بار دیگر آوار ناسیونالیسم کرد بر سر مردم کردستان
مظفر محمدی
چه شد؟ چه اتفاقی افتاد؟ این سوال میلیون ها زن و مرد و جوان و پیشمرگ و خانواده های شهروندان کردستان عراق است . جواب این سوال را همه مردم باید بدانند. ظاهرا و تا کنون چیزی پشت پرده نمانده است. حقایق، واقعیات، معاملات، بند و بست ها و آنچه که خیانت نامیده می شود...، همه چیز روی میز و پرونده ای گشاده و باز است. خیانت ؟ خیلی ها می خواهند شکست اخیر را با خیانت این و آن جناح توجیه کنند. اما این واقعه و تراژدی انسانی و روانی و اجتماعی کردستان امروز را فقط با خیانت نمی توان جواب داد. می گویند خیانت کردند. ما را فروختند. این توضیح و توجیه و جوابی بسیار سهل انگارانه، اخلاقی وغیر سیاسی است. گویا تصادفی است. گویا اولین بار است اتفاق افتاده است. این جواب، نفی تاریخ واقعی و تحریف جنبش و سنت ناسیونالیسم کرد است. تاریخ این سنت چیز دیگری می گوید. تاریخ شاهد سیاست و سنت ناظر بر این جنبش است. این سیاست تاریخا و تا به امروز چیزی جز این نبوده ونیست. ناسیونالیسم کرد هیچ وقت به قدرت توده های مردم زحمتکش برای آزادی و استقلال متکی نبوده است. این نیرو را به رسمیت نشناخته و هیچ حسابی برای شرکت و دخالت در سرنوشت خود برای ان باز نکرده است. هر جا حسابی باز کرده، مردم ستمدیده را ابزار نظامی و گوشت دم توپ اهداف شراکت در قدرت و ثروت کرده و در خدمت منافع دول دیگر قرار داده و نهایتا مردم را آواره و بی پناه بجا گذاشته و تسلیم شده است. این یک سیاست و سنت معین است که نمی توان هر بار با خیانت آن را توضیح داد. خیانتی در کار نیست. معامله و بند و بست و قربانی کردن مردم در خدمت منافع خود، سیاست تاریخی و بدون تعارف ناسیونالیسم کرد است. برای اینکه جواب سیاسی و واقعی وحقیقی را به خود و به همگان بدهیم باید تاریخ جنبش ناسیونالیسم کرد تا به امروز را نگاهی بیندازیم تا متوجه شویم که واقعه امروز تصادفی نیست و با کلمه خیانت نمیتوان آن را توضیح داد. در اینجا نمی خواهم به مرور کامل این تاریخ بپردازم و به تقسیم امپریالیستی منطقه در اوایل قرن بیستم برنمی گردم. فقط مقاطعی از تاریخ این جنبش را یادآوری می کنم تا به اصل حقایق امروز برسیم
سابقه تاریخی ناسیونالیسم کرد چه از دوران امرای کرد، عشیره ها و ملاکین سابق در لباس و لوای قاضی محمد و ملا مصطفی بارزانی تا بورژوای کراوات زده ی امروز، تاریخی پر از عفونت شراکت در جرایم کشتار همدیگر، قوم پرستی، آویزان شدن به دولت ها و...، برای کسب قدرت و سود سرمایه مالی، املاک تا تصرف معادن و منابع و داراییهای جامعه است. جنبش ناسیونالیسم کرد از قاضی محمد تا بارزانی و تا مقطع تشکیل دولت اقلیم، هیچ وقت استراتژی تشکیل دولت مستقل کردستان را نداشته است. تمام تلاش این جنبش و رهبرانش شریک شدن در قدرت و ثروت بوده است. این جنبش و سنت و رهبری آن هیچ وقت به پایگاه اجتماعی و نیروی مردم کردستان برای گرفتن حق و آزادی مردم کردستان متکی نبوده و مدام و مکرر به این و آن دولت معین وابسته و آویزان بوده اند. زمانی به روسیه، بعد ایران و در دهه های اخیر به امریکا، ترکیه، عربستان، اسراییل... و هر زمان این دولت ها نخواستند و خاصیت و نقش ابزاری ناسیونالیسم کرد را در خدمت منافع خود، دیگر ندیدند، این جنبش را رها کرده و زیر پایش را خالی نمودند. در همه این اتفاقات، مردم کردستان تنها ابزار این معاملات و بند و بستها و ابزار جنگ وشکست ناسیونالیسم کرد بودند و بس! این تاریخ مدون است و هیچکسی نمی تواند آن را انکار کند.
جنگ خلیج و سرنگونی صدام حسین حد اقل دو نسل امروز مردم کردستان و جهان خود شاهد این تاریخ اند. تاریخی که هر گونه تلاش برای تحریف آن مذبوحانه و ریاکارانه است. در نتیجه ی جنگ خلیج و حمله به عراق و تصرف آن توسط امریکا و متحدینش، کردستان منطقه آزاد و امن اعلام شد. زمانی به صورت یک اردوگاه و بلاتکلیف و نهایتا به تشکیل دولت اقلیم کردستان انجامید. ستم ملی در کردستان عراق نه در نتیجه مبارزه احزاب ناسیونالیست کرد، بلکه در نتیجه ی جنگ خلیج و تصرف عراق توسط امریکا و متحدین از بین رفت. در آن زمان منافع بورژوازی کرد و احزابشان ایجاب می کرد در دولت مشترک فدرال قومی – مذهبی عراق شریک شوند و شدند. این مقطع نقطه عطفی بود که جنبش ناسیونالیسم کرد، استقلال کردستان را بدون هیچ اما و اگر وپروسه تعارفات و رضایت یا مخالفت این یا آن دولت منطقه اعلام کند. عراق در آن زمان صاحب دولت نبود. سناریوی سیاه جنگ قومی و مذهبی عراق را به منجلابی تبدیل کرده بود. اما احزاب ناسیونالیست کرد ادغام مجدد کردستان در یک فدرالیسم قومی و مذهبی را با وجود چنین منجلابی از طوایف و عشایر و قبایل و مذاهب، بر استقلال و آزادی کردستان ترجیح دادند. چرا که در این فدرالیسم قومی- مذهبی، بورژوازی ناسیونالیست کرد منفعت سیاسی و اقتصادی معینی را تعقیب می کرد. این منفعت عبارت بود از شریک شدن در قدرت سیاسی در بغداد و تشکیل دولت اقلیم کردستان و شریک شدن در ثروت عراق و از جمله کردستان بطور بلامنازع و بی هیچ دغدغه ای. در این سناریو و شراکت، مردم کردستان هیچ سهمی دریافت نکردند و همچنان تاریخا، قربانی شدند و ماندند.
