مظفر محمدی
دلایل رد رفراندوم اخیر کردستان از جانب احزاب و جریانات ناسیونالیست و بخشی از روشنفکران و بعضا چپ را به دو دسته تقسیم می کنم: ۱- رفراندوم وقتش نبود. از جانب امریکا حمایت نشد. می بایست پیشنهاد وزیر خارجه امریکا در نامه اش اجرا می شد. رفراندوم مساله شخص بارزانی بود. میخواست قهرمان ملی شود. رفراندوم برای گرفتن کرکوک از یکیتی بود... ۲- رفراندوم به حکومت بغداد بهانه داد به کردستان حمله کند. در نتیجه رفراندوم غلط و همه بلاها از رفراندوم برخاسته است... مخالفین رفراندوم و حق آزادانه رای به ماندن یا جدایی مردم کردستان به کنار. با این ها حرفی نمیشود زد. این ها میتوانند شوینیست های عرب یا فارس یا هر کس دیگر باشند. مخاطب من موافقین رفراندوم و حق رای مردم کردستان برای ازادی و استقلال هستند. اما دلایل فوق را بعنوان مخالفت خود با رفراندوم اخیر در کردستان دارند و هنوز هم بر طبل آن می کوبند و از قبل آن فکر می کنند برای خود وجهه سیاسی می خرند. این دلایل و توجیهات ولو حقانیت کوچکی هم در آن باشد، اما بخصوص امروز دیگر فاقد هر گونه حقانیت اند. چرا؟ ۱- هر هدفی که بارزانی داشته یا دارد، مطلقا نمی تواند توجیهی برای منتفی کردن و واگذاری حقی به آینده باشد. تاریخا و امروز هم گاها بورژوازی و یا احزاب حاکم مثل کردستان عراق، خواستی را مطرح می کنند و حتی نمایندگی می کنند که خواست مردم هم هست. خواست استقلال بارزانی با مردم همسو شد و این بخودی خود هیچ ایرادی ندارد. اکثریت مردم کردستان، هم بدلایل زخم تاریخی ستم ملی و افشاندن بذر نفرت قومی و هم بدلایل وضعیت موجود حکومت قومی – شیعی عراق و کشمکش های ناشی از فدرالیسم قومی که مدام تسلط خواهی و تنگ کردن عرصه به اقلیت شریک در فدرالیسم توسط اکثریت مثل استخوان لای زخم باقی ماند، راه فرار و نجات از وضع موجود را استقلال خود دانسته و می دانند. و این خواستی کاملا درست و برحق است. مردم کردستان از حاکمیت دمکراتیک و مردمی و با حقوق شهروندی مساوی برای همه مردم روبرو نبوده و نیستند. حکومت عراق را طیفی از اقوام و عشایر و قبایل و مذاهب تشکیل داده است که در آن شیعه های طرفدار ایران دست بالا را دارد. صرفنظر از انگیزه های قومی و مذهبی، چاه های نفت کرکوک و دیگر نقاط کردستان برای این بخش اکثریت و قدرتمند حاکم در بغداد همیشه وسوسه انگیز بوده و جمهوری اسلامی ایران بعنوان محرک و سازمانده منافع سیاسی و اقتصادی اش نقش تعیین کننده داشته و دارد. در نتیجه هیچ توجیهی از قبیل اهداف بارزانی از رفراندوم، خودخواهی شخصی یا رقابت با اتحادیه میهنی بر سر کرکوک و یا بی توجهی به پیشنهاد امریکا برای نفی آن و یا موکول کردن حق رای مردم به آینده نامعلوم، قابل قبول نیست. برای مثال من شهروند کردستان عراق که همین امروز میخواهم کردستان مستقلی باشد که از دعواهای قومی – شیعی عراق و دخالتهای دول منطقه برحذر باشم، چرا باید نصیحت های وزیر خارجه امریکا مهم باشد؟ چرا باید به پیشنهادات و برنامه او اعتماد کنم؟ چرا باید سرنوشت خودم را دست مصالح این و آن در داخل و خارچ بسپارم. برای مردم دردمند کردستان که در چنبره و محاصره ی منافع و مصالح سیاسی و اقتصادی دولت مرکزی، جمهوری اسلامی، دولت ترکیه و دولت امریکا گیر افتاده اند، چرا رهایی از این بند ولو یک روز زودتر درست نیست؟ حتی یک روز زودتر! ۲-رفراندوم به حکومت بغداد بهانه داد به کردستان حمله کند. کسانی این مساله را مطرح می کنند یا از سیاست بی خبرند و یا خبر دارند اما بنا به مطامع و امیال و اهداف خود بر آن چشم می بندند. اولا - کیست نداند که با فرار و عقب نشینی ارتش عراق از کرکوک و شهرهای دیگر در مقابل داعش، این بخش توسط پیشمرگانی که با داعش جنگیدند بازگردانده و به دولت اقلیم کردستان ملحق شد. کرکوک توسط دولت اقلیم تصرف یا اشغال نشد، بلکه از داعش آزاد گردید. بعد از آن و با آغاز جنگ سراسری با داعش، حیدر عبادی مدام گفته است، بعد از جنگ داعش دولت اقلیم باید به مرزهای قبل از جنگ داعش برگردد و مناطقی که مانند کرکوک در دست دارد به دولت عراق تحویل داده شود. در نتیجه، حاکمیت شیعی طرفدار جمهوری اسلامی نیازی به بهانه نداشت. عبادی کردستان شریک در فدرالیسم قومی – شیعی را کوچک تر و ناتوان و نیازمند بغداد می خواهد. بنا براین حمله برای تصرف کرکوک و مناطق مورد مناقشه همیشه در دستور دولت بغداد بوده است. دوما- جمهوری اسلامی همیشه کردستان عراق را منطقه نفوذ و بازاری برای فروش کالاهای خود دانسته است. در حیات طالبانی او این منفعت جمهوری اسلامی را نمایندگی می کرد با این تفاوت که طالبانی تجارب زیادی در زمینه بازی سیاسی داشت و تلاش می کرد دل دولت ترکیه و دولت عراق را هم با خود داشته باشد. در مقابل، حزب رقیب طالبانی یعنی حزب دمکرات بارزانی که ترکیه را حامی خود داشت، درعین حال با جمهوری اسلامی هم میانه را بهم نزد. بارها بارزانی از حمایت جمهوری اسلامی در کمک به خود قدردانی کرد. با حذف طالبانی از سیاست در کردستان به دلیل مریضی، جمهوری اسلامی بطور منظم در همه امور اتحادیه میهنی دخالت داشته و تلاش کرد این بخش کردستان را تماما و بی اما و اگر با خود داشته باشد. قاسم سلیمانی عملا در شکاف ها و اختلافات درون اتحادیه میهنی ظاهرا بعنوان داور و اما با هدف سازمان دادن نیروی خود در درون رهبری اتحادیه میهنی این تشکیلات را کنترل کند. قاسم سلیمانی عملا جای طالبانی نقش بازی می کرد اما طالبانی ضامن وحدت تشکیلات خود با سهیم کردن همه ی جناح ها در قدرت و ثروت بود ولی قاسم سلیمانی عامل تجزیه اتحادیه میهنی و تصرف آن توسط جناح وابسته به خود شد. همه به یاد دارند که قاسم سلیمانی طالبانی مریض و عملا بیهوش را روی صندلی چرخ دار همراه بافل پسرش به تهران کشاند تا امضای واگذاری جانشینی به پسرش را از او گرفتند. قاسم سلیمانی جناح خود متشکل از بافل طالبانی و اراس و لاهور شیخ جنگی... را در درون رهبری اتحادیه میهنی ساخته بود. مخالفت جمهوری اسلامی با رفراندوم فقط به این خاطر بود که جاپای نفوذ کامل و بی رقیب خود در کردستان عراق را محکم کند... کسی هست از خودش بپرسد که وقتی اکثریت عظیم مردم کردستان میل و خواست جدایی از حکومت فدرال قومی – شیعی را دارند، چرا باید جمهوری اسلامی، ترکیه، دولت امریکا و حتی شورای امنیت سازمان ملل با این خواست مخالفت کنند! این حق را چه کسی به آنها داده است؟ اگر قرار است قلدری و زورگویی بر دنیا حاکم باشد، باید مردم تحت ستم و بی اراده تا ابد برده و تحقیر شده باقی بمانند؟ اگر مردمانی تحت هر شرایطی گفتند ما نمیخواهیم در دولت مشترک فدرال بمانیم و میخواهیم جدا شویم چرا باید با محاصره و تهدید و حمله نظامی مواجه شوند؟ در نتیجه، علیرغم توجیهات مخالفین رفراندوم آنهم هر کدام با اهداف و نیات خود، ایراد در برگزاری رفراندوم نبود. مشکل زود هنگامی یا طمع بارزانی یا اهداف دیگر نبود، ایراد در ایجاد شکاف در میان مردم، تسلیم شدن و معامله کثیف خائنانه و فروختن رای و اراده مردم به دشمن بود... دولت اقلیم کردستان دولت مردم نبود، این را همه می دانند و می گویند. حتی نیروی پیشمرگ که میلیشیای در خدمت غارت داراییهای جامعه توسط دولتمردان احزاب ناسیونالیست بود، اما همین نیرو می خواست و می توانست از رفراندوم و رای خود و جامعه اش دفاع کند. ده ها هزار نیروی مسلح با تجهیزات مدرن و کامل، توانایی ایستادگی و پس زدن حشد شعبی و نیروهای نظامی عراق را داشت. خائنانی که گفتند نیروی دشمن زیاد بود و ما نخواستیم مردم کشته شوند، یک دروغ کثیف و توجیه تهوع آوری را به خورد مردم می دهند. این ریاکاری زبونانه و خائنانه را کسی از آنها نمی خرد. اما سوال این است که چرا هنوز مخالفین رفراندوم پرچم این توجیهات خودفریبانه را ول نمی کنند؟ جناح خودفروخته به قاسم سلیمانی در اتحادیه میهنی این را بگویند، هدفشان معلوم است. این ها با ادعای مسخره این که نگذاشتیم مردم کشته شوند و وعده پول از بغداد می آید و نان مهم تر از استقلال است، عقب مانده ترین بخش جامعه را فریب می دهند. پشت هدف کثیف این ها منفعت های کلانی خفته است. این ها جز خیانت هیچ منفعتی از مردم کردستان را نمایندگی نمی کنند. اما طیف های دیگری هستند که از جنبش تغییر "گوران"، نسل جدید "نه وه ی نوی" و غیره به خود می بالند و با "افتخار" می گویند: " ما از اول گفتیم رفراندوم نکنید. دیدید ما درست گفتیم!" اما این ادعا هم پوچ و مشمئز کننده است. این ادعا در مقابل ٦ میلیون رای مردم کاملا بی ارزش و مسخره است. این ها بزدلانی هستند که فکر می کنند شکست تحمیلی به مردم فرصت طلبی زبونانه شان را توجیه می کند. این ها جای دوست و دشمن را عوض می کنند. عاملین شکست رای مردم را برحق و رای دهندگان را مقصر می نامند. ارزوی استقلال و بریدن بند ناف چرکین با دولت شوینیست عرب- شیعی عراق یک میل و ارزوی برحق است. این خواست را تبلیغات و یا جاه طلبی بارزانی بوجود نیاورده است. این خواستی و حقی تاریخی است. مردم آمدند و رای به جدایی دادند. این حق را با ادعای "من مخالف بودم"، نمی توان به سخره گرفت. این توجیهات به هیچ کسی حقانیت نمی دهد رفراندومی را که انجام شده و اکثریت مردم در آن رای داده اند، زیر سوال ببرد. منتقدین رفراندوم پشت این توجیهات مخفی می شوند تا در این آشفته بازار به قدرت و ثروتی دست یابند! رفراندوم درست بود. برحق بود. حق مسلم مردم بود. و عامل شکست آن نه زودهنگامی یا اشتباه مردم به رای دادن به حق مسلم خود، بلکه خنجری بود که از پشت به این رای و این خواست و این حق مسلم زده شد. جای دوست و دشمن را عوض نکنید. کوبیدن بر این شعار که "رفراندوم به دشمن بهانه داد" اکنون بجز توجیه فرصت طلبی و بی عملی برای اقدامی انسانی امروز و در آینده و کاری نکردن و یا بهره برداری در خدمت منافع حقیر گروهی است. این هم یک نوع معامله با رفراندوم و حق رای مردم است! برای کسانی که خود را چپ و کمونیست می نامند هم، این سوال را باید یادآور شوم که اگر شما در مقطع کمون پاریس در فرانسه بودید چکار می کردید؟ کمونارها را به تسلیم در مقابل نیروی عظیم ومهیب بورژوازی فرانسه و متفقینش دعوت می کردید؟ شاید به احترام کمون هم شده می گویید نه. مقاومت می کردم. و من می پرسم که آیا نمی بایست در کرکوک در مقابل دشمنی که نسبت به ده ها هزار پیشمرگ و با همان تسلیحات (تانک و توپ و تجهیزات مدرن نظامی) انقدرها هم قوی نبود، مقاومت کرد؟ آیا نمی بایست در کرکوک باریگاد بست و در مقابل دشمن ایستاد؟ هم پیشمرگان و هم مردم برای مقاومت آماده بودند، آماده بودند پوزه خائنینی چون آراس و بافل و رییسشان قاسم سلیمانی را به خاک بمالند. ادعای"ما ضعیف بودیم" یک دروغ بیشرمانه است. بخشی خود را فروختند و رای مردم را فروختند و بخشی هم مرعوب و بی نقشه عقب نشستند و مردم کرکوک و دیگر مناطق را درچنگال جنایتکار حشد شعبی تنها گذاشتند تا یا بگریزند و خانه و کاشانه شان را غارت کنند و بسوزانند و یا بمانند و پیه تحقیر و توهین و تهدید دشمن را بر تن بمالند. هر اتفاقی که افتاده و در آینده هم بیفتد اما یک موضوع را نمی تواند منتفی کند که ٦ میلیون انسان یک جامعه رای به استقلال و آزادی خود دادند و این خواستی است که نه توطئه های جمهوری اسلامی و میلیشیای حشد شعبی اش و نه دولت قومی- شیعی عراق و هیچکس نمی تواند این ارزو و رویایشان را چال کند. امروز سرکوب کردند، اما این آتش زیر خاکستر را هر گز نمی توانند خاموش کنند. امروز نمایندگی کردن این خواست و حق انسانی، دست همه ی آزادیخواهان و انساندوستان و مبارزین را می بوسد که اراده و اختیار و اعتماد به خود مردم را به آن ها باز گردانند و پوزه دشمنان خودی و بیرونی را به خاک بمالند.
۲ نوامبر ۲۰۱٧
|