فاز دیگری از یک فروپاشی

 

 

 

ثریا شهابی

 

تصاویر و گزارشاتی که رسانه های رسمی از تهدیدات میلیتاریستی دولت آمریکا و  ترامپ و خطر تحرکات «شگفت انگیز» نظامی و موشکی کره شمالی مخابره میکنند،  تحریم سه کشور کره شمالی و روسیه و ایران توسط دولت آمریکا، رژه نظامی نیروهای چین و روسیه، ژست های قدرت نمایی نظامی ایران،  به نحو عجیبی تصویر وارونه ای از حقایق جهان امروز، موقعیت آمریکا و دشمنان خود خوانده اش، را در مقابل میگذارد.

 تصویر هولناکی که از آینده گسترش جنگ و خانه خرابی و تخاصمات بیشتر باز در خاورمیانه و خطر اضافه شدن خاوردور «امن» به مناطق بحرانی و تحت خطر جنگ و تخریب، نمایشاتی که  شهروندان جهان را به هراس می اندازد، تصویر کاملی از  وقایعی که در جریان است، امکانات و سمت و سوی واقعی رویداها را بازگو نمی کند.

نه کره شمالی و توان نظامی و تسلیحاتی آن خطر نظامی برای آمریکا است، و نه پروپاگاندهای نوستالژیک جنگ سردی رهبر مستبد و شیفته قدرت آن کمترین گوشه ای از حقایق معضلات پشت این پروپاگانداهای طرفین را نشان میدهد.

نه تحریم سپاه، آنطور که مقام معظم و کارمندان عالیرتبه وزارت خارجه ادعا میکنند، به خاطر «قدرت بی رقیب» برادران سپاه و ارتش و «قدرت برتر» نظامی و سیاسی ایران در منطقه است، و نه آنطور که فعالین و روشنفکران حزب اعلام نشده فاشیسم ایرانی اظهار میکنند، سیاست ترامپ ادامه دشمنی آمریکا و تقابل خارجی ها با «نهصت ملی شدن نفت» و مصدق است!

نه آنطور که ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی، یعنی جریانی که پس از تاریخی از نشستن بر صندلی اپوزیسیون انتقادی به «حکومت آخوندی»،  از پس از توافقات برجام به هژمونی «آخوند» و سلطه شیعه گری بر پرچم ناسیونالیسم عظمت طلب اش تماما گردن گذاشته است،  و نه اظهارات زیر لبی و خجولانه مقامات جمهوری اسلامی دال بر «ضدیت شان با استکبار و سلطه گری  جهانی آمریکا» دلیل رفتن نام ایران در لیست دشمنان خود خوانده آمریکا است.

ریشه این تحرکات، پروپاگاندهای میلیتاریستی و ژست های "مدیریت جهان"، منشا این دشمن تراشی های خودساخته توسط هیئت حاکمه آمریکا و موجودی بنام ترامپ، نه ایران است، نه کره شمالی و نه روسیه! صورت مسئله، معضلات داخلی و بین المللی بورژوازی آمریکا و دولت نماینده آن، یعنی معضلات سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیکی قدرتمند ترین بورژوازی جهانی است.

این تحرکات بیش از اینکه ارزش مصرف بیرونی داشته باشد، تلاشی برای سرپوش گذاشتن بر، و حل معضلات،  داخلی خود آمریکا است. تحرکاتی که بی تردید بازتاب های مخرب و حتی خارج از کنترلی میتواند داشته باشد، اما دعوا نه بر سر آنچه که طرفین این تقابل ها میگویند، که بر سر مشکلات بنیادین دیگری است.

واقعیت این است که جهان چند قطبی امروز، جهانی متشکل از قطب های متعدد قدرت های اقتصادی، سیاسی و نظامی، متشکل از آمریکا،  اروپا،  چین و روسیه،  ریاست آمریکا بر جهان را پس میزند. جهانی که ناتوانی، شکست بعد از شکست بورژوازی و هیئت حاکمه های متعدد در آمریکا را تجربه کرده است! تمام گزینه های روی میز، بمباران عراق و تخریب لیبی و سوریه و انقلاب نارنجی اوکراین و تحریم های ممتد اقتصادی، که بخشا خود در آنها سهیم بوده یا از آنها حمایت کرده است، را  امتحان کرده اند و موفق نشده اند که موقعیت گذشته را حفظ کنند. حفظ ناتو، حفظ اتحادهای قبلی تحت ریاست آمریکا، حفظ موقعیت رهبری جهان آزاد، و تحمیل آن، اساسا به قدرت های اصلی چون اروپا و چین و روسیه، ممکن نیست! کاخ امپراطوری گذشته، در حال فروریختن است. امپراطور برای ماندن در قدرت، آخرین بازمانده نیروهایش را به میدان میفرستد. نیروهایی که توان چندانی برای سد بستن در مقابل رقبا را ندارد!