دولت اقلیم کردستان سه دهه حاکمیت احزاب ناسیونالیست کرد در کردستان عراق باز تاریخی است پیش چشمان نسل های زنده ی امروز. ناسیونالیسم کرد، به مشروطه اش رسید. قدرت سیاسی و حاکمیت بر مردم را قبضه و میلیاردها دلار ثروت جامعه راتصرف کرد و به جیب زد. دولت اقلیم در واقع دولت نبود، کلکسیونی از اقوام و عشایر و طوایف و مذاهب بود که مثل خوره و زالو به جان جامعه افتادند و رمقی از ان باقی نگذاشتند. مردم کردستان دولت اقلیم را حاکمیت دو خانواده بارزانی و طالبانی می نامند. این پدیده و مشاهده واقعیت دارد که دو کارتل و مافیای اقتصادی و نظامی با شراکت دیگر احزاب قومی و اسلامی، دولتی به نام دولت اقلیم کردستان نامیده می شود. در تمام طول این تاریخ بجز از جانب کمونیست ها، هیچ حرفی از استقلال و آزادی کردستان بمیان آورده نشد. چرا که احزاب ناسیونالیست و مذهبی حاکم بر کردستان هم از آخور دولت مرکزی فدرال می خورد و هم داراییهای کردستان را بدون هیچ حساب و کتابی بالا می کشید. در طول سه دهه این حاکمیت یک برگه گزارش دخل و خرج کردستان به مردم داده نشد. رهبران احزاب حاکم و سرمایه داران وابسته شان به میلیاردرهای کت و کلفتی تبدیل شدند که بجز ناچیزی از قبیل چند ده میلیارد در این و آن بانک خارجی، بقیه ثروت بادآورده شان تا کنون هیچ وقت گزارش و معلوم نشده است. در کردستان کارخانه ای درست نشد. هیچ چیزی تولید نگردید. صدها هزار کارگر بخش های مختلف ساختمان، خدمات شهری، حمل و نقل و کارگاه های کوچک و کارخانه های سابق از جمله سیمان بدون هیچ حقوق قانونی استثمار شدند. حتی ابتدایی ترین نیاز جامعه مثل آب و برق مردم تامین نگردید. از بهداشت و رفاهیات و درمان و حمل و نقل و غیره خبری نشد. کودکان و مریض های زیادی از بی دارویی مردند. از مدنیت و ازادی تشکل و دیگر ازادیهای فردی و اجتماعی خبری نشد. زنان دسته دسته توسط مردسالاران ناسیونالیست و مذهبی کشته شدند. فساد سرتا پای جامعه را الوده کرد... مردم در سرنوشت سیاست و حاکمیت و اقتصاد جامعه هیچگونه دخالتی داده نشدند. طبقه کارگر حتی بی هویت شده و هیچوقت به مثابه کارگر و تولید کنندگان و صاحبان جامعه برسمیت شناخته نشد. هویت قومی و کردایه تی جایگزین هویت طبقاتی و انسانی شد. همه مردم و همه شهروندان از احزاب حاکم تا سرمایه داران و میلیاردرها و تا کارگران و زحمتکشان و معلمان و حقوق بگیران جزء همه و همه "ملت کرد" نامیده شدند. مردم بی پناه و مسموم و متوهم به ناسیونالیسم و کردایه تی بین احزاب تقسیم شدند و سرنوشت خود و خانواده هایشان را به بازی احزاب ناسیونالیست گره زدند. زمانی در سلیمانیه و اربیل، محلات کارگری کارگران کارخانه های سیمان، سیگار، البسه و غیره نشان از حضور و وجود یک طبقه به نام کارگر بود اما در دولت اقلیم، کاخ نشینی، شهرک های عظیم با آپارتمان ها و ویلاهای بیشمار، هتل ها و قمارخانه ها و اماکن عیاشی سرمایه داران جای محلات کارگری را گرفتند و نفس کارگر و زحمتکش و کارکنان جامعه را که از مسکن مناسب و آب سالم و روشنایی و امکانات اولیه زندگی بی بهره بودند، بریدند. حلقه های وسیع سرمایه داران بزرگ و متوسط مصرف کننده و با زندگی انگلی و فاسد حول و حوش احزاب حاکم بوجود امدند که با شریک و سهیم شدن در مکیدن خون جامعه و ثروت و املاک و منابع و تجارت و قاچاق، یک زندگی مجلل و انگلی و فاسد برای خود ساختند. زمانی رییس اتحادیه میهنی افزایش میلیاردرها در سلیمانیه را از افتخارات خود ودولت اقلیمش نام برد... این دستاورد دولت اقلیم کردستان و حاکمیت احزاب ناسیونالیست کرد برای مردم کردستان است.
