چرا استقلال کردستان عراق عملی نشده است؟
مظفر محمدی
کردستان عراق در جریان بحران خلیج و شکست صدام در کویت فرجه ای بدست آورد تا اعلام استقلال کند. اما احزاب ناسیونالیست حاکم بر کردستان به جای آن به استقبال ایجاد منطقه پرواز ممنوع در شمال عراق رفتند. ایجاد منطقه امن در کردستان نه تنها مساله تعیین سرنوشت مردم کردستان را آسان نکرد، بلکه این منطقه را به یک اردوگاه پناهندگی فاقد هر گونه سوخت و ساز و حیات اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی تبدیل نمود. مردم کردستان عراق به مدت یک دهه تاوان سنگینی برای "امنیت" خود و ایجاد پارلمان کارتنی آن زمان، پرداختند. در آن زمان مساله ضرورت استقلال کردستان عراق توسط منصور حکمت در یادداشتی مفصل و مستدل تحت عنوان "در دفاع از خواست استقلال کردستان" مطرح شد و روی میز احزاب این منطقه قرار گرفت. حکمت همان زمان می دانست که کارگران و کمونیستهای کردستان با وجود اینکه حزب کمونیست کارگری عراق تشکیل شده بود به تنهایی آمادگی انجام این کار را ندارند و آشکار بود که مخاطبین این بیانیه احزاب بورژوایی و حاکم کردستان عراق هم بود. حکمت آن زمان گفت: "پارلمان بدون حق حاکمیت معنایی ندارد. همانطوریکه برنامه ریزی اقتصادی، تولید، سازماندهی خدمات اجتماعی، بهداشت، آموزش و پرورش، نظم و امنیت و برقراری قانون بدون تعیین تکلیف مساله دولت و حاکمیت معنایی ندارد. مادام تکلیف کردستان از نظر هویت کشوری و مساله حاکمیت مشخص نشده است، مادام که کردستان نه یک جامعه مدنی بلکه یک سالن انتظار چند میلیونی است، مشخص است صحبتی نه فقط از بهبود زندگی مردم ، بلکه حتی از بازگشت حداقلی از موازین متعارف اجتماعی نمیتواند در بین باشد. سیر قهقرایی فرهنگی در این میان اجتناب ناپذیر است." این سیر قهقرایی اتفاق افتاد. و این فرجه هم از دست رفت. حمله ویرانگر امریکا و متحدینش به عراق و سقوط صدام حسین و قبل از اینکه دولتهای ایران و ترکیه و عربستان سناریوهایشان را به میدان بیاورند، باز فرصت و موقعیت دیگری بود که کردستان عراق میتوانست اعلام استقلال کند. در شرایطی که اشغالگران تلاش می کردند در بغداد حکومتی کارتنی از قومیت ها و مذاهب و عشایر گوناگون تشکیل دهند، اعلان دولت مستقل سکولار و غیر قومی و غیر مذهبی در کردستان می توانست هم کردستان را از مخمصه تخاصمات قومی و مذهبی و عشیره ای در عراق دور نگه دارد و هم تلاشهای دول منطقه بخصوص جمهوری اسلامی و دولت ترکیه را برای دست اندازی به کردستان خنثی سازد و همچنین الگویی برای کل عراق شود. اما این اتفاق هم نیفتاد و همه فرصت ها تا کنون از دست رفته است. چرا؟ یک دلیل اساسی این است که دستان ضعیف کمونیسم و کارگر در کردستان عراق تا کنون توان برافراشتن پرچم استقلال و تشکیل دولت کردستان را نداشته است. دلیل اساسی دوم این است که احزاب ناسیونالیست کرد تنها با یک سنت آشنا است و آن سیاست و زندگی در شکاف دول منطقه بوده و هست. بخصوص احزاب ناسیونالیست کرد در آن برهه زمانی حاکمیت خود را مدیون امریکا و متحدینش می دانست که کردستان را منطقه امن و پرواز ممنوع اعلام کرده بودند. این احزاب قدرت خود را از کارگران و مردم زحمتکشی که بعد از سقوط صدام انتظار آزادی و بهبود شرایط زندگی را داشتند نمی گرفتند. این احزاب نه تنها به این مساله بی اعتنا بودند بلکه هر نوع تحرک کارگران و مردم برای ایجاد شوراهای کارگری و محلات و دخالت در حاکمیت و سرنوشت خود را سرکوب کردند. از آن زمان بیش از دو دهه می گذرد و هنوز احزاب حاکم در کردستان عراق چه متفقا و چه جدا از هم به دول منطقه سرسپرده اند. امروز وضع بسیار آشفته تر و دورنما سیاه تر و بی افقی بیشتر شده است. با نگاهی گذرا به اوضاع کنونی می بینیم که از طرفی هنوز احزاب حاکم در کردستان بند نافشان را با حکومت کارتنی قومی و مذهبی بغداد نگه داشته اند و به حضور ریاست جمهوری طالبانی و امروز جانشینش فواد معصوم که جز یک مجسمه ی بی اراده و نقش نیست دل خوش کرده اند. از طرف دیگر کردستان واحد عملا به دوبخش هر کدام تحت فرمان و سلطه یک یا چند دول منطقه تقسیم شده است. جناح طالبانی در جنوب سرنوشت خود را به جمهوری اسلامی سپرده و با فرمان این رژیم و نمایندگان وزارت اطلاعات و حزب بارزانی در شمال با فرمان دولت ترکیه چپ و راست می شوند. هر کدام از دولتهای ایران و ترکیه از این احزاب در جهت منافع خود و ایجاد پایگاه های سیاسی و نظامی و امنیتی خود استفاده کرده و انها را به خدمت منافع خود در رقابتهای منطقه ای در آورده اند. دولت ترکیه بارها از حزب بارزانی علیه حزب کارگران کردستان ترکیه (پ ک ک) استفاده کرده و این حزب به نیابت دولت ترکیه علیه پ ک ک جنگیده است. و در ادامه همین سیاست نوکرمآبانه به عاملی علیه حزب دمکراتیک خلق در کردستان سوریه تبدیل شده است. دولت جمهوری اسلامی هم جناح طالبانی و احزاب متحدش را بعنوان سدی برای جلوگیری از نفوذ ترکیه و ایجاد توازن قوا به نفع خود بکار گرفته است. اکنون سرنوشت کردستان عراق تاریک و سیاه تر از دوره نگه داشتن در سرگردانی و بی افقی است. بهنگام عروج داعش و تصرف بخش مهمی از عراق، جناح بارزانی باز هم در جهت منافع دولت ترکیه آماده هرگونه مماشات با داعش بود و چنانکه همه امروز به آن اذعان می کنند، شهرشنگال را بدون درگیری به داعش تحویل داد تا به کمک ترکیه حاکمیت خود در اربیل را از حمله داعش حفظ کند. جنگ امروز احزاب ناسیونالیست کرد علیه داعش باز یک جنگ نیابتی در خدمت اهداف جمهوری اسلامی و دولت ترکیه قرار گرفته است. درست در این برهه زمانی است که مسعود بارزانی بحث استقلال کردستان را بعنوان یک تاکتیک حیله گرانه و در رقابت با جناح طالبانی مطرح کرده است. نچیروان بارزانی مدتی پیش اعلام کرده بود که در سال 2017 مساله استقلال کردستان را با دولت ترکیه رسما در میان خواهد گذاشت. و اخیرا هم نمایندگانی از احزاب حاکم در کردستان برای مذاکره بر سر استقلال کردستان به بغداد روانه گشته اند. این نشان می دهد که خواست استقلال کردستان برای این احزاب، جز مانوری برای کسب امتیاز و سهم بیشتر از