حکمتیسم نوک پیکان تعرض مارکسی

 

 

 

 

نیما پژوهش

 

    من در این نوشته می خواهم نشان دهم که حکمتیسم یک جریان عینی و تاریخی است. جریانی که از کوره ی پر تب و تاب چهار دهه ی گذشته ی جامعه ایران متولد شده است و امروز به عنوان نماینده ی یک جریان تاریخی و نوک پیکان یک جنبش مشخص، درصدد است که نقش تاریخی خود را به پیش ببرد. به اعتقاد من حکمتیسم  چه از لحاظ جنبشی، چه از لحاظ متدولوژی و چه از لحاظ افق و برنامه ای که در برابر طبقه ی کارگر و جامعه قرار داده است تنها جریانی است که می تواند به معنای واقعی کلمه "نقشه ی عمل" انقلاب آتی طبقه کارگر ایران باشد.

    برای آنکه بتوانیم تصویر روشنی از حکمتیسم داشته باشیم باید از "اتحاد مبارزان  کمونیست" (ا. م. ک) شروع کنیم. این جریان که در بحبوحه انقلاب سال ۱۳۵٧ شکل گرفت بدون شک رنگ و بوی دوران خود را به همراه داشته است. در این دوران "ا. م. ک" در عرصه سیاسی و مبارزه تئوریک علیه پوپولیسم و به اصطلاح سرمایه داری ملی و دولتی و انواع و اقسام گرایشات متفاوت که در درون چپ ریشه کرده بودند و در مقابلِ به اصطلاح امپریالیسم، پشت جریان ارتجاعی جمهوری اسلامی رفته بودند، به مبارزه برخواست. مبارزه ی "ا. م. ک" با پوپولیسم شناخته شده ترین رگه ای است که اگر هرکس  تاریخ انقلاب ایران را بررسی کند تاثیر و یا حضور این جدال را به واقع احساس میکند. در این دوران "ا. م. ک" تمام تلاشش را برای ایجاد صف مستقل طبقه کارگر و مهم تر از آن ایجاد حزب کمونیستی ای کرد که بتواند کارگر را به مثابه یک طبقه از زیر آوار انواع گرایشاتی که زیر پرچم مارکسیسم برای اهداف طبقاتی دیگر کارگران را سازماندهی می کردند و نهایتاً میخواستند کارگر را به عنوان جزئی از یک جنبش دیگر به میدان بیاورند. "ا. م. ک" در جدال با پوپولیسم سنگرهای زیادی را فتح کرد، تا آنجا که نهایتا به کردستان ایران عزیمت کرد و درآنجا با "سازمان زحمت کشان کردستان" (کومله) وطیف هایی از سایر جریانات از جمله  "رزمندگان" و "پیکار" و... که به "نیروهای طرفدار برنامه" مشهور بودند "حزب کمونیست ایران" را تاسیس کردند. البته ناگفته نماند که پیروزی بر پوپولیسم نتیجه ی بلاواسطه فعالیت "ا. م. ک" نبود. فعل و انفعالات جامعه در آن دوره ی تاریخی و چپ موجود درآن دوران که عرصه انقلاب را در بطن اجتماع به ضد انقلاب باخته بود  و جنبش عظیمی که دنبال پاسخ میگشت به راه افتاده بود. در این شرایط بود که "ا. م. ک" نماینده و پرچم دار این جنبش تاریخی شد و توانست به واسطه موقعیت تاریخی ای که درآن قرار گرفته بود به عنوان یک برآمد تاریخی از چپ ایران، دیوار مشوّش و جهان بینی درهم ریخته چپ موجود را فرو بریزد و در نتیجه یک بار دیگر در تاریخ مبارزه طبقه  ی کارگر، مارکسیسم ارتدکس پا به میدان عمل گذاشت.

    در ابتدای شکل گیری حزب کمونیست ایران سه گرایش اصلی شرکت داشتند:

۱-    جریان سانتر (رادیکال غیر کارگری)

۲-    جریان رادیکال کارگری

۳-    جناح ناسیونالیستی (کُرد) که در بستر "کومله" شکل گرفته بود.