رفراندوم گفتم در سه دهه حاکمیت احزاب ناسیونالیست کرد، نامی از استقلال کردستان بمیان نیامد. بخصوص زمانی که عراق در سناریوی سیاه ساخته شده امریکا و متحدینش غوطه ور بود و جدایی و استقلال کردستان بسیار آسان و عملی بود به ان حتی فکر هم نکرد. در مقعطعی که داعش عروج کرد و منافع ناسیونالیسم کرد و قدرت و ثروتش را تهدید می کرد، حزب دمکرات بارزانی در یک معامله کثیف و ضد انسانی در توافقی با داعش شنگال را به او فروخت تا اربیل را که مرکز قدرتش است حفظ کند. بارزانی در سودای گسترش معامله و سازش و همکاری با داعش، مساله رفراندوم را پیش کشید. این عمل جنایتکارانه و فرصت طلبی کاسبکارانه ی بارزانی در حالیکه مردان و زنان موصل و شنگال و دیگر مناطق عراق زیر سایه شمشیر داعش پرپر می شدند، سرشان را می بریدند و زنان را می فروختند، تنها مایه شرمساری بارزانی شد و کسی به آن اعتنا نکرد. بارزانی بار دیگر در تابستان ۹٦ علم رفراندوم را بلند کرد و خود صراحتا اعلام نمود که هدف جدایی نیست بلکه فشار بر دولت فدرال مرکزی برای گرفتن سهم بیشتر از درامد ها است. دو سال بود دولت فدرال سهمیه ۱٧ در صدی بودجه عراق را از دولت اقلیم بریده بود، چرا که احزاب حاکم نفت کرکوک و دیگر مناطق کردستان را بدون هیچ حساب و کتابی استخراج و در بازارهای ایران و ترکیه به حراج می گذاشت. و دولت بغداد این احزاب را بدینوسیله تنبیه کرد. رفراندوم اما بدون اعتنا به این هدف فرصت طلبانه بارزانی مورد حمایت اکثریت مردم کردستان قرار گرفت. بارزانی در کارناوال های حمایت از رفراندوم بعنوان قهرمان ملی به میدان آمد و برای خود محبوبیت کسب می کرد. رفراندوم چنان با استقبال مردم روبرو شد که بارزانی را وسوسه کرد علیرغم مخالفت بغداد و جمهوری اسلامی و دولت ترکیه و امریکا و دیگران و حتی علیرغم مخالفت بخشی از جناح اتحادیه میهنی و گروه های دیگری از فعالین سیاسی و اجتماعی، سفت و سخت پای پروژه اش بایستد. پرچم استقلال بارزانی ولو برای معامله و بند و بست با بغداد و دول منطقه یا در رقابت با احزاب شریکش، اما حتی در صورت تحقق، چشم به قبضه کامل قدرت و ثروت منابع و معادن نفت کردستان از جمله کرکوک، بدون مزاحمت دولت مرکزی داشت. خواب و رویایی که آب از لب و لوچه بورژوازی کرد آویزان می کرد. اما در این سناریو، مردم حق طبیعی خود یعنی استقلال از فدرالیسم قومی و مذهبی عراق را، جستجو می کردند. در این سناریو مردم آزادی، رفاه و امنیت سیاسی و اقتصادی و دخالت در سرنوشت خود را ارزو می کردند و با این رویا پای صندوق های رای رفتند. رفراندوم پیروز شد. اکنون زمان آن بود که مردم آزادیخواه و استقلال طلب، رویای خود را به واقعیت تبدیل و مبارزه برای استقلال را تا آخر ببرند. این اتفاق نیفتاد و شکست خورد. چرا؟
رفراندوم ابزار معامله نه جدال برای پیروزی در بالا گفتم که بارزانی صراحتا رفراندم را بعنوان ابزار معامله و مذاکره با دولت مرکزی نام برد. قرار بود بارزانی به بغداد برود و کارت رفراندوم را روی میز عبادی بگذارد و بگوید حالا بیایید معامله کنیم. سهم ما را بیشتر کنید. قدرت جدید من را برسمیت بشناسید و نفت کرکوک را واگذار کنید وگر نه با خطرجدایی که مردم در رفراندوم به آن رای دادند روبرو می شوید! جناح رقیب حزب بارزانی یعنی اتحادیه میهنی و گوران و شعباتی از جریانات اسلامی، که در پروسه انجام رفراندوم سرشان را بی کلاه می دیدند، ولو تحت فشار اجتماعی و روانی جامعه ای که در خواست ازادی و استقلال می جوشید، تسلیم رفراندوم شدند اما در عمل هیچ باوری به ان نداشتند و در پی نقشه های خود بودند. نقشه ای که تنها با توسل به جمهوری اسلامی و نیروی قدس و حشد شعبی سپاه پاسداران می توانست عملی شود. می گویند قاسم سلیمانی و جمهوری اسلامی به اتحادیه میهنی فشار آوردند و یا عبادی تهدید کرد در نتیجه، اتحادیه میهنی تسلیم شد. این هم یک دروغ است. اگر هدف ازادی و استقلال است و اگر میلیون ها مردم کردستان پشت این خواست ایستاده اند و حاضرند تا پای جان برایش بجنگند از دشمنان چه باک! اما منفعت کلان احزاب ناسیونالیست از جمله اتحادیه میهنی و حامیانش جای دیگر یعنی شراکت با دولت بغداد برای تصرف نفت کرکوک و گرفتن سهمیه کلان بودجه دولت فدرال بود. این سیاست و نقشه ای بود که می بایست توسط حشد شعبی سپاه پاسداران به فرماندهی قاسم سلیمانی اجرا شود. و اجرا شد. توافق اتحادیه میهنی با دولت بغداد بر سر شراکت در قدرت و ثروت، قبل از اینکه تدارک هر مقاومت یا دفاعی در مقابل تهدیدات عبادی و حشد شعبی دیده شود، صورت گرفته بود. و این توافق با هر زبان و توجیهی از قبیل اینکه دشمن قوی تر بود و ما از عهده اش برنمی آمدیم به بارزانی هم اطلاع داده شد. در نتیجه سنگرها و شهرها و شهرک ها و جادها و چاه های نفت و فرودگاه و مراکز نظامی و شهر کرکوک بدون مقاومت به حشد شعبی و ارتش بغداد تسلیم شد. آیا بارزانی و متحدینش که بخشی از اتحادیه میهنی را هم با خود داشت می توانست این توافق را نپذیرد و مقاومت را سازمان دهد؟ اگر می خواست می توانست. کافی بود بارزانی همان لحظه پشت دوربین به مردم کردستان اعلام کند که به قول خودشان اتحادیه میهنی و حامیانش دارند رفراندوم را و کرکوک را و مردم را می فروشند. فراخوان یک بسیج عمومی مسلحانه ده ها هزار انسان مسلح زن و مرد را به جبهه ها می کشاند. کسی که واقعا خواهان آزادی و استقلال است باید تا ته آن برود. میلیون ها مردم کردستان و تمام منطقه و شهرهای تحت کنترل اتحادیه میهنی هم این را می خواستند. شکی نباید داشت که مردم سلیمانیه و حتی بخشی از نیروهای پیشمرگ اتحادیه میهنی در سنگرهایشان می ماندند و یا می پیوستند. در این جنگ ولو حشد شعبی جمهوری اسلامی و ارتش عراق کرکوک را تصرف می کردند، اما خواست رفراندوم و اراده آن پیروز بود. شکست در جنگ الزاما به معنای شکست در خواست و ارمان ها و اهداف و آرزوهای مردم ازادیخواه و استقلال طلب نیست. اما بارزانی این کار را نکرد. او هم عقب نشست و تسلیم شد چرا که فکر می کرد بازی را به رقیب خود باخته است. اهداف بارزانی در رفراندوم که مذاکره و معامله با دولت عبادی بود شکست خورده بود. این شخص و این حزب و این سنت تنها هنر تاریخی اش معامله و شراکت و بند و بست از بالا است وقتی این افق تاریک شد همه ی ارزوهایش بر باد می رود. اکنون جناح اتحادیه میهنی منفعت سیاسی و اقتصادی خود را در شراکت با حشد شعبی جمهوری اسلامی و دولت بغداد می جوید و ظاهرا طعمه ای و لقمه ای هم قرار است جلوش بیندازند. قرار است سهم چند درصدی بودجه سراسری به خزانه روسای اتحادیه میهنی ریخته شود. هنوز سهم بارزانی معلوم نیست. او در این بند وبست که آرزویش بود در بغداد صورت گیرد و در این بازی به رقیب خود باخته است. در این وسط، رفراندوم واراده مردم است که در این بند و بست و معاملات سرش بی کلاه ماند.
آینده کردستان چه می شود؟ آینده کردستان دو را ه دارد. یکی راه تاریخی، تکراری و شناخته شده ی احزاب ناسیونالیست کرد است. راهی که آینده کردستان را باز هم به میز مذاکرات و معاملات و سازش ها و شراکت ها واگذار می کند. توافق اتحادیه میهنی با حشد شعبی و دولت بغداد و عقب نشینی بارزانی از کرکوک بانی شکست رفراندوم و شکست اراده مردم بود. اکنون احزاب ناسیونالیست کرد تنها در فکر جبران منافع از دست رفته از طرق دیگر هستند. دولت عراق و حشد شعبی جمهوری اسلامی، برنامه ی الحاق اجباری کرکوک و دیگر مناطق اشغال کرده را به حکومت فدرال قومی و مذهبی بغداد اجرا کرده است. گام بعدی این است که کردستان به یک استان یا حتی دو استان سلیمانیه و اربیل وابسته و بخشی از عراق تعریف شود. در این صورت فاتحه دولت اقلیم خواده شده است. احزاب ناسیونالیست کرد این بار نه از موضع دولت اقلیم بلکه بعنوان شرکای بغداد و سرمایه داران محلی و سراسری از موضع بسیار ضعیف و زلیل به سهم کم تری رضایت خواهند داد. حضور کسی به نام رییس جمهوری عراق که یک دلقک و ادم بی اختیاری بیش نیست و یا حضور چند کارمند و پلیس اتحادیه میهنی در کرکوک، نه نشانه قدرت، بلکه موقعیتی بسیار زبون و بی اختیاراست. اما اگر کرکوک مقاومت می کرد وحتی اگر روزهای اول، تلاش دولت عراق و حشد شعبی جمهوری اسلامی برای اشغال کرکوک را خنثی می کرد، ورق بر می گشت و دولت بغداد و حامیان منطقه ای و حتی امریکا با دیدن مقاومت مردم کردستان این بار از موضع دیگر، از موضع آشتی و صلح وارد می شدند. این اتفاقی بود که در کوبانی کردستان سوریه اتفاق افتاد. اوایل و هفته ها، مقاومت مردم کوبانی در مقابل داعش کسی به حمایت از آن ها برنخاست. حتی تا آن زمان شابع بود که هواپیماهای امریکایی برای داعش سلاح و مهمات پایین می انداختند. زمانی حتی داعش نصف شهر کوبانی را اشغال کرده و با مقاومت انقلابی مردم روبرو شده بود، ورق برگشت و امریکا وارد صحنه شد.
