از "صلح دوفاکتو" تا بحران ناامیدی
آذر مدرسی
هیچ پیروزی این چنین مشکل ساز و نگران کننده و هیچ انتخاباتی به این سرعت زمینه ساز بحث و نگرانی از آینده نبوده است. معضل اینها صرفا موقعیت امروزشان یا انتخابات چهار سال بعد و موقعیت شان در آن روزها نیست، معضل شان ادامه بقا جمهوری اسلامی تا انتخابات آتی و سالم رسیدن همگی به آن روزها است. معضل شان، به گفته تئوریسین ها و متفکرینشان، "بن بست و نیاز نظام به ثبات سیاسی" است. بی دلیل نیست هشدار میدهند و خاصیت خود در حفظ نظام در مقابل نفرت توده ای و نیاز "نظام" به خود را به رخ رقیب میکشند، از بی نیازی شان به جناح رقیب میگویند و همزمان برای آشتی و صلح تلاش میکنند. پشت طرح ها، عجز و ناله و نارضایتی "اصلاح طلبان" از موقعیت و سهم امروزشان در هیئت حاکمه، واقعیات و خطرهای بنیادی تر و عمیق تری خوابیده است. خطر بی آلترناتیو و خلع سلاح شدن جمهوری اسلامی در مقابل جامعه ای که بیش از این نمیتوان خفقان، قوانین اسلامی، فقر، بیکاری و فلاکت را به آن تحمیل کرد. کابوس رویارویی با مردمی که دیگر مدتها است نمیتوان با وعده های توخالی بهبود اقتصادی و سیاسی در انتطار نگاه داشت. خطر خلع سلاح شدن در مقابل طبقه کارگر و مردمی که در کمین به زیر کشیدنشان نشسته اند. متفکرین و سران این جناح خطر را بو کشیده اند و هشدار میدهند که حاشیه ای تر شدن آنها از طرف متحدین یا موتلفین دیروزی عواقب خطرناکی برای کل "نظام" خواهد داشت و میتواند سرآغاز بسته شدن پرونده کل جمهوری اسلامی باشد. "صلح دوفاکتو" و "بازی دادن جناح سوم"، "ایران برای ایرانیان"، سرمایه گذاری بر وضعیت نابسامان سیاسی - اقتصادی و خطر انفجارهای اجتماعی علیه فقر و بیکاری، نشان دادن شکست وعده های گشایش اقتصادی دولت شان و .... همه و همه برای نشان دادن وخامت اوضاع و همزمان خاصیت شان در مقابل گسترش اعتراض میلیونی طبقه کارگر و مردم محروم به خفقان و سرکوب، بیحقوقی، فقر و فلاکت است. اینها روی نقش و اعتبار خود بعنوان سوپاپ اطمینان رژیم زیادی حساب باز کرده اند. اینها هیچگاه برای مردم تشنه آزادی و رفاه و برابری نه منشا امید به تغییر که عاملی در تعمیق شکاف در بالا و تضعیف جمهوری اسلامی، بودند. حتی زمانیکه بخشی از جامعه به دنبال سبز و سرانش رفتند نه از سر توهم به ظرفیت آنها در ایجاد بهبود که از توهم به قدرت آنها در تضعیف حاکمیت بود. ایندوره هم سپری شد و به تاریخ پیوست. امروز بیش از هر زمانی کارت بازی با "نارضایتی مردم" و "خطر بحران اجتماعی" برای گرو کشی سیاسی سوخته است! امروز بیش از هر زمانی جمهوری اسلامی با هر جناح و باند و دار و دسته ای، تمام قد در مقابل دهها ميليون مردم محروم و معترض در ايران، قرار گرفته است و نه "آشتی ملی" و "صلح دوفاکتو" و نه ترساندن مردم از تحریمهای بیشتر، "خطر ترامپ" و تحریکات اسرائیل و عربستان و جنگ و ناامنی منطقه، آنرا نجات نمیدهد! جامعه ایران بر آتشفشانی از خشم و نفرت از جمهوری اسلامی با همه جناح و دستجاتش، با همه قوانین و نهادهای سرکوبگرش، نشسته است. اگر امروز سایه سیاه اوضاع نابسامان منطقه و جهنمی که به بشریت تحمیل کرده اند، بر جامعه سنگینی میکند، اگر طبقه کارگر و زن و جوان و صف میلیونی محرومان آن جامعه، فعلا توازن را برای عروج همه جانبه خود و جدال نهایی مناسب نمیدانند، اما این آتشکده در درون میجوشد. اینرا طراحان "صلح دوفاکتو" بهتر از هر کسی میدانند. بهزاد نبوی ها و تاجزاده ها میتوانند برای بیرون آمدن از بن بست سیاسی و ثبات "نظام" با رقبایشان آشتی یا "صلح دوفاکتو" کنند، اما جامعه ایران و مردم آزادیخواه آن، دهها میلیون کارگر و زن و جوان حق طلب را نه با این ترهات و نه با عربده کشی های جنگی ترامپ و عربستان و جمهوری اسلامی، نمیتوان برای همیشه ساکت کرد. طبقه کارگر و کمونیستها در ایران تجربه به زیر کشیدن حاکمیت بورژوای تا دندان مسلح را دارند و همین حقیقت، کابوسی است که سران جمهوری اسلامی با آن روز را شب میکنند.
۶ نوامبر ۲۰۱۷
|