چپ ناسیونالیست و پ ک ک
محمد فتاحی
این یادداشت به علل پیوستن چپ های ناسیونالیست به سازمان پ ک ک در ایران می پردازد. برای این کار سیاست و پراتیک این سازمان را مروری میکند. سیاست رسمی امروز پ ک ک در همه کشورهای ایران و عراق و سوریه و ترکیه شرکت در قدرت سیاسی موجود است. در ترکیه برای شرکت در حاکمیت سیاسی-اقتصادی به رهبری اردوغان، در ایران برای شرکت در حاکمیت به رهبری خامنه ای، در عراق با دولت فعلی و در سوریه با دولت بشار اسد است. در قطب بندی های سیاسی-نظامی منطقه ای جزء بلوک جمهوری اسلامی است. جنگ امروزش هم با دولت ترکیه نه از سر زیاده خواهی های آن که از پاسخ منفی دولت اردوغان برای پذیرش آنها به عنوان متحد خویش است. در مقایسه با احزاب سیاسی در ایران، البته در برخورد با حاکمیت، اینها به سنت حزب توده و اکثریت شبیه اند که توسط جمهوری اسلامی از دایره احزاب خودی رانده شده و علیرغم میل خود به درون اپوزیسیون سیاسی پرتاب شده اند. با این حال حزب توده و اکثریت اگر در سنت رفرمیستی جنبش کارگری حضور دائم دارند، سنت سیاسی پ ک ک در برخورد به طبقه کارگر از جنس احزاب سنتی و محافظه کار ناسیونالیست کرد است که با کارگر و مطالبات و موجودیت آن بیگانه اند. چپ ناسیونالیست این حقایق را میداند و کتاب مانیفست عبدالله اوجلان جای سوالی برای کسی باقی نگذاشته است. با این حال سوال به سادگی این است که عشق این نوع چپ به این سازمان چیست؟ چپ ناسیونالیست حق داشت به پ کاکای دوران بلوک شرق عشق بورزد. آن دوران همه ناسیونالیست های کرد از پ ک ک تا خانواده بارزانی و طالبانی و کل بقیه، دسته جمعی قبله شان "سوسیالیستی" و "سوسیالیسم" جزو اساسی برنامه شان بود. با سقوط دیوار برلین اگر افق همه دمکراسی و بازار آزاد شد، پرچم پ ک ک هم به تدریج بازاری تر شد؛ دقیقا مشابه پرچم های برافراشته بر سردر همه دولت های منطقه! نقد سوسیالیسم مارکس توسط اوجلان در کتاب نامبرده به عنوان "تخیل" و در کنار آن دفاع از اسلام نه فقط به عنوان واقعیت که به عنوان پرچم رهایی مردم در این منطقه، دست پ ک ک را برای دوستی و اتحاد و خدمت به هر دولت و قدرتی در منطقه باز گذاشته است. تصویر سنتی از پ ک ک در اذهان عموم اگر به دلیل ادعاهای سوسیالیستی آن چپ بود، امروز دو فاکتوی حضور زن در صفوف آن و نبرد این نیرو با داعش فاکتورهای جذب این چپ به پ ک ک است. تصویر صفوف زنان مسلحی که در برابر اسلامی های داعشی می جنگند، بالاترین تصویر تبلیغاتی پ ک ک و شاخه های آن است. در این تصویر، زن مسلح در صفوف آن به اوج قدرت و آزادی رسیده و همراه مرد گریلا به اصطلاح مشغول جارو کردن اسلامیون است. اجازه بدهید به این دو قدرت جاذبه پ ک ک و غش کردن این چپ برای آن بپردازیم؛ زن مسلح، و جنگ علیه داعش.