بارزانی و شرکا تا آخرین لحظات منتظر دخالت امریکا و حمایتش از رفراندوم بودند. حتی به دلیل این انتظار و توقع، تدارک مقاومت آنطور که باید دیده نشد. سنگرها وخندق هایی کنده نشدند. هیچ نقشه معینی برای دفاع از شهر چه در بیرون و چه داخل شهر وجود نداشت. مردم مسلح شهر بدون برنامه و بدون رهبری و فرماندهی رها شدند. شور و شوق ناشی از تبلیغات تو خالی رهبران احزاب که گویا مقاومت سازماندهی شده است، در همان ساعات اولیه به هرج و مرج و اضطراب در جبهه ها و شهر کرکوک تبدیل شد. آرایش نظامی پیشمرگان در مقابل حشد شعبی و ارتش عراق، بیشتر شبیه یک مانور میلیشیای عشیرتی بود تا یک نیروی نظامی مجرب و منظم با فرماندهی جدی و قاطع و صاحب نقشه و استراتژی جنگ مقاومت برای پیروزی. رفته بودند خود را نشان دهند تا امریکا بیاید و تکلیفشان را روشن کند. در حالیکه امریکا هم علنا و هم در نامه وزارت خارجه شان به بارزانی به روشنی اهدافش را بیان کرده بود. پیشمرگان با کم ترین مهمات و سلاح سنگین پشتیبانی، به سنگرها فرستاده شدند. پیشمرگانی که در همان ساعت اول ردو بدل کردن آتش از راه دور، خشاب هایشان را خالی کرده و بدون مهمات ماندند. تعدادی از پیشمرگان که تا آخرین گلوله شان جنگیدند و در یکی از جبهه ها و سنگرها بدون مهمات و تنها ماندند و قربانی سیاست انتظار و تظاهر به مقاومت از جانب فرماندهان سیاسی و نظامی احزاب حاکم و فریب آن ها شدند. اما مردم قبل از اینکه به شراکت با دشمن و طمع چاه های نفت و یا چیز دیگری بندیشند، به این فکر می کردند که باید رویای آزادی و استقلال شان متحقق شود. و برای این کار منتظر مذاکره و معامله نبودند و حاضر بودند در سنگرهای دفاع از خواست خوو تا گلوله آخر بجنگند... مگر صدهزار نیروی مسلح مصطفی بارزانی حاضر نبودند تا آخر بجنگند؟ ولی بارزانی پدر و حزبش نه به این نیرو و مردم ستمدیده کردستان که حاضر بودند هر کاری بکنند، بلکه چشم به فرمان ایران و دیگر بازیکنان صحنه داشت. این سنتی است که در رابطه با رفراندوم و کرکوک اتفاق افتاد. از آنجا که متاسفانه هنوز مردم به احزاب ناسیونالیست کرد متوهم بودند و فریب شان را خوردند، خود را مستقیما برای مقاومت و دفاع سازمان ندادند و به میدان نیامدند. تاسف و گریه و ناله و یاس نشان از این ناآمادگی مردم و رهبرانشان در میان خود برای سازماندهی مقاومت بود. در کوبانی هیچ اسلحه سنگین و تانک و توپی وجود نداشت. تنها اسلحه ی زنان و مردان جنگجو، یک اسلحه سبک بود. حتی تدارکات تسلیحاتی و خوراکی به اندازه کافی وجود نداشت. زمانی من با یکی از رهبران جنبش مقاومت کوبانی حرف می زدم می گفت فقط برای 15 روز دیگر خوراکی داریم. بجز چادری که به دلیل توپ و خمپاره انداختن های داعش به این بخش شهر مجبور بود سیار باشد، بیمارستانی وجود نداشت. رهبران و فرماندهان مقاومت کوبانی هم از پنتاگون نیامده بودند، همان زنان و مردانی بودند که در جنگ های نامنظم تجاربی داشتند و متکی به تصمیم و اراده توده های مردمی که مقاومت می کردند.
کرکوک هم می توانست چنین سرنوشتی داشته باشد. و این ممکن بود. وبسیار بیشتر از کوبانی امکان داشت. ده ها هزار نیروی پیشمرگ و تانک و سلاح های سنگین و حمایت میلیونی مردم، پشت جبهه محکم و تدارکات و ذخایر تسلیحاتی و لجستیکی و خوراکی و درمانی با بیمارستان های فراوان و مجهز...و حمایت مردم کردستان تنها حمایت زبانی نبود. همه حاضر بودند به میدانهای جنگ بروند. می توانم به جرات بگویم که اگر در کرکوک یک یا چند رهبر و فرمانده سیاسی و نظامی مصمم به جنگ به میدان می آمد تمام نیروهای بسیج شده را می توانست سازمان دهد. پیشمرگانی که از سنگرهایشان برگردانده شده بودند می گفتند نمیدانیم چه شد؟ جنگی در کار نبود. فقط دیدیم تانک ها و سلاح های سنگین پشت ما را خالی کردند و رفتند. حتی تعدادی که از نقشه آگاه نشده بودند، هنوز در سنگرها ماندند و تا آخرین گلوله مقاومت کردند و کشته یا زخمی شدند. اگر پیشروانی و فرماندهانی در کرکوک بودند که مصمم به مقاومت باشند، همه آن پیشمرگان بازگردانده شده از جبهه را هم با خود داشتند. تانک ها، خودروها ی سنگین و سبک با مسلسلهایشان در جاده ها ولو و سرگردان بودند. کسی نبود آن ها را جمع کند و مورد استفاده قرار دهد. و این کار بارزانی نبود. این سنت بارزانی نیست. این سنت ناسیونالیسم کرد نبوده و نیست. جنگ و صلح های ناسیونالیسم کرد فقط وسیله ای برای توجیه هدف شراکت و بند و بست و معامله و فرمان از جاهای دیگر بوده و هست. ناسیونالیسم کرد قهرمان پیروزی نداشته وندارد و قرار نیست داشته باشد. فرماندهان احزاب ناسیونالیست، اکنون تاجران و سرمایه داران میلیاردری هستند که نمی خواهند آن را از دست بدهند. فرمانده نظامی لشکر ٧۰ در محور جنوب می گوید دیدیم نیروی دشمن زیاد است عقب نشستیم. اما این عقب نشینی از یک سنگر به سنگر عقب تر نبود. هزیمت و فرار بود. پیشمرگان حاضر بودند بجنگند و این رانشان دادند. اما فرماندهانشان فرار کردند. فرماندهانی که در جنگ فرار می کنند باید فورا محاکمه و مجازات و خلع درجه و فرماندهی شوند. تنها کسانی می توانند بجنگند که چیزی برای از دست دادن ندارند جز ستم و زنجیرهای حقارت و بندگی شان. و این انسان ها در کردستان ایران میلیون ها نفرند. اما مردم خودبخود به میدان نمی ایند. خودبخود سازمان نمی یابند. رهبر می خواهند، فرمانده می خواهند و پیشروانی که خود در سنگرهای مقدم در کنارشان می ایستند... ناسیونالیسم کرد فاقد این خصوصیت و ماهیت و انسانیت و آزادیخواهی و جسارت است. ناسیونالیسم کرد می ترسد دلارهایش را دیگر نبیند. در کاخهایش لم ندهد و عیاشی و خوشگذرانی اش بر باد رود... اکنون بخشی از معامله گران و فرصت طلبان ناسیونالیسم کرد چه در میان احزاب و چه روشنفکران و فعالین جنبش قومی می گویند، مشکل از رفراندوم است. این دروغگویان بی شرم، می دانند و مردم کردستان هم می داند که دولت عراق هیچ وقت حاضر نمی شد مناطق تصرف شده توسط دولت اقلیم در جریان جنگ داعش به کردستان ملحق شود. و این حمله بعد از اتمام کار داعش صورت می گرفت. رفراندوم و دفاع از ان اگر با مقاومت توده ای همراه بود، می توانست این ادعای عبادی را به شکست بکشاند. می توانست یک بار و برای همیشه بند ناف شراکت در قدرت با دولت فدرال قومی بغداد را ببرد. سوال این است که آیا چند هفته و ماه دیگر اگر عبادی می خواست کرکوک و مناطق مورد مناقشه را به دولت فدرال برگرداند و به زور متوسل می شد، در برابر آن مقاومت می شد؟ اگر جواب مثبت است، این مقاومت چرا امروز نشد؟ شکی نیست ان زمان هم احزاب ناسیونالیست منتظر فرمان از بالا و امریکا می نشستند و کاری انجام نمی دادند. مردم هم آن زمان چرا باید از کرکوک و چاه های نفتش دفاع کنند در حالی که چشم انداز هیچگونه استقلال و ازادی را نداشتند. اما امروز مردم کردستان با هدف به کرسی نشاندن اراده و رای خود حاضر به هر گونه تلاش و مقاومتی بودند.
اما کردستان امروز راه حل دیگری هم دارد. راه نجات مردم کردستان عراق، واگذاری تمام قدرت به مردم است. این خواستی است که این روزها در میان توده های میلیونی مردم و حتی در میدیای احزاب بورژوایی با صراحت بیان می گردد. جامعه کردستان عراق در معرض فروپاشی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و تهدیدات نظامی از طریق جنگ داخلی و اشغال کردستان توسط ارتش و میلیشیای دولت مرکزی عراق و دولتهای حامی اش قرار گرفته است. این وضعیت می تواند یا به یاس و تسلیم مردم، یا یک قیام توده ای منجر گردد. خواست و رویای ازادی و استقلال و اراده مردم توسط احزاب ناسیونالیست حاکم بر کردستان به معامله و بند وبست و مزایده گذاشته و فروخته شده است. این احزاب شکست سیاسی خود در معامله بر سر رفراندوم را می خواهند شکست مردم و شکست پیشمرگان قلمداد کنند. این یک دروغ بیشرمانه است. راه پیروزی کارگران و زحمتکشان یک قیام توده ای برای برانداختن حاکمیت پوشالی احزاب سرمایه داران کردستان و تمام قدرت به مردم است. ما به ضعف های خود واقفیم. نفوذ افکار پوسیده ناسیونالیسم و قوم پرستی منشا قدرت احزاب ناسیونالست حاکم در کردستان است. افکاری که تاریخا مردم کردستان را با آن فریب داده و به ابزار قدرت گیری و ثروت اندوزی خود تبدیل کرده اند. تمام قدرت مالی و تسلیحاتی توسط احزاب حاکم در کردستان قبضه شده است. انقلابیون و آزادیخواهان پیشرو در کردستان و حزب سیاسی پیشرو کارگران و زحمتکشان در اقلیت است...