متلاشی کردن اتحاد اروپا، و تکه پاره کردن آن تحت حکومت های ملی و قومی و حتی مذهبی، نا امن کردن منطقه  جغرافیای «امن» اقتصادی و سیاسی چین، و تبدیل خاور دور به باتلاق دیگری چون خاورمیانه، که جهانیان خیابانها و مدارس و بیمارستانها و  شهرهای متعدد تخریب شده، این بار در مرزهای چین و دو کره شمالی و جنوبی و ژاپن و مردمان آواره و فراری و حمام های خون و این بار در خاور دور را تجربه کنند، آخرین برگه ای است که بورژوازی قدرت طلب آمریکا، که حاضر به پذیرفتن شرکا در قدرت نیست، میتواند با آن بازی کند. این کارت و «رولت روسی» است که تنها و تنها کسی «خارج از سیستم» لمپن میلیاردری چون ترامپ میتواند ، در دل آشفتگی، بی ثباتی، درهم ریختگی صفوف جریانات اصلی در هیئت حاکمه آمریکا، امکان امتحان کردن آن را پیدا کند. قماری که برای اجرا، به کسی چون ترامپ نیاز دارد. این ورق و این بازی اما برای رقبا، رو است.

آمریکا، رهبر کمپ پیروز جنگ سرد، رهبر انقلاب های نارنجی و رژیم چینج ها، مبتکر هرج و مرج های سازمان یافته و تحریم ها و بمباران ها، مدیر اول «به زیر کشیدن دیکتاتورها»، مبتکر منجلاب و باتلاق سازی های مذهبی و قومی جهانی، خود تا خرخره در باتلاق، بی افقی، در هرج و مرجی سازمان نیافته، گرفتار است. از نقطه نظر داخلی، یک ارزش مصرف دشمن سازی های خودساخته، یک دست کردن هیئت حاکمه پشت سر رئیس جمهور «مننتخب مردم»، کاهش انشقاق در بالا، و به خط کردن بورژوازی آمریکا پشت سر نماینده منتخب دمکراسی، یعنی ترامپ است. کسی که قادر به شکل دادن به کابینه ای که عمر مفید دو ماهه ای داشته باشد، نیست. باتلاق سیستم سیاسی آمریکا، گنداب استابلیشمنت آن، که  قرار بود ترامپ آن را لایروبی کند، هرروز لایه جدیدی از گل و لای می سازد. دولت «ناکارایی» که ترامپ قرار بود «کارایش» کند، بیکاری و بی افقی رشد اقتصادی که قرار بود با ترهات دیوار مقابله با کارگر نگون بخت مکزیکی و به بهانه داعش،  دشمنی با میلیارها نفری که بر پیشانی شان مهر و برچسب مسلمان زده اند جواب بگیرد! عمری کمتر از چند هفته داشت.

مشکل آمریکا، طبقه حاکم و نمایندگان رنگارنگ آن در احزاب اصلی پارلمانی، نه کره شمالی و روسیه و ایران، که ناتوانی در شکل دادن به یک کابینه ثابت با عمر چند ماهه، قدرت تصویب تغییر طرح بیمه درمانی، قدرت ایجاد شغل  و کاهش بیکاری و فقر و بی افقی رشد اقتصادی، است. بازی با کارت کره شمالی و ایران و روسیه، هر چند میتواند خسارات زیادی داشته باشد، معضل شان را حل نمی کند.

دست آخر، صدها میلیون شهروند در آمریکا، پاسخ میخواهند. ورق بسرعت برخواهد گشت! بن بست و فروپاشی مقام بورژوازی آمریکا، بن بست و فروپاشی اعتماد و اتکا به دمکراسی پارلمانی که امروز بیش از هرزمانی پوچ بودن آن از زاویه دخالت مردم در سرنوشت شان به طور مدام را نشان میدهد، میتواند نیروهای واقعی، طبقه کارگر، جنبش سوسیالیستی که برای همیشه به معضلات جواب دهد، را به میدان آورد.

مهار افسار گسیخته راست افراطی در اروپا، بازتاب خود را در آمریکا هم خواهد داشت. ترامپ و هیئت حاکمه آمریکا، مشکل و معضل شان نه کره شمالی و ایران و روسیه، که ناتوانی در تثبیت حاکمیت شان بر شهروندان آمریکا و حفظ موقعیت شان در کنار متحدین و دوستان سابق شان در اروپا و در خاوردور است. فروپاشی کعبه بورژوازی غرب، میتواند با  پرچم چپ  و سوسیالیستی تکمیل شود، یا با تخریب و .. ! راه دوم ممکن است.

 

۳۱ ژوئیه ۲۰۱٧