حضور زن در صفوف پ ک ک و رابطه آن با رهایی زن نیروهای برخاسته از جامعه شهری در کشورهای منطقه تحت تاثیر مدرنیزاسیون جامعه، صرفنظر از ماهیت سیاسی شان، حضور زن در صفوف شان بخشی از موجودیتشان است. حضور زنان در ابعاد وسیع در سازمان مجاهدین خلق ایران و در پ ک ک ناشی از این واقعیت مدرن جامعه امروز است. اما تحمیل حضور زن به این سازمان ها الزاما به معنی تسخیر موقعیت برابر با مرد توسط زنان و یا قائل بودن به برابری زن و مرد در این سازمانها نیست. زن در مجاهدین باید کماکان اسیر اسلام بماند و در مقابل جنس مخالف روی بپوشاند. در پ ک ک هم زن باید به موقعیت مرد ارتقا یابد و "مرد" شود تا در موقعیت مرد برای امر ملی بجنگد. در اینمورد خود اوجلان در کتابش به نام مانیفست آزادی زن، رسما میگوید زمان آزادی زن بعد از آزادی ملی میرسد؛ چیزی که قبلا رهبران سنتی تر ناسیونالیسم کرد و احزاب شان گفته و نوشته اند. نتیجتا همانطورکه می بینیم موقعیت زن در پ ک ک همانند موقعیت زن در مجاهدین هیچ ارتباطی با رهایی زن ندارد. بگذارید از زبان خودشان بشنویم که زن چگونه به خدمت گرفته شد؛ عثمان اوجلان برادر عبدالله اوجلان که به گفته خودش با حمایت جمهوری اسلامی از جمیل بایک، رقیب او در رهبری پ ک ک، جایش تنگ و ناچار به کناره گیری میشود، در یک مصاحبه اش با احسان هوشمند در مورد علل حضور زن در پ ک ک میگوید که : "لازم بود کردها با تمام توان خود جنگ کنند. زن نیمی از جامعه است و او هم نیرویی است که باید علیه دشمنان خود فعالیت کند؛ یعنی لازم است کرد تمام امکانات خود را وارد شورش کند. میتوان گفت نیروی زن خوب است بهویژه اینکه روحیه مردها را تقویت میکند. هنگامی که زنان با مردها باشند مردها دوبرابر جنگ خواهند کرد و این برای مردان نیروی خوبی است." (۱) معلوم شد تمام خاصیت حضور زنان در مبارزه برای تقویت روحیه مردان آنهم در مبارزه ملی است. آنوقت چپ مدهوش پ ک ک با دیدن زنان در صف این سازمان از شوق غش میکنند و فریاد ببینید برابری زن و مرد را متحقق کردند را سر میدهد. اما در مورد موقعیت زن، نگاه خود عبدالله اوجلان به این مسئله دیدنی است. کتاب مانیفست آزادی زن به قلم ایشان، سرچشمه ستمکشی زن و مسیر رهایی آن را از نظر او نشان میدهد. برای این کار به زندگی اولیه کردها برمیگردد و از نظر خود سومری های بین النهرین را که از نظر او منشا شکل گیری جوامع اولیه انسانی بر روی کره خاک بوده اند را اصل و نصب کرد ارزیابی میکند و در متن آن به ریشه های ستم کشی "زن کورد" می پردازد. بحث این نوشته کوتاه ادعاهای بی پایه، غیر علمی و در هم و برهم عبدالله اوجلان در مورد انسان سومری و ریشه اجدادی کرد و آن تاریخ نیست. اشاره به آن نوشته برای درک نگرش اوجلان به زن و نقش و موقعیت اجتماعی اوست. این کتاب برای کسی که سراغ دیدگاه اوجلان به زن و موقعیت زن در پ ک ک میگردد، مملو از داستان ها و گفته های نایابی است که بعضا تصورشان هم سخت است. در همین کتاب زن را منشا فساد اولیه جوامع انسانی ارزیابی میکند و مینویسد: "کردهای نخستین در نظام بردهداری سومر، با استفاده از جنسیت زن به انحطاط کشیده شده و همدست [نظام برده داری] گردانیده شدند". اوجلان به عنوان سیاستمدار مشغول تاریخ است تا سیاست های امروزش را با اتکا به چنین پشتوانه های تاریخی توجیه کند. این ادعا همانی است که تاریخا توسط مذهب و سنن قبیله ای در رابطه با زن شده است؛ زن به عنوان شیطان، به عنوان منشا شر، به عنوان سرچشمه فساد جامعه وعامل به انحطاط کشاندن مرد! حکم اسلامی او در جای دیگری در صفحه 122 همین کتاب به شیوه دیگری به این عامل انحطاط اشاره دارد که میگوید: "دلیرترین مرد کُرد همینکه پای زن به میان میآید محو شدنی است." این نگرش اوجلان را با نگرش تمام ادیان عقب مانده و ارتجاعی جهان مقایسه کنید تا متوجه عمق عقب ماندگی و پوسیدگی نظرات "رهبر آپو" و سازمانش شوید. داستان حشری شدن مرد مسلمان در صورت نگاهش به زن و توصیه مذهبی به مرد برای پرهیز از نگاه حرام ... را چه کسی هست که بارها نشنیده باشد؟ اوجالان ورژن ملی همین نگاه ارتجاعی و ضد زن اسلام به زن است. زن با این ماهیت و نقش چرا باید از اوجلان و حزب سیاسی او ارج و حرمت برابر تحویل بگیرد؟ وقتی اوجلان در تعریف رفتار پیغمبر اسلام با زن از همه مسلمین جلو میزند، چرا باید برای رهایی زن کاری کند؟ در مورد ازدواج های پیغمبر اسلام در صفحات ٤٤ و ٤۵ و ٤٦ همین کتاب مانیفست آزادی زن میگوید: "حضرت محمد کسی است که بیش از همه در برخورد با زن عشق به خدا را بازتاب داده است. در آن دوران پیشرفتهترین شخص میباشد. این نوع عشقورزی که بعدها فراموش گردید درواقع با توجه به شرایط آن دوران به نحوی، متعالی ساختن زن و خانواده میباشد. فاصله بین عشق الهی و عشق به زن چندان زیاد نیست...حضرت محمد به زنی که در چنین ساختار اجتماعی بدوی به دیده دردسر و مایه حقارت نگریسته میشود ارزش داد، این را در ازدواجش با زنان عشایر و اقشار مختلف متجلی ساخت. " درصفحه ۱٤٤ کتاب رهبریت و خلق که یک مصاحبه طولانی با اوست میگوید: "هستند کسانی که میگویند چرا محمد به این تعداد زن عقد کرده است؟ من میگویم که کار خوبی را انجام داده است. حتی اگر چندین زن دیگر را نیز به عقد خود در میآورد، کار اشتباهی نبود. چون میتوان او را بهعنوان یکی از عاشقان بزرگ قلمداد نمود. با زنان همانند کودکان رفیق و یار بود. شخصیتی دمکرات بود من این موارد را قبول دارم". پرهیز پیغمبر مسلمانان از همخوابگی با عایشه ٦ ساله و تحمل فداکاری انتظار برای رشد بیشتر این کودک، احتمالا بالاترین درجه دمکرات منشی محمد نزد اوجلان باشد! در همین مصاحبه اوجلان میگوید که خود را مسلمان میداند، اما او اولین مسلمانی است که این اندازه راسخ و بی پروا از مالکیت پیغمبر اسلام بر صفی از زنان دفاع میکند. اینها عقاید دینی و سیاسی اوجلان نسبت به زن بطور کلی است. زمانی که این عقاید در مورد "زن کورد" بیان میشوند، دامنه محاصره تنگ تر میشود؛ در صفحه ۱۵۱ همین کتاب مانیفست آزادی زن به تفصیل می نویسد که زن کرد تنها با شرکت در مبارزه برای آزادی وطن است که زن میشود. برای او قبل از هر چیز وطن و خاک مقدس است و اگر بحث متداول ازدواج هم طرح باشد ازدواج با میهن پرستی است. اوجلان زن کرد را به شرکت در مبارزه ملی و به در پیش گرفتن راه راهبه های کلیسایی هدایت میکند؛ زنان مقدسی که حق ازدواج ندارند! همین نگرش راهی بسوی سازماندهی واحدهای جداگانه زنان به شکل مذهبی است. زنان و مردان جنگجوی پ کاکایی از ازدواج و رابطه جنسی منع میشوند تا این ممنوعیت راه فساد اخلاقی آنها را ببندد! اوجلان در صفحه ۹۵ کتاب چگونه باید زیست، مدعی است که: " اگر دو تن را که باهم ارتباط دارند به حال و روز خود بگذارید در اولین فرصت یا میگریزند یا به خیانت کشیده میشوند." در صفحه ۱۹۹ همین کتاب خطاب به نیروهای گریلای شان میگوید: "بردگان حق ازدواج نداشتند. مادامی که در وضعی بدتر از بردگان هستید، نمیتوانید رهایی یابید و حق ازدواج و چیزهایی از این قبیل نخواهید داشت." در صفحه ۹۳ همین کتاب میگوید: "نمیتوانی در جایی که دشمن آن را وجب به وجب اشغال کرده آشیانه بسازی...