خطای عامیانه در مورد بورژوازی!
مظفر محمدی
در ایران هم همین داستان است و در گوشه و کنار جهان هم همین داستان! دنباله روی کمونیست ها و سوسیالیست ها و ازادیخواهان و دلسوزان جامعه از این مساله خطای فاحش و انحراف از یک واقعیت طبقاتی و پایه ای جامعه است. انگار در جهان بورژوایی امروز،غیر دزد و غیر فاسد یافت می شود. انگار بورژوازی خوب و بد داریم. کمی از کردستان فاصله بگیریم، کسی می تواند بگوید در فلان گوشه این جهان بورژوازی و سرمایه داران، سلامت و شرافت و وجدان و اخلاق و انسانیت وجود دارد! بگوید سرمایه داری سالم وجود دارد. نیست. ترامپ رییس دمکراتیک ترین کشور بورژوایی دنیا هیچ ابایی ندارد که بگوید اینقدر زیرک و ناقلا بوده که سال ها از زیر بار پرداخت مالیات سرمایه اش در رفته است. ابایی ندارد در کنار سفرهای دیپلماتیکش قراردادهای تجاری شخصی و خانوادگی اش را با سران و سرمایه داران کشورهای دیگر از جمله در روسیه و چین و غیره ببندد. مشاورین ترامپ در عین حال کارچاق کن های بستن قرارداد های مالی و اقتصادی در گوشه و کنار جهان برای سرمایه های ترامپ و خانواده اش هستند. اردوغان و حزب عدالتش، بزرگ ترین سرمایه دار ترکیه است. یک شبه یک تریلی محموله طلا از ایران در استانبول گم می شود. خانواده ملکه انگلیس پول هایشان را در گوشه ای امن در جهان مخفی کرده و از پرداخت مالیات معاف کرده اند. برلسکونی در زمان ریاستش و تا حالا بزرگ ترین قاچاقچی و مافیای اقتصادی ایتالیا است. خامنه ای و بیت رهبری و سپاه پاسدارانش یک دم و دستگاه عریض و طویل مافیای اقتصادی اند که بیش از هفتاد در صد اقتصاد مملکت را در کنترل و قبضه داراند و هیچ کس قادر به قدم گذاشتن در این صحنه و پرسیدن از چند و چون آن نیست. پوتین و سرمایه داران روسی را نگاه کنید و الی آخر... در گفتن این که حکام سرمایه داری دزد و فاسد اند، هیچ چیز تازه ای وجود ندارد. گفتن بدیهیات است و خودفریبی و مردم فریبی است. می خواهند به این وسیله بگویند جامعه سرمایه داری سالم هم می شود داشت. می شود اصلاحات کرد. می شود بورژوای دزد را پایین کشید و بورژوای اصلاح طلب و سالم را جایش نشاند. این یک دروغ و خودفریبی محض است. همه این ها گفته می شود تا جامعه طبقاتی نفی شود و این تصور غالب شو که گویا با جنبش های اصلاح طلبانه، می توان بورژواهای دزد را کنار زد یا عاقل کرد و بورژواهای سالم را جایشان قرار داد... این غیر ممکن است. بازی حول این مساله فرستادن کارگران و مردم دنبال نخود سیاه است. کلاه گذاشتن سر مردم است. فریب دادن مردم است. اگر ریگی در کفش نباشد این، ناآگاهی، بی عقلی و بی شعوری محض است. امروزه درجهان از بزرگ ترین و دمکراتیک ترین دولتهای سرمایه داری تا دیکتاتوری ها و قومی ها و مذهبی ها و دول عشیره ای کشورهای عربی و تا عراق و اقلیم کردستان یک اصل بی برو برگرد حاکم است. و آن این است که سرمایه باید سود کند. بهر قیمتی باید سود حاصل شود. به قیمت راه انداختن جنگ، فروختن سلاح، استثمار طبقه کارگر، فقیر کردن زحمتکشان، تبعیض جنسی و درجه دو کردن زنان، کار کودکان، توسعه اعتیاد و فحشا... بهر قیمتی باید سود سرمایه حاصل شود... این پدیده شوم حاکم بر جامعه بشری امروز را با دزد نامیدن یا فاسد شناختن این و آن دولتمرد یا روسای احزاب بورژوایی و قومی و غیره نمی توان تعریف کرد. این خصلت و خاصیت سرمایه داری است. تا این بر نیفتد درب بر همین پاشنه می چرخد. اگر حرف از دزدی است باید گفت استثمار طبقه کارگر و اساسا کار مزدی بزرگ ترین دزدی است که روزمره طبقه سرمایه دار از رنج بازو و مغز طبقه کارگر و از گرده این طبقه بیرون می کشد. کسی هست حساب این دزدی ظاهرا پنهان دستش باشد؟ زمانی طبقه کارگر به این آگاهی رسید که سرمایه داران چگونه سود سرمایه حاصل رنج و کارش را بالا می کشد و مدام چاق و چاق تر می شود، آن وقت دیگر حرفی از اصلاح و طلب سالم بودن و غیر دزد بودن سرمایه داران و احزاب و دولتشان بمیان نمی آید. آن وقت دیگر حرف از این که جای دزد را با دزد دیگر عوض کردن نیست. آن وقت سوال دیگر و جواب دیگر لازم می شود. سرمایه داری سالم و انسانی و شرافتمند وجود ندارد. اگر باشد دیگر سرمایه دار و سرمایه داری نیست. این ماهیت نظام سرمایه داری است و جای گلگی نیست. جای سرمایه دار و سرمایه داری را باید طبقه کارگر و سوسیالیسم بگیرد. این تنها راه چاره است. این راه دوری نیست. این سوال و جوابی است که از دیر زمان و تا امروز و همین امروز روی میز طبقه کارگر و کمونیست های طبقه است. این نظام را باید بر انداخت. این نظام را که می خواهند ازلی و ابدیش کنند باید همین امروز کنار زد و نظام دیگر اداره جامعه بر اساس سازماندهی اقتصاد و سیاست و رفاه و برابری جامعه بنیان نهاد. در همه جا. از امریکا تا اروپا و آسیا و خاورمیانه و همین کردستان. سرمایه داران تا پای جان برای حفظ وضع موجود می جنگند. و طبقه کارگر و آزادیخواهان و برابری طلبان هم باید با تمام قدرت برای برانداختن و تغییر بنیادی وضع موجود و نه اصلاح آن بجنگد. از گرفتن نان امروز تا گرفتن تمام قدرت، تمام نان، تمام آزادی، تمام برابری و تمام انسانیت و تمام حرمت انسان. نزدیک به یک قرن است سرمایه داری کشورهای غربی قطره قطره نانی به سفره طبقه کارگر می چکانند. در بیشتر کشورهای سرمایه داری جهان این قطره چکانی هم وجود ندارد. بردگی محض، فقر محض، بی حرمتی محض، تحقیر و سرکوب عریان است. این نظام اصلاح بردار نیست. نزدیک به یک قرن است طبقه کارگر جهان، توان تغییر این نظام را دارد. اما اصلاحگرایی و انتظار اینکه به اصطلاح بورژوازی دزد هر بار جایشان را به غیر دزدهای درون خود بدهند یک مانع جدی بر سر راه طبقه کارگر و مردم زحمتکش جهان است. دزدی و فساد و غارتگری آشکار در ذات و خصوصیت نظام سرمایه داری است و این برای هیچ سرمایه داری عار نیست. نه تنها عار نیست بلکه به آن افتخار هم می کنند. سرمایه داری که کم تر سود ببرد، کم تر غارت کند، بی عرضه قلمداد می شود. سرمایه داران سوار بر گرده طبقه کارگر و مردم زحمتکش و زنان و کودکان جوامع بشری می رانند و نظام شان را نگه می دارند... زمانی که طبقه کارگر و زحمتکشان جامعه به این امر آگاه شد و متحد شد و قدرتمند شد، به این سواری شرم آور طبقه سرمایه دار خاتمه می دهد. بدون این آگاهی به ماهیت و خصوصیت و ذات نظام سرمایه داری هیچ حق و ازادی دمکراتیک هم به دست نمی اید و هر دستاوردی به هر قیمت، باز پس گرفتنی است. کمونیست ها بجای همسویی عامیانه با توده های ناآگاه که گویا بدون تغییر بنیادی نظام سرمایه داری رفاه و آزادی و خوشبختی بشر ممکن است؛ باید حرف آخر را اول بزنند. بدون این اگاهی، بدون این افق و بدون این تعقل و تفکر و سیاست هیچ دستاوردی ازادیخواهانه و رفاه طلبانه در نظام توحش سرمایه داری قابل حفظ کردن نیست. با این اگاهی و این افق و این تعقل و تفکر و سیاست هر دستاوردی سکویی است برای پرش به دستاورد دیگر و تا پیروزی نهایی: بر انداختن کل نظام سرمایه داری با استثمار و سرکوب وجنگ ها و ترور و دزدی وغارت و رنج ها و محرومیت هایی که به جامعه بشری امروز تحمیل کرده است.
نوامبر ۲۰۱٧
|