تا دیروز به سناریو سوریه ای شدن دل خوش کرده بود، تعجب میکند، آن را از علیزاده بپرسد. چرا که پیوستن کومه له علیزاده به عبدلله مهتدی، رجوی کردستانی ما، را رهبر جبنش همگانی شان کرده است و چنین اعتماد به نفسی به این شخصیت بی اعتبار، حاشیه ای و سناریو سیاهی داده است.
اما ماجرا چیست؟ انتخاب ترامپ و تشدید کشمکشهای امریکا و جمهوری اسلامی، تلاش ترامپ برای بهبود رابطه خود با متحدین منطقه ای خود و رقبای جمهوری اسلامی در منطقه و..... امیدی در دل نیروهای ارتجاعی راست را، که مدتها بود در خلسه و سردرگمی دست و پا میزدند، زنده کرد. جریاناتی که اساسا به کشمکش میان امریکا و جمهوری اسلامی امید بسته بودند و دلخوری های جدی از اوباما و تلاش او برای تخفیف این کشمکش داشتند، جریاناتی که با تخفیف کشمکش به کنج سوراخهای خود خزیده بودند، با عروتیزهای ترامپ دوباره امید به رژیم چینج، امید به شانس ایفای نقش و باز شدن شانسی برای ادامه حیات، کاسه های گدایی شان را در دست گرفته اند. تلاشهای مشمئزکننده شان برای نشان دادن لیاقت شان در ایندوره، نامه نگاری ها، لابیسم، اجلاسها، یارگیرهای جدید مجددا شروع شده است. هر یک با تاکید بر "تحریمهای بیشتر"، "تحریمهای هدفمند"، یا زنده باد "رژیم چینج" و .... البته طبق معمول با سرمایه گذاری روی نفرت مردم به جان آمده از حاکمیت جمهوری اسلامی، و زیر پرچم "همراهی با جنبش دادخواهی مردم"، اعتراض به "نقض بنیادین حقوق ملت ایران"، ضدیت با یکی از سیاه ترین حکومتهای قرن و کشتارها و اعدامها، فقر، ناامنی، ضدیت با ولی فقیه و سپاه پاسداران و .... حمایت از ترامپ و رقبای جمهوری اسلامی را نعره میکشند. این جریانات روی تلاش ترامپ در کسب مجدد اعتماد دوستان و متحدین قدیمی خود در خاورمیانه و بالاخره روی تبلیغات و هارت و پورت "تغییر رژیم" ترامپ، حساب باز کرده اند. "شورای ملی ایرانیان" رضا پهلوی که مدتها بود در حسرت گوشه چشمی و لطفی از طرف ترامپ به سر میبرد، نامه نگاری با کنگره امریکا و نمایندگان آن را شروع کرده و خواهان "تحریمهای هدفمند" شده است. در میان لشکر جریانات راست و ارتجاعی که برای "رژیم چینج" و سوریه ای کردن ایران صف کشیده اند، رضا پهلوی و "شورای" اش به اینکه رژیم چینجی در کار نیست واقفند، از سناریوی اصلی ترامپ یعنی "محدود کردن دامنه نفوذ ایران" حمایت میکنند و در مورد مخاطرات حمله نظامی و سوریه ای کردن ایران هشدار میدهند. اینها شاید کم خطرترین جریان در میان نیروهایی هستند، که فقط بر متن کشمکش غرب با جمهوری اسلامی و حمایت امریکا شانسی برای خود میبینند. اما جریانات قومی و مذهبی، باندهای مسلح و سناریوی سیاهی مانند مجاهد و مهتدی که مدتها است آرزوی تبدیل شدن به جبهه النصر و تشکیل "ارتش آزاد سوریه" را دارند، بازیگران خطرناک ایندوره اند. این دو جریان با اعلام "شکست سیاست مماشات غرب با جمهوری اسلامی" و حمایت از "تغییر سیاست امریکا در منطقه"، با اتکا به حمایت متحدین منطقه ای شان، از عربستان تا دولت بارزانی و احزاب ناسیونالیست کرد در منطقه، مشغول روغن کاری اسلحه های زنگ زده خود شده اند. اگر مریم رجوی ساده لوحانه به دست بدست شدن قدرت از "دست ولی فقیه به جنبش مقاومت" (مجاهدین) دل بسته است، مهتدی دست اندکار تشکیل "جبهه کردستانی"، بعنوان یکی از عناصر مهم "رژیم چینج"است و دست دوستی نه فقط برای احزاب ناسیونالیست کرد از کومله علیزاده تا حزب دمکرات هجری دراز میکند، که مسئله نزدیکی و ائتلاف با "متحدین سراسری" مانند مجاهدین و انواع جریانات راست و بورژوا- ناسیونالیست در ایران را زیر "یک منشور دمکراتیک برای جمع کردن کل اپوزیسیون" طرح میکند. امروز جریان مهتدی عنصر فعال سناریوی سوریه ای کردن ایران است. ظاهرا برگ برنده مهتدی "اهمیت کردها" در سناریوی ترامپ و رقبای جمهوری اسلامی، حمایت و پا در میانی حزب بارزانی در این پروژه، و تبدیل