احتیاج به آزاد کردن یک منطقه کوچک دارید و از خطر دور بمانید. در غیر این صورت جستجوی ارضای راههای غریزه جنسی خیانت است زیرا به بیارادگی میانجامد." بوی عفونت و گند اسلامی سخنان رهبر پ ک ک را از فرسنگها میشود شنید. با این جهتگیری و با هدف جلوگیری از رشد خیانت و بی ارادگی در صفوف گریلاها، رابطه جنسی و ازدواج در پ ک ک ممنوع شده و خاطیان حکم مرگ میگیرند. امروز دیگر نمونه های غم انگیر اعدام نیروهای پ ک ک به "اتهام" رابطه جنسی، در معرض دید قرار دادن جنازه گلوله باران شده گریلاها توسط پ ک ک برای عبرت گرفتن بقیه در منطقه قندیل را دیگر کسی مخفی نمیکند. عثمان اوجلان در آن مصاحبه اش با احسان هوشمند بطور پوشیده و کوتاه به این جنایات اشاره میکند و میگوید: "در ابتدا در پ.ک.ک کسانی را که مخفیانه ازدواج میکردند میکشتند، ولی حالا رسوا و رها میکنند." ظاهرا باید برای این "پیشرفت" به رهبری پ ک ک تبریک گفت که به جای به قتل رساندن "متهمین" به عشق به زندگی امروز آنها را "رسوا و رها" میکند. تحت حاکمیت جمهوری اسلامی هم خاطیان و "مجرمین" رسوا میشوند آنهم از راه کلاه بوقی، انداختن آفتابه به گردن، نمایش با سر تراشیده در معرض عموم و شیوه های مختلف دیگر "رسواسازی" و تحقیر و توهین و خرد کردن شخصیت شان در انظار عمومی. مصاحبه شونده توضیح نمیدهد که مراسم "رسواسازی و رها کردن" توسط پ ک ک علیه فرد خاطی طبق کدامیک از رسومات رایج در شرق و دنیای کهن پیش برده میشود. سیاست پ ک ک در برخورد به مناسبات زن و مرد و رابطه جنسی و نیاز غریزی دو انسان به هم، در کنار اینکه ضد زندگی، ضد نیاز طبیعی انسان و ضد ابتدایی ترین حقوق است، فقط زیر شعار پر طمطراق همه نیروها برای پیروزی ملت کرد ممکن است. اول "رهایی ملی"، حق و حقوق انسانی و رهایی از قید و بندهای اسارت جنسی و...! حضور زنان در صف پ ک ک، سازمانی که مانیفست رهبری اش چنین ارتجاعی، اسلامی و ضد زن است همانقدر میتواند نشانه وجود برابری زن و مرد در این سازمان باشد که رئیس جمهور لچک به سر مجاهدین و فرماندهان زن در صفوف سازمان مجاهدین خلق حاکی از برابری زن و مرد در این جریان اسلامی-ارتجاعی است.
موقعیت زن در کردستان ترکیه پ ک ک دارای وسیعترین پایگاه توده ای در کردستان ترکیه در سالهای اخیر بوده است. با این حال سطح عقب افتادگی در برخورد به زن در آن منطقه زبانزد خاص و عام است. هنوز سنتهای عقب مانده و ارتجاعی ضد زن در این مناطق حاکم است. زیر چتر سازمان پ ک ک هیچ نهاد و سازمان قدرتمندی برای ایجاد تغییر در موقعیت زن در آن منطقه مشغول کار نیست. این در حالی است که پ ک ک از فرصت دوفاکتوی علنی و قانونی برای فعالیت برخوردار است و عملا توسط حزب دمکراتیک خلق ها نمایندگی سیاسی میشود. میتینگ های توده ای آنهم در جاهایی مانند دیاربکر با شرکت میلیونی مردم برگزار میشود. برای نیرویی که ذره ای هوای حق و حقوق زن را داشته باشد، یک اقدام کوچک میتواند در این عرصه انقلابی زنانه سازمان دهد. در خارج مرزهای ترکیه هم خانواده های مهاجر و فراری از آن جامعه در کشورهای اروپایی که بخش اعظم شان تحت تاثیر پ ک ک هستند، فضای تنگی برای نفس کشیدن های زنانه دارند و داستان های غم انگیز قتل ناموسی و ناموس پرستی های فضای این خانواده ها یک تم اصلی کمپین های دفاع از حقوق زنان است. در ترکیه اتحادیه ها و سندیکاهای کارگری سطحی از آزادی فعالیت را به دولت تحمیل کرده اند و در بخشی از رشته ها قدرتمند اند. اما در کردستان ترکیه احضور تشکیلات قدرتمند پ ک ک نه تنها کمکی به راه اندازی اتحادیه و سندیکا نکرده است بلکه در دوره هایی که مذاکره پ ک ک با دولت مرکزی در جریان بود، مناطق کردنشین بی صداترین و ساکت ترین منطقه در مقایسه با مناطق ترک نشین کشور بودند که برای مطالبات سیاسی اقتصادی در مقابل دولت اعتراضات وسیعی را سازمان دادند. لذا هر رهگذری شاهد است که سازمان پ ک ک به جز جنگ برای شرکت خود در قدرت سیاسی مطلقا مشغول هیچ امری برای تغییر مثبت در جامعه به نفع توده زحمتکشان نیست.