قدرت و ثروت در سراسر عراق نیست. و گرنه استقلال کردستان عراق نه با اجازه دولت بغداد و یا کسب رضایت دول ایران و ترکیه، بلکه در رفراندومی با شرکت آزادانه مردم کردستان ممکن می گردد. این امر، مشروعیت خود را نه از ان دولت ها بلکه از خواست کارگران و مردم کردستان می گیرد. مشروعیتی که نهادهای بین المللی ناچار از برسمیت شناختن آن خواهند بود. اما همانطوری که گفتم همه این فرصت ها از دست رفته و از زاویه منفعت احزاب حاکم و دولتهای حامی و فرمانده شان، استقلال کردستان عراق امری ناممکن شده است. دول منطقه از جمله جمهوری اسلامی و دولت ترکیه، وضعیت نامستقر و هر کدام منطقه نفوذ خود را بر یک کردستان متحد که دولت خود و صاحب خود را از نمایندگان واقعی مردم کردستان داشته باشد، ترجیح می دهند. و به این ترتیب دورنما برای مردم کردستان سیاه تر شده است. در حال حاضر و در سال و ماه های اخیر، مشغله اصلی زحمتکشان کردستان را تامین نان روزانه و حقوق هایی که ماه ها است پرداخت نشده، تشکیل داده است. در حالیکه همه سرها بزیر و غم نان روزانه مشغله میلیون ها کارگر و زحمتکش و معلم و کارمند و پیشمرگه است، فکر کردن به دورتر و آینده کردستان فرعی و کم اهمیت شده است. کارگران و زحمتکشان و حتی اعضای نیروهای مسلح احزاب حاکم از آنها می خواهند که صندلی قدرت را رها کنند و به غارت داراییهای جامعه ی کردستان خاتمه دهند. اما هیچ جریان و تشکل و شخصیت رهبری کننده برای در دست گرفتن قدرت وجود ندارد. مردم در خیابان همه با هم نمی توانند قدرت بگیرند و آلترناتیو احزاب حاکم که پول و اسلحه و مدیا دارند نمی شوند. اگر تنها راه حل به زیر کشیدن احزاب حاکم و ایجاد حاکمیت کارگران و توده های زحمتکش است، که هست، کارگران و زحمتکشان کردستان می بایست به سازماندهی خود و جلو فرستادن رهبران خود بپردازند. بدون سازمان و رهبری واقعی اعتراضات کارگران و معلمان و کارمندان و پیشمرگان و خانواده های گرسنه شان و بدون سازمان دادن آلترناتیو احزاب حاکم و مدعی حاکمیت شدن، حتی گرفتن دستمزد و حقوق های معوقه اگرغیرممکن نباشد، بسیار سخت و دردناک شده است. در نتیجه می توان گفت که وضعیت کنونی همان تداوم سرگردانی و بازی کردن با سرنوشت مردم از طرف احزاب حاکمی است که تداوم غارتگری و مال اندوزی و تسلیح بیشتر و تصرف همه امکانات جامعه از طرف آنها در گرو تداوم زندگی و حفظ خود در شکاف دول منطقه است. این احزاب که هر کدام خود را به یک یا چند دولت خارجی و منطقه ای آویزان کرده اند، بختکی بر سر جامعه کردستان اند که بدون کنار زدن آنها هیچ شانسی برای سازمان دادن یک جامعه مدنی سالم و آزاد و مرفه وجود ندارد. جناح طالبانی نمی تواند و نمی خواهد بند نافش را با جمهوری اسلامی ببرد. وجناح بارزانی هم وابستگی و نوکری ترکیه را نمی تواند و نمی خواهد بگسلد. حضور نمایندگانی از احزاب حاکم کردستان در پارلمان و دولت بغداد و از جمله پست بی خاصیت و مسخره ریاست جمهوری عراق بند ناف دیگری است که جز در خدمت منافع امریکا و متحدینش ذره ای به