    با پیروزی بر پوپولیسم، افقی برای گرایش چپ رادیکال غیر کارگری نماند. اما بستر لازم برای عروج گرایش رادیکال کارگری، که توسط منصور حکمت نمایندگی می شد، به وجود آمد و با طرح یک سوال که "چرا ما با تمام آزادی خواهی و برابری طلبی مان نمیتوانیم بر جامعه تاثیر گزار باشیم (فاصله حرف و عمل)؟". منصور حکمت جدال جدیدی را در پرتو تغییرات اساسی در حال وقوع در سطح جهان بیان نمود و سرانجام کمونیسم کارگری به مثابه گرایشی مشخص و معین در صدد برآمد که از لحاظ تئوریک، متدولوژیک، اجتماعی - سیاسی و سبک کاری، صف خود را متمایز سازد. در اولین قدم  کمونیسم کارگری با کمونیسم رادیکال غیر کارگری به جدال پرداخت، اما متاسفانه با وقایع جنگ خلیج و اتفاقات کردستان عراق، ناسیونالیسمِ بدون افق در حزب کمونیست ایران نیرو و جان تازه ای گرفت و جدال، به جدال "کمونیسم" و "ناسیونالیسم" تبدیل شد و باعث اخته شدن جدال بین کمونیسم کارگری با جریان سانتر شد. به همین دلیل هر دو جناح در شکل گیری حزب کمونیسم کارگری شریک شدند. اما کمونیسم کارگری با "ا. م. ک" تفاوت های زیادی داشت. برای نمونه هنگامی که منصور حکمت در سمینار سال ۲۰۰۰ بحث کمونیسم کارگری را دوباره مطرح میکند، میگوید: در دوران "ا. م. ک" ما فکر میکردیم که جریان پوپولیستی آمده است و به جریان غالب درون چپ تبدیل شده است. اما کمونیسم کارگری یک قدم عقب آمد و گفت اصلا چرا این مارکسیسم ارتدکس، این برابری طلبی، این آزادی خواهی و... نمیتواند به پرچم جامعه تبدیل شود؟ آن موقع بود که ما گفتیم این چپ موجود خود آن جریان بورژوایی است و دیگر فکر نمیکردیم که کسی دیدگاهش را تغییر داده است یا اصطلاحاً "رویزیونیست" شده، بلکه اینها نماینده ی یک جنبش اجتماعی دیگر هستند که زیر پرچم مارکسیسم به حیات خودشان ادامه میدهند و منافع یک جنبش دیگر است که این ها را وادار میکند که مارکس و لنین را جور دیگر بفهمند و راه کارهای عملی دیگری را ارائه دهند.