جنگ در کردستان سوریه کردستان سوریه را سازمان پ ک ک و حزب سازمان داده شده توسط آن، حزب اتحاد دمکراتیک از دولت بشار اسد تحویل گرفت تا از طرفی نیروی ارتش دولت به نفع شرکت در جنگ در مناطق دیگر، آزاد شود. از طرف دیگر هم، منطقه کردستان به جای پیوستن به جبهه ناتو محافظ امنیت و زندگی خود باشد. پ ک ک و حزب اتحاد دمکراتیک در این مقطع مسئولانه ترین سیاست را در پیش گرفتند تا در مقابل تهدیدهای فضای جنگی امنیت جامعه را تامین کنند. سیاست تضمین امنیت جامعه سیاست دو طبقه اصلی کارگر و سرمایه دار هم هست. هر دو برای سازماندهی جامعه به امنیت آن نیاز دارند. لذا این سیاست با منافع طبقه حاکمه در کردستان سوریه هم تطابق کامل دارد. بورژوازی این منطقه برای اعمال حاکمیت خود بر کردستان سوریه، بطور طبیعی باید صاحب جامعه با مکانیزمها و سوخت و ساز آن باشد. به زبان دیگر، وجود یک جامعه و امنیت آن پیش شرط طبیعی اعمال حاکمیت بر آن است. لذا طبقه حاکمه در این منطقه که توسط حزب صالح مسلم نمایندگی میشود، تمام توانش را برای یک سازماندهی توده ای و قهرمانانه در دفاع از امنیت و زندگی در آن منطقه را به کمک پ ک ک و البته حمایت دولت سوریه به خرج داد. این اقدام و این سیاست بورژوازی کرد در کردستان سوریه شایسته بالاترین حمایت های بشری بود و تحویل گرفت. حزب اتحاد دمکراتیک با این کار جایی در قلب انسانیت برای خود پیدا کرد. حمایت بشری از آن شباهتی به حمایت جهانی از جنبش ضد آپارتاید در افریقای جنوبی به رهبری مندلا بود. نبرد علیه نژادپرستی در افریقای جنوبی و علیه وحوش ناتو در کردستان سوریه، هر دو از حمایت جهانی برخوردار شدند ولی چنین حقانیتی به آنها ماهیتی انقلابی و یا چپ نمیدهد. جنگ علیه داعش و نیروهای ناتو توسط بورژوازی حاکم بر کردستان سوریه البته برای تامین امنیت جامعه بود، ولی این کار برای سازماندهی حاکمیت خود بورژوازی بود، نه برای ایجاد تغییرات ماهوی در زندگی مردم آن جامعه. از روز اول هم قرار نبوده که چنین شود. کسی که به اسم چپ، آن جنگ را بهانه ای برای پیوستن خود به صفوف آن میکند، تمایل واقعی خود برای همراهی با طبقه حاکمه در آن منطقه را به نمایش میگذارد. تفاوت عمیقی میان دفاع از یک سیاست نیرویی یا دولتی با دفاع و پیوستن به آن نیرو و دولت وجود دارد. وقتی ما شاهدیم که تقریبا نود و نه درصد این چپ پیوسته به پ ک ک و احزاب وابسته به آن ، از میان روشنفکران چپ کردستانی بوده است، به عمق نفوذ ناسیونالیسم در این چپ پی می بریم. اینکه پیشروی های ناسیونالیسم "خودی" مورد علاقه این نوع چپ است، این واقعیت را که عشق اصلی چپ ناسیونالیست همان عشق دیرینه ناسیونالیسم سنتی کرد است، به روشنی میتوان دید.