در مقابل، زمینه های یک عصیان و قیام توده های مردم ناراضی، متنفر، سرخورده و فریب داده شده وجود دارد. توده های محروم کردستان از احزاب حاکم سلب اعتماد کرده اند. این وضعیت ویژه و منحصر بفردی است که می تواند توازن قوای کنونی را با یک آگاهگری گسترده، عمیق، عظیم و پیگیر در میان توده های کارگر و زحمتکش و پیشمرگ، تغییر داده و به یک قیام توده ای منجر گردد. پیشمرگان فرزندان مردم ستمدیده و محروم اند و به روی پدران و مادران و برادران و خواهران و همسرنوشتان خود اسلحه نخواهند کشید. پیشمرگان بخشی از مردم قیام کننده هستند و به آن می پیوندند. تاریخ قیام را از حالا نمی شود تعیین کرد. قیام توده ای در جریان زنجیره ای ناگسستنی و مکرر از تجمعات، تظاهرات، اعتصابات عمومی، میتینگ های بزرگ اجتماعی و آگاهگری بیدریغ در روزها و هفته های آتی، فرا می رسد. زمانی که روز قبل از آن زود و روز بعد دیر خواهد بود. سرنوشت مردم زحمتکش کردستان به اراده و تصمیم کمونیست ها، پیشروان و انقلابیون ازادیخواه این جامعه بستگی پیدا کرده است. مردم محروم و فداکار اما فریب داده شده کردستان، تشنه آزادی و رهایی اند. هیچ مستمسکی نمی تواند این حقیقت را بپوشاند. فضای امروز جامعه کردستان از انتقاد و افشاگری گذشته است. توهم مردم به احزاب حاکم تا کنونی ریخته است. بی عملی و انتظار، شکست و فروپاشی جامعه و اقدام انقلابی، پیروزی آن است!
برنامه قیام توده ای - شکل حکومتی برخاسته از قیام، پارلمانی نخواهد بود. تشکیل دولت موقت از شوراهای نمایندگان کارگران و زحمتکشان است. این هنوز جمهوری سوسیالیستی نیست. - همه توافقات ننگین احزاب حاکم با دولت مرکزی ودولتهای منطقه مردود و ملغی می گردند. - تولید اجتماعی و توزیع تحت کنترل و نظارت شوراهای نمایندگان کارگران و زحمتکشان در می آید. - میلیشیای احزاب منحل و نیروی پیشمرگ بخشی از تسلیح عمومی آزادی کردستان خواهد بود. - تقسیم مردم بر اساس قومیت، ملیت و مذهب ملغی و حقوق شهروندی برابر تضمین می شود. - حقوق همه مقامات دولتی بیشتر از دستمزد یک کارگر ماهر نخواهد بود. - همه مقامات دولتی انتخابی اند و هر زمان قابل عزل و جایگزینی هستند. - تمام داراییهای منقول و غیر منقول که در تصرف احزاب حاکم و سرمایه داران بزرگ است، به شوراهای نمایندگان کارگران و زحمتکشان کردستان بر گشته و مصادره خواهند شد. - کردستان ازادترین جامعه در منطقه خواهد بود که ازادیهای بی قید و شرط سیاسی، ازادی بیان، تشکل، تحزب و اعتصاب، لغو اعدام، جدایی مذهب از دولت و آموزش و پرورش و برابری زن و مرد حد اقل قوانین بی برو برگرد آن خواهد بود. - دولت موقت، در مدت کوتاهی مجلس موسسان را برای تدوین قانون اساسی فرا می خواند. مخالفان و دشمنان، کمونیست ها، انقلابیون و آزادیخواهان کردستان را به ایجاد هرج و مرج و اغتشاش متهم خواهند کرد. و ما توده های میلیونی کارگر و زحمتکش را به این واقعیت و باور می رسانیم که مبارزه و قیام ما برای جلوگیری از جنگ داخلی احزاب حاکم و اشغال کردستان توسط دولت مرکزی عراق و از هم پاشیدن شیرازه جامعه است. مبارزه و قیام مردم برای صلح و همزیستی با تمام نیروها و دولتهایی است که قدرت اراده و اختیار مردم برای تعیین سرنوشت سیاسی خود را برسمیت بشناسد.
کلام آخر شاید این حرف آخر را باید اول زد. چرا که بدون این آگاهی هیچ راه پیشروی و پیروزی وجود ندارد. گفتم ناسیونالیسم کرد را با خیانت نمی توان توضیح داد و شناخت. ناسیونالیسم خوب و بد نداریم. ناسیونالیسم خائن و وفادار نداریم. ناسیونالیسم یک تفکر، یک سیاست و یک ابزار بورژوایی است. تاریخ ملی گرایی را در سراسر جهان از هیتلر پدرخوانده ناسیونالیسم آلمان تا ناسیونالیسم شاهنشاهی ایران، ناسیونالیسم عرب، ناسیونالیسم ترک ، تا ایران جمهوری اسلامی و ناسیونالیسم کرد و غیره همه در یک اصل و مبنا شریکند و بهم میرسند. و آن بزیر سلطه کشیدن طبقه کارگر و زحمتکشان جامعه به نام ملت واحد، ملت خودی، خون ملی، عرق ملی، افتخار ملی، پرچم ملی، اقتصاد ملی و ... برای تولید سود هر چه بیشتر و انباشت سرمایه است. ناسیونالیسم مدافع سرمایه و استثمار طبقه کارگر،عامل تفرقه در صفوف کارگران و مردم تحت نام کرد، ترک، عرب و غیره است. ناسیونالیسم ضد زن، ضد آزادی و حرمت انسان و پدیده ای تا مغز استخوان فاسد و ارتجاعی است. هر بخش ناسیونالیسم همچنین دین و مذهبی به نام مسیحی، یهودی، مسلمان، شیعه، سنی و غیره را در خدمت خود دارد. ناسیونالیسم ایدئولوژی بورژوازی است که حتی اتحاد قاره ای هم چون اتحادیه اروپا هم از آن مبرا نیست. ناسیونالیسم بورژوایی ریاکار هست. از طرفی منفعت اقتصادی و سیاسی بورژوازی جهان، مرز نمی شناسد. اما هر بخش آن وقتی به کشور و درون مرزهایش برمی گردد، برای حفظ وحدت و یکپارچگی منفعت خود، به ناسیونالیسم، ملت واحد و نفی طبقات، می رسد. کردایه تی، برای بورژوازی کرد نه یک تقدس و باور بلکه، ابزاری در خدمت رام کردن، مسخ کردن، و تحمیق و فریب توده های کارگر و زحمتکش کرد زبان و خالی کردنشان از هویت انسانی است. ملت کرد، زبان و لباس کردی، عرق و تعصب قومی و...