    تفاوت مهم دیگری که  کمونیسم کارگری با "ا. م. ک" داشت مربوط می شود به نقش اراده در تاریخ که در این جمله ی منصور حکمت خلاصه میشود "ما دیگر نوکر تاریخ نیستم. ما کمونیسم را، سوسیالیسم را برای همین امروز میخواهیم و اگر امروز ما فکر میکنیم کمونیسم امکان پذیر است سر قرار خودمان با تاریخ حاضر میشویم". به معنای واقعی کلمه، کمونیسم کارگری از سبک سنتی ای که چپ ایران را فراگرفته بود بیرون میاید وبه حزبی تبدیل می شود که با انسان های زنده و هم دوره ی خود رابطه دارد و سعی میکند که به حزب قابل دسترس و قابل انتخاب تبدیل شود. اما با تمام این اوصاف کمونیسم کارگری در دورانی شکل گرفت که فروپاشی دیوار برلین شروع شده بود. منصور حکمت در سمینار سال ۲۰۰۰ گفت "سال ٨٩ تا ٩٢ در جهان اتفاق مهمی افتاد و آنهم این بود که پایان کمونیسم به یک نحوی اعلام شد. هجوم برده شد. سوسیالیستها از هر طرف متواری شدند. یک عده ایستادند و یک عده ی زیادی متواری شدند. دقیقا با همان جمله‌ای که من در سخنرانی کنگره ٣ گفتم، در سال ٢٠٠١ به ازای هر مارکسیست سرخط و سر موضع ایستاده، دوهزار مارکسیست سابق خواهیم داشت و ما گفتیم که میگویند این کارها فایده ای ندارد و دوران این حرفها به پایان رسیده‌ و افقی ندارد و کشک بود همه اش. و الان ميبینیم که اینطور شد! آن بحثی که آنوقت ما مطرح کردیم در کنگره سوم حزب کمونیست ایران بود. "گرباچف" تازه سرکار آمده بود و الان عیناً اینطور شده و شما شاهد بودید که این طوری شد." منصورحکمت و عموما کمونیسم کارگری سعی کرد در مقابل این تعرض جهانی به کمونیسم، سنگر دفاع از کمونیسم را سازمان دهد وهمین امر باعث شد که جدال بین کمونیسم کارگری و کمونیسم رادیکال غیر کارگری هرروز به عقب بیافتد. در سال ۲۰۰۰ منصورحکمت در سمینار مبانی کمونیسم کارگری میگوید "دوران تعرض کمونیسم دوباره فرارسیده است" که فراخوان اصلیش این است که مجدداً باید خود را برای تعرض به ساحت سرمایه و نه دفاع از کمونیسم آماده کرد و کمونیسم کارگری سعی میکند که بستر لازم برای این تعرض مارکسی را فراهم کند که با مرگ زود هنگام منصورحکمت این مسیر دچار اختلال شد و بعد از آن بود که جریان سانتر، جدالی که قبل از مرگ منصور حکمت علیه کمونیسم کارگری شروع کرده بود را به سرانجام رساند و نهایتاً این تعرض و ضرورت ایجاد یک صف در دفاع از کمونیسم کارگری، حزب حکمتیست را به وجود آورد و این حزب به عنوان نماینده ی خط تعرض مارکسی شروع به فعالیت کرد. مباحث و پراتیک مشخصی حول آن شکل گرفت و هرروز که میگذشت تفاوت خطی و جنبشی حزب حکمتیست با حزب کمونیست کارگری (به رهبری حمید تقوایی) بیشتر نمایان می شد و اتفاقات سال ۱۳٨٨ نقطه ی اوج این تفاوت ها بود. حزب حکمتیست از ابتدای شروع فعالیتش به عنوان نماینده این خط تعرضی مارکسی شروع به فعالیت کرد که در این زمینه کورش مدرسی به عنوان نوک پیکان این حرکت مباحث و سوالات گوناگونی (گارد آزادی، تحزب کمونیستی طبقه کارگر، اصول فعالیت کمونیستی، کمیته های کمونیستی و...) را مطرح کرد که حول آن حزب حکمتیست خود را سازماندهی کرد و دستاوردهای زیادی را بدست آورد ولی متاسفانه دوباره گرایشی که احساس می کرد از صف انقلاب فیسبوکی و پوپولسیم وارونه و ...  عقب افتاده است عملا در برابر این مباحث و این خط قد علم کرد و انشعاب در حزب اتفاق افتاد.

امروز بیش از هر زمانی جهان نیاز به تغییر دارد. در منجلابی که قدرتهای جهانی و بورژوازی برسر طبقه کارگر و مردم جامعه آورده اند بیشتر از هر زمانی ضرورت جنبش  و یا حزب کمونیستی ای که بتواند عرصه را بر بورژوازی تنگ کند و تعرضی عظیم علیه سرمایه داری را سازمان دهد احساس می شود. بدون شک حکمتیسم به عنوان متدولوژی و نقشه ی عمل این تعرض می تواند نقش ایفا کند و پلان این تعرض باشد. حزب ما نیز باید خود را برای این تعرض سازماندهی کند و باید جایگاه، موقعیت و پراتیک مقطعی و دوره ای و لحظه ای ش را براین اساس تدوین کند.

 

۰۵/۰۳۰۱٧