به عنوان موخره چپ ناسیونالیست کرد برای فریب خود و توجیه پیوستن خود به پ ک ک، این سازمان را چپگرا معرفی میکند. با اتکا به اسناد خود این سازمان نشان دادیم که اپسیلونی چپگرایی و انقلابیگری سوسیالیستی در وجود این حزب وجود ندارد. نه فقط این بلکه این نیرو جز روشن بین ترین های خانواده ناسیونالیسم کرد است در یارگیری و دوستی و وحدت با بلوک ها و دولت ها و قدرت های ارتجاعی منطقه ای و جهانی ذره ای تردید به خود راه نمیدهد. اینها در میان ناسیونالیست های کرد تنها نیرویی اند که همزمان و همزبان به بقیه هشدار میدهند که کردستان نباید مسیری بسوی جدایی و استقلال و یا حتی برگزاری رفراندم برای تصمیم گیری برگزار کند. چنین سیاستی یک همسویی استراتژیک با همه دولت هایی است که حل مسئله کرد در آنها با مراجعه به آرای همگانی و رفراندم برای استقلال یا زندگی بعنوان شهروند متساوی الحقوق، آنها را در تحمیق مردم منتسب به کرد و استفاده از ستم ملی برای بند و بست و معامله با دولتها و نیروهای ارتجاعی خلع سلاح میکند. در سایر عرصه ها، سیاست اینها نه منشا تغییر برای زن است و نه کارگر و نه رفاه جامعه. نه فقط این بلکه با عمده کردن امر شرکت خود در دولت مرکزی و تبدیل امر ملی خود به امر همگانی، راه شرکت توده مردم در عرصه های دیگر مبارزه اجتماعی را سد کرده، به تفرقه ملی میان کارگر "کرد" و "ترک" دامن زده و عملا مانع حضور مردم کردستان ترکیه در مبارزه سراسری برای آزادی، رفاه و سعادت شده اند. در متن اعتراضات وسیع در شهرهای مختلف ترکیه، در دورانی که پ ک ک مشغول مذاکره برای پذیرش توسط اردوغان بود، کردستان به یمن نفوذ پ ک ک ساکت ترین و گوش به فرمان ترین منطقه این کشور در مقابل دولت اردوغان بود. چپی که جنگ عادلانه بورژوازی در کردستان سوریه علیه داعش و برای تامین امنیت جامعه را به عنوان انقلابیگری سوسیالیستی و یا حتی به عنوان گوشه ای از جنگ برای عدالت و برابری به خورد دیگران میدهد، دارد رسما در چشم کارگر و مردم و برای ایجاد توهم نسبت به قدرت طبقه حاکمه خاک می پاشد و رسما شریک حاکمیت بورژوازی بر مردم ستمدیده میشود. جنگ در کردستان سوریه صرفنظر از ماهیت سیاسی سازمانده آن، مادامیکه متضمن امنیت در مقابل سناریوی سیاه امروز است، مورد حمایت انسان شرافتمند و کمونیست هاست. اما فروش این سیاست به عنوان جنگ برای آزادی و برابری و عدالت و... و قالب کردن نیروی سازمانده این مقاومت بعنوان جریانی چپ، سوسیالیست خاک پاشیدن در چشم همه است. خارج از مرزهای سوریه و سیاست دفاع از امنیت در مقابل سناریوی سیاه، پ ک ک و نیروهای نزدیک به او نه تنها فعالیت شان بلکه هیچ تک سیاست شان نباید مورد حمایت نیروی سوسیالیست و کمونیست قرار بگیرد. اینها امروز در متن رقابت های منطقه ای بیش از همیشه در یک بلوک بندی معین و تمام اقدامات شان با این بلوک تنظیم میشود. عینا مانند تعلق دولت بارزانی به بلوک ترکیه و عربستان و از طریق آنها همه وحوش زیر دست این دولت ها، تعلق بلوک پ کاکایی ها به بلوک جمهوری اسلامی نه برای رهایی احدالناسی در کردستان ترکیه که برای تقویت قدرت خود این سازمان ها و تحمیل خود به عنوان شریک قدرت همین قدرت های بورژوایی و ارتجاعی منطقه اند. چپی که همراه اینها میرود، در زمین واقعی هیج دلیلی جز عرق ناسیونالیستی برای خود ندارد.
۲ مه ۲۰۱۷
(۱) http://www.ehsanhoushmand.info/fa/abdoullah_ojalan_interview_pk_establishment/
|