شدن "کردها" به یکی از بازیگران منطقه، به الگوی دولت اقلیم است. نمونه قدرتگیری احزاب ارتجاعی کرد در کردستان عراق بر متن ویرانی عراق، مدل به قدرت رسیدن جریان مهتدی است. مهتدی برای تبدیل شدن به "مام جلال" از هیچ تلاشی، از دفاع از حمله نظامی به ایران، از دفاع از رژیم چینج تا ترور مخالفین و رقبای خود، کوتاهی نخواهد کرد. کارنامه سیاه این جریان مملوم از چنین "تلاش" هایی است. مهتدی که تا دیروز پوشیده و تلویحا از پروژه های رژیم چینج امریکا، دفاع می کرد، امروز با تحرک جدید امریکا-عربستان علیه جمهوری اسلامی، با اعتماد به نفس از پروژه رژیم چینج امریکا حمایت میکند و بیشرمانه تلاش میکند آنرا پروسه گسترش اعتراضات توده ای، پروسه مسالمت آمیز دست بدست شدن قدرت از جمهوری اسلامی به مردم قالب کند. مهتدی به روش متحدین خود از خواهر رجوی گرفته تا گنجی و ...، وجود بیکاری، تورم، "عدم توسعه اقتصادی" در ایران، "تحویل دادن اقتصاد به سپاه پاسداران"، "فساد و رانت خواری" و بالاخره از اینکه کردستان هیچوقت استاندار کرد نداشته، را دستمایه حمایت خود از رژیم چینج میکند. مهتدی ترامپ مابانه چنان از رژیم چینج نام میبرد گویی قرار است جمهوری اسلامی در این سناریو از طریق انقلابی توده ای علیه بنیادهای سیستم حاکم، برای آزادی و رفاه "تغییر" کند. چنین دفاع صریح و روشنی حتی برای عنصری تا این درجه ارتجاعی ممکن نبود مگر پیوستن سایر جریانات کردی به این پروژه. اعتماد به نفس مهتدی بر متن بی افقی سایر احزاب ناسیونالیست کرد، نا امیدی آنها از امیتاز گرفتن از جمهوری اسلامی یا گسترش اعتراضات توده ای و کمک این اعتراضات به "جنبش خلق کرد"، و باز شدن امکان "پیروزی جنبش انقلابی خلق کرد" زیر سایه حمایت امریکا و رقبای محلی جمهوری اسلامی است. مهتدی به تنهایی شانسی برای تبدیل شدن به حتی آتش بیار معرکه و گانگستر نظامى در هیچ سناریوی ارتجاعی نبود، بر متن بن بست و بی افقی ناسیونالیسم کرد شانس عروج پیدا کرده است. بدون پیوستن این جریانات و بویژه کومله علیزاده، در حسرت اعلام رسمی حمایت خود از سوریه ای شدن ایران بود. بدون این پیوستن مهتدی هنوز شخصیت حاشیه ای بود که هیچیک از نیروهای مرتجع منطقه روی آن حساب نمیکردند. جبهه کردستانی تنها شانس ناسیونالیسم کرد و احزاب آن در سناریوی رژیم چینج است. قرار است در سناریوی سوریه ای شدن ایران، در سناریوی قومی شدن ایران، احزاب کردی در کردستان "روژ هه لات" به نان و نوایی برسند. قرار است احزاب ناسیونالیست کرد از به قدرت رسیدن دوستان خود در کردستان عراق درس بگیرند و با اتکا به حمایت امریکا و بر متن ویرانی و قومی و مذهبی شدن ایران به قدرت برسند و سری در سرهای نیروهای فوق ارتجاعی منطقه پیدا کنند. این جبهه فقط و فقط در یک سناریوی سیاه میتواند محلی از اعراب داشته باشد. مهتدی علیرغم "هوش و ذکاوت" ویژه خود اما محاسبات غلطی میکند. اولا ترامپ و متحدینش با معضلات بسیار بنیادی تری روبرو هستند و سوریه ای دیگر در منطقه نه فقط در دستور آنها نیست که امکان و توان اجرای آنرا ندارند. دوما تا جائیکه به کردستان بر میگردد، مردم و طبقه کارگر در کردستان در مقابل هر نوع قومی و مذهبی کردن مبارزه خود می ایستند و بر سینه هر جریانی که تلاش کند مبارزه آنها برای به زیر کشیدن جمهوری اسلامی، برای رفاه و آزادی و برابری را دستمایه دامن زدن به تفرقه ملی، دست رد میزنند. مهتدی بهتر است از تلاش دوست خود مصطفی هجری و حزب دمکرات درس بگیرد. آقای مهتدی و شرکای اش باید بدانند هر تلاشی برای قومی کردن ایران، هر تلاشی برای "ناامن کردن" محیط کار و زیست مردم در کردستان با مقاومت مردم آزادیخواه، طبقه کارگر و حزب کمونیستی آن، حزب ما، روبرو خواهد شد. در این میان باندهای قومی و بی ریشه ای مثل سازمان او جز نفرت و انزوای بیشتر نصیبی نخواهد داشت. اینرا ما تضمین میکنیم.
۱ اوت ۲۰۱٧
|