حال مردم کردستان نفع ندارد. در غیاب یک آلترناتیو و عروج قدرت مستقل توده ای با اتکا به کارگران و زحمتکشان کردستان و تا زمانی که این بند ناف ها بریده نشوند این وضعیت ادامه خواهد داشت. توقع اینکه این احزاب منشا خیری برای جامعه باشند. توقع اینکه این احزاب مستقل از دول منطقه شوند و سرسپردگی و نوکری را کنار بگذارند بیهوده است. نیروی دیگری باید به میدان بیاید و انها را از میدان بدر کند. این ظرفیت و توان را جامعه کردستان دارد اما رهبران و شخصیتها و سازماندهندگانش غایب اند. کارگران و زحمتکشان و مردم معترض و ناراضی علاوه بر مبارزه برای تامین نان روزانه، در مقابل این سوال اساسی هم قرار گرفته اند که کردستان به کدام سمت می رود؟ با ادامه وضع موجود و سیاستی که احزاب ملی – عشیرتی کرد در پیش گرفته اند، تراژدی های انسانی دیگر در انتظار مردم است. برای اجتناب از این تراژدی ها باید رهبران وسازماندهندگان مبارزات و اعتراضات کارگران و مردم زحمتکش کردستان برای معیشت، همزمان دورنمای روشن و تغییر وضعیت کنونی را مد نظر داشته و برای آن برنامه ریزی کنند. اگر اعتراضات و مبارزات کنونی مردم در خیابان های شهرهای کردستان با افق بزیر کشیدن احزاب حاکم و اعلام استقلال کردستان و تشکیل یک حکومت غیر قومی و غیر مذهبی نباشد، راه به جایی نخواهد برد. و سناریوی بی حقوقی و غارت داراییهای جامعه و عدم آزادی و رفاه و دست اندازی دول منطقه بخصوص جمهوری اسلامی و دولت ترکیه، ادامه خواهد یافت. کارگران و مردم معترض در خیابان ها به درست می خواهند که احزاب حاکم صندلی قدرت و غارتگری و فساد و سرکوب را رها کنند. اما این مطالبه ای از این احزاب نیست. این احزاب هیچکدام نمی خواهند به میل خود این صندلی را رها کنند. این خواستی است که تنها با نیرو و قدرت توده های میلیونی زحمتکشان کردستان و با اعمال زور و قدرت توده ای و سازمان یافته متحقق می شود. این نیرو که امروز برای تامین معیشت و ازادیهای سیاسی به میدان آمده است، نباید گذاشت به سیاهی لشکر این و آن حزب و جریانی که تا کنون در مسند قدرت و حاکمیت نشسته اند تبدیل شود. همه احزاب کوچک و بزرگ قومی و مذهبی در کردستان در بوجود آوردن شرایط فلاکتبار اقتصادی وسیاسی کردستان و سپردن سرنوشت مردم این منطقه به دول مرتجع ایران و ترکیه، نقش داشته و در حاکمیت شریک بوده اند. نباید اجازه داد مبارزه و اعتراضات توده ای ابزار دست آنها در رقابت با همدیگر شود. اعتراضات امروز توده های زحمتکش در شهرهای کردستان باید سازمان یابد، صاحب رهبری شود و به یک جنبش متحد و متشکل و یکپارچه و مستقل و مدعی حاکمیت و قدرت تبدیل گردد. پیشروان کارگران و زحمتکشان و حقوق بگیران و کمونیست های کردستان باید این جنبش را صاحب هویت و افق سیاسی روشن و سازمان و رهبری کنند. این تنها راه برون رفت جامعه کردستان از وضعیت اسفناک کنونی و اجتناب از تراژدی های بیشتری است که توسط احزاب قومی و مذهبی حاکم کنونی و دول مرتجع منطقه بطور قطع در پیش خواهد بود.
بهمن ۹۵ (ژانویه ۲۰۱٧)
|