، کلاه بوقی مسخره ای است که بر سر مردم ستمدیده و فقیر و بی اراده و بی اختیار گذاشته می شود، تا به ریش شان بخندند و به این طرف و آن طرف بکشانند. سرباز و پیشمرگ شان کنند و به جنگ بر سر شریک شدن در قدرت و ثروت با رقبای خود، بفرستند. تا زمانی که زنگوله ی کردایه تی بر گردن مردم بماند و مثل انسان های بدون اراده و اختیار به دنبال احزاب و حکام بورژوازی ناسیونالیست روان باشند، قربانی زبان بسته باقی می مانند. تا زمانی که ناسیونالیسم و کردایه تی بر ذهن و عقل و شعور انسان هایی کرد زبان سنگینی کند و حاکم باشد، سرنوشت همه مناطق کردنشین در کشورهای همجوار همین است که هست. اولین راه نجات این مردم به زباله دانی ریختن و بریدن زنجیر اسارت ناسیونالیسم و ملی گرای و قوم پرستی و تعصب و عرق ملی است. بدون این و تا زمانی که کردایه تی هویت مردم این دیار است و هویت انسانی و برادری طبقاتی و برابری غایب است، آب خوشی از گلوی هیچ زن و مرد و جوان کارگر و زحمتکشی در همه بخش های کردستان پایین نمی رود. باد زدن ناسیونالیسم و کردایه تی، تقدیس و تحبیب آن، دشمنی بزرگی است که نسبت به انسان های این بخش جامعه بشری روا داشته می شود. روشنفکران، شعرا و تحلیبل گران بارگاه ناسیونالیسم کرد و کردایه تی، بی شرم ترین عناصر در خدمت این ایدئولوژی ارتجاعی و تا مغز استخوان فاسد اند. اما به زباله ریختن کردایه تی صرفا با تبلیغ و افشای خیانت ها و جنایات ناسیونالیسم کرد، ممکن نیست. آگاهگری بشر به هویت انسانی تنها یک وجه کار است. رها کردن واقعی کارگران و زحمتکشان از اسارت ناسیونالیسم، با سازماندهی یک مبارزه طبقاتی و یک مبارزه سیاسی و اجتماعی بی امان علیه بورژوازی و احزابش و علیه ناسیونالیسم امکان پذیر است. زمانی ممکن است که کارگر و زحمتکش شهروند کردستان قبل از اینکه وابسته و اسیر چیزی به نام کردایه تی شود، خود را متعلق به طبقه خود، طبقه کارگر بداند. ملت واحد، دروغ بزرگ و فریبکاری کثیف و کلاه گشادی است که ناسیونالیسم کرد، بر سر کارگران و زحمتکشان کردستان می گذارد. نه تنها در کردستان، در هیچ کجای دنیا ملت واحد وجود ندارد. مردم همه با هم وجود ندارد. جوامع بشری چندین دهه است جوامعی طبقاتی است. ملت واحد یک دروغ و یک ادعای پوچ است! زمانی ناسیونالیسم "شوینسم" حاکم، مردمان یک کشور را به ملت بالا دست و پایین دست و تحت ستم تقسیم می کند و مبارزه برای رفع ستم ملی به دستور می آید، ناسیونالیسم ملت فرودست مدعی رفع این ستم می شود. این ادعایی است که ناسیونالیسم کرد در همه بخشهای کردستان پرچم آن را تحت نام کردایه تی بر افراشته اند. اما این ادعایی ریاکارانه است. رفع ستم ملی ابزاری است در خدمت تحقق مناقع سیاسی و اقتصادی و شراکت در قدرت و ثروت احزاب ناسیونالیست و سرمایه داران شان. شکست ناسیونالیسم کرد را تنها نیرویی می تواند تضمین کند که قدرت را از پایین سازمان دهد. برگ کردایه تی را از دست احزاب ناسیونالیست انداخته و توده های کارگر و زحمتکش را دارای توان و اختیار و اراده برای تعیین سرنوشت خود کند. مردم کردستان عراق به جدایی از فدرالیسم قومی عراق رای دادند. این دستاوردی است که می تواند ربطی به معاملات و بند و بست های احزاب ناسیونالیست کرد نداشته باشد. حفظ این دستاور به سرانجام رساندن آن تنها از یک جنبش اجتماعی قدرتمند ساخته است که در راس آن کارگران، کمونیست ها و آزادیخواهان و زنان ومردان برابری طلب قرار دارند. استقلال و ازادی کردستان از حکومت فدرال قومی و مذهبی عراق می تواند یک رویا نباشد. کردستان آزاد غیر قومی و غیر مذهبی می تواند به یک واقعیت تبدیل شود. بشرطی که کارگران و مردم کردستان از اسارت کردایه تی رها شوند و بعنوان نیروی توده ای مدعی قدرت، احزاب قومی وغاصب داراییهای جامعه را از قدرت ساقط کنند و خود اداره جامعه را بر عهده گرفته و دولت غیر قومی و غیر مذهبی و نماینده منافع اکثریت زحمتکشان جامعه را تشکیل دهند. تا زمانی که سم و تخدیر ناسیونالیسم و کردایه تی از جامعه زدوده نشود، توقع هر گونه تغییری به نفع جامعه کردستان بیهوده است.
۱٧ اکتبر ۲۰۱٧
|